
بررسی مطالعات نشان می دهد که مسئولیت پذیری اشکال مختلفی دارد. لذا مهم ترین انواع آن و معانی مربوط به آن ها را به شرح زیر مورد بررسی قرار می دهیم. در یک تقسیم بندی کلی می توان مسئولیت پذیری را به: مسئولیت پذیری در قبال خود، مسئولیت پذیری در برابر خداوند، مسئولیت پذیری در برابر دیگران، مسئولیت پذیری در برابر محیط زیست تقسیم کرد ( طالبی و خوش بین، 1391).
(سبحانینژاد،1379)، هم مسئولیتپذیری را به 6 دسته به شرح زیر طبقهبندی کرده است:
1- مسئولیت پذیری دینی
انسان مؤمن در راستای رسالت بندگی خود، عامل برخی وظایف و مسئولیت های اجتماعی است. از جمله حسن خلق ،حق گویی، مشورت، جهاد، پرداخت خمس و زکات، انفاق، ایثار، پاسداری از دین و ناموس، امانتداری، عدم اسراف، ظلم ستیزی، صله رحم، علم آموزی و غیره که به انواع دیگری از مسئولیت های اجتماعی که به آنها اشاره خواهد شد. نزدیک هستند (مثل مسئولیت های مدنی، سیاسی، اقتصادی) ولی بیش از هر چیز تبعیت از دستورات و تعالیم دین اسلام، مبنای حرکت و تلاش شخص بوده است.
2- مسئولیتپذیری فرهنگی
این مسئولیت مردم نسبت به میراث فرهنگی است یعنی حفظ و پاسداری از مجموع سنت ها، آداب و رسوم و به طور کلی فرهنگ و تمدن نسل گذشته که باید توسط نسل های آینده شناخته شود.
3- مسئولیتهای سیاسی
هر یک از افراد جامعه، باید در خصوص شکلگیری دولت در جامعهی خود، اهمیت و ضرورت آن، چگونگی گزینش دولت با کفایت، به حد کافی مطلع و آگاه باشد. انتخاب و انتصاب دولت کاردان، ماحصل جدیت مردم یک جامعه در انجام مسئولیت های سیاسی خویش است.
4- مسئولیتپذیری اقتصادی
از جمله مسئولیت های آحاد افراد جامعه، درک تنگناهای اقتصادی و منابع تولید است یعنی داشتن الگوی صحیح مصرف و تلاش برای تولید بیشتر.
5- مسئولیتپذیری مدنی
امروزه زندگی مدنی مستلزم رعایت حقوق دیگران، کمک به نیازمندان و تحمل سایرین است یعنی هر کس باید یاد بگیرد با همراهی دیگران در محیطهای جمعی و با رعایت قانونهای اجتماعی به زندگی خویش ادامه دهد. لازمهی این امر درک حقوق شخصی و اجتماعی افراد جامعه است.
6- مسئولیتپذیری زیست محیطی
طبیعت، بستر و فضای زندگی انسان است. هر گونه دستکاری، تخریب و بر هم زدن عوامل و عناصر چرخهی حیات، میتواند مشکلات عدیدهای به وجود آورد. پس باید با احساس مسئولیت در حفظ و نگهداری آن بکوشیم. با توجه به مفاهیم و تعاریف ذکر شده، به طور کلی میتوان دریافت که رفتار مسئولانه نه تنها یک رفتار اجتماعی شده است بلکه یک مهارت اجتماعی است که آموخته میشود، در ذهن فرد شکل میگیرد و بر رفتارهای دیگر اثر میگذارد.
2-14عناصر مسئولیتپذیری:
در این تحقیق، مؤلفه های مسئولیتپذیری در قالب هفت مؤلفه ی اصلی شامل خود مدیریتی68، نظمپذیری69، قانونمندی70، امانتداری71، وظیفهشناسی72، سازمان یافتگی73و پیشرفت گرایی74 بر اساس الگوی روانی کالیفرنیا (CPI) و پرسشنامه شخصیت آیزنک انتخاب شده که تعریف هر کدام در ادامه آمده است:
1) خودمدیریتی: مسئول بودن و خویشتن داری برای دستیابی به اهداف و پافشاری در جبران شکستها و ناکامیها؛
2) نظمپذیری: دقت و مراقبت در استفاده از وسایل و جایگزینی صحیح آنها، داشتن آمادگی لازم قبل از انجام کار، تمیز و مرتب بودن در امور و رعایت بهداشت؛
3) قانونمندی: تبعیت از قواعد و معیارهای اجتماعی و درک قوانین گروهی، احساس التزام عمل در موقعیت های گوناگون، تقّید نسبت به دیگران و رعایت حقوق آنها؛
4) امانتداری: تعهد نسبت به حفاظت از جان و مال و حقوق دیگران و وفاداری نسبت به عهد و پیمان؛
5) وظیفهشناسی: انجام اعمال و تکالیف محوله به طور شایسته بدون تذکر دیگران، دیگرخواهی و جامعه دوستی، کمک کننده و یاری دهنده؛
6) سازمان یافتگی: مورد بررسی قرار دادن امور، امکان سنجی و برنامهریزیدر کارها، بودجهبندی و پسانداز منظم؛
7) پیشرفت گرایی: آگاهی و میل به بهتر شدن، انگیزهای درونی است برای به پایان رساندن موفقیت آمیز یک تکلیف، رسیدن به یک هدف یا دستیابی به درجهی معینی از شایستگی درکار. (نعمتی، 1387).
