
وضوح کودکی و بزرگسالی و تنزل رهبران سیاسی به سطح افراد عادی است.» (همان، 395)
2-4-4 نظریه نیل پستمن
نظریه پستمن در واقع در ادامه نظریه مک لوهان است و بر آن می افزاید. «مارشال مک لوهان معتقد بود که «رسانه خود پیام است» و رسالت ذاتی دارد و پستمن بر این نظر میافزاید که تلویزیون دارای «استعاره» است و به دلیل نقش استعارهای که برنامههای تلویزیونی دارند، میتوانند به طور غیر مستقیم از توانایی های ذاتی انسان در تجزیه و تحلیل و استقرا و استنتاج و تداعی معنی ذهنی استفاده کامل و غیر محسوس نمایند و ذهن و شعور و باورهای عمیق دینی و ارزشهای اخلاقی و سلیقه و ذائقه و نگرش و داوری مردم را تغییر دهند و تفکر و اراده مخاطبان را به نوعی که برنامهریزان و سیاستگذاران برنامههای کانالهای ماهوارهای در جهت تامین منافع مادی و تجاری و اغراض سیاسی خود لازم و مصلحت میدانند شکل و رشد دهند.»(پستمن، 1373، 7)
پستمن علت قدرت تلویزیون را ناشی از قدرت تکنیک میداند. از نظر وی تکنولوژی خود دارای ایدئولوژی است و نمیتوان آن را خنثی و بیطرف دانست و انسان را حاکم مطلق بر آن شمرد. (همان، 13)
اما فارغ از فرم و تکنولوژی به لحاظ محتوایی نیز تلویزیون تغییرات عمیقی ایجاد میکند. از نظر پستمن، فرهنگ محصول زبان است که محتوای افکار عامه را شکل میدهد. هر ابزار جدید شکل و محتوای ویژه و رابطه غیر قابل تفکیکی با افکار و بیان عامه دارد و به عامه تفکر خاصی را تحمیل میکند.(همان، 68)
در نهایت پستمن در نگاهی شاید بدبینانه حرکت را به سوی انهدام فرهنگی و تسلیم جامعه به سوی تلویزیون میداند (همان، 13).
پستمن راجع به اخبار تلویزیون نیز نظراتی ارائه کرده است. او اخبار تلویزیون را ضد اطلاعات میخواند یعنی تلویزیون اطلاعات گمراه کننده، اغواگر، نامتناسب و ناموزون بیاهمیت و بیفایده و قطعه قطعه و منفک از هم، سطحی و قشری و ریاکارانه میدهد.
پستمن اخبار را مترادف با «نمایشنامه اخبار تلویزیونی» یا «شو خبری تلویزیونی» میداند که عرضه کننده سرگرمی است نه اطلاعات(همان، 216-217).
2-4-5 اثرات تجربه مصنوعی
فانکاورز و شاو استدلال کردهاند که تلویزیون (فیلم و کامپیوتر) با دستکاری و تنظیم مجدد محتوا و فرایندهای تجربه ارتباطی، بر درک و فهم مخاطب از واقعیت اثر میگذارند. بعضی از این فنون برای خلق تجربه مصنوعی عبارتند از: تغییر سرعت حرکت (تند یا آهسته)، نمایش مجدد یک عمل (نمایش دوباره لحظهای)، پرش آنی از یک صحنه به صحنه دیگر، … گلچین کردن بخشهایی از رویدادهایی که به کلی از جهت زمانی یا مکانی مجزا هستند و ترکیب و جابجایی انگارههای بصری از طریق فنون گرافیک کامپیوتری و دستکاری و پردازش مواجهه متعدد.
فانکاورز و شاو از میان اثرهای احتمالی، پنج اثر را فهرست میکنند:
1- تحمل اندک در برابر بیحوصلگی یا عدم فعالیت
2- گرایش زیاد به کمال و عملکرد سطح بالا
3- انتظار حل مشکلات به طور سریع، موثر و مرتب
4- درک نادرست بعضی از رویدادهای فیزیکی و اجتماعی. [برای مثال تماشای خشونت… میتواند موجب حساسیت کمتر افراد شود.]
