
۳- سلطان احمد بن سلطان محمد ( پادشاهی از ۱۰۱۲- ۱۰۲۶)
سپس تألیفات خود را به قرار زیر نام برده است: ادیبنامه، ترجمهی شاهنامه و گرشاسبنامه، سلیمان نامهی کبیر، معارج انبوّه، حکایت آل سلجوق، حکایت آل سامان، حکایت آل بویه، تواریخ آل عثمان.
در خاتمهی نسخه در وصف کتابش و سلطان عثمان بن سلطان محمد چنین میگوید:
سپاس فراوان بلطف مجید/ که این جلد اول بپایان رسید
ز شهنامه یک بهره اتمام شد/ کنون وقت آغاز انجام شد
ازین پس بجلد دوم قصهها/ بگویم که یابی ازو حصّهها
درین نظم کوشش نمودم بسی/ بترکی بیاوردم از فارسی
فکندم ز روی معانی نقاب/ بفرمان شاهنشه کامیاب
جهاندار سلطان عثمان خان/ غلامان درگاه او خسروان
چو مدحی بوصفش زبان کند ولال/ به مدحش که یابد توان و مجال (Muhaddis, 2012: 56)
تصویر 3-1 کتاب شاهنامه مدحی
تصویر 3-2 جلد کتاب شاهنامه مدحی
تصویر 3-3 بخشی جلد کتاب شاهنامه مدحی
بر طبق نوشتهی مؤخرهی این شاهنامه، بدین مضمون (تصویر ۴-۳):
ندیده جهان در زمان قباد
مزین سپاهش چو چشم خروس/ سرلشکرانش چو نودر چو طوس
زهی شهریار فلک بارکاه/ در مطبخش جای کاوس شاه
به پیشش تهمتن پرستار رخش/ درفشش بخورشید بخشد درخش
به خلقت سیاوش فرخندهفر/ به خصلت چو کیخسرو دادکر
چو مدحی به وصفش زبان کند و لال/ به مدحش که یابد توان و مجال
کران پادشه لطف و همت کند/ سرم با فلک بحث رفعت کند
هم این شاهنامه بپایان رسد/ مرا نامه عزّ و عنوان رسد
ز حق دارم امید کان پادشاه/ مؤّبد بماند بعّز و جاه
بمیدان مردی شود سرفراز/ بر اسب سعادت کند ترکتاز
بدرگاه قدرش فلک بنده باد/ عدویان به پیشش سرافکنده باد
لکاتبه الفقیر الحقیر در افتخار کتابت شهنامه و در وصف پادشاه جهان
بحمده الله اول خالق بی نیاز/ بکاویردی بوخطله امتیاز
خط روشنمله جهان آفرین / بنی قلدی اقران الچنده کزین
سعادتدن اولم رو ابهره یاب / شهنشاه دورانه یازدم کتاب
چوزین اولدی تصویر و تذهیبله / شرف بولدی خطّم بو تقریبله
زهی لطف باری که خطّم مدام / اوله منظر پادشاه انام
زهی پادشه سعادت قرین / که اهل هنرله اوله همنشین
کمال اهلنک قدرین اذعان ایده/ هنرورلره لطف و احسان ایده
کتور مزدخی دهره دورزمان / بونک کیبی شاهنشه نکته دان
کمالنده نقصانی یوق حاصلی/ اودرشمدی بوعالمک کاملی
مسلّم سخن طبع و آلاسنه / جهان بسته دل نظم غرّاسنه
کلامی لطافتده آب حیات / کمالینه هب معترف کاینات
طو ترسه نوله رومی و فارسی / که میدان نظمک او در فارسی
نیازم خدادن بودر جوریا/ جهانده مّوبد اوله پادشا
کمالی ترقّیده عمری فزون / عدوسی تنزلّده زارو زبون
تحریراً فی اواسط شهرربیع الاخر
من شهور سنه تسع و عشرین
والف من التحجره النّبوبه
حرّره الفقرالحصر
جوری غفر
ذنبه
تصویر 3-4 « 305- چ» مؤخره کتاب
این کتاب در اواسط ربیع الاخر ۱۰۲۹ هجری قمری ( مارس ۱۶۲۰ میلادی) به خط نستعلیق خطاطی به نام جوری کتابت شده است.
