
داشتن»)طهوری،1386،ص39) آمده است.
اما این واژه در اصطلاح دارای تعاریف متعددی است. به طور کلی، در تمامی حوزههای علوم انسانی، اختلاف دیدگاهها و نظرات بین صاحبان اندیشه موجب شده است که از این مفهوم، تعاریف متفاوتی وجود داشته باشد.
«در فرهنگ علوم اجتماعی، «ارزش» میزان توانایی یک شیء و یا یک چیز در ارضای میل و یا نیاز انسان تعریف شده است»(شاهمحمدی، 1387، ص 22).
«برگر17 بر بُعد احساسی تأکید کرده و هسته اصلی این واژه را تمایل به طرف پدیدهها میداند. به نظر او ارزشها، گرایشهای افراد در رابطه ي با آنچه که «مطلوب یا نامطلوب» و «خوب یا بد» است، میباشند پس، میتوان نتیجه گرفت ارزشها دارای دو بُعد احساسی (یعنی تمایل به طرف پدیدههای مورد ارزیابی) و بُعد شناختی (یعنی معیار ارزیابی رفتارها، افکار و …) هستند»(امیری، 1378، ص 17).
بروس کوئین نيزمعتقد است: «ارزشها احساسات ریشهداری هستند که اعضای یک جامعه در آن سهیماند. همین احساسات غالباً اعمال و رفتار اعضای جامعه را تعیین میکند»(نیکگهر، 1369، ص 28).
پپر و سیلز18 معتقدند:«ارزشها دلالت دارد بر جهتگیریهای انتخابی از قبيل علائق، امیال، دلبستگیها، برتریها، تعهدات اخلاقی، آرزوها، خواستهها، نیازها، نفرتها، و بیزاریها و کشش وجذبهها و بسیاری از سوگیریهای انتخابی(Pepper,1985,p.7)»)طهوری،1386،ص39).
اما هیلر19 آن را به طور کلی شامل هر آن چه که محترم شمرده شود یا محترم شمرده نشود، میداند(Hiller,1947,P.191).
محسنی در کتاب بررسی نگرشها، آگاهیها و رفتارهای اجتماعی و فرهنگی در ایران آورده: «ارزشها در حقیقت مفاهیمی جمعی هستند از آنچه از نظر فرهنگی خوب، مطلوب و مناسب و یا بد، غیرمطلوب و نامناسب تلقی میشود»(حاجیلری، 1377 ، ص 260).
اسکیلز20 نیز در تعریف ارزش میگوید: «ارزش عبارت است از ادراکات جمعی از آن چه که در یک فرهنگ؛خوب، مطلوب، سودمند و یا بد، نامطلوب و غیرسودمند پنداشته میشود» (Schaefer,1983,P.59).
محسنیانراد درکتاب انقلاب، مطبوعات و ارزشها، ارزش را چنین تعریف کرده است: «ارزش عبارت است از جهتگیری انتخابی مثبت یا منفی از سوی فرد، گروه یا توده دربارهي هر چیزی»(1375، ص 260).
بنابه تعریف دیگری، ارزش هر امری است که در انسان احساس حرمت و قداست را نسبت به خود برانگیزد: «ارزش عبارت است از هر صفت، جهت، پدیده، یا عمل و حرکت که در آدمی احساس قداست، حرمت، اصالت و ایمان به فضیلت و زیبایی را برانگیزد»(Roucek & Warren, 1951,P.268).
با یک نگاه اجمالی میتوان دریافت که تعاریف ارزشها بر اين چند دسته تقسیم میشوند:
1- تعاريفي كه ميگويد: احساسات ريشهدارياند كه اعمال ورفتار اعضاي جامعه را تعيين ميكنند.
2- تعاريفي كه مبتني بر ميزان توانايي يك چيز در ارضاي نياز انسان است.
«3- تعاریفی که بر مثبت و منفی و بد بودن و خوب بودن تکیه دارد.