5- تماس محدود با محل سکونت شخص و دید ظاهری و سطحی از آن.
[این امر میتواند] کلیت جهانبینی افراد را تغییر دهد، منحرف کند یا منحط نماید. (همان، 396-395)
در یک دستهبندی کلی نظریات درباره تلویزیون را میتوان به سه دسته تقسیم کرد.
• شکل گرا: این دسته از نظریات، شکل رسانه تلویزیون را عامل اثرگذاری میدانند؛ مثل نظریات مکلوهان.
• محتوا گرا: این دسته از نظرات، محتوای رسانه تلویزیون را عامل اثرگذاری میدانند؛ مثل نظریات گربنر یا استوارت هال.
• برخی نیز مانند پستمن، شکل و محتوای رسانه را به طور همزمان عامل اثرگذار می دانند.
2-5 جامعه شناسی اخبار
درباره ساختار پیام، خود پیام و آثار محتوای پیام نظریات متعددی ارائه شده است. در این جا منظور از پیام، خبر است. مرور نظریات پیرامون این موضوع به ما کمک میکند تا فهم بهتری از فرایند پردازش اخبار داشته باشیم.
اصولاً این که چرا اخبار و گزارشهای خبری برای ما جذاب هستند نکتهای است که بسیار جالب و شگفتانگیز است.
دارنتون معتقد است که فهم مخاطب از خبر، ناشی از شیوههای باستانی قصهگویی است و گزارشها به صورت روایی، دارای بازیگران اصلی و فرعی، فصلهای پیوسته قهرمانان و مردان شروع، آغاز و وسط و پایان، نشانههای چرخ دراماتیک و تکیه بر طرحهای داستانی آشنا تهیه میشوند. این تلاش برای قصهگویی مدرن را فیسک و هارتلی «کارکرد نقالی» خواندند؛ که اگر به عناصر ثانویه بیشتر پرداخته شود «تحریف واقعیات» اتفاق میافتد. (همان، 295-294)
براساس تحلیل ساخت گرایانه از خبر، فرایند قصهسازی در مورد رویداد به دو شیوه متضاد انجام میشود:
1- شیوه نمایشی: این شیوه تفسیری و قصه مانند است.
2- شیوه مستند: این شیوه اشاره به خبری در جهان خارج دارد و مبتنی بر واقعیات است. (همان، 302) لذا بر این اساس است که بولتنهای خبری تلویزیون عموماً تلاش میکنند که با برجستهسازی وقایع، علائق اولیه بینندگان را برانگیزد و با حفظ تنوع و جنبههای عامه پسند آن و نگهداشتن برخی اطلاعات حیاتی مثل وضع آب و هوا و نتایج مسابقات تلاش میکند مخاطب را تا لحظه آخر نگه دارد. (همان، 301) هلن مک گیل هیوز از این رو روزنامهنگاری آمریکایی را در مسیر حرکت از وقایع نگاری خشک به قصهگویی عامیانه و غیبت کردن میداند و علت آن را گزارشگری و ارائه اخبار از دید بیننده خبر برمیشمرد. (همان، 294)
گروه رسانهای گلاسکو این شیوهها را مبتنی بر دیدگاه ایدئولوژیکی میداند که از یک چارچوب اولیه رویکرد نسبت به جهان ریشه میگیرد.