2- 15 اهمیت مسئولیتپذیری
یکی از دغدغه های امروز مباحث روانشناسی، شکلگیری مسئولیتپذیری در خانواده ها و بخصوص پذیرفتن آن از جانب کودکان است. خانواده های ایرانی در دهه هایی که سپری کردهاند با حرکت به سمت فرزند سالاری، حوزه مسئولیت پذیری فرزندان را عملاً از دست دادهاند. متأسفانه این تصور در جامعه ما رو به افزایش است که کودکان را به کار و مسئولیت وادار کردن، نشان دهندهی خشونت رفتاری و آگاهی نداشتن والدین نسبت به علوم رفتاری و تربیتی است. خانه تکانی فکری – فرهنگی بزرگی که در جامعه ایرانی باید روی دهد. تغییر شیوه نگرش والدین در تصحیح رابطه میان مسئولیت وکودکان است که اگر این گونه شود در آینده شاهد فرزندانی خلاق، مستقل، و با اعتماد به نفس خواهیم بود؛ فرزندانی که نقطه اتکای خود را از دیگران برداشته و به سمت قدرت درونی خود معطوف میکنند (شیبانی، 1392).
مسئولیتپذیری گوهر ارزشمندی است که با وجود آن انسان بر همۀ مخلوقات جهان برتری یافته است(حسینی قمی، 1391). مارگارت مید قبول مسئولیت را بزرگترین مرحله کمال انسانی دانسته است. به نظر او افراد کوشا و مسئولیتپذیر، همواره به انجام وظایف اهمیت کافی میدهند و در کمک به دیگران پیش قدماند. بشر بدون قبول مسئولیت نمیتواند رشد کند و برای موفقیت باید مسئولیت بپذیرد. او پایداری در کوشش و انجام وظیفه را از صفات بارز فرد مسئولیتپذیری میداند (ملکی، 1385).
نکته مهم در زمینه آموزش مسئولیتپذیری و مهارتهای مرتبط با آن، توجه به این واقعیت اساسی است که علاوه بر مراکز آموزشی، نهادهای دیگر به ویژه خانواده، نقش و جایگاه برجستهای دارند. در واقع، مسئولیتپذیری فرایندی است که فرد باید از سالهای آغازین زندگی خود در خانواده بیاموزد به همین علت، سه عامل ارزش ها، طرز تلقی و مهارت والدین، در مسئولیت پذیر کردن اعضای خانواده تأثیر قابل ملاحظهای دارد. ارزش ها و اعتقادات خانواده درباره مسئولیت و نوع آن، تعیین کننده دامنه فعالیت والدین در جریان آموزشی مسئولیت است. طرز تلقی والدین دربارهی میزان آزادی کودکان در داخل خانواده و دادن اجازه به آنها برای ابراز احساسات نیز عامل دیگری در جریان آموزش مسئولیت به کودکان محسوب میشود. بدیهی است که تبحر و مهارت والدین در زمینه روشهای تربیت کودک و نحوه مواجهه با رفتارهای کودک در موارد متعدد میتواند عامل تعیین کنندهی دیگری در آموزش مسئولیت به کودکان باشد (شفیع آبادی، 1393).
پویایی و نشاط یک جامعه به مشارکت فعالانهی نسل جوان آن در امور مختلف جامعه منوط است. نسلی که آگاهانه و با شخصیتی توسعه یافته بتواند درجامعهاش مشارکت همه جانبه داشته، نقش شهروندی خود را به خوبی ایفا کرده و در برخورد با مسائل و مشکلات، منطقی بیندیشد و عاقلانه در جهت حل آنها تصمیمگیری کند (ایزدی و عزیزی شمامی، 1388). با آموزش مسئولیت میتوان انسانهایی اندیشمند، خلاق، سرزنده و با نشاط تربیت کرد؛ انسانهایی که در شناسایی و حل مشکلات موجود تلاش میکنند و اگر در موردی شکست بخورند، برای پیدا کردن راه حل مناسب میکوشند و مأیوس و دلسرد نمیشوند(احمدی و رمضانی، 1386).
دقیقاً به همین علت است که ویرجینیا ستیر (1388) تأکید میکند جامعهی آینده، نیازمند پرورش انسانهایی با مسئولیت است؛ انسانهایی که توانایی شناخت مشکل و انتخاب راه حل را داشته باشند و بتوانند بر اساس احتیاج خود و جامعه، برنامهریزی و آن را اجرا کنند.
ناکامورا و اتانابه – مورائوکا75 (2006) نیز تأکید میکنند که مسئولیتپذیری از آن رو که بر ایدهی دموکراسی و جامعه دموکراتیک تأثیر میگذارد، دارای ارزش والایی است و اصولاً محور و کانون اصلی مسئولیت پذیری ، نوع دوستی و احترام به دیگران است.
