
ارتباطاتی پیشرفته و انعطاف پذیری بوده که هم جریان روان و مطمئن اطلاعات را با توجه به مشکلات تضمین کرده و هم قابلیت انطباق با شرایط متغیر را داشته باشند. این کار میتواند با استفاده از استانداردها و پروتکلهای مناسب در مبادله اطلاعات ميان سازمانی، استفاده از سیستمها و فناوريهاي اطلاعاتی و ارتباطی مدرن در جهت ایجاد ارتباط مناسب و بهنگام در بین سازمآنهای همکار و شريك، و یکپارچهسازی اجزای پراکنده شامل مشتریان، تأمین کنندگان و همکاران در قالب سازمآنهای مجازی صورت گیرد. 5. نوآوری و خلاقیت: یک سازمان چابک به جای فروش محصول تولیدی باید راه حلهای خود را به مشتریان عرضه کند. در واقع، هدف نهایی تولید چابک، تحقق واقعی مفهوم سفارشیسازی و برآوردن نیازهای ویژه و متنوع تک تک مشتریان ميباشد. در اين راستا، چنين اقداماتي گره گشا هستند: بسترسازي و ایجاد فرهنگ تفکر و نواندیشی در سازمان، سرمایه گذاری و تقدیر از ایدههای نو و جديد، ایجاد مکانیسم ارتباط نزدیک با مشتریان و گردآوری مداوم نظرات انان، و ایجاد بستر سخت افرازی لازم جهت پشتیبانی از مفهوم سفارشی سازی (به نقل از فتحيان و همكاران، 1385). (Nembhard & Qin , 2010) (Lin & Desouza & Roy , 2010)
از درون مجلات معتبر ميتوان معيارهاي چابكي را كه پژوهشگران مورد بررسي قرار دادهاند، مطابق جدول 2-6 نشان داد. بسياري از نويسندگان ملاكهاي مديريتي را براي دستيابي به چابكي سازماني مهم عنوان كرده اند. هرچند برخي ديگر ملاكهاي مديريت و تكنولوژي را موثر بر توليد چابك قلمداد كرده اند.
جدول 6.2. معيارهاي بيست گانه توليد چابك
معيارها
روشها و تكنيكهاي پيشنهادي
ساختار سازماني
كاهش لايهها يا سطوح سازماني، ايجاد تيمهاي ميان فعاليتي و مديريت آنها
تفويض اختيار
آموزش و پرورش تيمها براي خودگردان شدن و توانمندي براي عدم مخالفت با چابكي، تعريف واضح اختيارات و مسئوليتها.
راه اندازي توليد
ضايعات اندك و اثاثيه، و ديگر تسهيلات توليدي قابل طراحي مجدد و تاشو
وضعيت كاركنان
اهميت قائل شدن به آموزش كامپيوتري، محدوديت زدايي از روشهاي آموزش يا كارورزي، ايجاد محيط انگيزشي براي يادگيري، گردش شغلي.
مشاركت كاركنان
نظام پيشنهادات، برنامههاي دواير كيفيت، بسترسازي مشاركت كاركنان در فرايند تصميم گيري
ماهيت مديريت
آموزش مديران پيرامون واكنشپذيري نسبت به كاركنان وارزشهاي زندگي(به جاي توجه صرفاً بر سود)، شفاف سازي از طريق تشريك اطلاعات، جلسه با كاركنان.
پذيرش پاسخ مشتري
بسترسازي جهت دريافت واكنش مشتري به محصولات و خدمات عرضه شده، استفاده ازنمودار علت و معلول براي ثبت پاسخ مشتريان؛ و طراحي و تدوين سيستم اطلاعاتي براي ايجاد اطلاعات درستي از پاسخ مشتري در زمان مناسب و به فرد مناسب در جهت انجام تغييرات ضروري.
چرخه عمر محصول
طراحي محصولي با حداقل قيمت، حمل با كمترين زمان به بازار و داراي قابليت اطمينان و نگهداري بالا.
