
همچنین، رابطههای «سن، سطح تحصیلات، محل تولد، بومی بودن، پایگاه اقتصادی – اجتماعی و نزدیکی با طبیعت با فرهنگ محیطزیستی»، «آگاهی محیطزیستی و نگرش محیطزیستی»، «آگاهی محیطزیستی و رفتار محیطزیستی» و «نگرش محیطزیستی و رفتار محیطزیستی» مورد تأیید قرار گرفتهاند.
مصداقینیا و همکارانش (1386) در پژوهش خود، آگاهی ساکنین تهران نسبت به آلودگیهای محیطزیستی عوارض بهداشتی مربوطه را بررسی کردهاند. بدین منظور به شیوه تلفنی با 1596 نفر مصاحبه انجام دادهاند. نتایج پژوهش آنها نشان داده است که 2/54% از افراد مورد بررسی دارای آگاهی مناسب در زمینه آلودگیهای محیطزیستی و عوارض بهداشتی مربوطه بودهاند. آگاهی زنان، جوانان (گروه سنی 18 تا 20 سال)، افراد دارای تحصیلات در سطح دکترا، ساکنین غرب و شمال شهر و کسانی که منبع کسب اطلاعات آنها در این مورد رادیو و تلویزیون بوده، در این زمینه بیشتر بوده است. اختلاف آگاهی افراد مورد بررسی در مورد آلودگیهای محیطزیستی و عوارض بهداشتی مربوطه با تحصیلات و منبع کسب اطلاعات از نظری آماری معنیدار بوده است.
عابدینزاده و منوری (1386) در تحقیق خود تحتعنوان «بررسی مدیریت پسماندها در شهر صنعتی رشت» مدیریت پسماندها را بهعنوان یکی از معضلات بررسی نمودهاند. روش کار در این تحقیق بر اساس مشاهده و تکمیل پرسشنامههای موضوعی در 61 درصد واحدهای فعال صنعتی بوده است. بررسی یافتهها نشان داده است که اکثر صنایع شهر صنعتی مورد مطالعه رویکرد منفعلانهای نسبت به محیطزیست، جذب کارشناس محیط زیست و مدیریت علمی پسماندها دارند. در این راستا تنها 13/4 درصد از واحدها دارای کارشناس محیط زیست بوده، 14/9 درصد آنها اقدام به مطالعه پسماندهای خود نمودهاند. از این رو دو واحد توانستهاند بهعنوان واحد سبز در سطح استان گیلان انتخاب شوند. گروههای صنایع کانی فلزی و غیرفلزی به ترتیب 26/8 درصد و 20/72 درصد بیشترین میزان پسماندهای صنعتی و گروههای صنایع فلزی با 19 درصد و نساجی با 15/23 درصد نیز بیشترین میزان وزنی پسماندهای شبهخانگی را در سال تولید مینمایند. حدود 4/54 درصد از واحدها مبادرت به بازیافت پسماندهای خود مینمایند، 21/2 درصد از واحدها بازیافت را به همراه دیگر فعالیتهای مدیریتی نظیر کاهش از مبدأ، سوزاندن و دفن بهداشتی انجام میدهند. حدود 1/51 درصد از واحدها نیز اقدام به سوزاندن پسماندهای خود مینمایند که هیچگونه نظارت دقیق بر کنترل آلودگی هوا در آنها وجود ندارد. در مجموع، واحدهای صنعتی مورد مطالعه در شهر صنعتی با رشد سالانه 3903/8 تن پسماند صنعتی و 217/2 تن پسماند شبهخانگی تولید مینمایند. طبق نتایج به دست آمده، با توسعه فعالیتهای صنعتی در کارخانهها و افزایش تعداد پرسنل، حجم پسماندهای تولیدی در آینده افزایش خواهد یافت. تجمع این زائدات در شهر صنعتی باعث ایجاد اثرات ناسازگار محیطزیستی و مصرف بیشتر منابع خواهد شد. با اعمال سیستم جامع مدیریت پسماند در شهر صنعتی رشت، در ضمن کاهش تولید پسماند، روند رو به رشد توسعه صنعتی نیز حفظ میگردد.
2-4- جمعبندی پیشینه تجربی تحقیق
با بررسی تحقیقات انجام شده در بخش منابع خارجی در دوره زمانی 1993-2013 و در بخش داخلی منابع سالهای 1386-1391، نکات ذیل جلب توجه میکند:
1) بعضی از مطالعات انجام شده فاقد چارچوب نظری میباشند. با توجه به بین رشتهای بودن و نیز غلبه کاربردی بودن مسایل بازیافت بر جنبههای نظری عمده تحقیقات پیشین به نوعی دغدغه شناخت از وضعیت موجود و نهایتاً عوامل بلافصل مؤثر بر بازیافت را داشتند و به همین دلیل چندان درصدد مشارکت نظری و علمی در مباحث نظری و پایهای علمی در اولویت قرار نگرفته است. یکی از دلایل این امر، غلبه مطالعات این حوزه توسط محققان و پژوهشگران رشتههای مهندسی است که نوعاً صبغه کار عملیاتی و کاربردی در تحقیقات آنها بیش از صبغههای نظری است. در حقیقت، این دسته از تحقیقات، بر اساس متغیرهای بلافصل- یا به تعبیری متغیرهای دست دوم – بیشتر به موضوع میپردازند و عمدتاً در حد متغیرهای مرسوم به متغیرهای جمعیتشناختی باقی ماندند.
