
عُجب و خودبزرگبيني او ميشود»(خميني،1383، ص 82).
تكلّف
درلغت به معني «رنج بردن، به گردن گرفتن، خودنمايي و رنج»(معين،1342 ، ص1127) است.
«آراستن بيش از اندازة سخن كه اغلب سبب تكلف ومشقّت براي گوينده ميشود، يكي از آفتهاي زبان است كه از آن با عناويني چون تكلف و تشدّق در سخن ياد ميشود. انسان گاه با آن كه ميتواند نكتهاي را به سادگي و در غالب جملههاي عادي بيان كند، خود را به زحمت انداخته، براي رسيدن به خواهش نفساني، از قواعد فصاحت و بلاغت بهره ميجويد و جملههايي را با غـالبهاي ادبي عالي و ساختارهاي ويژه به كار ميبرد؛ در گفت و گوهاي عادي و عرض، مانند فصيحان و اديبان زبردست سخن ميراند و از قافيههاي خاص و سجع ويژه بهره ميبرد»(تهراني،1384 ،ص130).
تهمت
«تهمت از ريشهي «وهم»، به معناي اظهار گمان بدي است كه به دل انسان راه يافته است. در تهمت، انسان از رفتار، گفتار يا حالت ديگري، برداشت «بد و منفي» ميكند و آن را آشكار ميسازد»(تهراني، 1384، ص 144).
كليني در كتاب شريف كافي حديثي از امام جعفرصادق(عليهالسّلام) به روايت از حضرت اميرالمؤمنين علي(عليه السّلام) آورده است:
«رفتار برادرت را بر بهترين وجه قرار بده تا جايي كه اطمينان به بدي آن نداري…»( ص362).
تهور
در لغت به معنای «بیباکی کردن، بیپروایی و گستاخی»(معین، 1342، ص1174) است.
«…امّا تهور که طرف افراط شجاعت است عبارتست از احتراز نکردن از آنچه باید از آن بپرهیزد و انداختن خود بمهالکی که عقلاً وشرعاً ممنوع باشد… حق سبحانه وتعالی میفرماید:ولا تلقوا بایدیکم الیالتهلکه یعنی خود را به هلاکت میندازید»(نراقی،بیتا،ص117).
تواضع
هفتمین نصیحتحکیمانه، و اندرز ارزشمند لقمان به پسرش، رعایت تواضع و فروتنی است، لقمان به پسرش چنین فرمود: «و لا تصعر خدک للناس…؛ پسرم! با بیاعتنایی از مردم روی مگردان37» یعنی متواضع و فروتن باش. تواضع در اصل از واژهي «وضع» که به معنی فرونهادن است مشتق شده است، از این رو به زایمان زنان به وضع حمل تعبیر میشود، و مفهوم آن از نظر اخلاقی این است که انسان باید خود را در برابر خدا و خلق خدا پایینتر از موقعیتخود قرار دهد، فروتنی و فرو روحی کند. تواضع در برابر دیگران قسم دیگر تواضع است که ازارزشهای والای اخلاقی بوده، ودارای آثار درخشان در زندگی است»(علوي،1388،ص156).
نراقی(بيتا) در تعریف تواضع چنین میگوید: «تواضع عبارت است از شکسته نفسی، که نگذارد آدمی خود را بالاتر از دیگری ببیند، ولازمهي آن کرداروگفتار چندی است که دلالت بر تعظیم دیگران و اکرام ایشان میکند»(ص324).
محمدي اشتهاردي(1381) ميگويد: «اسلام اجازه نمیدهد که کسی به نام تواضع خود را تحقیر کند، و کرامت انسانی خود را پایمال نماید. عالم بزرگ فیض کاشانی در این راستا مینویسد: «تواضع مانند سایر صفات اخلاقی دارای دو طرف افراط و تفریط است، و تواضع حد وسط آن، حد بین افراط (تکبر) و تفریط (پذیرش ذلت و پستی) است، آنچه به عنوان تواضع، پسندیده است، همان کوچک کردن بدون پذیرش ذلت است، به عنوان مثال: کسی که سعی دارد بر امثال خود برتری جوید و آنها را پشتسر اندازد، متکبر است، و کسی که خود را بعد از آنها قراردهد، متواضع است، ولی اگر پارهدوزی بر دانشمند بزرگی وارد شود، دانشمند از جای خود برخیزد و او را بر جای خود بنشاند، و کفش او را بردارد و پیش پای او جفت کند، این روش، تواضع نیست، بلکه یک نوع تذلل نکوهیده است».
توبه
توبه به معني دست كشيدن از گناه بازگشتن به طريق حق و پشيمان شدن از گناه (معين، 1342، ص1160) و انابت، انابه، بازگشت از گناه بيرجوعي(دهخدا، 1334، ص1079) است.
«حقيقت توبه همان ندامت و پشيماني از گناه است كه لازمه آن تصميم بر ترك در آينده است واگر كاري بوده كه قابل جبران است در صدد جبران برآيد، گفتن استغفار نيز بيانگر همين معني است، و به اين ترتيب اركان توبه را ميتوان در پنج چيز خلاصه كرد: ترك گناه – ندامت – تصميم بر ترك در آينده – جبران گذشته – استغفار»(مكارم ، 1384، ص 428).
