
نخستین دستنویس فیلمنامه:
بر اساس یادداشتهای طبقه بندی شده و منظم و بر اساس یک سری اطلاعات فراهم آمده از تجزیه و تحلیل قسمتهای مختلف داستان و با توجه به طرح سوالات اساسی و پاسخ آن سوالات، نخستین فیلمنامه دستنویس شده بر اساس اقتباس از یک اثر ادبی نوشته و آماده میشود. این فیلمنامه میتواند یک فیلمنامه وفادار به اصل اثر ادبی خود بوده و بر حسب ضرورت دارای صحنه های تلخیص شده و صحنه های افزوده شده نیز باشد.
اگر تلخیص از یک اثر خارجی صورت میگیرد، بهتر است شخصیتها، فضا، مکان و موقعیت اجتماعی و انسانی داستان متناسب با شرایطی که نویسنده یا کارگردان بر حسب آن شرایط ناگریز از نگارش فیلمنامه و تهیه آثار سینمایی خود هستند. در این صورت او مجاز است خیلی راحت تم اثر خارجی را بگیرد و بر طبق آن، جدا از آنچه به صورت نمایشنامه یا قصه مطالعه کرده است، داستان یا فیلمنامه جدید خود را شکل دهد.
بدیهی است که در یک چنین مواردی، نویسنده یا کارگردان فیلم این امکان را خواهد داشت که تفسیرهای شخصی خود را به متن داستان اضافه کند و با توجه به شرایط فکری و فرهنگی مخاطبین فیلم، حالتها و رفتار مربوط به شخصیتهای داستان و نیز ماهیت رویدادها و وقایع را متناسب سازد.
5. ماشین کردن و تکثیر فیلمنامه:
پس از تنظیم دستنویس فیلمنامه، بهتر است آن را جهت اصلاح و رفع نواقص احتمالی، مجددا مطالعه کرده و با تجدید نظر و اصلاحاتی که در آن به عمل میآید نسبت به ماشین کردن و تکثیر نسخ آن اقدام کنید. (خیری، 1368 : 94-100)
4.2.4. وفاداری و اقتباس
در اینجا این بحث اساسی و بنیادی مطرح میشود که آیا در روند اقتباس وفاداری به متن اصلی لازم است یا خیر. اگر لازم است تا چه میزان باید به دنبال وفاداری و عدم تغییر در روند اقتباس بود؟
بنا به گفته منتقدین، فیلمنامه نویسان و فیلمسازان دلائل معتبری برای تغییر مطالب اصلی در اقتباس وجود دارد. اولین دلیل این است که اقتباس کننده میخواهد آن اثر را دست کم به شکلی که خود مایل است اصلاح کند. به گفته ریچارد کریوولن:
اقتباس به معنای رونویسی نیست. چنین چیزی هم به اثر اصلی، هم به تماشاگر و هم به خود شما به عنوان نویسندهای خلاق ضربه میزند. فیلم با دلیلی متفاوت از اثر چاپی سر و کار دارد. فیلمنامه نویسی طبیعتا خودش را همانند نویسندهی چاپی بروز نمیدهد. مسئله ی اقتباس کلمه به کلمه نیست. کشف احساساتی است که اثر اولیه در شما به جا گذاشته است و بعد تلاشی سخت برای ارائهی همان احساسات به نسل جدیدی که قرار است این داستان یا رمان یا کتاب مصور یا شخصیت فوق العاده را به جای خواندن، ببینند. کار ما به عنوان اقتباس گر این است که از ارزشهای ذاتی رسانهمان برای دمیدن زندگی دوباره به اثری استفاده کنیم که دوستش داریم و میخواهیم دیگران هم دوستش بدارند.(کریوولن، 1385 : 206)
به سهولت میتوان فهمید که ویرایش فوق العاده و بیرحمانهای باید در مورد رمان صورت بگیرد تا به یک فیلمنامه تبدیل شود. این کار شیوه رایجی است در روند اقتباس از رمان. بدون آن کتابهای اندکی به فیلم برگردانده میشوند. جز در مورد اقتباس از داستان کوتاه که در آن گسترش و توسعه داستان مد نظر است تقریبا همه رمانها حتی داستانیهای پلیسی را باید به میزان قابل توجهی ویرایش کرد تا زمان آنها به حد قابل قبول یک فیلم سینمایی کاهش یابد.
در واقع ویرایش، فشرده کردن و کوتاه کردن از جمله ضروریات هر اقتباس است. در اظهار نظر برای انتخاب سکانسهایی که به سادگی میتوان آنها را حذف کرد، روشهایی وجود دارد. یکی از این روشها انتخاب مناسب شخصیتها است. رمان میتواند شخصیتهای فراوانی داشته باشد. زیرا وقت و فرصت کافی برای توصیف پرداخت هر یک را دارد. فیلم به ندرت فرصت چنین دست و دل بازیایی را به سازندهاش میدهد و حداکثر 3 یا 4 شخصیت میتوانند به صورت کامل پرداخت شوند. در حالی که بقیه شخصیتها باید به سادگی رنگ آمیزی شوند و با در نظر گرفتن ملاحظات اقتصادی اغلب به صرفه است که دو یا چند شخصیت در یک فرد ترکیب شوند.
