
این اختلافات برداشته میشود» (امام خمینی، صحیفه امام، ج 14، 390ـ391).
5ـ3ـ7ـ اخلاق الهی، ضرورت تکامل و سعادت انسان
دیدگاه اخلاقی هر اندیشمندی، از لحاظ منطقی باید با معرفتشناسی، هستیشناسی و انسانشناسی او هماهنگی داشته باشد. به طور کلی دانش اخلاق از نظر امام خمینی دانش منجیات و مهلکات اخلاقی یا ارزشها و ضد ارزشهای اخلاقی است و متکفل این دانش نیز به ترتیب پیامبران، امامان و سپس دانشمندان اخلاق و اهل سلوک و معارف میباشند.
«… و متکفل این نیز پس از انبیاء و اوصیاء علیهمالسلام، علمای اخلاق و اصحاب ریاضت و معارفند» (امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص 387).
بدین ترتیب، فرآیند تکاملی انسان باید در چرخهای قرار گیرد که با راهبری نمایندگان الهی، به مکارم والای اخلاقی و ارزشی دست یافته و به سعادت حقیقی برسد. بنابراین از نظر امام خمینی سیر و سلوک اخلاقی باید در همان چارچوب تعالیم انبیاء و با پیمودن مسیر تهذیب، تزکیه، صراط مستقیم، عدالت و اعتدال صورت گیرد که قوانین الهیه و موازین عقلی ملاک این حرکت هستند(اماخميني ، 1386 : 339-364) :
«انبیاء علیهمالسلام آمدند، قانونها آوردند و کتابهای آسمانی بر آنها نازل شد که جلوگیری از اطلاق و زیادهروی کنند و نفس انسانی را تحت قانون عقل و شرع درآورند … پس هر نفسی که با قوانین الهیه و موازین عقلیه ملکات خود را تطبیق کرد، سعید است و از اهل نجات میباشد» (امام خمینی، شرح چهل حدیث، 1374 : صص 16ـ17).
لذا میتوان چنین نتیجه گرفت که در تطابق با اندیشههای جدید، «انسان» از نظر امام، محور توسعه و «سازندگی انسان» مبنای توسعه سیاسی و اجتماعی است. اما نه مانند ” اومانيسم” كه به تعبير فرديد: « در عصر حاضر اصالت را به انسان امروز و بشر امروزي مي دهد، يعني وجود انسان را اصيل مي داند … و به انسان خود بنياد و تفكر نيست انگارانه مي رسد» ( فرديد، 1381 : 31) . بلكه انساني است كه مخلوق خداوند است و در مسير تكاملش ، نيازمند به سازندگي و خودسازي است. لذا امام خميني ميگويد:
« غرب انسان درست نميكند، آنكه انسان درست مي كند آن مكتبهاي الهي است. مكتبهاي توحيدي است » ( امام خميني، صحيفه امام، ج 8، 96 – 97 ) .
« سازندگی انسان خودش را، مقدم بر همه جهادهاست. این است که رسول اکرم (ص) «جهاد اکبر» فرمودهاند» (امام خمینی، صحیفه امام، ج 8، ص 300).
بنابراین، از دیدگاه امام، علم و دستاوردهای بشری اگر با تهذیب نفس توأم باشد، انسان را به مقام انسانیت که مقام زیبای مفطور در سرنوشت او یعنی خلافت الهی است، میرساند. و در غیر این صورت انانیت (انسان خودبنیاد) بر او غلبه مییابد و او را علی رغم ظاهر آراسته و پیشرفتهای علمی از مقام قرب الهی دور ساخته و به راه ظلمانی و طغیان میکشاند.
«جنگهای عالم همهاش انانیت است … این انانیت در اولیاء نیست، جنگ هم در اولیاء نیست … و ما الآن در یک چاهی واقع شدیم، و در یک ظلمت واقع شدیم که بالاترین ظلمتها است، و آن ظلمت انانیت است … دیگران را هیچ [انگاشتن] و همه را برای خود خواستن … اینها همه انانیت است …» (امام خمینی، تفسیر سوره حمد، صص 125ـ126).