در مورد جوری در احوال و آثار خوشنویسان، به قلم مهدی بیانی، چنین میخوانیم:
هم شاعر بود و هم کاتب و در نیمهی اول قرن یازدهم میزیست، ولی ترجمهی احوالش را کسی از تذکره نویسان نیاورده است. یک نسخه شرح گلشن راز محمد بن یحیی گیلانی نزد من است که به قلم کتابت خفی متوسط نوشته است و در پایان آن چنین دارد:
اتمام یافت قلم شکستهی جوری الحقیر در دوازدهم ماه ربیع الاول در ششم روز ایلول رومی در تاریخ سنهی ثلث و اربعین و الف. تاریخ منظوم لمجرره الحقیر
بحمدالله که شرح گلشن راز/ بکلکم شد درین صورت نمایان
بصنع هندسی هر بیت متنش / بیک سطری نوشته جمله یکسان
نشد واقع که افتد مصرع وی / بسطری دیگر و گردد پریشان
دلم زین نسخه شوق جاودان یافت/ ندیدم مشکلی بنوشتم آسان
از آن تاریخ اتمامش بگفتم / زشوق جاودانی یافت پایان
در التزام انمام شرح هر بیت بآخر سطر از ابتدا تا انتهای نسخه، مجاهدتی کرده و نیک از عهده برآمده است.
سبک تذهیب و تجلید و جدول کشی نسخه، مینماید که باید در عثمانی فراهم شده و شیوه کتابت نیز نستعلیق ترکی است.(بیانی، ۱۳۶۳: ۱۲۹)
علی محدث در مورد نگارگریهای این کتاب چنین نوشته است:
شاهکار نقاشی و رنگ آمیزی است. نقاشی که شاید خود جوری بوده است در کمال استادی از عهدهی کار برآمده و پژوهش در این تابلوها و مجالس نقشی خود نوشتن کتب مستقلی را میطلبد. چهرهها، رخت و لباس وابزار وادوات جنگ، دژها و قلعهها همه نشان دهندهی دورهی سلطان عثمان است. چهرهها ترکی عثمانی با صبغهای از تأثیر نقاشی مغولی یعنی خصوصیات و چشم مغولی است. غالباً در پیرامون مینیاتورها، و یکی دو صفحه پیش و پس از آن، در حاشیه نقشهای زیبایی به قلم زر حواشی را پوشانده است. این نقشها تصاویر گل و برگ و درخت وحیوان، پرنده و سیمرغ و اژدها است و خود نیز قابل تأمل و پژوهش است.(Muhaddis, 2012: 56)
3-2- نگارههای «۰۰۱ ـ ر» و «۰۰۲ ـ چ» و« ۰۰۳- چ» دربار عثمان دوم
تصویر 3-5 « 001- ر»دربار عثمان دوم54
تصویر 3-6 « 002- چ»دربار عثمان دوم
تصویر 3-7 « 003- چ»دربار عثمان دوم
تصویر 3-8 «۰۰۱ ـ ر» و «۰۰۲ ـ چ»
تصویر 3-9 «۰۰3 ـ ر» و «۰۰3 ـ چ»
3-2-1- تحلیل نگاره
برگ ۱ ب و ۲ آ (« ۰۰۱ ـ ر» و «۰۰۲ ـ چ»): سراسر دو صفحه تصویر مجلس سلطان عثمان است. او که فقط نوزده سال زیست تصویرش نیز نوجوان است. بر تخت نشسته تاجی بر سر و جلیقهای بر روی آن. بزرگانی از عرب و آفریقا در یک سمت، و از روم و فرنگ در سوی دیگر به صف ایستادهاند.