2) متغیرهای جامعهشناختی در این مطالعات اندکی به کار رفته است؛ اساسا حوزه محیطزیست در جامعهشناسی ایران وضعیتی مشابه دهههای 60 و 70 در آمریکا و اروپا را داراست. به این معنی که غلبه جامعهشناسی سنتی و مرسوم، مانع از تمایل جامعهشناسی به پرداختن مسایل و مشکلات زیستمحیطی شده است. در نتیجه چنین وضعیتی، مسایلی مثل بازیافت در مقایسه با سایر مسایل اجتماعی چندان مورد توجه علمی قرار نگرفته است. علاوه بر این، فقدان پیشینه تجربی در این زمینه کار را با مشکلات زیادی مواجهه میسازد که در این حالت نیز ممکن است زحمت کار همانند یکی از عوامل مؤثر بر عدم تمایل به بازیافت در اینجا نیز ایفای نقش نماید و مانع از تمایل جامعهشناسان و محققان علوم اجتماعی به انجام کار پرزحمت در این زمینه گردد.
3) علیرغم وجود کاستیهای فوق، دسته معدودی از تحقیقات نیز با استفاده از مبانی نظری به تحلیل موضوع بازیافت پرداختند که این دسته از تحقیقات عمدتاً در کشورهای پیشرفته صورت گرفته و در تحقیق حاضر نیز برخی از این دیدگاهها و متغیرها متناسب با جامعه محلی مورد استفاده قرار گرفته است. البته با توجه به ضرورت همسوسازی متغیرها و بهرهگیری از متغیرهای اساسی، این نوع نظریات و متغیرهای اساسی در قالب مدل تحقیق متناسب با جامعه محلی خود را نمایان ساخته است.
4) مطالعاتی که در رابطه با نگرش نسبت به بازیافت در داخل ایران انجام گرفته است، با محدوده مورد مطالعه پژوهش حاضر به لحاظ موقعیت جغرافیایی و به لحاظ فرهنگی تفاوتهایی داشته است. بدین معنی که تاکنون مطالعه ای در خصوص نگرش نسبت به بازیافت زباله در محدوده مورد مطالعه تحقیق حاضر (شهر مریوان) انجام نگرفته است. در این پژوهش سعی برآن شده است تا با توجه به مطالعات انجام شده در داخل و خارج کشور، دیدگاهها و متغیرها را متناسب با جامعه محلی به کار برده و مورد استفاده قرار گیرد.
• فصل سوم
پیشینه نظری تحقیق
3-1- مقدمه
این قسمت از تحقیق دربرگیرنده پیشینه نظری پژوهش اعم از نظریهها، دیدگاهها و مدلهای موجود در خصوص موضوع پژوهش میباشد. هر حوزه علمی تحت تسلط یک یا چند نظریه بنیادین یا انگاره است. بدون یک بنیاد نظری نمیتوان یافتهها را در قالب یک علم جای داد. وقتی دادههای کمی پژوهشی و نیز دادههای کیفیای که قابلیت تبدیل به کمیت را دارند از نظر آماری تحلیل میشوند، نمیتوان با قاطعیت نتیجه به دست آمده را واقعی و معنادار به حساب آورد، بلکه معنیداری واقعی یعنی انطباق نتیجه به دست آمده با پایه مفهومی و زمینهای که در آن رخ میدهد. پس، اگر مطالعه مورد نظر یک پایه مفهومی درستی داشته باشد و مبتنی بر نظریههای موجود انجام شود، میبایست با آنها نیز قابل توجیه باشد. بنابراین، نظریهها بهعنوان یک پایه مفهومی برای هدایت پژوهش و مطالعه به کار میروند (میرزایی، 1389: 134و 135).
3-2- پیشینه نظری تحقیق
در اینجا نظریات مربوط به رفتارهای بازیافت با تکیه بر یک خط سیر نسبتا خطی وعمدتا بر اساس دیدگاه کلوموس و آیزمن ارایه می شود. در بیش از 40 سال گذشته بسیاری از روانشناسان و جامعهشناسان ریشههای فعالیتهای محیطزیستی مستقیم و غیرمستقیم47 را جستجو کردهاند. پاسخ به سئوال «چرا مردم زیستمحیطگرایانه عمل میکنند و چه موانعی مقابل رفتارهای محیطزیستی وجود دارد؟» بسیار پیچیده است. ما رفتار محیطزیستی را بهگونهای ساده، «بهعنوان رفتاری که اثرات منفی فعالیتهای افراد بر محیطزیست را بهطور آگاهانه کاهش میدهند (مثلاً کاهش منابع و مصرف انرژی، استفاده از مواد غیرسمی، کاهش در تولید زباله)» تعریف میکنیم (کلوموس و آیژمن، 2002: 240). نظریات متعددی درباره رفتارهای زیستمحیطگرایانه مظرح شده است. اکثر نظریات موجود در زمینه رفتارهای زیستمحیطگرایانه دارای تشابهات و نقاط مشترکی هستند که به برخی از آنها در ذیل آورده شدهاند.