همان طور که آذرمهر (1391) بیان میدارد، درمعارف اسلامی، مسئولیت و مسئولیتپذیری از چنان اهمیتی برخوردار است که در بسیاری از تفاسیر از امانت الهی، به همان تعهد و قبول مسئولیت یاد شده است؛ خداوند در این باره در قرآن میفرماید: « اِنّا عرضَنا الامانَهَ عَلَی السّماوَاتِ وَ الارضِ وَ الجِبالِ فَاَبینَ اَن یَحمِلنَها وَ اَشفَقنَ مِنهَا وَ حَملَهَا الاِنساَنُ اِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهوُلاً»؛ ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم آنها از حمل آن ابا کردند و از آن هراس داشتند اما انسان، آن را بر دوش کشید، او بسیار ظالم و جاهل بود (احزاب، 72).
2-16 عوامل مؤثر در رشد مسئولیت
در عصر ما مسلم است که رفتار فرد نتیجهی تعامل موقعیت ها و عوامل متعددی است که مهم ترین آنها خانواده، مدرسه و اجتماع میباشد. اگر هر یک از این عوامل وظایف خود را به خوبی انجام دهند شانس موفقیت فرد هنگام بلوغ و بزرگسالی افزایش خواهد یافت (شاملو، 1386).
2-16-1 مسئولیتپذیری و خانواده
خانواده کوچکترین و مهمترین واحد اجتماعی است که بیشترین تأثیر را بر رشد همه جانبه فرد دارد. خانواده از طریق ارائه الگوهای معیارها، پاداشها، همانندسازی و شیوههای تربیتی، نقش خود را ایفا میکند (شعارینژاد،1387). در واقع اولین عنصر مؤثر در رشد و شکلگیری مسئولیتپذیری، خانواده و والدین میباشد. تحقیقات نیز در این رابطه نشان دادهاند که چگونگی رفتار والدین با کودک در سال های نخست حیات، اثر ماندگاری در شخصیت کودک خواهد داشت (کلمزوبین، ترجمه علیپور، 1387).
نظریهپردازان شخصیت اعتقاد دارند که شخصیت افراد متأثر از خانواده و تجربههای زندگی آنهاست. رشد شخصیت سالم و موفقیت در زمینههای متعدد زندگی متأثر از الگوهای ارتباطی حاکم بر محیط خانواده است. کودکی که در یک خانوادهی حمایت کننده رشد میکند. در مقایسه با کودکی که در خانواده طرد کننده رشد میکند تجربههای متفاوتی دارد (غنیآبادی، 1378).
به نظر آدلر76 نیز خانواده فراگیرترین و با نفوذترین اثر را روی رشد شخصیت دارد. به نظر او حمایت افراطی والدین باعث احساس بیکفایتی و عدم مقبولیت کودک میشود، زیرا فرصت مستقل بودن و احساس مسئولیت از او گرفته میشود و ممکن است از پرخاشگری برای جبران احساس بیکفایتی خود استفاده کند. مسامحه و غفلت والدین نیز ممکن است باعث شود کودک دیگران را به عنوان افرادی طلبکار و غیردوستانه بنگرد و احساس ناتوانی در همکاری های اجتماعی نماید (شیلینگ، آرین، 1391).
آدلر در مورد نازپروردگی کودک میگوید: وقتی والدین شیفتهی فرزندانشان باشند تکالیفی را برای آنها انجام میدهند که خودشان میتوانند از عهدهی آن بر آیند. در نتیجه این کودکان احساس میکنند قادر به انجام وظایف خود نیستند و بیکفایتاند. افراد نازپرورده با وجود آنکه در جامعه مشارکتی ندارند توقع دارند همیشه دنیا از آنها مراقبت کند. کودکان موجودات اجتماعی هستند که اگر والدین و معلمان آنها را تشویق کرده باشند آمادهی مشارکت هستند، بنابراین باید به سوی اهداف اجتماعی هدایت شوند (پروچاسکا، ترجمه سید محمدی، 1391).
به نظر کینیا، کودکان نازپرودهی امروز افراد کج خلق، پرتوقع، تنبل، بی مسئولیت و جاهطلب فردایند (کینیا، 1391). گلاسر77 در سال (1972) نیز در زمینهی نقش خانواده در مسئولیتپذیری میگوید: از آنجا که انسان با توانایی ارضای نیازهایش به دنیا نمیآید، این وظیفه والدین است تا مهارتهای لازم از جمله مسئول بودن را از طریق نظم و انضباط به کودکانشان بیاموزند. مانند تأکید بر مقررات معقول از طریق روشهای با ثبات به صورت تعمدی. آنها باید از تنبیه خودداری کنند زیرا این کار غیرمؤثر است (شیلینگ، آرین، 1391). به عقیده گلاسر، تنبیه نکردن به اندازه نپذیرفتن عذر و بهانه اهمیت دارد. تنبیه به رابطهی حسنه لطمه
