
پیچیدگی زیادی برخوردار است. آشکارترین فرضیه تاریخی این است که ازدواج نتیجه تغییر نامنظم و تصادفی روابط حیوانی بین زن و مرد است. سازمان ازدواج، برحسب مکان و زمان، همیشه اشکال مختلف پیدا کرده و به هر صورتی که تصور شود درآمده است؛ این اشکال مختلف از صورتی آغاز شده است که در آن مردم اولیه فقط برای توجه به بقای نسلی که به وجود آمده همسر یکدیگر میشدند، بدون آنکه در زندگی، بین دو همسر اتحادی فراهم آید، و به صورتی رسیده که در دوره جدید میبینیم: زن و شوهر اغلب برای مشارکت در معیشت با یکدیگر همسر میشوند، و نسبت به پیدایش فرزند چندان توجهی ندارند. اجتماعاتی که در آنها ازدواج مرسوم نباشد بسیار کم است، ولی کسی که در جستجو باشد میتواند تعدادی از چنین جامعهها را پیدا کند و حلقه اتصال میان بینظمی جنسی در پستانداران پست و ازدواج در مردم اولیه را بیابد (سگالن،1370). در فوتونا، از جزایر هبریز جدید، و در جزایر هاوایی بیشتر مردم اساساً ازدواج نمیکنند؛ مردم قبیله لوبو، زن و مرد، بدون اینکه کمترین توجهی به ازدواج داشته باشند، با یکدیگر نزدیکی میکنند و هیچ قاعده و قانونی در کارشان نیست؛ همین طور برخی از قبایل بورنئو حیات جنسی خود را میگذرانند، بیآنکه متوجه رابطهای باشند که دو همخوابه را به یکدیگر متصل میسازد؛ به همین جهت جدا شدن دو همسر در نزد آنان بسیار سادهتر از جدایی یک جفت پرنده است؛ در میان ملتهای قدیم روس نیز «مردان با زنان مختلف همخوابگی میکردند، به طوری که معلوم نبود شوهر هر زن کدام مرد است.» کسانی که راجع به کوتولههای آفریقایی (پیگمهها) تحقیق کردهاند مینویسند که اینان تابع سازمان همسری نیستند و «بدون هیچ قاعدهای به فرونشاندن غریزه جنسی خود میپردازند»، مثال دیگر این است که از زن میخواستند، قبل از آنکه شوهر کند، خود را به اولین مردی که او را میخواسته تسلیم کند؛ این عمل در معبد میلیتا در بابل معمول بوده است؛ یا عادتی که در ملتهای اولیه موجود بود، و زن خود را به عنوان کرم و بزرگی به وام میدادند. در قبیله اورانگ ساکای در مالاکا، زن با فرد، فرد، قبیله مدتی به سر میبرد و چون دوره تمام میشد این کار را از سر میگرفت؛ در میان افراد قبیله یاکوت، در سیبریه و قبیله بوتوکودو، در آفریقای جنوبی، و طبقات پست مردم تبت و بسیاری از ملتهای دیگر، ازدواج آزمایشی به تمام معنا بوده، و هر یک از دو طرف هر وقت میخواست، میتوانست رابطه را قطع کند، بیآنکه کسی از او جویای علت شود؛ در میان افراد قبیله بوشمن «کوچکترین اختلافی کافی است که رابطه همسری را از میان بردارد، و زن و مرد، پس از آن، به فکر جستن همسر تازهای میافتند»؛ چنانکه سرفرانسیس گالتن نقل میکند، «در میان قبیله دامارا، تقریباً هر هفته یک بار، زن، شوهر خود را عوض میکند، و من بسیار دشوار میتوانستم بفهمم که شوهر موقت این خانم یا آن خانم در فلان وقت چه کس بوده است.» همین طور در قبیله بایلا «زنان دست به دست میگردند و با موافقت مشترک شویی را ترک گفته نزد شوی دیگر میرفتند. بسیاری زنان جوان هستند که هنوز از بیستمین مرحله زندگی نگذشته، و تا آن موقع پنج شوهر کردهاند که همه در قید حیات هستند.» کلمهای که در هاوایی معنی ازدواج میدهد در اصل به معنی «آزمودن» است. در میان مردم تاهیتی، تا یکصد سال پیش، ازدواج از هر قیدی آزاد بود و تا هنگامی که اولادی پیدا نمیشد زن و مرد میتوانستند، بدون هیچ سبب، از یکدیگر جدا شوند؛ اگر فرزندی پیدا میشد، زن و شوهر حق داشتند آن فرزند را بکشند، بیآنکه کسی به آنان زبان ملامت بگشاید، و اگر زن و مرد تصمیم میگرفتند که کودک را بزرگ کنند، ارتباط میان آن صورت دایمی پیدا میکرد، و مرد وعده میداد که در نگاهداری از کودک به زن کمک کند. مارکوپولو در خصوص قبیلهای از آسیای میانه که در قرن سیزدهم در ناحیه پین میزیستند (اکنون کریا، در ترکستان شرقی چین است) مینویسد که: «اگر مردی بیش از بیست روز از خانه خود دور شود، زن او میتواند، در صورتی که بخواهد، شوهر دیگر انتخاب کند؛ بر مبنای همین اصل، مردان هرجا میرسند زنی اختیار میکنند.» چنانکه دیده میشود روشهای تازهای که ما اکنون در ازدواج و اخلاق اختیار کردهایم مانند چند همسری همه، ریشههای قدیمی دارد. لوتورنو میگوید که، درباره ازدواج، «تمام آزمایشهای