4- تعاریفی که به امور خواستنی و برانگیزاننده و لذتآور و امور تنفرآور، دورکننده و غیرجذاب توجه دارد.
5- تعاریفی که بر اساس معیار و ملاک گزینش استوار است.
6- تعاریفی که بر الزام، تعهد و وظیفه تأکید دارد»(طهوري، 1386، صص41-40).
4-2- كاركردها و ويژگيهاي ارزشها
كاركرد
درحوزهي كاركرد ارزشها بايد گفت، كاركرد ارزشها در واقع آن نتايج و نقشي است كه در زندگي اجتماعي انسان ميتوانند از خود به جاي بگذارند. با شناخت كاركرد ارزشها، فلسفهي وجودي و نيز ضرورت و اهميت حضور آنها بيشتر مشخص ميشود.
«ريچارد شفر»21در اين خصوص معتقد است: «ارزشها بر رفتارهاي افراد تأثير ميگذارند و به عنوان مقياس برارزيابي كنش ديگران محسوب ميشود.»(Schaefer, 1983, p.59). درجامعهشناسي پارسونزي، نظم اجتماعي بستگي به وجود ارزشهاي عام دارد كه مشروح و ملتزمكننده به حساب ميآيند. و به منزلة معيارهايي عمل ميكنند كه اعمال به وسيله آنها گزيده ميشود. پيوند دستگاههاي اجتماعي و شخصيتي با جذب ارزشها از طريق فراگرد جامعهپذيري تحقق مييابد(آبراگرمبي، 1367،ص 407).
«اريك گود»22 در اين زمينه ميگويد: «معمولاً ارزشها كاملاً گسترده و انتزاعي هستند و به گونهاي خاص از رفتار را در موقعيتي ديكته ميكنند. ارزشها در واقع يك راهنما براي كنش ارائه ميدهند»
(Goode, 1966.P.61)(طهوري،1386،ص62).
«جانسون» نيز در حوزهي كاركردهاي ارزشها معتقد است:
ـ «ارزشها الگوي اجتماعياي هستند كه درحد پذيرششان توسط گروهي از افراد مبنايي براي ايجاد انتظارات مشترك و معياري براي هدايت و تنظيم رفتار فراهم ميكنند.
ـ ارزشها، هم تعيينكننده وقايع اجتماعي و هم معياري براي تبيين عكس العمل مناسب در برابر آنهايند.
ـ ارزشها، افراد را مجهز به قابليت درك وقايع و موقعيتهاي مختلف و كسب معيارهاي رفتاري خاص مينمايند، بيآنكه انگيزههاي شخصي هر فرد را به ميان بكشد.
وجود ارزشهاي مشترك با برداشت همسان از يك واقعهي خاص پيشبيني متقابلي از رفتار ديگران را براي فرد به وجود ميآورد و امكانپذير ميسازد.
ـ ارزشها، همچنين تبيين نمادين وضعيتهاي گوناگون را برعهده ميگيرند و به اين صورت ارزشها به كنش اجتماعي، معنا و محتوا ميبخشد. به عبارت ديگر نماد واقعيات به شمار ميآيند.
ـ نظريهپردازان به اين موضوع وقوف دارند كه وجود ارزشهاي مشترك نقشي پراهميت در كاهش احتمال بروز تعارض بين طبقات اجتماعي بر عهده دارند»( 1363، ص36).
ويژگي ارزشها:
ـ «ازجنس امور ذهني و معرفتي هستند، گرچه آثار و تجلي عيني آن در هنجارها مشخص
ميگردد.
ـ ضرورتهاي قطعي هستند.
ـ درون ارزشها، بين ارزشها و ساير عناصر فرهنگ و نظام اجتماعي، ارتباط سلسله مراتبي و ساختاري وجود دارد.
ـ تعلق به ارزشها داراي درجات متفاوت است.
