
عنوان بخشي از خريد ثبت میشوند) و بدين وسيله مصون ساختن سودهاي خالص آينده.
استفاده از مفروضات غير واقعي براي برآورد بدهیها، در مورد اقلامي مانند برگشت فروش، زیانهای ناشي از وام، هزينه هاي تضمين (خدمات پس از فروش) به گونه اي كه بتوان در يك دوره آينده از طريق معكوس كردن تعهدات بلندمدت سود خالص را بهبود بخشيد.
گنجاندن اشتباه هاي عمدي در دفاتر شركت و توجيه عدم امكان در اصلاح اين خطاها بر اساس استدلال مبني بر اين كه مقادير حائز اهميت نيستند.
شناسايي و ثبت درآمد پيش از اين كه فرايند تحصيل درآمد كامل شود (بلکویی، 1386، 126).
2-3 شكل گيري مفهوم عدم تقارن اطلاعاتي
در دهه 1970 ميلادي سه دانشمند به نامهای مايكل اسپنس، جرج اكرلوف و جوزف استيليتز5 (برندگان جايزه نوبل اقتصاد در سال 2001) در زمينه اقتصاد اطلاعات، نظريه اي را پايه گذاري كردند كه به نظريه عدم تقارن اطلاعاتي موسوم شد. در آن زمان محافل مالي و اقتصادي دنيا همواره سؤالهایی به شرح ذيل مطرح بود:
چرا كساني كه قصد خريد اتومبيل دست دوم دارند ترجيح میدهند به واسطه مراجعه كنند تا به فروشنده؟
چرا موسسهها با وجود اطلاع از وضع ماليات بر سود سهام، بين سهامداران خود سود تقسيم میکنند؟
چرا نرخ بهره در كشورهاي جهان سوم اغلب بيش از حد بالاست؟
مسئله اطلاعات نامتقارن در جايي اتفاق میافتد كه يك فرد اطلاعاتي در ارتباط با رويداد هاي اقتصادي داشته باشد و فرد يا افراد ديگر فاقد آن باشند. تا كنون ما تصور مي رديم كه كيفيت كالاهاي مورد معامله هميشه براي همه طرفهای مشاركت كننده در يك معامله مشخص است.
مثالهای بي شماري وجود دارد كه اين فرض و تصور درست نيست. معمولاً يك طرف معامله نسبت به طرف ديگر اطلاعات بيشتري در اختيار دارد. با توجه به اينكه ميزان اطلاعاتي كه در اختيار يك طرف معامله قرار دارد، توسط دادگاه يا ساير مراجع قابل تشخيص نيست بنابراين نمیتوان براي برابري نمودن اطلاعات قرارداد تنظيم نمود.
برندگان جايزه نوبل، پاسخ مشتركي براي سؤالات مطرح شده ارائه دادند و با استفاده از فرضيه واقعبینانه عدم تقارن اطلاعاتي به بسط نظريه خود پرداختند و براي سؤالات فوق پاسخهایی به شرح ذيل ارائه نمودند:
فروشندگان اطلاعات بيشتري نسبت به خريداران درباره كيفيت اتومبيل دارند.
مديران شركت، بيش از سهامداران از وضعيت سودآوري موسسه مطلع میباشند.
وام گيرندگان بهتر از وام دهندگان درباره تواناییشان جهت باز پرداخت اقساط در آينده اطلاع دارند.
به طور مشخص، اكرلوف نشان داد كه عدم تقارن اطلاعاتي میتواند موجب افزايش گزينش مغاير در بازارها شود كه اين امر قبل از وقوع معامله براي افراد به وجود میآید. اسپنس خاطر نشان كرد كه در شرايط خاص، واسطه هاي مطلع میتوانند با انتقال اطلاعات محرمانه خود به واسطه هاي كم اطلاع، درآمد بازار خود را بيشتر كنند. به اين ترتيب مدير شركت با صرف مخارج اضافي براي ماليات سود سهام، خبر از بالا بردن سود میدهد.
