
رگرسیون خطی چندگانه مقایسه می شوند. رگرسیون بهترین مدلی است که میتواند متغیر های خروجی را با متغیرهای ورودی متعدد ارتباط دهد. سادهترین حالت آن، مدل برازش خطی است یعنی ارتباط بین متغیرهای ورودی و خروجی را به صورت خطی برقرار میکند. فرمول زیر نشان دهنده این ارتباط میباشد. در فرمول زیر Y متغیر خروجی و وابسته است و x ها متغیرهای ورودیاند.a و b هم ضرایب میباشند.
Y = a + x1 * b1 +x2 + …..+ xn * bn
استفاده کنندگان از تحقيق
شناخت بهتر مدیریت سود به کاهش ميتواند مورد استفاده کليه استفاده کنندگان صورتهاي مالي قرار گيرد. از جمله اشخاص و گروههاي استفاده کننده عبارت است از:
1) سرمايهگذاران و سهامداران شرکتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران.
2) مديران و اعضاي هيات مديره شرکتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران.
3)اعتباردهندگان و تحليلگران مالي بازار سرمايه.
4)کارگزاران، هيات نظارت و مسئولين بورس اوراق بهادار تهران.
5)دانش پژوهان و محققان حسابداري و مالي.
روشهای گردآوری اطلاعات
برای جمعآوری اطلاعات در زمینههای مبانی نظری و ادبیات تحقیق و پیشینه آن و اطلاعات مورد نیاز درباره شرکتها از روشهای ذیل استفاده شده است:
• بررسی ومطالعه کتب فارسی ولاتین، مقالات، پایاننامهها وتحقیقات انجام شده ی مرتبط باموضوع
• بانک اطلاعات مالی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار
• مطالعه و جستجو در سایتها و پایگاههای اطلاعاتی
• نرم افزارهای رایان هم افزا، تدبیر پرداز، صحرا و سیستم معاملات PAM
• آرشیو آماری و تصویری بورس اوراق بهادار
• کتابخانه مرکزی سازمان بورس اوراق بهادار
• سایتهای مرتبط با بورس اوراق بهادار همچون :
www.irbourse.com
www.tsetmc.com
www.seo.ir
www.codal.ir
تعریف واژههای کلیدی
شبکه عصبی : یک شبکه عصبی مصنوعی، شامل مجموعه ای از نرون های به هم متصل شده می باشد که به هر مجموعه از این نرون ها یک لایه گفته می شود. در شبکه عصبی مصنوعی، شبکه قانون کار را یاد می گیرد و از یادگیری به ازای هر ورودی، خروجی مناسب را ارائه می دهد.
ماشین بردار پشتیبان: ماشین بردار پشتیبانی9 الگوریتمی است که نوع خاصی از مدل های خطی را می یابد که حداکثر شدن حاشیه این صفحه را حاصل می کند . حداکثر کردن حاشیه ابر صفحه منجر به حداکثر شدن تفکیک بین طبقات می شود. به نزدیک ترین نقاط آموزشی به حداکثر حاشیه ابر صفحه بردارهای پشتیبان اطلاق می گردد. تنها از این بردارها برای مشخص کردن مرز بین طبقات استفاده میشود.
مدیریت سود: مدیریت سود زمانی رخ می دهد که مدیریت در تهیه گزارشات مالی قضاوت شخصی خود را اعمال و با انجام معاملات ساختگی سعی در گمراه کردن سهامداران شرکت داشته باشد .
رگرسیون:نمونهای از تکنیکهای آماری است که کاربردهایی نظیر هموارسازی منحنی،پیشبینی، مدلیابی روابط علی و معلولی و آزمون آماری در روابط بین متغیرهادارد و ابزارهای معمول آن رگرسیون خطی و لجستیک میباشند.
خلاصه و نحوه فصل بندی پایان نامه
در فصل اول به شرح مقدمه، بیان مسئله، اهمیت تحقیق، هدف تحقیق، سؤال تحقیق، فرضیه تحقیق، پرداخته شده است و شامل کلیاتی است که دربرگیرنده هدف از تحقیق حاضر میباشد.
فصل دوم به بررسی مبانی نظری مدیریت سود، تکنیک های داده کاوی و نیز بررسی خلاصهای تحقیقات داخلی و خارجی انجام شده می پردازیم.
در فصل سوم سؤالها و فرضیه های مطرح شده در تحقیق، متغیرها و روش تحقیق، جامعه و نمونه آماری، قلمرو تحقیق، دادههای مورد نیاز و چگونگی محاسبه و استخراج آنها بیان خواهد شد.
فصل چهارم به تشریح دقیق روشهای آزمون فرضیه ها و آنالیز دادهها با مدلهای مناسب خواهد پرداخت و نتایج حاصل از آزمون فرضیه ها بیان خواهد شد.
در فصل پنجم نیز خلاصهای از تجزیه و تحلیل نتایج حاصل از آزمون فرضیه ها به همراه نتیجهگیری بیان خواهد شد و همچنین پیشنهادهایی در مورد موضوعاتی که میتواند برای تحقیقات آتی مبنا قرار گیرد ارایه خواهد شد.