توكل
توكل در لغت به معناي «كار باز گذاشتن،كار با كسي افكندن، به ديگري اعتماد كردن، كار خود به خدا حواله كردن، به اميد خدا بودن»(معين، 1342، صص1170-1169) و «واگذاشتن به خدا و پناوه به خدا كردن، تفويض كردن، واگذاشتن به او تعالي»(دهخدا، 1334، ص1135) به كار ميرود.
مكارم شيرازي(1384) ميگويد: «توكل در اصل از مادة وكالت به معني انتخاب وكيل است،… انتخاب يك وكيل مدافع در كارها در جايي است كه انسان شخصاً قادر به دفاع نباشد، در اين موقع از نيروي ديگري استفاده ميكند و با كمك او به حل مشكل خويش ميپردازد بنابراين توكل بر خدا مفهومي جز اين ندارد كه انسان در برابر مشكلات و حوادث زندگي و دشمنيها و سرسختيهاي مخالفان و پيچيدگيها و احياناّ بنبستهايي كه در مسير خود به سوي هدف دارد در جايي كه توانايي برگشودن آنها ندارد او را وكيل خود سازد، و به او تكيه كند، و تلاش و كوشش باز نايستد، بلكه در آنجا هم كه توانايي بر انجام كاري دارد باز مؤثر اصلي را خدا بداند».
توجيهگري(توجيهگناه)
توجيهگري به معني «روي فراگردانيدن و توجيه كردن يعني تغيير و تفسير كردن، جهت و برهان آوردن، قابل انطباق كردن فرد را با محيط»(دهخدا، 1334، صص، 1093- 1092) است.
«هر قدر گناه سنگين باشد به سنگيني توجيه گناه نيست، چرا كه گناه كار معترف به گناه غالباّ به سراغ توبه ميرود، اما مصيبت زماني شروع ميشود كه پاي توجيهگريها در ميان آيد كه نه تنها راه توبه را به روي انسان ميبندد، بلكه او را در گناه راسختر و جريتر ميسازد. توجيهگري گاه براي حفظ آبرو و جلوگيري از رسوائي در برابر مردم است، اما از آن بدتر زماني است كه براي فريب وجدان صورت گيرد… .توجيهگري گناه را در نظرها كوچك ميكند و از اهميت آن ميكاهد و افراد را چنان جسور در برابر گناه ميسازد كه پس از انجام اين گونه كارها كم كم آماده براي انجام گناهان و به طور صريح و آشكار ميشوند»(مكارم شيرازي، 1384، صص419-417).
جدال
«كلمهي جدال در معاني گوناگون به كار رفته است؛ از جمله «جدل الحبله» ريسمان را محكم كرد؛ «جدل البناء» ساختمان را محكم كرد؛ «جدّل»: زمين زد… .يكي ديگر از معاني جدل كه مورد توّجه و بحث دانشمندان علم اخلاق قرار گرفته، پيكار لفظي و ستيزه در كلام جهت چيره شدن برطرف مقابل و ساكت كردن اوست؛ بنابراين مقصود از جدال در دانش اخلاق ردّ و بدل كردن سخن، جهت چيره شدن بر ديگري است»(تهراني، 1384، صص182-294).
اقسام جدال از ديد اسلام
1- جدال ناپسند: امام حسين(عليهالسّلام) در پاسخ كسي كه حضرت را به گفت و گو فراخواند، فرمود: همانا شيطان افراد را وسوسه، در گوش دل ايشان نجوا ميكند و ميگويد با مردم مناظره كن تا گمان نكنند ناتوان و نادان هستي38. تهراني(1384) درباره اقسام جدال غيراحسن چنين ميگويد:
«الف- شرع جدالي را كه از هواي نفس سرچشمه بگيرد نهيكرده است، زيرا اگرچه بحث و گفتوگو در آن علمي است، انگيزهی فرد، نفساني و شيطاني است؛ مانند آن كه هدف فقط چيرگي برطرف مقابل است كه اين از رذايل اخلاقي مثل خودپرستي و شهرت مقام نشأت ميگيرد.
ب- جدال خشن: خردمندان گفتوگو با لحن خشن و ناآرام را نكوهش میكنند به ويژه اگر با اهانت و دشنام به مخاطب همراه باشد كه در اين صورت از ديدگاه شرع رفتار حرام رخ داده است تندي و خشونت در جدال افزون بر آنکه شخص را به حق نزديك نميكند، او را از حقيقت دور ساخته، به وادي لجاجت ميكشاند.
خداوند متعال در قرآن كريم از جدال غيراحسن با اهل كتاب نهي كرده است:
لاتُجادِلوُا اَهْلَ الْكِتابِ اِلّا بِالَّتي هِيَ اَحْسَنُ اِلّا الَّذينَ ظَلَمُوا مِنهُم39
با اهل كتاب مجادله نكنيد، مگر با بهترين وجه، جز كساني از ايشان كه ظلم كردهاند.