مقاله اكرلوف6 (1970) با عنوان «بازار نابسامان» اولين تحليل رسمي از بازارهایی را كه با مشكل گزينش مغاير رو به رويند، معرفي مینماید. اكرلوف نوعي بازار را به تصوير میکشد كه در آن به اصطلاح رايج، فروشنده نسبت به خريدار اطلاعات بيشتري را در اختيار دارد. البته حسابداران براي كاهش مشكل گزينش مغاير، سياست افشاي كامل را پذیرفتهاند تا ميزان اطلاعات در اختيار عموم افزايش يابد.
شرکتهایی كه بر اساس اطلاعات نهايي از سودآوري بالاي خود مطلع میباشند، سود سهام پرداخت میکنند و بازار آن را علامتي براي خبر خوب تلقي میکند و قيمت بالاتري براي سهام آن شركت قائل میشود؛ و از اين طريق با بالا رفتن قيمت سهام ماليات پرداختي بر روي سود سهام را جبران میکنند (جلیلی، 1387، 208).
2-4 ورود مفهوم عدم تقارن اطلاعات به بازار هاي سرمايه
در ادبيات مربوط به زير ساخت بازار، دامنه قيمت پيشنهادي خريد و فروش سهام از سه بخش تشكيل میشود. هزينه پردازش سفارش، هزينه نگهداري موجودي و هزينه گزينش مغاير، هزينه پردازش سفارش مبلغي است كه بازار سازها براي آماده بودن جهت انجام سفارشهای خريد و فروش هزينه میکنند. بخش هزينه نگهداري موجودي كه توسط استال7 (1978) و هوو استال8 (1981) مدل سازي شده است، بيان میکند كه هزينه معاملات منجر میشود بازار سازها پرتفوي متنوع نگهداري نمايند تا از اين طريق بتوانند هزينه هاي خود را پوشش دهند. در نهايت، گزينش مغاير كه توسط گلستن و ميلورام9 (1985) مطرح گرديد نمايانگر يك امر جبراني براي معامله گران جهت پذيرش ريسك معامله با افرادي است كه احتمال دارد اطلاعات مهم و محرمانه اي در اختيار داشته باشند. به عبارت ديگر، اگر بخش عمده اي از بازار افراد غير مطلع تشكيل دهند، بازار سازها دامنه تفاوت قيمت پيشنهادي خريد و فروش سهام را افزايش میدهند تا از اين طريق ريسك گزينش مغاير را جبران كنند.
2-5 عدم تقارن اطلاعاتی و بورس اوراق بهادار تهران
با توجه به بررسیهایی که بعملآمده، در مورد عدم تقارن اطلاعاتی و ارتباط آن با داده های حسابداری محمد حسین قائمی و محمد رضا وطن پرست نقش اطلاعات حسابداری را در کاهش عدم تقارن اطلاعاتی در بورس تهران در دوره 1381-1383 مورد برسی قرار دادند. نتایج تحقیق وی نشان میدهد که عدم تقارن اطلاعاتی در قبل از اعلان سود بیش از بعد از اعلان سود است و به تبع حجم و بازده غیر عادی انباشته قبل از اعلان بیشترازپس از اعلان سود میباشد.