برگ ۳آ («۰۰۳ ـ چ»): بزرگان عثمانی (شاید علما و فقها) در حیاط قصر ایستادهاند. (Muhaddis,2012:56)
سه نگارهی اول این شاهنامه مربوط به صفحات اول و دوم و چهارم کتاب هستند. این سه نگاره در توصیف صحنههای شاهنامه نیستند بلکه یک مجلس در قصرسلطان عثمان دوم را به تصویر کشیدهاند. همان طور که گفته شد نگارگری عثمانی در ثبت وقایع تاریخی دربار نقش مهمی را ایفا میکند. دو نگارهی نخست که روبروی هم قرارگرفتهاند، تصویری از داخل قصر عثمان دوم را نمایش میدهند و تصویر سوم ادامهی همان صحنه در حیاط کاخ است ولی قبل از آن در سمت چپ، صفحهی عنوان قرار گرفته است.
دوتصویر روبهروی یکدیگر را اگر یک نگاره تلقی کنیم، دراین صورت در مییابیم که تلاش شده است که شاه تا جای ممکن در مرکز تصویر قرار بگیرد ولی به دلیل وجود شیرازهی کتاب، تصویر او کمی به راست منتقل شده است، به همین دلیل نیز احتمالاً دو فرش موجود در تصویر که جفت هستند در منتها الیه شیرازه به اتمام میرسند. اما یکی از ستون های کاخ در پس زمینهی به دو نیم شده است و هر نیمه آن در یک طرف قرار گرفته است. تقارن موجود در این دو تصویر را در افرادی که در قصر ایستادهاند (احتمالاً مهمانان این مراسم)، که با پوستی تیره در یک سو و درباریان در سوی دیگر قرار گرفتهاند، نیز قابل مشاهده است. همچنین درهای کاخ که دو تا مقارن هم در پس زمینه و سومین در پشت سر سلطان قرارگرفتهاند. در پایین تصویر نیز روبهروی جایی که یک حوض وجود دارد، یک میز قرار گرفته است. سنگینی قرارگرفتن سلطان و یک نفر همراه او، در تصویر سمت راست با سه نفر جاننثاری که بسیار کوچکتر از بقیه افراد ترسیم شدهاند و همچنین دو نفر دیگر از درباریان به تعادل رسیده است. جهت قرارگیری تخت و جهت چهرهی سلطان به سمت چپ تصویر نیز بسیار هوشمندانه صورت گرفته است.
تصویر سوم نیز، با جهت ایستادن درباریان در حیاط قصر و نگاه آنها و همچنین وجود فرشی نصفه در تصویر، کاملاً تأکیدی بر اهمیت وجود سلطان در تصویر قبل دارد و ادامه دار بودن فضا را میتوان درک کرد.
تراکم پیکرهها نیز از ویژگیهای مکتب عثمانی است که در تصاویر به چشم میخورد. تزیینات نیز با وجود اینکه صحنه کاملاً اشرافی است، اجرای محدود و کلی دارند. بر روی دیوارههای زیر طاقها، گل و بوتههایی با طرحهای اسلیمی میبینیم که احتمالاً نقاشی روی گچ بودهاند.کاشیهای ازارهها، زمینهی شش ساده هستند و کاشیهای کف قصر، طرح شمسه و چلیپا دارند. تخت و لباس سلطان زراندود و با جزییات فراوان کار شدهاند. دو فرش جفت نیز به دقت و ظرافت طراحی شدهاند.