این نکته قابل تأمل است که امام بخوبی کشاکش درونی انسان را که مبتنی بر «لذتجویی» غریزی از یکسو و تلاش اکتسابی برای رسیدن به خوبیها از سوی دیگر است، مورد توجه قرار داده و در یک سازوکار روشن، با عبور از «انسان خودبنیاد» بر ضرورت تربیت انسان از جانب خدای متعال تأکید نموده و نتیجه میگیرد که لازمه تربیت انسان، احاطه مربی او بر دانش و آموزههایی است که کسی جز انبیای الهی، که از ناحیه وحی آگاهی دارند، این احاطه را ندارند. لذا میگوید: «… برای اینکه غیر انبیاء راه را نمیدانند» (امام خميني، صحیفه امام، ج 8، ص 516).
بنابراین از نظر امام راه انبیاء راه طی شده نیست، بلکه راه هموارة بشر برای دستیابی به کمال و سعادت واقعی است زیرا پیامبران میخواهند انسان را به گونهای تربیت نمایند که خلوت و جلوت و ظاهر و باطن او تفاوتی نداشته باشد (امام خمینی، صحیفه امام، ج 8، ص 416). و در این راه،” قرآن نسخه کامل وحی الهی و کتاب آدمسازی است” (امام خمینی، صحیفه امام، ج 7، ص 427).
از نظر امام خمینی، در صورت مشی و سلوک الهی از سوی آدمیان، نتایج بارز آن در بعد رفتار فردی و جمعی انسانها نمایان میگردد، و نزاعها و تخاصمات نفسانی از میان برداشته میشود. لذا میگوید:
«… اگر همه اولیاء در یک جایی جمع بشوند هیچ وقت با هم جنگ [نمیکنند]، اصلاً با هم مخالفت پیدا نمیکنند، برای اینکه همه برای خداست، دیگر خودی نیست تا اینکه این بکشد آن طرف، آن بکشد آن طرف، تزاحم بشود، دعوا بشود، همه برای یک مبدأ است، برای یک جهت است (امام خميني، تفسير سورة حمد ، 1376 : 125-124).
بدین ترتیب، در نگاه ایشان قواعد اخلاقی و معنوی، در مرتبة برتر و والاتر از قواعد حقوقی و فقهی است؛ زیرا در بعد اجتماعی و جمعی، در اثر تکیه بر ارزشهای اخلاقی و فضیلتمداری ملت است که خیانت و فساد، برچیده میشود و مملکت نجات مییابد و استبداد و وابستگی نیز رفع میگردد (امام خمینی، صحیفه امام، ج 13، ص 452) و دوستی و برابری، جایگزین دشمنی میشود و حاصل دوستی مردم با یکدیگر، ایجاد آرامش قلبی یعنی سعادت است (همان، ج 9، ص 142) و جامعه در سایه مکارم اخلاقی است که به سوی پیشرفت و توسعه گام برمیدارد. لذا از نظر امام، هرگونه اصلاح و توسعه و پیشرفت، باید از انسان و با محوریت انسان و بر مبنای تربیت و سازندگی او آغاز گردد و ادامه یابد:
«هر اصلاحی نقطه اولش خود انسان است. چنانچه خود انسان تربیت نشود نمیتواند دیگران را تربیت کند» (صحیفه امام، ج 15، ص 491).
لذا در وصیتنامه سیاسی ـ الهی خود تأکید مینماید:
«و از بالاترین و والاترین حوزههایی که لازم است به طور همگانی مورد تعلیم و تربیت قرار گیرد، علوم معنوی اسلامی [است]، از قبیل علم اخلاق و تهذیب نفس و سیر و سلوک الیالله ـ رزقناکم الله و ایّاکم ـ است، که جهاد اکبر میباشد» (امام خميني، صحیفه امام، ج 21، ص 426/ شفیعی مازندرانی، 1378: 51).