2-6 برابري در توزیع اطلاعات
مفاهیم مساوات (برابری)، منصفانه و عدالت به طور گستردهای در متون فلسفی بکار رفته است. اخیراً مفاهیم گوناگونی از مساوات در متون، تئوریها و مدلهای اقتصادی به طور تحلیلی مورد بحث قرار گرفته است که برجستهترین آنها «اصول عدالت10» میباشد. این مفاهیم در موضوعات اقتصادی همچون شیوههای انتخاب که درباره منابع طبیعی، جیرهبندی کالا، ساختار دستمزد منصفانه، توزیع درآمد و مالیات میباشد، استفاده شده است؛ لذا اینگونه موارد باعث میشود تا آگاهی اقتصاددانان در مورد اینکه اتخاذ تصمیمات، حداقل تا حدودی متأثر از توجه به مساوات است، افزایش یابد. مساوات (برابری)، به معنی دسترسی برابر به اطلاعات مربوط برای ارزیابی میباشد. به عبارت دیگر مساوات یعنی شرایطی که اطلاعات به طور متقارن بین سرمایهگذاران توزیع شود. تقارن اطلاعات بدین معناست که طرفین مبادله کننده به یک اندازه از کیفیت کالای مورد مبادله و شرایط مبادله در بازار اطلاع داشته باشند. عدم تقارن اطلاعات به حالتی اطلاق میشود که یکی از طرفین مبادله کننده کمتر از طرف دیگر در مورد کالا یا وضعیت بازار، اطلاعات داشته باشد، به عبارت دیگر توزیع اطلاعات بین کلیه استفادهکنندگان از اطلاعات، ناهمسان باشد (نامدار، 1389، 52).
یکی از شروط رقابت کامل، شفافیت اطلاعات است و فقدان آن باعث پیدایش رانت میگردد. شفافیت اطلاعات را با مقداری تورش، میتوان تقارن اطلاعات تعریف کرد. طبق نظر نورس دوگلاس11 هر قدر از جامعه سنتی به طرف جامعه مدرن حرکت میکنیم، میزان عدم تقارن اطلاعات افزایش مییابد، زیرا هر قدر یک جامعه پیشرفتهتر باشد، تقسیم کار و تخصص نیز بیشتر خواهد شد. تنوع تولیدات و افزایش تخصص و تقسیم کار، عدم تقارن اطلاعات (داشتن اطلاعات توسط متخصصین و نداشتن این اطلاعات توسط دیگران) را افزایش میدهد.
در صورت عدم تقارن اطلاعات نه تنها آگاهی یکی از طرفین مبادله در مقایسه با طرف دیگر درباره برخی صفات بااهمیت بیشتر خواهد بود، بلکه احتمال دارد که او از پنهان کردن این اطلاعات سود هم ببرد. بر طبق فرضیه رفتاری که بر بیشینه سازی ثروت، مبتنی است، اگر انجام برخی از اعمال مانند تقلب، دزدی یا دروغ دارای سودآوری بیشتری نسبت به سایر فرصتهای موجود باشد، طرفین مبادله به اینگونه اعمال متوسل میشوند.
ویژگی بارز «برابری فرصت» این است که یک مفهوم از قبل تعیین شده (آیندهنگر) از مساوات است. این مفهوم نقطه مقابل مفاهیم توجیهکننده (گذشته نگر) از عدالت است که مستلزم برابری نتایج واقعی است. البته این دو مستقل از هم نیستند. واضح است که افزایش «برابری فرصت» به طور قابل ملاحظهای به «برابری نتایج» کمک خواهد کرد. جاذبه اصلی مفهوم آیندهنگری برابری فرصت این است که با انگیزه کارایی، نسبت به مفاهیم گذشته نگر که کمتر مساوات طلب هستند، مغایرت دارد. ایجاد تساوی در فرصتها، اجازه میدهد تا انگیزه های بیشتری برای کار و سرمایهگذاری نسبت به ایجاد سود یا ثروت واقعی به وجود آید. بنابراین، تضادهای مساوات – کارایی که اغلب باعث نگرانی سیاستگذاران میشود، موقعی که برابر فرصت به عنوان مفهوم هدایتکننده مساوات انتخاب میشود، تعدیل خواهد شد (همان منبع، 53).
