
به گرجستان بر آمد (1209 ق. ) و لشگریان خود را با شتاب تمام به طرف گرجستان سوق داد. وی پس از تسخیر شهرهای ایروان و شوشی- که بر سر راه ایران به گرجستان بودند-به تفلیس وارد شد و خونریزیهای بسیار کرد و گذشته از ویرانیهایی که از خود برجای گذاشت، شانزده هزار پسر و دختر به اسارت گرفت و بعدها با خود به ایران آورد (نفیسی 1372، 68).
هجوم آقامحمد خان به گرجستان – که توأم با بیرحمی و خشونت فوق العادهای بود- منجر به عواقب وحشتناکی گردید که کمترین آن، گرایش ملل قفقاز به روسیهی تزاری بود، تا خود را از هجوم و اسارت ایرانیان نجات دهند. روسیه نیز با استفاده از موقعیت مناسبی که در نتیجه هجوم و قتل و غارت بیسابقه سپاهیان آقا محمدخان کسب کرده بود، توانست این منطقهی زرخیز پهناور (قفقاز) را-که در حدود 400 سال تحت حاکمیت ایران قرار داشت، زیر نفوذ و حاکمیت قلمرو خود قرار دهد (عشقی 1353، 28).
2-3-4- جنگهای اول ایران و روس و معاهده گلستان
پس از درگذشت کاترین در روسیه و آقا محمدخان در ایران، برای مدتی زد و خورد از دو طرف قطع گردید ولی چندی نگذشت که جرج سیزدهم قیصر گرجستان، به نفع امپراتور روسیه از سلطنت کنارهگیری کرد. پرنس الکساندر برادر جوانتر جرج – که میل نداشت ناظر از دست رفتن تاج و تخت خانوادهاش باشد- از دولتهای ایران و عثمانی استمداد جست. فتحعلی شاه به رغم عدم تمایل به فراهم آوردن موجبات خصومت همسایهی شمالی، قبول کرد که الکساندر را برای بیرون راندن روسها از گرجستان همراهی کند؛ ولی روسها بموقع از این نقشه آگاهی یافتند و درصدد مقابله با آن برآمدند (واتسن 1348، 139). به این ترتیب مقدمات حملهی روسیه به ایران فراهم شد و سیسیانوف فرمانده قوای روس در قفقاز، در رمضان 1218 ق. / دسامبر 1803 م. قوای خود را به طرف گنجه سوق داد و آن شهر را محاصره کرد و به رغم شهادتها و مقاومتهای لشکریان ایران و مردم، گنجه بر اثر توطئه و خیانت سقوط کرد و مسلمانان آنجا قتل عام شدند. این خبر، غوغایی برپا کرد و علمای تهران جنگ با کفار روسیه را تصویب کردند و حکم جهاد صادر شد. عباس میرزا به فرماندهی سپاه منصوب شد و در روز 14 صفر 1219 از تبریز به جانب ایروان حرکت کرد (شمیم 1371، 86). با این همه سعی فتحعلی شاه بر آن بود که از طریق مکاتبه با امپراتور و از طریق سیاسی به غائله خاتمه دهد، ولی سردار روس به دستور تزار به عملیات تعرضی خود ادامه میداد و به این دلیل، دفاع از قفقاز که مبنی بر حق حاکمیت ایران بر آن منطقه بود، امری اجتنابناپذیر برای ایرانیان شد و موجب بروز جنگ گردید. با این تفاصیل، علت اساسی جنگ اول ایران و روسیه را میتوان تمایل هردو دولت به تصرف ناحیهی گرجستان دانست (شمیم 1371، 87).