از نظر رزیتی،«تنها سازمان پنهانی که در سطح کلی برنامههای خبری میتوان یافت همان حرکت از تصویری متفرق از جامعه و ارائه ترکیبی جدید از آن براساس یکسانی منافع و نمایندگی سیاسی است.» (همان، 301)
لذا زبان اخبار باید به صورت گزارهای که صدق و کذب آن قابل آزمایش است مورد سنجش قرار میگیرد تا مستند یا نمایشی بودن آن عیان گردد. (همان، 302)
در کل «پیامهای تولید شده توسط رسانهها گرایش به تصنع، رعایت الگوهای مشخص و حتی ساختگی بودن دارند به طوری که میتوان ویژگیها و الگوهای اصلی معنایی این پیامها را طبقهبندی کرد و به صورت کمابیش عینی شرح داد.» (همان، 250)
مطالعه محتوای خبر میتواند چیزی بیش از آنچه خبر میگوید به ما ارائه میکند. «غالباً محتوای رسانه، شاهدی برای موارد زیر به حساب میآید:
• عملکرد نظاممند، از نظر کمیت یا نوع محصولات سازمان رسانهای؛
• جامعه یا فرهنگی که داخل آن تولید شدهاند؛
• تولید کنندگان و نیات آنها؛
• سازمان رسانهای و شیوه عمل آن؛
• زبانها، چارچوبها و کدهایی که برای ثبت یا انتقال معنا به کار میآیند؛
• مخاطبان نهایی و علائق آنها؛
• کیفیت مجموعه مفروضی از محتوا که برای ثبت یا انتقال معنا به کار میآیند؛
• مخاطبان نهایی و علائق آنها؛
• کیفیت مجموعه مفروضی از محتوا که براساس معیارهای خارجی اندازهگیری شده باشد؛
• تأثیرات احتمالی و اثربخشی آنها در تحقق برخی اهداف» (همان، 251،250)
گرابر از قول آلتاید میگوید: « «روزنامهنگاران تلویزیونی» ذخایر [معنایی] ایجاد میکنند… وی ما را قانع میکند که رمزگذاری و رمزگشایی زبانهای سمعی و بصری اساساً با زبانهای کلامی متفاوت است و بیشتر تداعی کننده ضمنی و ساخت نیافته و کمتر منطقی، دقیقاً تعریف شده و دارای حد و حدود معین است.»(همان، 288)
مک کوئیل به نقل از هال درباره خبر مینویسد:«مفاهیم ایدئولوژیکی موجود در عکسها و متون یک روزنامه شناخت جدیدی از جهان تولید نمیکند، بلکه همان جهانی را که قبلاً پذیرفتن آن را فراگرفتهایم رسمیت میبخشند.» (همان، 294)
بدین ترتیب از نظر مککوئیل در تهیه اخبار «اساساً هیچ نظام غیر ایدئولوژیک، غیر سیاسی و بیطرف گردآوری اخبار و گزارش وجود ندارد.» (همان، 298)
در واقع آنچه در تهیه خبر اتفاق میافتد به نظر گیتاچمن ساختن اجتماعی واقعیات است. از نظر وی خبر، «درک تحلیلی از زندگی معاصر را محدود میکند … و وضع موجود را مشروعیت میبخشد» (سورین و تانکارد، 1384، 473)
از نظر هربرتگنز «خبر محدود به قضاوت در مورد واقعیت نیست بلکه ارزشها و گزارههای ترجیحی را نیز دربرمیگیرد». از نظر وی این گزارههای ترجیحی آشکار نیستند بلکه از متن استنباط میشوند. گنز این ارزشهای استنباط شده را «ارزش پایدار» میخواند که ضمن تعریف خبر، معیار گزینش اخبار میشود.
«این ارزشها از چگونگی توصیف رویدادها، لحن مورد استفاده در گزارشها، دلالتهای موجود در افعال، اسامی و صفاتی که عموماً روزنامهنگاران استفاده میکنند، پایدار میشود. » (همان، 468)
از نظر گنز، اخبار علاوه بر ارزش، ایدئولوژی را نیز دربر میگیرد.
امّا عامل دیگری که موجب میشود از یک واقعیت واحد، اخبار متعدد و متکثری ساخته شود دروازهبانی خبر است که نخستین بار توسط کورت لوین در 1947 به کار رفت.