ج- جدال با استفاده از مواد نادرست: استفاده از مواد ناحق و باطل در بحث مورد ديگري براي جدال نكوهيده به شمار ميرود؛… به عنوان نمونه، كسي ميخواهد با مخاطب خود كه داراي عقايد باطل است، بحث كند ولي معلومات كافي براي جدال ندارد و به ناچار براي اثبات حق، از هر چيزي، حتّي مواد باطل استفاده ميكند.
د- جدال با معاند لجوج: گفتوگو با كسي كه به پذيرش حقّ حاضر نیست، از عقيده باطل خويش دست نميكشد بيفايده و خالي از ارزش است.
و- جدال در موضوع بيفايده: بحث از امور بيفايده، كاري بيهوده و مورد نكوهش خردمندان وشرع است… جدال در موضوعي كه هيچ سودي براي او نخواهد داشت به حكم فطرت و عقل سليم نادرست است.
2- جدال پسنديده: بحث و گفتوگو در مسايل علمي و ديني با همهي صورتهايش از سوي عقل وشرع نكوهش نشده، بلكه برخي از اقسام آن ستايش شده است.
«جدالي كه «به دور از هواهاي نفساني» بازباني خوش و گفتاري ملايم، «موّادي درست»[خالي از دروغ، تهمت، بهتان…] و«دربارهي موضوعي قابل فهم و مفيد» صورت ميگيرد، بحثي پسنديده به شمار ميرود».
مكارم شيرازي(1384)شرايط جدال احسن را اينگونه بيان مي كند:
«1- به گفتههاي خود ايمان دارد، آنچه را ميگويد از اعماق جانش برميخيزد.
2- هدف از بحث حق جويي است نه برتري جويي و خودنمايي.
3- هرگز طرف مقابل را تحقير نميكند و براي او احترام قائل است.
4-آنچه ميگويد از طريق دلسوزي است نه منافع شخصي.
5- از لجبازي پرهيز ميكند، اگر درباره موضوعي به اندازه كافي بحث شده به همان قناعت ميكند و از اصرار در بحث و به كرسي نشاندن حرف خويش پرهيز دارد.
6- منصف است و جانب انصاف را از دست نميدهد»(ص96).
جزع
جزع به معنی«بیصبری کردن، ناشکیبایی کردن و زاری کردن»(معین، 1342، ص 1227) است.
«وآن عبارتست از رها کردن عنان خود در مصیبت و بلا به فریاد کشیدن و آه و ناله کردن و جامه دریدن و بر خود زدن [نیز از] مصادیق جزع است دلتنگ شدن در مصائب و ملول گشتن و پريشان شدن خاطر وعبوس [شدن كه] سبب كلي آن ضعف نفس است»(نراقی، بیتا، ص 620).
چشمچرانی
خداوندمتعال در قرآن مجید میفرماید:
قُلْ لِلْمُؤمِنینَ یَغُُضُّوا مِن أبْصارِهِم وَ یَحْفَظُوا فُروجَهُمْ ذلِکَ أزْکی لَهُم إنَّاللهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعوُن وَقُل لِلْمُؤمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أبْصارِهِنَّ؛ به مؤمنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و فروج خود را حفظ کنند، این برای آنها پاکیزهتر است، خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوسآلود) فرو گیرند.40
«واژه یَغُضُّوا و یَغْضُضْنَ از «غَضَّ» گرفته شده که به معنی کاستن نگاه و پائین آوردن آن است… منظور اینست که انسان به هنگام نگاه کردن، هرگاه نامحرمی در حوزهي دیدش قرار گرفت، چشمانش را به گونهای فرو گیرد که نامحرم از دید تند او خارج شود»(محمدی اشتهاردی، 1387).
قرآن كريم میفرماید:
خدا چشمهایی را که به خیانت گردش میکند میداند«یَعْلَمُ خائِنَهالْاَعْیُنِ».41
«خیانت چشمها شکلهای مختلفی دارد: گاه به صورت نگاههای دزدکی و استقرار بصر نسبت به زنان بیگانه است، و گاه به صورت اشاراتی با چشم به منظور تحقیر یا عیبجویی از دیگران و گاه به صورت اشاراتی که مقدمه توطئهها وسوسهها، و نقشههای شیطانی است»(مکارم شیرازی، 1384، صص 355-353).
حسد
«حسد صفت بسیار زشتی است که آدمی را به پستترین مرحله ي رذالت میرساند تا جایی که شخص حسود آرزوی زوال نعمت از دیگری را دارد … «حسد آرزوی زوال نعمت از کسی است که سزاوار داشتن آن نعمت است و شخص حسود علاوه بر آرزوی قلبی چه بسا کوشش در زوال آن نعمت میکند»(سامقانی، 1387).
حسادت علاوه بر این که آفت دین محسوب میشود ضررهای جسمانی فراوانی نیز به همراه دارد. در این باره امیرمؤمنان علی(علیهالسّلام)