دوره خدمت- محصول
طراحي شیوه جابجايي محصولات بدون بازگشت زمان و عملكرد به حالت اوليه.
بهبود طراحي
در نظر گرفتن طراحي بعنوان فعاليت مستمر،استفاده از تكنولوژيهاي جديد طراحي،مهندسي همزمان.
روش توليد
انتخاب فرايندهاي نوآورانه و تكنولوژيهاي واقعي، بكارگيري مفاهيم توليد انعطافپذير، نصب تسهيلات اطلاعاتي يكپارچه، پشتيباني خودكار و بازرسي صد در صد.
برنامه ريزي توليد
برنامه ريزي كوتاه مدت براي اتخاذ تصميمات سريع
سيستمهاي هزينه و حسابداري
انتخاب رويكرد هزينه يابي بر مبناي فعاليت بدون اثرگذاري بر الزامات قانوني.
اتوماسيون
بيشترين اولويت به انعطافپذيري داده مي شود؛ گزينش آن تسهيلات توليدي كه از لحاظ الكترونيكي مي توان برنامه نويسي كرد.
ادغام فناوري اطلاعات
كارهايي كه نتوان از طريق كاغذ يا به صورت فيزيكي پشتيباني كرد حذف شده و با فناوري اطلاعات ادغام مي شوند؛ استفاده از ابزارهاي ارتباطي چندگانه شديداَ توصيه مي شود.
تغيير فرايندهاي كاري و فني
بكارگيري مفاهيم مهندسي مجدد فرايندهاي كسب و كاري، طراحي راه اندازي توأم با پيش بيني تغييرات و اصلاحات در يك حيطه زماني سريع و انمي.
مديريت زمان
اطلاعات در زمان مناسب به تيمها اعلام مي شود تا كيفيت حمل به موقع افزايش پيدا كند؛ استفاده از مضامين كاربرد مجدد طراحيها براي كاهش زمآنهاي انتظار توليد، طراحي و بازاريابي.
وضعيت كيفيت
طراحي محصولات؛ فرايندها و خدمات بگونه اي كه توأم با حفظ نوآوري، درجه بالايي از كيفيت و خشنودي مشتري را به همراه داشته باشند.
وضعيت بهره وري
استفاده از مفاهيم كليت يا جمع گرايي در راستاي نيل به بهره وري
برون سپاري
انتخاب تأمين كنندگان و طراحي زنجيره تأمين به منظور ارئه محصولات و ماركهاي جديد،عدم انعقاد قرارداد يا مقاطعه با آنهايي كه تكنولوژيها و فرايندهايي را ندارند.
منبع: جعفرنژاد و شهایی، 1386
گواناساکارن (1999) براي توليد چابك، چهار وجه اساسي را تحت عناوين استراتژی، تكنولوژی، سیستمها، و نیروی انسانی در نظر ميگيرد (Gunasekaran A. , 1999).
1- استراتژیها: در جهت اجرای الگوی چابک، استراتژیهای مختلفی مطرح است که عبارتند از:
الف) مدیریت زنجیره عرضه كه در این زمینه، تحقیقات روی انواع آسیب پذیری زنجیرههای عرضه، چابكي زنجيره و مدیریت آن و هزینههای موجودی در طول زنجیره عرضه متمرکز است.
ب) مهندسی همزمان كه در اجرای این شیوه، تغییرات مکرر طراحي کاهش یافته و به یک روش طراحي سیستماتیک طراحی همزمان محصول و فرآیندهای تولیدی منجر ميگردد.
2- تکنولوژیها: سیستم تولیدی چابک نیازمند فراهم شدن سخت افزارها و نرم افزارها مناسبی است که امکان تغییرات آرایش سریع سیستم تولیدی از تولید یک محصول به محصول دیگر را فراهم کند.