بالأخره جنگهای ده ساله ایران و روسیه، بر اثر میانجیگیری و تلاش سرگور اوزلی سفیر انگلیس پایان یافت و بر طبق عهدنامه گلستان، قسمتهایی از خاک ایران در تصرف روسها باقی ماند. دولت ایران برای پس گرفتن اراضی مزبور اصرار میورزید ولی سفیر انگلیس- که به اقتضای سیاست دولت متبوع خود میخواست به هر نحو که بود به جنگ روس و ایران پایان دهد- با وعدههای فریبنده، فتحعلی شاه را به انعقاد عهدنامهی صلح گلستان وادار ساخت (قاضیها 1385، 5).
بدین ترتیب و بالاجبار عباس میرزا ولیعهد – که فرمانده جنگ بود- براساس معاهده گلستان، در مقابل وعده ساده روسیه مبنی بر پشتیبانی از او برای رسیدن به سلطنت، از تمام دعاوی ایران درباره نواحی قفقاز، گرجستان، داغستان و… صرفنظر کرد و شهرهای دربند، بادکوبه، شیروان، شکی و قراباغ و قسمت زیادی از طالش گیلان را -که در کنار دریای خزر واقع بود- به روسها واگذاشت و ضمنا متعهد گردید که در این دریا هیچگاه جنگی نداشته باشد (قاضیها 1385، 6).
2-3-5- جنگ دوم ایران و روس
میتوان گفت مواد عهدنامهی گلستان نه روسها را راضی کرده بود و نه حکومت ایران را؛ بخصوص به علت ابهاماتی که در خطوط سرحدی وجود داشت، گهگاه تجاوزهایی از سوی روسها به ایران صورت میگرفت، تا اینکه در سال 1241 ق. گوگچه را قوای روس تصرف کرد. دولت ایران نسبت به این تصرف و بد رفتاری با مسلمانان آنجا شدیدا اعتراض کرد و برای این منظور میرزا صادق وقایع نگار را به عنوان سفیر به تفلیس اعزام کرد (قاضیها 1385، 7-6). در این اثنا الکساندر امپراطور روسیه درگذشت (1241 ق) و پرنس منشیکوف14 از طرف نیکلا امپراتور جدید روسیه به دربار ایران اعزام شد تا نسبت به طرز رفتار با مسلمانان گنجه و همچنین تصرف ناحیهی گوگچه رسیدگی نماید (تاجبخش 1368، 236). اما خشونت پرنس روس در رفتار و گفتگو و مکاتبات خود با ایرانیان، مزید بر اخبار وحشتناکی که از زجر و شکنجه اهالی مسلمان قفقاز به دست روسها میرسید، باعث بروز هیجان عمومی در تهران گردید. بنابراین ورود سفیر روس در محیط آشکارا ناخوشایند و غیر دوستانهای صورت گرفت که شروع جنگ دوم بین ایران و روس را اجتنابناپذیر میکرد (مهدوی 1364، 127). در این زمان بود که ناچار فتحعلی شاه در چمن سلطانیه مجلسی از رجال و اعیان و روحانیان و سرداران و سران ایلات و عشایر ترتیب داد تا درباره صلح یا ادامه جنگ به مشورت بپردازد. در این مجلس تقریبا عقیده عموم به ادامه جنگ بود و حکم جهاد از طرف علما صادر شد (قاضیها 1385، 7). سر دستهی مجتهدان و علمایی که فتوای جنگ با روسیه را صادر کردند، سید محمد اصفهانی بود که بعدها به سید محمد مجاهد معروف شد (بامداد 1371، 20).
به این ترتیب، قشون ایران به فرماندهی عباس میرزا جنگ را شروع کرد و دوره دوم جنگهای ایران و روسیه آغاز گردید. در همین اوان (1241 ق. /1826 م) معاهده سری بین دولت انگلیس و دولت روس در سر قضایای شرق مخصوصاً راجع به ایران و دولت عثمانی، دولت روس را مختار نمود که هر اقدامی میخواهد در ممالک شرق بکند، آزاد باشد که نتیجه آن همین حمله روسها به دولت ایران بود که قریب دو سال طول کشید (طباطبائی 1373، 122). علیایحال جنگ در تاریخ 22 ذیحجه 1241 ق. برابر با ژوئیهی 1826 م. با هجوم حسین خان سردار، بیگلر بیگی ایروان آغاز شد. حسین خان و سپاهیانش از مرزهایی که در عهدنامهی گلستان تعیین شده بود، گذشتند و سپاهیان روس را درهم کوبیدند. هجوم سپاهیان ایران، روسها را عقب راند و شکستهای مهمی بر آنها وارد کرد (اجلالی 1373، 37).
