
0 ساله است. بدیهی است استخراج، تنظیم و دستهبندی موارد در چنین حجمی، وقت و فرصت بسیاری را طلب میکند. شاید قلّت عناوین پایاننامههای تحقیقی مرتبط، مؤید دیگری بر این موضوع باشد. علاوه بر این، همانگونه که اشاره شد، هرچند امام خمینی نظریهپرداز توسعه نبوده، اما ضمن پرداختن به نوعی الگوی ساختاری یا نهادمند در عمل، بیشتر در جهت تحقق اهداف کمالیه مورد نظر خود تلاش نموده است. بنابراین، تطبیق و یا لااقل همسو ساختن مطالب مستخرجه با الگوها و ادبیات رایج توسعهای، از دیگر مشکلات تحقیق محسوب میگردد. نکته آخر آنکه، شاید در یک فرصت موسع، تطبیق مقایسهای ساختارهای سیاسی و کارکردی مورد نظر امام خمینی با آنچه در نظریه ساختگرایانه رایج مدنظر است، زوایای دیگری از تأثیرات مبانی معرفتی ایشان را بر مفاهیم توسعه سیاسی روشن نماید؛ که مجال آن در این تحقیق نمیگنجد.
از دیگر مشکلات اینگونه تحقیقها باید به این نکته توجه داد که اساساً موضوعات اینچنینی که از نظر کیفی و به روش کتابخانهای و با شیوه تحلیل متن صورت میگیرد، علیرغم مقبولیت علمی در محافل اجتماعی پیشرفته، هنوز در مراکز دانشگاهی داخلی نسبت به شیوههای میدانی و پژوهشهایی که به تکنیک آمار وابستگی بیشتری دارند، توجه بیشتری را طلب میکنند.
9ـ1ـ سازماندهی تحقیق
برای دستیابی به پاسخ سؤالات مطروحه و آزمون فرضیات، سازمان تحقیق حاضر از یک مقدمه، 6 فصل، و آنگاه نتیجهگیری و ذکر منابع تشکیل شده است.
فصل اول، به کلیات پژوهش (شامل: بیان مسأله، اهداف تحقیق، سؤالات تحقیق، فرضیه تحقیق، تعریف مفاهیم و واژگان اختصاصی، روششناسی تحقیق، مشکلات و تنگناها، ادبیات و پیشینه تحقیق و سرانجام سازماندهی تحقیق) اختصاص دارد.
فصل دوم، به «چهارچوب نظری و الگوی پژوهش» اختصاص دارد. در ابتدا مبانی شناخت اندیشه تبیین گردیده سپس نقش وجوه معرفتی (هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی) در نظریه سیاسی مورد بررسی قرار گرفته است. براساس این مبانی، الگوی پژوهش با بررسی شرایط و زمینه های اجتماعی- تاریخی بر سه پایه: ماهیت دانش توسعه سیاسی [چیستی]، مبانی و منابع معرفتی [چرایی] و ویژگیها و شاخصه های آن [چگونگی] ترسیم گردیده است.
فصل سوم ، به معرفت شناسی توسعه سیاسی در سنت غرب پرداخته است، در ابتدا ماهیت [چیستی] توسعه و تطورات مفهومی آن در قالب 3 مکتب نوسازی، وابستگی و نظام جهانی بررسی گردیده است. در ادامه و بر مبنای آنچه بیان شد، مبانی [چرایی] توسعه سیاسی و سپس نظریههای مختلف توسعه سیاسی و توالی و چالشها و موقعیتهای هرکدام چگونگی به اجمال بررسی شده است.
فصل چهارم، به موضوع بنیانی فرهنگ سیاسی انقلاب اسلامی ایران یعنی خاستگاه زمانی و مکانی پژوهش اختصاص دارد. ابتدا مفهوم فرهنگ سیاسی مورد ارزیابی قرار گرفته و سپس واکاوی فرهنگ سیاسی انقلاب اسلامی ایران و رهیافت فرهنگی و غایتمدارانه آن با توجه به نظریات صاحبنظران مختلف بررسی اجمالی شده است.