یکی از کارهای بسیار مهم در اقتباس برگردان تجسم ذهنیِ ادبیات داستانی، به تجسم تصویری است. که برای اقتباس کننده کار چندان آسانی نیست(دمیتریک، 1373 : 67)
ادوارد دمیتریک تأکید میکند که «در اقتباس باید درونمایه ، شخصیتها و رویدادی که ادامه مییابد، به روشنی تعریف شوند و مشخص گردد که چه چیزی را میتوان حذف نمود بی آنکه به این سه عامل کلی داستان یا هر بخش خاص آن لطمه بخورد. (دمیتریک، 1373 : 86)
حال با توجه به این ضرورتِ اجتناب ناپذیر میتوان گفت داستانهای دینی نیز از این مقوله مستثنی نیستند و در روند اقتباس لاجرم باید تغییراتی را در روند تبدیل آنها به فیلمنامه ایجاد کرد. با توجه به تعریفی که از داستان و هنر دینی –به معنای داستانی و هنری که ماوراء الطبیعه و عالم غیب را در خود داشته باشد- مطرح شد میتوان در باب لزوم تغییر از دو منظر به آن نگاه کرد:
1. داستانهایی که عنصر غیب و ماوراء الطبیعه را در خود دارند ولی از متون مقدس و تاریخ معصومین علیهم السلام اخذ نشدهاند؛
2. داستانهایی که ضمن دارا بودن عنصر غیب و ماوراء الطبیعه، از متون مقدس مانند قرآن کریم یا تاریخ و سیره معصومین علیهم السلام اخذ شدهآند.
در مورد دسته اول میتوان بدون درنگ این نکته را بیان کرد که در روند اقتباس این نوع داستانها محدودیتی در باب تغییر داستان دینی وجود ندارد غیر از اینکه فیلمنامه نویس باید توجه کامل داشته باشد تا عناصر دینی بودنِ داستان را در فیلمنامه به تصویر بکشاند یا از المانهای تصویری برای بازنماییِ مفاهیم غیبی و ماورائی استفاده کند. پس حد مجاز تغییر در این دسته از داستانها همان مفاهیم غیبی و ماورائی است که باید در روند اقتباس حذف نشوند.
اما این مسئله در رابطه با دسته دوم کاملا متفاوت است و محدودیت بیشتری را دربر خواهد داشت؛ چرا که در این دسته داستانها ضمن اینکه روند اقتباس و تغییرات طبیعی در آن قرار است اتفاق بیفتد، نباید به اصل و مایهی متن اخذ شده از متون مقدس و تاریخ معصومین علیهم السلام تغییری اساسی ایجاد شود. در این رابطه طبیعی است که حد مجاز تغییر اقتباسی را باید علمای دین و صاحب نظران دینی مورد بحث و کنکاش قرار دهند ولی به عنوان یک سرنخ در این زمینه میتوان به سخن رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در این باب اشاره کرد:
به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عرضه داشتیم حدیثى را مى شنویم ولى نمى توانیم آنگونه که شنیدیم نقل کنیم. فرمود: «اگر حلالى را حرام نکنید و حرامى را حلال نکنید و به حقیقت معنا رسیده باشید، منعى نیست.» (علاء الدین علی بن حسام، ج10 :230)
و در جای دیگر چنین روایت شده است:
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «هرکس بر من دروغ بندد، جایگاهش میان دو چشم دوزخ است». این سخن بر یاران ایشان گران آمد و ناراحتى بر چهره آنان آشکارشد. گفتند: اى رسول خدا، ما سخنى از شما مى شنویم، از آن مى کاهیم یا بر آن مى افزاییم و تقدیم و تأخیر در آن انجام مى دهیم. رسول خدا فرمود: «مراد من این گونه نقل نیست؛ بلکه آن است که کسى دروغى به من نسبت دهد و قصدش عیب جویى از من یا مشوّه ساختن دین باشد». (علاء الدین علی بن حسام، ج10 :236)
با توجه به این سخنان از رسول خدا میتوان اینطور برداشت نمود که حد مجاز تغییر در متون مقدس و تاریخ معصومین علیهم السلام، تا جایی است که دروغی به ایشان نسبت داده نشود، حلالی حرام یا حرامی حلال نشود، و در مجموع روایت کننده و نویسندهی فیلمنامه، به اصل تاریخ یا متن مقدس رسیده باشد و آن را فهم کرده باشد. در این صورت منعی از نظر تغییرات جزئی در داستان یا فیلمنامه وجود نخواهد داشت.
4.3. نگاهی اجمالی به مهمترین آثار اقتباسی سینمای ایران و جهان
4.3.1 اقتباسهای ادبی در ایران
پس از آشنایی با روشها و اسلوب اقتباس ادبی، نگاهی اجمالی به بعضی از اثار اقتباس شده ایرانی میتواند الگویی برای تولید و خلق آثار نمایشی با رویکرد دینی باشد.