3-2-2- تحلیل خطی
3-2-3- تحلیل رنگی
3-3- نگارهی «۰۱۰ ـ چ» فردوسی در باغ
تصویر 3-۱۰ «۰۱۰ ـ چ» فردوسی در باغ
3-3-1- نوشتار نگاره
کادربالا: یقین کلدی همان قاپوسندن الچرو عزم ایلدی مکر اول دیارده عادت بوایدی که هر نه یرده شراب و نعمت نیلسه لابد اول نعمتی و اول مجلسی کورن کلوب داخل اولوب بیله یرو الچرایدی کرک اشنا و کرک بیگانه اول سببدن فردوسی دخی باغ قپوسندن الچروکیردی
کادر پایین: شاعرلرانی کوروب درد حاصل قلدیلر بری برلرینه اشارت ایدوب فردوسی کوستردیلر براوزون قره وخره باشنده براسکی دستارچه ی وار ارقه سنده برکهنه خرقه بواسلوبله طوغرویلوب گندولره کلیور همان
بونلربونک دفعنه شاعرانه برعلاج کوردیلر
3-3-2- ترجمهی نوشتار نگاره
[فردوسی] نزدیک آمد و از در وارد شد، در این کشور عادت اینگونه بود که در هرمکانی، شراب و نعمت بود، هرکسی این نعمت و مجلس را میدید داخل میشد و جایش داخل بود، مهم نبود که آشنا باشد یا بیگانه. به همین دلیل فردوسی هم از در باغ داخل شد، شاعران دیگر او را دیدند و به یکدیگر نگاه کردند و فردوسی را به یکدیگر نشان میدادند که یک عمامهی دراز مشکی رنگ بر سر داشت و یک دستارچهی کهنه و یک خرقهی کهنه بر پشت داشت و با این اسلوب یک راه حل شاعرانه پیدا کردند.
برگ ۱۰آ («۰۱۰ ـ چ»): فردوسی در شهر غزنین به ملاقات شعرای دربار سلطان محمود غزنوی آمده است. عنصری و فرخی و عسجدی در باغ تنومند و پروار و شنگول نشستهاند، و بساط رود و سرود و کباب و شراب پهن است. فردوسی که در تصویر با هیئتی روستایی یا صوفیانه نموده شده به مجلس و باغ نزدیک میشود.( Muhaddis,2012:56)
این تصویر فردوسی را در باغ به همراه دیگر شاعران دربار سلطان محمود غزنوی نمایش می دهد. نمونه ایرانی این صحنه را در شاهنامه تهماسبی داریم.( آشنایی فردوسی با شاعران دربار سلطان محمود غزنوی، تبریز، حدود ۹۳۱ ه.ق) شباهتها در این دو تصویر قابل تأمل هستند. در این تصویر برخلاف دیگر تصاویر این شاهنامه ترکیبی دوار می بینیم که وجود نهری دورتا دور تصویر، تأکیدی بر این موضوع است.
در این نگاره، از گل بوتهها و درختان به فراوانی استفاده شده است، در حالیکه اصولاً در نگارگری عثمانی این حجم از طبیعت پردازی را مشاهده نمیکنیم.
دستار شاعران بی شباهت به سرپوش شعرای تصویر شاهنامه تهماسبی نیست، هرچند که در آن از عمامهی قزلباشی خبری نیست. در هردو این نگارهها تصویر شخصی در گوشهی سمت راست پایین تصویردیده می شود که در حال کباب کردن یک پرنده بر روی آتش است.
با همه این تفاسیر نگاره عثمانی در کل به اصول خود پایدار باقی مانده است، اصولی همچون: مقید بودن به کادر تصویر، ناهماهنگی در اندازهی پیکرهها و خطوط کناره نما که بی هیچ ظرافتی و با قدرت قلم شاخصی که خاص نگارگری این مکتب است.
نکتهی قابل توجه این که شاه تهماسب، شاهنامه تهماسبی را به سلطان سلیم دوم عثمانی اهدا کرد.55
3-3-3- تحلیل خطی و رنگی
3-4- نگارهی «۰۲۵ ـ چ» درفش کاویان
تصویر ۱۱-۳ «۰۲۵ ـ چ» درفش کاویان
3-4-1- نوشتار نگاره
کادربالا: کاوه آهنگر اول دریدن دوزدوکی درفشی افراشته قلوب جمله لشکرک اوکنه کچدی اردنجه فریدون فرخ ایکی برادرلری ایله بری صاغنده و بری صولنده و کندوسی اورتالرنده او موزنده اول کاو سر کرز باشنده تاج شاهی و سایر شهرو دیارخلقی اردنجه کروه چکلوب جانب ضحاکه عزم ایتدیلر
کادر پایین: نظم: رسیدند بر تازیان چون زدند / بجایی که یزدان پرستان بدند
چو شب تیره تر کشت از جایکاه / خرامان برآمد یکی نیک خواه
فروهشت از مشک تا پای موی/ بکردار