از نظر کورت لوین، دروازهبانان تصمیم میگیرند که خبرها و اطلاعات اجازه ورود پیدا کنند. منطقه دروازه منطقهای است که در آن تصمیمگیریها براساس مقررات بیطرفانه یا خود شخص دروازهبان اتخاذ میشود.
مکنلی این مفهوم را در جریان اخبار بینالمللی در مورد میانجیهای ارتباطی به کار بست. گزارههای اصلی نظریه وی به شرح زیر است:
• «دروازهبانی قبل از رسیدن اخبار به روزنامه اتفاق میافتد.
• دروازهبانان فقط در رد و تأیید خبر نقش ندارند بلکه شکل و ذات خبر را تغییر میدهند.
• رسانهها فقط نقش دروازهبانی ندارند بلکه گیرندگان ابتدایی نیز دست به گزینش میزنند.
• بازخورد کمتر اتفاق میافتد و اغلب با تأخیر انجام میشود.» (زارعیان، 1382، 40-39)
شفه نیز در سال 1970 مدلی برای ارتباط ترسیم نمود و به واسطه میان خالق پیام و عامه تمرکز کرد. از نظر وی این واسطه دارای یک موقعیت استراتژیک خاص است که صاحبان قدرت در رسانههای جمعی متشکل از روزنامه نگاران و دولت را تشکیل میدهد. (همان، 43)
ابراهام مول نیز چارچوبهای احتمالی حاکم بر فرآینندگان پیام، تابوهای اجتماعی و فرهنگی، نقش وسایل ارتباط جمعی، پیامهای وسایل ارتباطی، فیلتر، ارتباط با محیط یا جامعه را به نوعی در شکلگیری پیام مؤثر میدانست (همان، 44)
تحقیق کوهن و همکارانش درباره « واحد جهانی اخبار » نشان میدهد که در نحوه پردازش و ارائه مواد خام خبری مربوط به یک رویداد یکسان تفاوت های فرهنگی وجود دارد که موجب تفاوت زاویه روایت آن رویداد در هر شبکه خبری می شود. این تفاوت در ارائه اخبار فقط برای هماهنگی با ابر روایت هایی است که در هر فرهنگ رواج و غلبه دارد. (دالگرن، 1386، 86 )
2-6 نظریه بازنمایی
رسانهها بر درک و شناخت عموم از جهان تأثیر میگذارند، به این معنا که آگاهی و ذهنیت مردم نسبت به جهان بستگی به محتوایی دارد که از رسانه دریافت میکنند زیرا رسانه واسطه و میانجی بین آگاهیهای فردی و ساختارهای گسترده تر اجتماعی و سازنده معنا هستند.»(مهدی زاده،1387، 9)
این بدان معناست که رسانه ها امکان تجربه مستقیم خیلی از رویدادها را از افراد گرفته و تجربه رسانهای را جایگزین آن کردهاند. در گذشته اگر نقالی و قصهگویی افراد پرتجربه در ایام فراغت، سرگرمی، کسب تجربه و دانش و نیز شناخت جهان پیرامون را میسر میکرد اکنون رسانه است که ضمن سرگرم کننده بودن، دانش افراد نسبت به جهان پیرامون را شکل میدهد.
«رسانهها فراگیرترین نهاد تولید، باز تولید و توزیع معرفت و آگاهی در جهان جدیدند، میتوان محتوای آنها را منبع قدرتمندی درباره جهان اجتماعی دانست.» (همان، 10)
اکنون رسانه ها به عنوان عضو جدید و بی خطری پذیرفته شده اند که از نظر دکتر مهدی زاده چند ویژگی دارد:
رسانه در دسترس است، باز، کم هزینه و داوطلبانه است،حوزه تأثیرگذاری وسیعی دارد و محیط نمادین حیات انسان را تعیین میکند. (همان، 50)
رسانه اکنون به خصوصیترین حوزههای زندگی شخصی انسانی وارد شده و