2-7 عدم تقارن اطلاعات و كارايي بازار
عدم تقارن اطلاعات زماني ايجاد میشود كه سهامداران به اطلاعات محرمانه اي كه مديران شركت در اختيار دارند، دسترسي نداشته باشند. وجود اطلاعات كافي در بازار و انعكاس به موقع و سريع اطلاعات بر روي قيمت اوراق بهادار ارتباط تنگاتنگي با كارايي بازار دارد. در بازار كارا، اطلاعاتي كه در بازار پخش میشود به سرعت بر قیمت تأثیر میگذارد. در چنين بازاري، قيمت اوراق بهادار به ارزش ذاتي آن نزديك است. به عبارت ديگر ويژگي مهم بازار كارا اين است كه قيمت تعيين شده در بازار، شاخص مناسبي از ارزش واقعي اوراق بهادار است. بازار كارا بايد نسبت به اطلاعات جديد حساس باشد. اگر اطلاعات تازه اي به اطلاعات عموم میرسد، قيمت سهام عادي شركت متناسب با جهت اطلاعات ياد شده تغيير خواهد كرد. اگر بازار نسبت به اطلاعات جديد بي تفاوت باشد و عکسالعمل لازم را نشان ندهد، يعني تحليل كننده اي در بازار براي ارزيابي و بررسي اثر اطلاعات جديد بر قیمت نباشد، طبعاً «آن بازار كارايي نخواهد داشت (همان منبع، 53).
جيانگ و كيم12 (2000)، بيان داشتند كه در شرکتهایی كه سهامداران آنها را نهادها و شرکتهای ديگر تشكيل میدهند، اطلاعات داخلي با ارزش درباره چشم اندازهاي تجاري آتي شركت و همچنين استراتژیهای تجاري آن، از طريق ارتباط مستقيم بين مديران و شرکتهای مالك عمده سهام به طور انحصاري در اختيار قرار میگیرد. اين انتقال اطلاعات اغلب از طريق کانالهایی همانند اعضاي مشترك هیأت مديره در اختيار شرکتهای سهامدار قرار میگیرد و از اين طريق اكثر شرکتهای سرمايه گذار به اين اطلاعات دسترسي پيدا میکنند؛ لذا رواج مالكيت شرکتها توسط شرکتهای ديگرمي تواند نقش اساسي در كاهش ميزان عدم تقارن اطلاعات بين مديران و سرمايه گذاران برون شركتي و در نتيجه كارايي بازار سرمايه در مورد اطلاعات آنها داشته باشد.
در مورد ويژگي بازار کارا بيان میدارند: افراد مطلع در بازار وجود دارند و اين افراد با اطلاعاتي كه دارند بازار را به كارايي میرسانند. اما آنها نمیتوانند از اطلاعات و دانش افزونشان نتايج بهتر و سود بيشتري بدست آورند. در اين محيط فرد متخصصتر و آگاه تر از فرد عامي سود بيشتري نمیبرد و افراد نا وارد در بازار كارا مغبون نمیشوند. قيمت بازار طوري تعيين میشود كه منعكس كننده تمام اطلاعات خوب و بد است (واتز وزيمرمن13، 1986، 332).
در بازار كارا، تعديل قیمتها به سرعت انجام میشود. در اين بازار افراد زيادي حضور دارند كه اطلاعات را دريافت و ارزيابي و ارزش آن را پيدا میکنند و به فوريت اقدام به خريد و فروش میکنند. اقدام فوري آنها باعث میشود كه اطلاعات موجود دقیقاً و به سرعت روي قیمتها انعكاس يابد.
يكی از معيارهاي سنجش كارايي بازار، تعيين نوع اطلاعاتي است كه در قيمت اوراق بهادار منعكس است كه عبده و جهانخاني سه سطح به شرح زير براي آن مطرح نمودهاند:
2-7-1 شكل ضعيف
در اين سطح از كارايي، قیمتهای اوراق بهادار فقط اطلاعاتي را منعكس مینمایند كه با قیمتهای گذشته ارتباط دارد و از توالي تاريخي قیمتها حاصل میشود. اين اطلاعات بلافاصله در قیمتهای جاري منعكس میشوند.