در جنگهای فواصل سال 41-1242 موفقیت بیشتر نصیب سپاهیان ایران گردید و روسها کاری از پیش نبردند؛ چنانچه ایرانیان بیشتر نواحی از دست رفتهی عهدنامه گلستان را بازستاندند و روسها با دادن چهار هزار کشته، شکی و شیروان را تخلیه کردند؛ لنکران و سالیان نیز آزاد شد (ریاحی 1368، 237). به دلیل همین ناکامیها بود که امپراتور، یرملوف فرمانده سپاه قفقاز را بر کنار و بهجای وی پاسکویچ را منصوب کرد. عملیات جنگی که به دست پاسکویچ افتاد، حملات تعرضی ارتش روسیه به قلعههای نظامی ایران آغاز گردید و از اواخر سال 1242 عملیات جنگی به نفع روسیه اوج گرفت و پیشروی روسها آغاز شد. با تسخیر ایروان در دوازدهم اکتبر 1827، پاسکویچ لقب ایروانسکی یافت. پیشروی روسها همچنان ادامه داشت تا اینکه تبریز بر اثر دسیسه و خیانت سقوط کرد و عباس میرزا تا خوی عقب نشست. در این اثنا امیر اصلان خان دنبلی حاکم خوی نیز خیانت ورزیده، با روسها سازش کرد و خوی هم به تصرف پاسکویچ درآمد و به تبع آن، مرند و قراچه داغ و مشکین شهر و سراب و گرمرود و بعضی از محال مراغه نیز از تصرف نایب السلطنه خارج شد (قاضیها 1385، 8).
در این بین با دخالت انگلستان عهدنامه ترکمنچای در دهکدهی ترکمنچای بین دو کشور (ایران و روسیه) در پنجم شعبان 1243 ق برابر با فوریهی 1828 امضا گردید. جهت تفسیر بعضی مواد عهدنامهی ترکمانچای نیز چند عهدنامهی جداگانهی دیگر به آن الحاق شد.
در هر صورت، به موجب عهدنامهی ترکمانچای بخشی از ایالات ایران تا سرحد ارس به روسیه واگذار شد و مقرر گردید، ایران مبلغ ده کرور تومان بابت خسارت جنگ به روسیه بپردازد. سرحد دو کشور ارس تعیین شد. عبور و مرور کشتیهای جنگی در بحر خزر، منحصراً به روسیه واگذار گردید و دولت ایران ملزم شد، خیانتهای بعضی از اهالی آذربایجان و یاری آنها را به دشمن ببخشد و با برقراری کنسولگریهای روسیه در نقاط شمالی ایران موافقت کند. در مقابل، دولت روسیه حقوق عباس میرزا و اولاد او را نسبت به تاج و تخت ایران به رسمیت شناخت و به این ترتیب، عباس میرزا برای خود امتیاز حمایت امپراتور روسیه را نسبت به سایر اعضای قاجار به دست آورد (مهدوی 1364، 673). با انعقاد این معاهده، دولت روسیه منظور سیاسی خود را – که از مدتها قبل درپی آن بود – جامهی عمل پوشاند و پایه و اساس قضاوت کنسولی را در ایران استوار ساخت و برای نمایندگان خود حقوق و اختیارات خارج از سرحد (برونمرزی) یا کاپیتولاسیون را در ایران دایر کرد (شمیم 1371، 24).