مختلف ممکن در میان قبایل وحشی صورت پذیرفته، و بسیاری از آنها هنوز هم در میان بعضی از مردم جریان دارد، بدون آنکه افکاری که در مردم عصر جدید اروپا وجود دارد اصلاً به خاطر آن مردم خطور کرده باشد.» در بعضی از نقاط ازدواج به طور گروهی صورت میپذیرفته، به این معنی که گروهی از مردان یک طایفه گروهی از زنان طایفه دیگر را به زنی میگرفتند. در تبت، مثلاً، عادت بر آن بود که چند برادر، چند خواهر را به تعداد خود، به همسری اختیار میکردند به طوری که هیچ معلوم نبود کدام خواهر زن کدام برادر است؛ یک نوع کمونیسم در زناشویی وجود داشت، و هر کس با هرکس که میخواست همخوابه میشد. از بقایای این حوادث، عادت همسری با زن برادر، پس از مرگ برادر، را باید شمرد که در میان قوم یهود و اقوام دیگر شایع بوده است (مقصودی،1386). ولی این بی قاعدگی روابط جنسی که نظیر کمونیسم اولیه، در مورد زمین و خوراک، به شمار میرود، خیلی زود از میان رفت، به طوری که اثر آن در زمان حاضر به دشواری قابل ملاحظه است؛ با وجود این، یادگارهایی از آن در اذهان به صورتهای مختلف باقیمانده است: مثلاً بسیاری از ملتهایی که به حالت طبیعی به سر میبرند چنین میپندارند که تک شوهری که به عقیده آنان احتکار یک مرد برای یک زن است، مخالف طبیعت و اخلاق است؛ مثال دیگر، جشنهای آزادی جنسی است که در مواقع معین برپا میشود و به صورت موقتی افراد را از قیود جنسی میرهاند. پس از دورههای نخستین، بتدریج، اشکال مختلف اتحاد میان زن و مرد، به عنوان آزمایش و به طور موقت، جای روابط بیبند و باری سابق را گرفت.
در جوامع مدرن امروزی رایج ترین تعریف از خانواده نظامی است متشکل از یک زن و مرد که از طریق ازدواج صاحب فرزند یا فرزندانی میشوند و مهمترین کارکرد آن جامعهپذیری و نگهداری از فرزند میباشد (ساروخانی،1384). در عصر مدرن خانواده معمولا به واسطه ازدواج تشکیل میشود که به مثابه یک پدیده اجتماعی است. ازدواج پیوند بین طبیعت با همه سادگی و عینیت آن و فرهنگ با همه پیچیدگی و ذهنیتش میباشد که در بستر پیچیدهترین و حساسترین روابط اجتماعی میان دو جنس مخالف برقرار میشود و به عنوان مقدمه و منشاء خانواده محسوب میگردد و یکی از مهمترین پدیدههای اجتماعی، زیستی و فرهنگی مربوط به جامعه و انسان است و بر حسب ماهیت، نوع و انگیزه میتواند پیامدهای اجتماعی پیشبینی شده و نشده مثبت و منفی، آسیبزدا و آسیب زا داشته باشد که کنش و واکنشهای اعضای جامعه و ساختارهای اجتماعی را متاثر میسازد خصوصا پیامدهای نامطلوب ازدواجهای غیر اصولی از یک سو ساختارها، ماهیت و کارکردهای خانواده را در طول زمان دچار تغییر و تحول میسازد و از سوی دیگر ارزشهای محوری جامعه به ویژه امنیت اجتماعی و اخلاقی را تحتالشعاع قرار میدهد. نگرش و دیدگاه نسبت به ازدواج به عنوان یک” واقعیت اجتماعی” تحت تاثیر فرهنگ و نقش و موقعیتی است که در آن به سر میبریم طبق بینش جامعه شناختی واقعیت هرگز به ما نمیگوید که چیست، بلکه انسانها باید واقعیت را آنگونه که هست تفسیر کنند و آن تفسیر با فرهنگی که ما برای راهنمایی خود به کار میبریم آغاز میگردد، هر چند که فرهنگ به نوبه خود از گروهها و از جامعه ناشی میشود (شارون،1379). بنابراین دیدگاه فرد نسبت به ازدواج تابع فرهنگی است که به آن تعلق دارد و همچنین ملهم از موضع و جایگاه فرد در جامعه است، به عبارت دیگر برخی از باورهای فرد ناشی از تاثیر فرهنگ و جامعهای است که در آن زندگی میکند، مانند نقش زن یا مرد بودن، مثلا واقعیتی به نام زن بودن به مفهوم یاد گرفتن “اندیشیدن مانند یک زن” است، یعنی اعتقاد به اینکه عاطفه، حیا، صبر، بردباری، گذشت، خانه داری، بچه داری و مادری، کنشهای ضروری برای یک زندگی خوب و رضایت بخش است و مرد بودن نیز به مفهوم یاد گرفتن”اندیشیدن مانند یک مرد” است، یعنی باور داشتن به اینکه نان آوری، سرپرستی خانواده، احساسی نبودن، اعتبار اجتماعی لازمه یک زندگی خوب و سعادتمندانه است. از این رو الگوی ازدواج بسیار متنوع است چنان چه در فرهنگهای گوناگون شاهد الگوهای متنوعی هستیم. رایجترین و متنوعترین الگوهای ازدواج که در کلیه کتابهای مرجع انسان شناسی به آن اشاره شده است الگوهای زیر است:
ازدواج گروهی3، خاص مقطعی از نخستین مراحل تکامل جامعه است.