ـ به لحاظ درجهی اهميت موضوع، جنس موضوع، سطح، منبع الهام بخش، دايرة شمول و سطح پذيرش و به لحاظ فردي و جمعي انواع گوناگون دارند»(طالبي،1385، ص19).
5-2- ويژگي ارزشهاي ديني
ويژگي ارزشهاي ديني را ميتوان بدين شرح برشمرد:
«الف- ثبات و دوام: هر چند انسان ناگزير از زندگي اجتماعي است، اما هر زندگي جمعي، انسان را به كمال مطلوب نميرساند؛ جامعهاي ميتواند متضمن سعادت باشد كه هويت ثابت و قوي داشته باشد و اين هويت ثابت و قوي، به ارزشهاي حاكم بر آن جامعه بستگي دارد. ارزشهاي حاكم بر جامعه كه ثابت و با دوام باشند و بتوانند در هر زمان و مكاني، رفتارهاي فردي و اجتماعي را تعيين مينمايند، تنها ارزشهاي ديني خواهند بود زيرا به جهت اتصالشان به سرچشمه وحي، ثابت و لايتغيرند؛ از آنجا كه از اراده و علم نامحدود خداوند ناشي ميشوند و خداوند از استعدادها و نيازهاي بشر آگاه است و ميداند كه انسانها براي رسيدن به قرب الهي، بايد چه رفتار و گفتاري را پيشه كنند، همواره و در تمام زمانها و مكانها، ارزش به شمار آمده و قابل اتكاء هستند.
ب:طراوتوبالندگي: ارزشهاي ديني ازويژگياي برخوردارند كه باعث ميشود ازكهنگي وسكون در زمانها و مكانهاي مختلف، بري باشند و همواره مانند چشمهاي جوشان، پرتحرك و پويا هستند و ازهمين رو، اين امكان را به بشر ميدهند كه متوقف نشده وهمواره در راه كمال مطلوب و قرب الهيگام بردارد.
ج- قداست: ارزشهاي ديني از آنجا كه از وجود مقدس و منزهي سرچشمه ميگيرند، ذاتاً مقدس هستند؛ اين تقديس پيامدهاي متعددي دارد نظير: سلامت رواني و اجتماعي جوامعي كه ارزشهاي ديني، بر آنها حاكم است. از همين روست كه انحرافات اخلاقي و رفتاري در جوامعي كه دين و ارزشهاي ديني را انكار كرده و كنار میگذارند، بسيار بيش از جوامعي با ارزشهاي ديني، مشاهده ميشود.
د- انسجام بخشي: يكي از شاخصههاي مهم جوامع بشري، انسجام اجتماعي و همبستگي گروهي است؛ اين همبستگي و انسجام هم در گرو ارزشهايي است كه بنيان جامعه بر آنها استوار است. در ارزشهاي الهي، منافع همه افراد در تمام زمانها و مكانها، يكسان لحاظ شده است و هيچ ترجيحي، اعم از فردي و گروهي وجود ندارد؛ اين يكساني و عدم ترجيح عامل بسيار مهمي در انسجام اجتماعي است.
و- مطلق بودن: يكي از وجوه تمايز ارزشهاي ديني از ارزشهاي اجتماعي، مطلق بودن اين ارزشهاست؛ ارزشهاي اجتماعي نسبي هستند و در جوامع مختلف، متفاوت؛ يعني در زمانها و مكانهاي مختلف، گاه ارزش محسوب ميشوند، گاه ضدارزش امّا همان گونه كه اشاره شد، ارزشهاي ديني، زمان و مكان ندارد، تغيير و تبديل در آنها راه ندارد و هميشه و همه وقت، از سوي همه افراد بشر قابل استناد است»(مريجي،1383، ص 31).
