
جسماني، روحي، عاطفي، اجتماعي، ذهني و با توجه به محدوديتهاي وراثتي و توانائيهاي شخصي هر فرد ميباشد. اهميت هر يک از اين ابعاد در سلامتي بدن به يک اندازه است(مختاري،1386 ). همچنين سلامتي ابعاد متعددي دارد که هر کدام از ابعاد آن ميتواند کيفيت زندگي موثر باشد و انسانها از آن رو به سلامتي اهميت ميدهند که بر روند زندگي و آسايش آنها تاثير ميگذارد و از طرفي سلامتي و کيفيت زندگي داراي رابطه دو طرفه است، به طوري که اختلال در وضعيت سلامت موجب مشکلات بهداشتي شده و مشکلات بهداشتي نيز بر روي کيفيت زندگي موثر است(مهرابي دلجو، 1390).
بيش از 50 سال پيش سازمان جهاني بهداشت سلامتي را به عنوان آزاد بودن از هر گونه بيماري و شرايط ناتواني تعريف ميکرد. در سالهاي اخير کارشناسان سلامت عمومي، سلامتي را به عنوان حس بهزيستي و کيفيت زندگي تعريف کردند. پژوهشهاي سال 2010 روي افراد سالم، ميزان فعاليت روزانه (عملکرد مطلوب، کار معنادار و مشارکت در جامعه) را به عنوان شاخصي از سلامتي استفاده ميکنند(مختاري، 1386). آنچه که دانش امروزي بدان توجه ميکند، تنها طولانيکردن دوران زندگي نيست، بلکه بايد توجه داشت که سالهاي اضافي عمر انسان در نهايت آرامش و سلامت جسمي و رواني سپري گردد و در صورتي که چنين شرايطي تامين نشود، پيشرفتهاي علمي براي تأمين زندگي طولانيتر، بينتيجه و مخاطرآميز خواهد شد(حبيبي سولا، 1386).
ورزش و فعاليتبدني نقش بسيار مهمي در سلامت عمومي مردم دارد و يک عنصر حياتي در جوامع امروزي است و باعث افزايش کيفيت زندگي ميشود. بيماري و ناتواني که در اثر بي تحرکي ايجاد ميشود، باعث افزايش رنجهاي بشري ميشود و به کيفيت زندگي انسان آسيب ميرساند. مردمي که به سبک زندگي غير فعال دارند، خطر ابتلا به يک سري از بيماريهاي قلبي عروقي وغيره را افزايش ميدهند(مهرابي دلجو، 1390).
قرنهاست که مردم در جستجوي زندگي خوب بودند. در اين جستجو، سوال اصلي اين بود که کيفيت يک زندگي سالم چيست؟ مدلهاي مفهومي”کيفيت زندگي”، پديدهاي نسبتاً جديد و اکثراً همراه با تفکر در به اره اهداف توسعه بودند و حوزههاي سلامتي، کار، اقتصادي- اجتماعي، روحي-رواني و خانوادگي را در برمي گرفت. ارتقاي سطح کيفيت زندگي در گرو ارتقاي سطح سلامت است. آنچه که مورد قبول تمامي متفکران در حيطه رضايتمندي از زندگي است،احساس سلامت و خوب بودن است و تنها با اين احساس، بشر ميتواند پويا و سازنده باشد و خلاقيتهايش را به منصه ظهور برساند(امين شکوري، 1388).
درصد کمي از مردم به اين باور رسيدهاند که از ساعات کار خود کاسته و براي حفظ تندرستي و سلامتي و کسب نشاط و لذت به وررزش بپردازند. البته به جرات ميتوان گفت با گذشت زمان، درصد بيشتري از مردم معتقد به بهبود کيفيت زندگي ميشوند و شکي نيست رسيدن به اين باور مستلزم داشتن تحصيلات عاليه، تجربه مفيد و تغيير ديدگاهها و جهانبيني کلي افراد است. بهبود نسبي کيفي زندگي و ايجاد رفاه اجتماعي بيشتر، زمينه مناسب تفکر و يافتن راههاي بهتر زيستن را فراهم ميسازد(تندنويس، 1381).