امام خمینی، در حدیث 24 کتاب شرح چهل حدیث بیان میدارد که انسان دارای سه نشئه: دنیا، برزخ و آخرت است که برای هر کدام مقامی است. بنابراین از دیدگاه ایشان، انسان سه لایه عقلی، قلبی و ظاهری دارد که بعد عقلی نیازمند کمال، بعد اخلاقی نیازمند تربیت و بعد ظاهری او نیازمند عمل است (معینیپور، 1391: 120) و برنامه این سه بعد، نیز مناسبترین و صحیحترین شیوه، یعنی پیروی از دستورات انبیاء است (امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص 387). در حقیقت میتوان چنین نتیجه گرفت که میان این سه مرتبت به نوعی ربط استکمالیه وجود دارد که کلید همگرایی و ایجاد توازن واقعی در میان آنها و تبعیت از تعالیم انبیاء است. در غیر این صورت انسان و جامعه به احتجاجاتی دچار میگردد، که مانع از نور ایمان و دستیابی به سعادت و رستگاری راستین میگردد:
«وقتی اعمال قالبیه ناقص شد و مطابق دستورات انبیاء نگردید، احتجاجاتی در قلب و کدوراتی در روح حاصل میشود که مانع از نور ایمان و یقین میشود؛ همین طور اگر اخلاق رذیله در قلب باشد، مانع از ورود نور ایمان است در آن. بنابراین طالب مسافرت آخرت و صراط مستقیم انسانیت، لازم است که در هر یک از مراتب ثلاثه با کمال دقت و مواظبت توجه و مراقبت کرده و آنها را اصلاح کند و ارتیاض دهد، و هیچ یک از کمالات علمی و عملی را صرف نظر ننماید. گمان نکند که کفایت میکند او را تهذیب خلق یا تحکیم عقاید یا موافقت ظاهر شریعت، چنانچه هر یک از این عقاید ثلاثه را بعضی از صاحبان علوم ثلاثه دارند» (همان: ص 285).
بنابراین، در یک جمعبندی میتوان گفت که از نظر امام خمینی: « تفکر عقلانی صحیح» ، «تربیت اخلاقی مهذبانه» و «عمل صالح»، عناصر پیوسته و مرتبط با هم برای ایجاد مراتب استکمالیه و نور ایمان در «انسان» است. و همچنین بنای معرفتی امام خمینی، مشتمل بر معرفتشناسی، هستیشناسی و انسانشناسی ایشان و در چارچوب منطق درونی خود كه در پي ميآيد، زیربنای اندیشه سیاسی امام خمینی، اهداف و شاخصهای توسعه سیاسی مورد نظر ایشان را شکل میدهد.
فصل 8- اهداف و شاخصهای توسعه سیاسی مورد نظر امام خمینی
1ـ8ـ اهداف راهبردی
تأمل در مبانی هستیشناسی و انسانشناسی امام، و اهداف و غایتی که برای آفرینش هستی و انسان مطرح میکند، نشانگر آن است که آنچه امام برای نظام سیاسی و الگوی توسعه سیاسی مورد نظر خود بنا میکند، هرچند ممکن است در برخی موارد با اشکال و ساختارهای رایج مشابهت داشته باشد ولی قطعاً با منطق درونی و اهداف مطرح شده در الگوهای دیگر اختلاف ماهوی دارد. زیرا امام به تأسی از انبیاء، هدف غایی و مطلوب را تکوین نظامی میداند که در آن مکتب توحید تحقق یابد، انسان مستقر در آن نظام سیاسی بتواند به تکامل دنیوی و اخروی برسد و از بند طاغوت و نقایص خود خارج شود و به حیات طیبه واقعی دست یابد.
«آن چیزی که انبیاء میخواستند این بود که همه امور را الهی کنند. تمام ابعاد عالم را و تمام ابعاد انسان را که خلاصه … و عصاره عالم است، الهی بشود» (صحیفه نور، ج 7، ص 15).
بنابراین اگر محور و دال مرکزی دلالت ها و مبانی معرفتی امام را «خدای متعال و آفریننده یگانه» بدانیم، محور ودال تو