6-2- تعريف رفتارهاي ارزشي و ضد ارزشي (به ترتيب حرف الفبا)
در اين بخش برآنيم كه بااستناد به آيات شريفهی قرآن و روايات ائمهي معصومين(عليهمالسّلام) و اساتيد اخلاق به تعاريف راهبردي ارزشها و ضد ارزشهاي اخلاقي به عنوان ملاك و معيار بررسي موضوع تحقيق دست پيدا كنيم؛ اما پيش از ورود به بحث بايد گفت كه تلاش انجام شده در اين تحقيق مانند، قطره ای در مقابل عظمت اقيانوس عظيم اخلاق اسلامي است. بزرگي و عظمتي كه بنا به فرمايش رسول گرامي اسلام(صلّياللهعليهوآلهوسلّم) در آن بيان نوراني «اِنّي بُعِثْتُ لِاُتَمِمَ مَكارِم الاخْلاق» هدف اصلي بعثت رسول خاتم بوده است:
احترام به پدر و مادر
«احترام در لغت به معني حرمت داشتن، بزرگ داشتن»(معين، 1342، ص153) است.
«گرچه عواطف انساني و مسأله حقشناسي به تنهايي براي رعايت احترام در برابر والدين كافي است، ولي از آنجا كه اسلام حتي در مسايلي كه هم عقل در آن استقلال كامل دارد، و هم عاطفه آن را به وضوح در مييابد، سكوت روا نميدارد، بلكه به عنوان تأثير در اين گونه موارد هم دستورات لازم را صادر ميكند در مورد احترام والدين آن قدر تأييد كرده است كه در كمتر مسألهايی ديده ميشود. به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره ميكنيم:
الف. در چهار سوره از قرآن مجيد نيكي به والدين بلافاصله بعد از مسألهی توحيد قرار گرفته است:
در سورهی بقره آیهی 83 : «لاتَعبُدونَ اِلَّا اللهَ وَ بِالْوالدَينِ اِحْسانًا».
و در سورهی نساء آیهی 36 : «وَاعْبُدوا اللهَ وَ لا تُشرِكوا بِهِ شَيئاً وَ بِالْوالدَيْنِ اِحْسانًا».
و در سورهی انعام آیهی 151ميفرمايد: «اَلّا تُشرِكوا بِهِ شَيئاً وَ بِالوالِدَينِ اِحْسانًا».
در سورهی اسراء آیهی 23 نيز اين دو ـ پدرومادر ـ را درکنارمهمترين مسائل قرار داده است: «وَ قَضي رَبُّكَ اَلّا تَعبُدوا اِلّا اِيّاهُ وَ بِالوالِدَينِ اِحْسانًا».«وپروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید؛ و به پدرومادر نیکی کنید».
ب. احترام حتي به پدر و مادر كافر: در سوره لقمان ميخوانيم «وَاِن جاهَداكَ عَلي اَن تُشرِكَ بي ما لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ فَلاتُطِعهُما وَ صاحِبهُما فِي الدُّنيا مَعروفًا»23 اگرآنها به تو اصرار كنند كه مشرك شوي اطاعت شان مكن، ولي در زندگي دنيا به نيكي با آنها معاشرت نما.
ج. قرآن حتي كمترين بياحترامي را در برابر پدرومادر اجازه نداده است، در سورهی اسراء ميخوانيم: « فَلا تَقُل لَهُما اُفٍّ»24 كمترين اهانتي به پدرومادر روا مدار»(مكارم،1384، صص236-237).
استهزاء
«تقليد گفتار، كردار يا صفتي از صفات يا نقصي از نقايص ديگري، براي خنداندن مردم، استهزا ناميده ميشود»(تهراني، 1384، ص 288).
«استهزاء عبارت است از اين كه انسان، سخن يا رفتار كردار يا صفات و خلقت مردم را به زبان يا در عمل يا به ايماء و اشاره، طوري نقل و بازگو كند كه سبب خنده ديگران شود»(اكبريان تبريزي، 1387).
خداوند متعال در سورهی حجرات آيه 11قرآن كريم ميفرمايد:
«يا اَيُّهَا الَّذينَآمَنُوالايَسخَرقَومٌ مِن قَومٍ…»
اي كساني كه