فصل پنجم، با عنوان «معرفت شناسی توسعه سیاسی از نظر امام خمینی» مقدمه ای تحلیلی به منطق درونی نظریات ایشان نسبت به «خدا» ، «انسان» و «سعادت» می پردازد.
فصل ششم، با عنوان «ماهیت توسعه سیاسی با قرائت امام خمینی» [چیستی] در ابتدا با توجه به رویکرد اسلامی ایشان به مفهوم «توسعه» در آموزه های اسلامی اشاره می نماید. سپس مفهوم «توسعه و سیاست» از دیدگاه وی مورد ارزیابی قرار گرفته و آنگاه اهداف اصلی توسعه از نظر ایشان براساس 2 اصل: «تربیت انسان» و «گسترش معنویت و دینداری» به تفصیل مورد بررسی قرار می گیرد.
فصل هفتم، عنوان مبانی و منابع اعتبار [چرایی] معرفت شناسی امام خمینی به کلیدیترین بخش تحقیق میپردازد و ابتدا به «دستگاه معرفتی» ایشان و منابع و ابزارهای شناخت، ارزش و جایگاه شناخت، روششناسی معرفتی امام پرداخته، سپس «هستیشناسی» امام خمینی را براساس چیستی و مبدأ هستی، مراتب هستی، غایت هستی، اصول و مبانی هستیشناسی امام؛ آنگاه «انسانشناسی و اخلاق» را از منظر امام خمینی و براساس مفاهیمی چون انسان موجودی جامع و تربیتپذیر، فطرت انسانی، لوازم تربیت انسان، اخلاق و ضرورت تکامل انسان، و نتایج اخلاق الهی مورد بررسی قرار داده و در پایان نتیجهگیری میشود.
فصل هشتم، با عنوان «اهداف و شاخصه های توسعه سیاسی مورد نظر امام خمینی» [چگونگی] به بازتاب مبانی معرفتی ایشان در الگوی توسعه مورد نظرتان می پردازد. در ابتدا، اهداف راهبردی و سپس مولفه های مهم مورد نظر وی: مشارکت سیاسی مردم «استقرار عدالت و آزادی قانونمند، نهادینه کردن عقلانیت معنادار و همچنین سیاسیت به مثابه امتداد اخلاق و معنویت مورد بررسی قرار می گیرد.
در بخش پایانی یا نتیجهگیری، کوشش شده است با توجه به نظرات و مبانی معرفتی امام و در قبال ایدهها و مفاهیم جدید و شاخصهای آنها، به شیوهای منطقی (رسیدن جزء به کل) موضع و دیدگاه معرفتی و نهایتاً الگوی توسعه سیاسی مورد نظر ایشان را بدست دهیم.
منابع تحقیق اعم از کتابها، مقالات، طرحهاي تحقيقاتي و پایان نامههای فارسی و سپس منابع انگلیسی در پایان تحقیق آمده است.
10ـ1ـ ادبیات و پیشینه تحقیق ( كتابها، مقالات، طرحهاي تحقيقي، پايان نامهها)
در زمینه مباحث «توسعه» و «توسعه سیاسی» آثار فراوانی در 70 سال اخیر در غرب و در چارچوب جامعهشناسی سیاسی تدوین یافته است؛ که در فصل دوم همین تحقیق به برخی از آنها اشاره شده است. از جمله مواردی که به زبان فارسی برگردان شده است عبارتند از:
ـ پای، لوسین و دیگران (1380) بحرانها و توالیها در توسعه سیاسی، ترجمه غلامرضا خواجه سروی، از انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران.