3- سیستمها: سیستم تولید چابک باید قادر به ارزیابی سریع فرآیند طراحی محصول از نظر فرآیندهای تولیدی مورد نیاز ، زمآنهای تولید و هزینههای مربوطه ميباشد به طوری که بتوان تغییرات طراحی و فعالیتهای بدون ارزش افزوده را به حداقل رساند.
4- نیرویانسانی: یکی از مسائل مطرح در حرکت به سمت چابكي سازماني، چگونگی مدیریت و ایجاد انگیزش در نیروی انسانی است. مشکل ترین قسمت در تحقق هدف مدیریت چابک، تغییر ساختاری و سازماندهی نبوده بلکه تغییر در فرهنگ و شیوه اعمال مدیریت است. (Lin & Desouza & Roy , 2010) (Baskerville & Pries-Heje & Madsen , 2010)
4.2. رقابت پذیری
فرايند جهاني شدن، به وجود آمدن سازمان تجارت جهاني و يکپارچگي بازارهاي جهاني، پيشرفتهاي سريع و بنيادين تکنولوژيک، پيشرفت هاي جديد در زمينه فناوري اطلاعات، افزايش تغييرات سريع در الگوهاي مصرف و تقاضا، تبيين کنترل هاي آلودگي محيط زيست و حفظ منابع انرژي، کمبود منابع و هزينههاي بالاي آنها، چالشهايي هستند که بنگاهها و صنايع مختلف در عرصة تجارت و فعاليتهاي اقتصادي با آن روبرو هستند و ادامة حيات آنها، منوط به تصميم گيري درست و به موقع در برابر اين تغييرات است. در اين ميان، فرايند جهاني شدن و گسترش بازارهاي مصرف و نيز افزايش تعداد رقبا و شدت رقابت، باعث اهميت بخشيدن به مفاهيمي مانند رقابتپذيري شده است.اين امر موجب گرديده تا بنگاهها، صنايع و کشورهاي مختلف در جهت ارتقاي رقابتپذيري خود به شناسايي عوامل مؤثر بر رقابتپذيري و تقويت آنها تلاش کنند. بسياري از محققان جهت توجيه و تفسير رقابتپذيري و عوامل مؤثر بر ان، نظريه و مدلهايي را عرضه داشته اند و عوامل مؤثر بر رقابتپذيري را دسته بندي کرده و در قالب مدل هايي ارائه کرده اند. اين نظريهها و مدلها نيز از تنوع نسبتا زيادي برخوردارند. اما در اين ميان مدل الماسگون مايکل پورتر از اهميت و جايگاه ويژهاي برخوردار است. لذا در ادامه پس از بيان مفاهيم اولية رقابتپذيري به معرفي اين مدل پرداخته و سپس به بحث در مورد استراتژی رقابتی می پردازیم.
1.4.2. مفهوم رقابتپذيري
مطالعه نظريات صاحب نظران و پژوهشگران مختلف نشان ميدهد که از رقابتپذيري تعريف و تعبير واحدي وجود ندارد. اما به طور کلي ميتوان رقابتپذيري را قابليتها و توانمنديهايي دانست که يک کسب و کار، صنعت، منطقه، کشور دارا هستند و ميتوانند آنها را حفظ کنند تا در عرصة رقابت بينالمللي نرخ بازگشت بالايي را در فاکتورهاي توليد ايجاد کرده و نيروي انساني خود را در وضعيت نسبتاً بالايي قرار دهند. به عبارت ديگر، رقابتپذيري توانايي افزايش سهم بازار، سوددهي، رشد ارزش افزوده و ماندن در صحنه رقابت عادلانه و بين المللي براي يک دوره طولاني است.