در جهان صنعتي کنوني، کشورها حدوداً بين 4تا 14 در صد توليد ناخالص داخلي خود را صرف مراقبتهاي بهداشتي ميکنند که اين موضوع بيانگر اهميت فراوان سياست گذاريهاي سلامت14 طبق معيارهاي جهاني، سلامتي تنها جنبههاي جسماني را دربر نميگيرد و سازمان جهاني بهداشت، سلامتي را “حالتي تعريف ميکند که در آن فرد از نظر رواني، عاطفي و اجتماعي کاملاً سالم است و در او نشانهاي از بيماري و رنجوري مشاهده نميشود. بنابراين در ارزيابي سلامتي، نبايد صرفاً به شاخصهاي سنتي سلامتي يعني نرخ مرگ و مير و نرخ ابتلاي به بيماري توجه کرد، بلکه بايد ادراکي را مورد توجه قرار داد که افراد از کيفيت زندگيشان دارند. کيفيت زندگي از مهمترين مولفههاي مفهوم کلي بهداشت محسوب ميشود. به گونهاي که به عقيده هنکليف15 و همکاران(1993) براي تعيين نيازهاي حيطه سلامت و ارتقاي سطح سلامتي افراد، کيفيت زندگي آنها را مورد بررسي قرار ميدهند(سلطاني، 1389).
فاسينو16(2002) در خصوص بررسي کيفيت زندگي اظهار ميکند امروزه کيفيت زندگي يک شاخص اساسي محسوب ميشود و از آنجا که کيفيت زندگي ابعاد متعددي مانند جنبههاي فيزيولوژيک، عملکرد و وجود فرد را در بر ميگيرد،توجه به آن از اهميت خاصي برخوردار است و براي ارزيابي صحيح کيفيت زندگي بايد به ابعاد فوق توجه شود(خورسندي، 1389).
در جهان معاصر، جوانان با دشواريهاي گوناگوني روبه رو هستند. دامنه اين دشواريها از انتخاب حرفه تا گذراندن اوقات فراغت كشيده شده است. تغيير وتحولات فراواني كه در سالهاي اخير به وقوع پيوسته، تصميم گيري در امور مختلف را مشکلتر كرده است. اقتصاد ملي در حال تحول است و باعث بروز مسائلي مانندكسر بودجه، تورم، مشكلات درون شهري، بيكاري و كسر درآمدها شده است. تكنولوژي، تحولاتي را در محيط كار ايجاد كرده است و نگراني از آلودگي محيط زيست، موجب ظهور و كاربرد اصول حفاظتي در برابر صدا، تشعشع، و آلودگي و تخريب زمين، جنگلها و آبراهها شده است.
نگراني از روند تعليم و تربيت جوانان، اصلاح طلبي در تعليم و تربيت را به دنبال داشته است. رشد دانش در سالهاي اخير و پيشرفتهاي پيش بيني شده آينده در زمينه اطلاعات و تكنولوژي، مربيان تعليم و تربيت را بر آن داشته است تا بر يادگيري مستمر و مادام العمر پافشاري كنند.تحولات سالهاي اخير در فرهنگ كشورها بر تربيت بدني و ورزش نيز تاثير گذاشته است و مردم شاهد گرايش كليه طبقات اجتماعي به ورزش هستند. افراد زيادي از كليه ردههاي سني به انواع فعاليتهاي بدني مشغولند و شمار تماشاگران رويدادهاي ورزشي رو به رشد است. فروش تجهيزات ورزشي در حال جهش است. مسابقات ورزشي پوشش جهاني پيدا كرده است و مردم در كليه ردههاي سني و با قابليتهاي مختلف، با انواع ورزشها و فعاليتهاي جسماني آشنا هستند. آنان همچنين به يادگيري مهارتها تمايل نشان ميدهند.