در پایان نیز فهرست منابع و مآخذ استفاده شده، ضمایم و نیز چکیده انگلیسی ارایه خواهد شد.
در این فصل ابتدا پس از تعریف مختصری از مدیریت سود به بیان فرضیه های مختلف، انگیزه ها، الگوها و ابزارهای مدیریت سود به بیان مفاهیم تکنیک های داده کاوی مورد استفاده در این تحقیق پرداخته شده است. همچنین، در قسمت پیشینه تحقیق مروری برمطالعات انجام شده در زمینه مدیریت سود و استفاده از تکنیک های داده کاوی در حوزه تحقیقات مالی در ایران و خارج از کشور ارائه شده است.
2-1) مقدمه
هدف صورتهای مالی مطابق با بند 1-1 مفاهیم نظری استانداردهای حسابداری ایران، ارائه اطلاعاتی تخلیص و طبقه بندی شده درباره وضعیت مالی، عملکرد مالی و انعطافپذیری مالی واحد تجاری است که برای طیفی گسترده از استفادهکنندگان صورتهای مالی در اتخاذ تصمیمات اقتصادی مفید واقع شود. همچنین بیانیه شماره پنج مفاهیم حسابداری مالی، نقش اصلی گزارشگری مالی را انتقال اثربخش اطلاعات به افراد برونسازمانی به روشی معتبر و بهموقع میداند (هیأت استانداردهای حسابداری مالی، 1984). رقم سود نیز یکی از اجزای اطلاعات صورتهای مالی است که در تصمیمگیری اشخاص برونسازمانی جهت برآورد ارزش سرمایهگذاری (از طریق برآورد وجوه نقد آتی دریافتی شرکت)، ارزیابی عملکرد شرکت، ارزیابی نقش حسابدهی مدیران و غیره موثر است. حال سوال اینجاست که چه کسی این اطلاعات و صورتهای مالی را تهیه میکند؟ و آیا امکان دارد این شخص یا اشخاص این اطلاعات را به صورت صادقانه و صحیح ارائه نکنند؟ مسئولیت تهیه صورتهای مالی با مدیریت ارشد شرکت است (مفاهیم نظری بند 6-1) و مسلما با عنایت به بسترها و انگیزههایی چون تضاد منافع مالکیت و مدیریت امکان تحریف و دستکاری اطلاعات توسط مدیریت وجود دارد. بهعلاوه در عمل نیز تحریفها و رسواییهای مالی جهانی و نتایج اسفبار آنها نظیر ورشکستگی شرکتهایی چون انرون10 و ورلدکام11 را نیز به چشم میبینیم. امکان و وجود چنین تحریفها و دستکاریهای سود در صورتهای مالی و همچنین عواقب چنین کاری مانند ورشکستگی، ایجاد زیانهای بزرگ برای اجتماع و سلب اعتماد عموم مردم از صحت رویههای حسابداری بر اهمیت موضوع مدیریت سود میافزاید.
در دهههای اخیر تحقیقات فراوانی در ارتباط با مدیریت سود انجام گرفته است. اکثر تحقیقات انجام گرفته در این خصوص به بررسی انگیزهها، ابزارها، مدلهای اندازهگیری و روشهای محدودکننده مدیریت سود پرداختهاند. قبل از اینکه به بررسی ادبیات مدیریت سود بپردازیم، لازم است درک روشنی از مفهوم مدیریت سود داشته باشیم.
2-2) تعریف مدیریت سود
در ادبیات حسابداری تعریفهای مختلفی در مورد مدیریت سود توسط محققين ارائه شده است. برخی از آنها به شرح ذیل میباشند.
اسکیپر12 (1989) مدیریت سود را دخالت عمدی در فرآیند گزارشگری مالی با قصد به دست آوردن سود تعریف کرده است، وی اعتقاد داشت که مدیریت سود در واقع معنایی جز «مدیریت افشاء» ندارد.
دیجورج وهمکاران13 (1999) مدیریت سود را به عنوان نوعی دستکاری مصنوعی سود توسط مدیریت جهت حصول به سطح مورد انتظار سود برای برخی مقاصد خاص (از جمله حصول پیشبینی تحلیلگران و یا برآورد روند سودهای قبلی برای پیشبینی سودهای آتی) تعریف کردهاند.
هلی و والن (1999) معتقدند مدیریت سود هنگامی رخ میدهد که مدیران از قضاوتهای شخصی خود در گزارشگری مالی استفاده کنند و ساختار معاملات را جهت تغییر گزارشگری مالی دستکاری مینمایند. این هدف یا به قصد گمراه نمودن برخی از صاحبان سهام در خصوص عملکرد اقتصادی شرکت صورت میگیرد، یا به منظور تاثیر بر نتایج قراردادهایی است که انعقاد آنها منوط به دستیابی به سود مشخصی میباشد.