در این بخش از رساله اشارهای اجمالی به آثار اقتباسی در حوزه سینمای ایران خواهیم داشت. البته از میان تمام آثار اقتباسی، به مهمترین و قویترین آثار خواهیم پرداخت تا الگویی برای فیلمنامهنویسان و کارگردانان نیز باشد؛ و همچنین مرجعی باشد برای بررسی بیشتر در خصوص روشها و راهکارهای رسیدن به یک اقتباس موفق.
با توجه به اینکه این بخش تنها برای آشنایی فیلمنامه نویسان با آثار نگارش شده قبلی است، به ذکر مشخصات اصلی فیلم و داستان اکتفا شده و اشارهای نیز به داستان فیلم خواهد شد.
1. شب قوزی(1343)
این فیلم سـاخته «فرخ غفاری» فیلمساز و فیلمنامهنویس سـینمای ایـران، بر اساس داستانهای «هزارویک شب» داستان یک قوزی گـروه نـمایش است که در یک مهمانی موقع غذا خوردن خفه میشود. اعضای مهمانی جسد را کنار ورودی یـک آرایـشگاه زنانه میگذارند و فرار میکنند. در آرایـشگاه، چند نـفر از تـرس اینکه «جسد» مزاحم کـارشان شـود، سعی میکنند از شر آن راحت شـوند و آن را پنـهان میکنند و در خانه همسایه میاندازند، که او هم مشکلی دارد و سعی میکند به نحوی دیگر از شر آن راحت شـود و… این فـیلم، یک کمدی با نشاط ولی تاریک و سیاه است که بعضی از منتقدان سینما از آن به عنوان آغازگر سینمای ایران یادکردهاند.
2. سیاوش در تخت جمشید(1346)
«فـریدون رهـنما» این فیلم را براساس داسـتان «سیاوش» شاهنامه فـردوسی در سال 1364 ساخته شده است. این فیلم برنده “جایزه ژان اپشتاین” از “جشنواره لوکارنو” شد.
خلاصه داستان از این قرار است که دو تیره در جنگند. «سیاوش» میکوشد که جنگ، پایان یابد. جنگی که مانع میشود مردمان خودشان باشند. اما اطرافیان سیاوش آرام نمینشینند و با دسیسهها و دروغها کار را به یک خونریزی مجدد میکشانند.
3. شوهر آهـو خانم(1347)
«داوود مـلاپور» در این فیلم، براساس رمانی به همین نام نوشته«علی محمد افغانی»(که یکی از پر سروصداترین رمانهای فارسی بود که در سال 1340 جایزه سلطنتی کتاب نیز شده بود) ،روایت مردی متدین را میگفت که پیرانه سـر، دل در گـروی عشقی جوان گذاشته و زندگیش را تباه میکند.
4. گاو(1348)
اقـتباس داریـوش مهرجویی از قصهای از کتاب «عزاداران بیل» اثر غلامحسین ساعدی، در مورد یک روستایی که پس از مرگ گاوش، مرگ او را باور نکرده و ماهیتش را از دست داده و خودش را گاو میپندارد، یکی از مهمترین اقتباسهای سینمای ایران به شمار میرود و چندین بار به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران انتخاب شده است.
5. داشآکل(1350)
«داشآکل» اثر مسعود کیمیایی که از داستانی با همین نام از صادق هدایت اقتباس شده است.
این فیلم،داستان رقابت داشآکل و کاکارستم، و حکایت عشق و مرگ خود خواسته داشاکل را روایت میکند،که در برخی از ظرایف، کاملا با داستان هدایت متفاوت است.
6. تپلی(1351)
فیلم«رضا میرلوحی»براساس داستان «مـوشها و آدمـها»ی جاناشتاینبک، ساخته شد.
داستان فیلم در مورد «جوانی است که بـه نـوازش اشـیای نرم علاقه دارد و به این دلیل توسط همسر کارخانهداری که او در آنجا کار میکند اغوا میشود و جوان نیز که تپلی نامیده میشود او را خـفه مـیکند و در نـهایت طی درگیریهایی کشته میشود.
7. آرامش در حضور دیگران(1352)
این فیلم ساخته«ناصر تقوایی» است که براساس داستانی به همین نام نوشته«غلامحسین ساعدی»در سال 1349 ساخته شد. این فیلم داستان اضمحلال شخصی، اجتماعی و خانوادگی یک سـرهنگ بـازنشسته، مضمون اصلی این داستان است.
8. شازده احتجاب(1353)
این فیلم ساختهی «بهمن فرمان آرا» از رمانی به نام «شازده احتجاب» است که به قلم «هوشنگ گلشیری»نگارش شده است.
داستان فیلم خاطرات یـکی از آخـرین بازماندگان قاجار را به شیوهای سیال روایت کرده است.
درحالیکه بعضی از فـیلم سازها از رمـان گـلشیری، به عنوان داستانی که قابلیت سینمایی شدن ندارد نام میبرند، فرمانآرا با این