جنبش هاي مختلف ورزشي، موجب آگاهي مردم از مسئوليتهاي خود در قبال تندرستي و جلب توجه آنان به نقش آمادگي جسماني و تندرستي در نيل به سطح بالاتري از رفاه و بهزيستي شده است. علاقه عموم مردم به ورزش موجب رشد فعاليتهاي ورزشي در آموزشگاهها و خارج از آن براي كليه ردههاي سني شده است. جوانان به ورزش و فعاليت بدني علاقه مندند و در نتيجه، بسياري از آنان به دنبال راهي براي شرکت در فعاليتهاي جدي ورزشي هستند. برخي از آنان ورزش را به عنوان يك حرفه مينگرند و برخي ديگر به دنبال يك حرفه در ورزش هستند.
دولتها نيز براي سرمايه گذاري در بخش ورزش، يا ترغيب بخش خصوصي به اين امر به اطلاعاتي نيازمندند كه بر پايه پژوهش بنا شده باشد (واعظ موسوي، 1379). اين سوال که ورزش چه کاري براي مردم انجام ميدهد در هر جامعهاي مطرح است.شايد طرح اين سوال اساسي در جامعه ما،که در ابتداي راه سرمايه گذاريهاي در زمينه ورزش است،شايستهتر باشد. در اين پژوهش محقق با استفاده از ابعاد مختلف پرسشنامه کيفيت زندگي،تلاش کرده است تا ارتباط و نقش شرکت در ورزش و به ويژه ورزش همگاني را روي کيفيت زندگي بررسي نمايد؛
بنابر اين، ابتدا لازم است که ويژگيهاي کيفيت زندگي مشخص شود:
* کيفيت زندگي به طور خاص و دقيق، چگونگي زندگي افراد را نشان ميدهد.
* کيفيت زندگي يک مفهوم چند بعدي است، دامنه وسيعي از ابعاد زندگي را در بر ميگيرد و بر توصيف حوزههاي مختلف زندگي متمرکز است. از اين رو، حوزههايي مانند موقعيت اقتصادي، اشتغال، سلامتي،خانواده، تحصيلات، زندگي اجتماعي و مشارکت اجتماعي از اجزا يا متغيرهاي کيفيت زندگي ميباشند.
* کيفيت زندگي با استفاده از هر دو مقياس دروني و بيروني اندازه گيري ميشود. اين روش هم شرايط زندگي دروني و هم بهزيستي بيروني را منعکس ميکند و ارتباط بين اين دو بعد را نشان ميدهد. براساس اين ويژگي، بينشي را که مردم نسبت به شرايط بيروني زندگي و احساساتي که درباره زندگي دارند، درک کاملي از کيفيت زندگي را نشان ميدهد (1992، Zhanl).
يکي از مفاهيمي که با رفاه و سلامتي يکسان فرض شده است،کيفيت زندگي ميباشد (قهرماني، 1385). کيفيت زندگي به سلامت کلي اشخاص و اطرافيان او و شرايطي که جامعه براي افراد ايجاد ميکند و همينطور واکنش دروني افراد به محيطشان مربوط ميشود. البته شرايط ساختاري جامعه، زماني بر کيفيت زندگي فرد اثر ميگذارند که به مدت طولاني بر زندگي فرد حاکم باشند. کيفيت زندگي به طور نسبي در سالهاي اخير براي توجه به اينکه مردم چطور فکر ميکنند ؟ چه چيزي ميخواهند؟ و به چه چيزي نياز دارند ؟مطرح شده است. تعريف مردم از محيطي که درآن زندگي ميکنند زماني اهميت پيدا ميکند که آنها اطلاعاتي درباره شرايط موجود، ارزشها، انتظارات و آرزوها داشته باشند.
كيفيت زندگي به درك و احساس افراد و گروهها از ميزان بر آورده شدن نيازهايشان و فرصتهاي دسترسي آنها به اين آرزو و خواستهها تعريف شده است. كيفيت زندگي يك عامل ذاتي چند بعدي است كه تركيبي از عوامل شناختي (رضايت ) و احساسي (شادي) ميباشد(باقياني مقدم، 1385).