در نهایت جونز و شارما 14 (2001) تعریف جامعی در خصوص مدیریت سود ارائه نمودند. به عقیده آنها مدیریت سود (دستکاری سود) زمانی اتفاق میافتد که مدیران با استفاده از قضاوت در گزارشگری مالی، ساختار مالی و ساختار مبادلات جهت گمراه نمودن بعضی از ذینفعان (شامل سهامداران، اعتباردهندگان، دولت و غیره) درباره عملکرد اقتصادی شرکت یا تحت تاثیر قرار دادن نتایج قراردادی که به ارقام حسابداری گزارش شده وابسته است، در گزارشگری مالی تغییر ایجاد میکنند.
2-3) فرضیه های مختلف در مورد مدیریت سود
در ادبيات موجود، فرضيهها و نظريههاي متفاوتي براي توضيح مديريت سود توسط مديران و پيامدهاي آن مورد استفاده قرار گرفته كه عبارتند از: فرضيه مكانيكي، فرضيه بازار كارا، نظریه اثباتي و نظريه رفتار فرصتطلبانه مديران.
فرضيه مكانيكي: این فرضیه که در دهه 1960 مطرح گرديد، بيانگر آن بود كه استفادهكنندگان صورتهاي مالي، منابع اطلاعاتي به غير از گزارشهاي مالي شركتها را مورد استفاده قرار نميدهند و سرمايهگذاران صرفاً براساس ارزشهاي ظاهري منعكس در اطلاعات مالي شركتها تصميمگيري ميكنند. طبق اين فرضيه، سرمايهگذاران ممكن است به طور سيستماتيك به وسيله گزينهها و روشهاي حسابداري گمراه شوند(نوروش و حسینی، 1388).
فرضيه بازار كارا: رقيب فرضيه مكانيكي، فرضيه بازار كارا ناميده ميشود. فرضيه بازار كارآ، (پارادايم حاكم بر تحقيقات حسابداري مالي در دهه 1970 (بيانگر آن است كه قيمتهاي بازار تمام اطلاعات در دسترس را به طور كامل منعكس مينمايند. در شكل نيمه قوي فرضيه بازاركارآ گفته ميشود كه بازار ميتواند اثر تغييرات حسابداري مصنوعي (مدیریت سود) را تشخيص دهد، لذا مديريت نميتواند با اين نوع تغييرات به طور سيستماتيك بازار را گمراه و اعمال مدیریت سود نمايد. مطالعات زيادي وجود دارد كه در آنها از فرضيههاي مكانيكي و بازاركارآ استفاده شده، ليكن محققين در تائيد پيشبينيهاي هر يك با شكست مواجه شدهاند. علاوه بر اين، هم فرضيه مكانيكي و هم فرضيه بازاركارآ به دليل ساده بودن مباني كه بر آنها استوار هستند، مورد انتقاد قرار گرفتهاند(همان).
نظریه اثباتي: نظریه اثباتي انگيزههايي به غير از انگيزههاي مرتبط با بازار سرمايه را براي توضيح مديريت سود توسط مديران مطرح مينمايد. براي اين كار، نظریه اثباتي فرضيههاي قبلي را نقض نميكند، بلكه به جاي آن، براي بكارگيري گزينههاي متفاوت حسابداري، بر انگيزههاي قراردادي داخلي شركت و نظریه نمایندگی تاكيد ميكند. مطابق نظریه اثباتي حسابداري، از آن جایي كه متغيرهاي حسابداري مبنايي را براي تصميمگيري مربوط به تخصيص منابع، جبران خدمات مديريت و اجتناب از نقض قراردادهاي بدهي فراهم ميكنند، مديريت ميتواند از طريق برآوردها و گزينش رويههاي حسابداري سود را مديريت نموده و بر نتايج و پيامدهاي اين تصميمها تأثير گذارد. بنابراين، نظریه اثباتي سمت و سوي تحقيقات مديريت سود را از آزمون انگيزههاي مبتني بر بازار سرمايه به طرف دلایل قراردادي داخلي شركت و نظریه نمایندگی براي مدیریت سود سوق داد(همان).
فرضيه رفتار فرصتطلبانه: مطالعات اخير دربارة مديريت سود مجدداً تاكيد خود را از نظریه اثباتي به سمت انگيزههاي بازار سرمايهاي نظير رفتار فرصتطلبانه مديران تغيير دادهاند. از جمله ميتوان به مطالعه دربارة كوششهاي مديران براي تحت تأثير قراردادن عرضههاي سهام از طريق بيش از واقع نشان دادن سود و يا تحت تأثير قراردادن عملكرد كوتاهمدت سهام از طريق مديريت سود و با هدف تحقق بخشيدن به انتظارات تحليلگران مالي اشاره كرد. در واقع فرضیه فرصتطلبانه نیز در راستای نظریه نمایندگی قرار گرفته است (همان).
2-4) انگیزههای مدیریت سود
درگير شدن با مسئله مديريت سود براي شركتها كاري خالي از مخاطره نيست. مخاطراتي چون مخدوش شدن اعتبار شركتها و مديران عامل و خطر دادخواهي از آنها از این قبيل است. بنابراين منطق حکم میکند تنها هنگامي اقدام به مديريت سود شود كه انگیزه کافی برای آن وجود داشته باشد و منافع این كار ا