3-2-1- مدل خطی US اولیه
دیمی و سادهترین مدل رفتار زیستمحیطگرایانه مبتنی بر یک توالی خطی از دانش محیطزیستی است که منتج به آگاهی محیطزیستی و نگرانی محیطزیستی میگردد و در نهایت، منجر به رفتارهای محیطزیستی میشود. این مدل عقلانی فرض را بر این دارد که تحصیلات مردم در زمینه مسائل محیطزیستی بهطور خودکار به رفتارهای محیطزیستی منجر خواهد شد.
این مدل از اوایل دهه 1970 اثبات گردید که اشتباه است. تحقیقات نشان میدهد که در بیشتر موارد، افزایش دانش و آگاهی به رفتارهای محیطزیستی منجر نمیشود. امروزه، اکثر سازمانهای غیردولتی محیطزیستی (NGOS) هنوز اساس را بر این قرار دادهاند که دانش بیشتر به رفتارهای روشنتری منتج میگردد. اوونز48 (2000) اشاره میکند که حتی کشورهایی که از این فرض استفاده کردهاند، برای مثال انگلیس که کمپینهایی49 را در سالهای 1970 و 1998 تشکیل دادهاند. این اعتماد به اطلاعات برای ایجاد تغییر شگفتانگیز است، زیرا که عقل سلیم به ما میگوید که تغییر رفتار بسیار مشکل است. همانطور که تحقیقات کمی نشان میدهند که بین نگرش و رفتار اختلاف وجود دارد. با اینحال، بسیاری از تحقیقات سعی دارند که این فاصله را توضیح دهند (کلوموس و آیژمن، 2002: 241).
به عنوان مثال، راجکی50 (1982) چهار دلیل را برای تبیین این فاصله بیان میکند:
• تجربیات مستقیم در برابر غیرمستقیم: تجربیات مستقیم تأثیر بیشتری بر رفتار دارد تا تجربیات غیرمستقیم. بهعبارت دیگر، تجربیات مستقیم مانند یادگیری درباره مشکلات محیطزیستی در مدارس برخلاف تجربه مستقیم آنهاست (مانند دیدن مرگ ماهیها در رودخانه) که به ارتباط ضعیفتری بین نگرش و رفتار میانجامد.
• تأثیرات هنجاری: هنجارهای اجتماعی، سنتهای فرهنگی و آداب و رسوم خانوادگی بر نگرش مردم تأثیر میگذارد و حتی به آنها شکل میدهد. مثلاً، اگر فرهنگ غالب سبک زندگیای را اشاعه دهد که ناپایدار است، رفتار محیطزیستی احتمال کمتری دارد که رخ دهد، در نتیجه، فاصله بین نگرش و رفتار زیاد خواهد بود.
• اختلاف زمانی: تضاد در نتایج زمانی رخ میدهد که گردآوری دادههای مربوط به نگرش و گردآوری دادههای مربوط به رفتار جداگانه مورد سنجش قرار گیرد (مثلا بعد از حادثه چرنوبیل، اکثریت قاطعی از مردم سوئیس با انرژی هستهای مخالفت کردند). اختلاف زمانی به این واقعیت اشاره دارد که نگرش مردم در طول زمان تغییر مییابد.
• سنجش نگرش – رفتار: اغلب نگرشها در حوزههای وسیعتر سنجیده میشود (مثلا آیا نگران محیطزیست هستید؟) و سپس رفتار و فعالیتهای خاص محیطزیستی سنجیده میشود (مثلا آیا شما بازیافت انجام میدهید؟). همین موضوع به اختلاف بزرگی در نتایج منجر میگردد (نیوهوس51، 1991).
دو مورد اخیر اشاره به جریانهای زیادی در روششناسی تحقیقات دارند و واضح است که انجام مطالعات قابل اطمینانی که نگرش و رفتار را بسنجد، بسیار دشوار است (کلوموس و آیژمن، 2002: 242).
3-2-2- مدل رفتار محیطزیستی مسئولانه
در سال 1986 هاینس52 و هانگرفورد53 و تومرا54 مدل رفتار محیطزیستی مسئولانهشان را که مبتنی بر نظریه رفتار برنامهریزیشده آیزن و فیشبین بود منتشر کردند (کولوموس و آیژمن، 2002، 243). آنها با انجام یک فراتحلیل بر روی 128 رفتار محیطزیستی، دریافتند که متغیرهای زیر با رفتارهای محیطزیستی مرتبط هستند:
• دانش نسبت به مسایل: فردی که با مشکلات محیطزیستی و دلایلش آشنایی داشته باشد.
• دانش نسبت به استراتژیهای فعالیت: فردی که مجبور است که بداند چگونه بایستی رفتار کند تا آثارش بر مسائل محیطزیستی را کاهش یابد.
• حوزه کنترل: این متغیر ادراک فردی را از اینکه او قادر به ایجاد تغییرات از طریق