ازدواج چند همسری، که چند زنی و چند شوهری را در بر میگیرد.
ازدواج تک همسری،4 بنا بر این الگو ازدواج میان یک مرد و یک زن مجاز است در ازدواج تک همسری اغلب خانواده هسته ای اهمیت بسیار زیاد دارد (ال کرناوی و گراهام 1999).
هر چند نظام تک همسری همواره به عنوان معمولترین و مطلوبترین سبک زندگی مشترک بوده است اما چند همسری در بین بعضی از جوامع مرسوم و گاهی امری رایج محسوب میشده است. انسان شناسان چند همسری را اینگونه تعریف میکنند: “رابطه خصمانه بین چندین همسر” که بر دو قسم است: چندزنی5 و چندشوهری است (همان،1999). چند شوهری6 که طی آن یک زن همزمان میتواند چند شوهر داشته باشد جز در مقاطعی کوتاه و بسیار محدود آن هم در جوامع غیر متمدن وجود نداشته است به روايت ويل دورانت، اين شكل از خانواده در ميان قبايلي در تبت و از جمله در قبيله توداد مرسوم بوده است. يك زن در اين قبايل ميتوانسته است همزمان با چندين مرد رابطه همسري و زناشويي برقرار كند. در دوران جاهليت هم رسم چند شوهري در ميان برخي قبايل عرب وجود داشته است. در يكي ازهمين شكل ازدواجها چنين مرسوم بوده است كه زن داراي چند همسر بعد از باردارشدن، همه مرداني را كه با آنها رابطه همسري داشته دعوت ميكرده است و مطابق رواج قبيله، هيچ كدام از مدعوين حق نداشته از اين دعوت سرپيچي كنند و زن در يك جلسه علني با تمام همسران خود از ميان آنان مطابق ميل خويش پدر فرزندش را انتخاب ميكرد و پدر هم حق نداشت از عنوان پدري استنكاف ورزد، و اما چند زنی شیوهای است که در آن یک مرد همزمان میتواند چندین زن را به همسری انتخاب کند. به عقیده ویل دورانت این رسم از اجتماعات اولیه بشری سرچشمه گرفته است(دورانت7،1370). در این پژوهش نیز منظور از کاربرد واژه چند همسری، چندزنی میباشد که از جمله رسمهایی است که تاریخی به قدمت تاریخ بشر دارد.
1-2- بیان مسئله
تعدد زوجات به عنوان یک پدیده اجتماعی ناشی از زمینهها و سنتهای شکل گرفته در طول زمان، امری است تاریخی که ابعاد گوناگون آن میتواند مورد مطالعه و پژوهش قرار گیرد. سنت چند همسری در بسیاری از اجتماعات بشری سابقه دیرینه دارد و همواره به عنوان یک قاعده رایج بوده است(دورانت1370). ریشه پیدایش و تداوم رسم چند زنی را در ابتدا میتوان در مطالعات تاریخی و انسان شناختی که برخی از انسان شناسان درباره تکوین نهاد خانواده و ازدواج انجام دادهاند جست و جو کرد. بحث تاریخی در زمینه چند همسری از آن جهت میتواند راهگشا باشد که با دنبال کردن مسیر تمدن بشری و بررسی حیات فردی و اجتماعی انسانهای گذشته میتوان به برخی علل و عوامل تاریخی و حتی بوم شناختی در زمینه گرایش یا عدم گرایش به چند همسری دست یافت و دانست چند همسری طبیعت بشر و امری گریزناپذیر است یا زاده شرایط و موقعیتهای خاص است. از جمله عواملی که باعث افزونی چندهمسری در میان مردان نسبت به زنان گردیده است میتوان به کارکردهای چند زنی اشاره کرد که بیش از کژکارکردهای آن بوده و اینکه چند شوهری کارکردهای برای بشر نداشته است. مهم ترین کارکرد چندزنی تولید نیروی انسانی است که در تمدنها و اقوام گذشته وجود داشته است. در جوامع نخستین تلفات نیروی انسانی بیش از میزان زاد و ولد بوده و از طرف دیگر تمام کارها به وسیله نیروی انسانی انجام میگرفت. لذا هر چه تعداد فرزندا