این کتاب یکی از تلاشهای گروهی برای سامانمند کردن تعریف «توسعه سیاسی» است که در سال 1974 توسط جمعی از اعضای برجسته شورای پژوهشهای علمی اجتماعی دانشگاه پرینستون امریکا صورت گرفته است. آنها سعی کردهاند که طی این کار جمعی، توسعه سیاسی را براساس پنج بحران: هویت، مشروعیت، مشارکت، نفوذ و توزیع، و عبور از آنها تعریف کنند. و چون یکی از سؤالات اساسی، پرسش از تبدیل یا عدم تبدیل این بحرانها به یکدیگر و چگونگی این تبدیل، ماهیت و ظرفیت زمانی و مکانی تبدیل مزبور بوده است، مؤخره کتاب تحت عنوان «توالیها» این مهم را بررسی نموده است. کتاب در 8 فصل تنظیم شده است. در فصل اول، لئونارد بایندر طی 4 گفتار به معرفی بحرانهای توسعه سیاسی میپردازد و در فصل دوم، جیمز اس. کلمن نشانگان توسعه معرفی شده در فصل اول را طی دهههای 50 و 60 میلادی مستندسازی میکند. لوسین دبلیو، پای هویت و فرهنگ سیاسی را در فصل سوم و مشروعیت سیاسی را که از مباحث اساسی دو نظام سیاسی است در فصل چهارم بررسی کرده است. فصل پنجم، به قلم مایرون واینر به بررسی بحران مشارکت سیاسی و راهحلهای آن اختصاص دارد. فصل ششم به قلم جوزف لاپالومبارا در ظرفیت حکومت، بحران نفوذ را مورد توجه قرار داده است. همین مؤلف در فصل هفتم که مفادی اقتصادی دارد، توزیع را مدنظر قرار داده است. در فصل هشتم بحث مهم توالیها در چهار گفتار به قلم سیدنی وربا ارائه شده است که با بررسی توالی بین بحرانها خاتمه یافته است ـ در پایان اثر مزبور، معرفینامه نویسندگان اثر بیان گردیده است.
کتاب مزبور هرچند در دهه هفتاد میلادی منتشر شده ولي از آنجا که عمده مباحث آن نظری است، جنبه مرجعیت خود را حفظ کرده است و در نظریه «بحرانها» جزو کتابهای معتبر محسوب میشود.
ـ واینر، مایرون و هانتینگتون، ساموئل (1379)، درک توسعه سیاسی، ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردی، از انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبری، تهران
کانون ترجمه مقالات کتاب مزبور که توسط برخی از برجستگان نظریهپردازی توسعه سیاسی در طول بیست سال برگزاری سمینار معروف کمبریج JPSPOD از 1964 تا 1985 مطرح و توسعه مایرون واینر و ساموئل هانتینگتون تنظیم و ویراستاری گردیده، این مسأله است که ایا تئوریها و مفاهیم گوناگونی که دانشپژوهان مطرح کردهاند برای تحولات بیشماری که طی دو دهه گذشته در کشورهای در حال توسعه رخ داده، مفید بوده است یا خیر؟ در این زمینه، سه گرایش مهم بررسی شده است. در مقالات بخش اول، موضوع رابطه بین تئوری و واقعیت در مطالعه تحول سیاسی در جهان سوم براساس سه مقاله: اهداف توسعه نوشته ساموئل هانتینگتون، تحول سیاسی در آسیا و آفریقا و خاورمیانه، اثر: وایرون واینر؛ و تحول سیاسی در آمریکای مرکزی، جنوبی و حوزه کارائیب توسط حوزه دومینگوئز بررسی شده است. مقالات بخش دوم، روابط در حال دگرگونی بین جامعه و توسعه را با تکیه بر انواع تحولاتی که رخ داده است و نیز عوامل و پیامدهای سیاسی آنها را در مقالات: «مشارکت سیاسی» اثر جان. ام. نلسون؛ «سیاست روستایی» اثر رابرت اج، بتير، «ملیگرایی قومی» نوشته واکر کانور، و «دین و توسعه: و برد تجربه آسیای شرقی» نوشته وینستون دیویس و مقاله «رویکردهای اجتماعی ـ روانی توسعه سیاسی» اثر علی بنو عزیزی بررسی میکند. مقالات بخش سوم به مطالعه نقش دگرگونشونده دولت در جهان سوم و اینکه چه عواملی موجب قوت و ضعف، استقلال، و تأثیر آن بر توسعه اقتصادی میشوند، اختصاص دارد. مقالات این بخش عبارتند از: «سرمایه خارجی و کشورهای جهان سوم» اثر پیتربی. اوانز، «دولتهای قوی، دولتهای ضعیف، قدرت و مطابقت» اثر جول اس. میگدال. آخرین مقاله این کتاب که در مقام نتیجهگیری به قلم گابریل آلموند نگاشته شده است، با عنوان: «گسترش مطالعات مربوط به توسعه سیاسی»، به برخی بحثهای اساسی که در میان اندیشهگران و درباره ارتباط بین تئوری و واقعیت مطرح شده است، اشاره مینماید.