بيشتر نويسندگان عقيده دارند كيفيت زندگي يك مفهوم چند بعدي، ذهني و پويا است كه با گذشت زمان و با توجه به موقعيت تغيير ميکند. اين ماهيت پوياي كيفيت زندگي به محققان كمك ميکند كه بتوانند با انجام تحقيقاتي درباره راهبردهاي بهبود كيفيت زندگي افراد، زمينههاي زندگي بهتري را براي آنها فراهم كنند (Raised،2001).
به طور كلي سه حيطه مهم در كيفيت زندگي شامل بعد جسماني، رواني و اجتماعي وجود دارد. بعد جسماني به درك فرد از توانائي انجام فعاليتهاي روزانه و به انرژي فرد بستگي دارد. بعد اجتماعي به انزوا، وابستگي، روابط با خانواده و فاميل و شرايط محيطهاي اجتماعي ديگر وابسته است و بالاخره بعد رواني در ارتباط با مفاهيم رواني و هيجاني است ودر آن مسائلي مانند افسردگي و ترس، خشم و سعادت، خوشي و اضطراب مطرح ميشود(Cimillery، 1999).
پژوهش هاي اوليه در زمينه کيفيت زندگي، فقط رفاه مادي را مورد بررسي قرار ميدادند؛ اما پژوهشهاي بعدي نشان دادند که تنها جنبه مادي تعيين کننده کيفيت زندگي نيست و متغيرهاي ديگري به کيفيت زندگي اضافه شد. در پرسشنامه کيفيت زندگي17،15 بعد يا متغير براي کيفيت زندگي مشخص شده است که با 192 سوال، کيفيت زندگي فرد را ميسنجد. اين پرسشنامه يک مقياس خود سنجي است و علاوه بر 15 مقياس اصلي داراي يک مقياس مقبوليت اجتماعي ميباشد و نمره کلي کيفيت زندگي نيز از آن حاصل ميشود. اين 15 بعد به شرح ذيل بررسي شده است:
در بعد رفاه مادي،18افراد امكانات زندگي خود را به لحاظ اقتصادي خوب و قابل پذيرش ميدانند، محيط زندگي آنان آرام و تميز است و درآمدشان براي تأمين نيازهايشان كافي است. از نظر رفاه جسماني19 افراد از سلامتي خوبي برخوردارند، و براي حفظ سلامتي خود از فعاليتها و در مواقع لازم از خدمات حرفهاي در اين خصوص استفاده ميکنند.
رشد شخصي20 نيز کيفيت زندگي را نشان ميدهد.بر اين اساس افراد داراي مزاجي ايمن و متعادل هستند، خوش مشربند و داراي اهدافي قابل دستيابي اند كه در صورت نياز قابل تغيير نيز ميباشند.
روابط خانوادگي21 شاخص چهارم کيفيت زندگي است که در آن افراد روابط خود را با همسرشان باز، تعاملي، مبتني بر بيان احساسات، حل مسأله، تقسيم مسئوليت، روابط جنسي خوب و استقلال منطقي ميبينند. در بعد روابط والد و كودك،22افراد با فرزندان خود نزديكند، رابطه خوبي با آنها دارند و از رويكرد انضباطي مدلل، آرام و همسان استفاده ميکنند. از نظر روابط گسترده خانوادگي23،وقتي زندگي داراي کيفيت است که افراد به طور فعال روابط خوبي را با بستگان حفظ ميکنند كه با تعاملات معنادار، حمايت متقابل و حل مسأله همراه است.
نهايتا در روابط فراخانوادگي24،افراد فعالانه در پي تعاملات اجتماعياند و براي حفظ شمار زيادي از دوستيها كه با حمايت اجتماعي، عاطفي و رشد همراه است تلاش ميکنند.
در رفتار نوعدوستي25،افراد در قالب اعطاي وام، انجام تبليغات و مشاركت در سازمانهاي خيريه