2-3-6- روابط ایران و روسیه تا آغاز انقلاب مشروطیت
روابط ایران با دولتهای اروپایی پیش از فتحعلی شاه قاجار، از هنگام استیلای پرتغالیها بر سواحل خلیج فارس در اویل سدهی دهم (913 میلادی) آغاز شده و سپس هلندیها از نیمه نخست سدهی یازدهم (1019 میلادی) تا میانه سدهی دوازدهم روابط بازرگانی با ایران برقرار کردند. دوران تسلّط پرتغالیها بر بخشهایی از جنوب ایران جز ویرانی و خشونت و تجاوز نتیجهای به بار نیاورد و پیامد مثبت اجتماعی، سیاسی و بازرگانی نداشت، درحالی که رفتار و روش هلندیها عاقلانهتر و معاملات آنان با ایران به نسبت عادلانه و از همینرو دیرپاتر بود و برپایهی فرمان مورّخ دوم رجب 1040 امتیازاتی از سوی دولت هلند در خاک خود به ایرانیان داده شد که مشابه امتیازات کاپیتولاسیون بود (نوری 1385، 2).
انگلیسیها پس از استیلا بر هندوستان، از اواخر سدهی دوازدهم درصدد ایجاد پایگاهی در جنوب ایران برآمدند. یورش نیروهای انگلیسی به بوشهر با ایستادگی ایرانیها به سرکردگی سردار تنگستان روبهرو شد که خود داستان جالبی است. در آن هنگام روسها نیز در شمال کوههای قفقاز و کنارههای دریای سیاه دست به پیشروی زدند و جنگهای آنان با ترکان عثمانی مانند امواجی که از دور مشاهده شود، در ایران و هیأت حاکمه بیاثر نبود و نگرانیهایی پدید آورد. روابط ایران و اروپاییان با آمدن هیأتهای سیاسی و بازرگانی و گروههای مبشرّین مسیحی از اویل سدهی یازدهم گسترش یافت و چند تن از جهانگردان معروف و دانا مانند شاردن و دیگران در دوران فرمانروایی صفویان به ایران آمدند و گروه هایی نیز در اصفهان مستقر شدند، ولی تأثیر مدنی و اجتماعی چندانی در جامعهی ایرانی نداشتند و آمدن نمایندگان سیاسی دولتهای اروپایی بویژه انگلیس به ایران بیشتر با هدف ایجاد دشمنی میان ایران و امپراتوری عثمانی و بهرهگیری از آن بود که در این میان میتوان از آمدن برادران شرلی انگلیسی با 26 نفر از یارانشان در سال 1007 هجری خورشیدی به ایران و دیدارشان به شاه عباس صفوی به منظور کمک به سازمندهی قشون ایران و ساخت توپ و برقراری روابط سیاسی ایران با دیگر دولتها اروپایی یاد کرد (نوری 1385، 3).
مبشرین کاتولیک مسیحی هم پیدرپی به اصفهان آمدند و تشکیلاتی بر پا کردند. تنها اثر سودمند میسیونکر ملیهای اصلاحی آوردن چاپخانه سربی با حروف عربی و چاپ برخی اوراق در اصفهان بود. پس از صفویان، روابط کمدامنه و گاه گاهی که بین ایران و دربارههای اروپا یا مراکز دینی مسیحی وجود داشت یکسره قطع شد و بیخبری دیرپای خواب مانندی بر ایران سایه افکند و پردهی تاریکی ایران را از کشورهای باختری جدا کرد و جز روابط دشمنانه با عثمانی، چیزی میان ایران و باختر زمین در کار نبود. دگرگونیهای مدنی و پیشرفتهای چشمگیر کشورهای اروپایی و رنسانس و رستاخیز فکری باختر زمین و حتّی کشف آمریکا، هیچگونه بازتابی در ایران نداشت و تغییری در رفتار خودکامانهی فرمانروایان با شهروندان پدید