هرچند کتاب مزبور از حیث بررسی کاربردی و تأثیرات نظریههای توسعه سیاسی حاوی نکات باارزشی است، اما هیچگونه بررسی جدی و اساسی نسبت به مبانی معرفتی مباحث توسعهای را دربر ندارد.
ـ سو، آلوین. ی. (1386) تغییر اجتماعی و توسعه، مروری بر نظریات نوسازی، وابستگی و نظام جهانی، ترجمه محمود حبیبی مظاهری، از انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران
کتاب حاضر که توسط آلوین. ی. سو استاد دانشگاه هاوایی در سال 1990 نگاشته شده است، به بررسی دقیق و موشکافانه سه پارادایم عمده در ادبیات توسعه یعنی نوسازی (مدرنیزاسیون)، وابستگی و نظام جهانی میپردازد. بنابراین کتاب به سه بخش تقسیم شده است و هر بخش شامل سه فصل است. در هر بخش، فصل اول به ارائه بستر تاریخی، بنیادهای تئوریک. نظریات اصلی، فرضهای اساسی و سیاستها و خطمشیهای دنبال شده از سوی هر یک از مکاتب مورد بحث میپردازد. فصل دوم هر بخش به بررسی مطالعات تجربی اولیه هر یک از مکاتب سهگانه پرداخته و نقاط قوت و همچنین انتقادات وارده بر نظریات کلاسیک را مطرح میکند؛ و بالاخره فصل سوم در هر بخش به بررسی پاسخهای ارائه شده در برابر منتقدین، مطالعات تجربی «جدید: و نقاط قوت نظریات جدید در هر مکتب میپردازد.
یکی از نکات مثبت کتاب مزبور این است که نویسنده به نحوی سیستماتیک به بررسی سه مکتب عمده توسعه سیاسی پرداخته و تمرکز آن بیشتر بر روی خود نظریهها و نه مبتکران آنها است.
ـ اینگلهارت، رونالد و ولزل، کریستین (1389) نوسازی، تغییر فرهنگی و دموکراسی، ترجمه یعقوب احمدی، تهران: انتشارات كوير
کتاب حاضر، حاصل سه دهه مطالعه و تحقیق پیرامون منشأ روند تحول و پیامدهای ارزشهای انسانی و فرهنگ سیاسی در نظریههای توسعه و توسعه سیاسی است که در سال 2005 منتشر شده است.
اینگلهارت و ولزل دو محقق برجسته توسعه انسانی، برآنند که در این اثر نشان دهند دموکراتیک شدن به چیزی بیش از تحمیل نهادی و حقوقی دموکراسی نیازمند است و آن هم ارزشهای ابراز وجود و فرهنگ سیاسی دموکراتیک است. کتاب در 13 فصل تنظیم شده است: فصل 1، شکل جدید و بازنگری شدهای از نظریه نوسازی را مطرح میکند. در فصل 2، تغییر ارزشی و تداوم سنتهای فرهنگی با معرفی نقشه فرهنگی جهان به ابعاد تغییر میان فرهنگی میپردازد، فصل سوم به واکاوی پیشبینیها در علوم