رقابتپذيري در اثر ترکيبي از داراييها و فرايندها به وجود ميآيد. داراييها يا به صورت موهبتي است (مثل منابع طبيعي) و يا ساخته شده به وسيلة انسان است (مثل زير ساختها) و فرايندها که داراييها را به منافع اقتصادي حاصل از فروش به مشتريان تبديل ميکند و در نهايت موجب ايجاد رقابتپذيري ميگردند. در بررسي رقابتپذيري ميتوان از زاوية ديگري نيز به مسئله نگريست و آن منابع ايجاد رقابتپذيري است. منابع ايجاد رقابتپذيري را ميتوان در سه دستة فناوري، سازمان و نيروي انساني تقسيمبندي کرد. مزيت رقابتي حاصل از نيروي انساني دوام و پايداري بيشتري نسبت به ساير مزيتهاي رقابتي دارند و مدت زمان بيشتري لازم است تا رقبا بتوانند اين مزيتهاي رقابتي را تقليد کنند. (Porter, Michael, 1990)
2.4.2. مدل الماس پورتر
مايکل پورتر از استادان دانشکدة بازرگاني دانشگاه هاروارد يکي از محققان فعال در زمينه مطالعات رقابتپذيري است. وي در سال 1980 کتاب «استراتژي رقابتي»، در سال 1985 کتاب «مزيت رقابتي» را به رشته تحرير در آورده است. همچنين در سال 1990 کتاب «مزيت رقابتي ملتها» را عرضه داشت که در آن مدل «الماس» (DIAMOND MODEL) در رقابتپذيري معرفي شده است. پورتر در اين مدل همانگونه که در شکل زیر نيز مشخص شده است، رقابتپذيري را حاصل تعامل و برهمکنش چهار عامل اصلي ميداند
1- فاکتورهاي دروني؛
2- شرايط تقاضاي داخلي؛
3- صنايع مرتبط و حمايت کننده؛
4 – استراتژي، ساختار و رقابت.
شکل 1.2. مدل الماس پورتر Porter, Michael, 1990))
به اعتقاد «پورتر»، اين فاکتورهاي چهارگانه به صورت متقابل بر يکديگر تاثير دارند و تغييرات در هر کدام از آنها ميتواند بر شرايط بقيه فاکتورها مؤثر باشد.(Porter, Michael, 1990)علاوه بر ان، دو عامل بيروني دولت و اتفاقات پيشبيني نشده نيز بر عوامل چهارگانه تأثير غير مستقيم دارند و از طريق تاثير بر آنها ميتوانند در رقابتپذيري نيز تاثير گذار باشند.
الف – فاکتورهاي دروني: مجموعهاي از عوامل مؤثر در توليد کالا يا خدمات، مانند مواد اوليه، کيفيت و ميزان دسترسي به ان، نيروي انساني بدون مهارت و يا ماهر و آموزش ديده، بهره وري و خلاقيت و نوآوري نيروي انساني، زير ساختها، مسائل تکنولوژيک، ميزان سرمايه و دسترسي به ان، توانمنديها و قابليتهاي مديريتي و … که براي رقابت در عرصه بازارهاي رقابتي ضروري است، فاکتورهاي دروني را تشکيل ميدهند.
پورتر فاکتورهاي دروني را در دو دسته تقسيم بندي ميکند(Porter, Michael, 1990):
-فاکتورهاي عمومي شامل مواردي مانند مواد اوليه، انرژي، نيروي انساني بدون مهارت خاص.
-فاکتورهاي تخصصي شامل مواردي مانند نيروي انساني ماهر و متخصص، دانش فني پيشرفته و فناوري پيشرفته.
فاکتورهاي تخصصي در مقايسه با فاکتورهاي عمومي مزيت رقابتي پايدارتري را ايجاد مي کند.
ب- شرايط تقاضاي داخلي: شرايط تقاضاي داخلي ماهيت و چگونگي تقاضا را در بازارهاي داخلي براي محصولات يک صنعت مشخص ميکند. اندازه و رشد تقاضا در رقابتپذيري صنايع تاثير بسزايي دارد. پورتر معتقد است که وجود بازار داخلي بزرگ و در حال رشد موجب تشويق سرمايه گذاران براي توسعه فناوري و بهبود بهرهوري
