
معناداری بر پیشرفت تحصیلی دارد. اما جای بررسی و ارتباط این موضوع با نیازهای فطری انسان، همچنان خالی است.
در این حیطه پژوهشهای بسیار دیگری انجام شده که هر کدام به ارتباط نیازهای روانشناختی اساسی با یک مؤلفه دیگر پرداختهاند. تحقیقی که توسط اژهای، خضریآذر، بابایی و امانی(1390)، خلخالی(1391)، کریمی، سلیمی و یوسفی(1391)، هاجر صالحی، قمرانی و زهرا صالحی(1392)، دفترچی و شیخ الاسلامی25 (2013) انجام شده است و همچنین پژوهشهای حجازی، صالح نجفی و امانی26(2015)، میفِن وی، فیلیپ ای. شافر، شانون کا. یانگ، و رابین ای. زاکالیک27 (2005)، ملتفت، کایدخورده و چیناوه28 (2014) و بدری، امانی، احراری و جهادی 29(2014)، از این جمله تحقیقات هستند.
در تحقیقات نامبرده، به ارتباط نیازهای روانشناختی اساسی با انگیزش درونی و تلاش، میزان امیدواری در دانشآموزان، خلاقیت در دانشآموزان دختر و پسر، سلامت روان جانبازان، جهتگیری هدف در دانشآموزان، رضایت از زندگی، دلبستگی بزرگسالان(اضطراب و اجتناب) و پریشانی(شرم، افسردگی، و تنهایی)، انعطافپذیری و انگیزش درونی و موفقیت علمی پرداخته شده است. نتایج تحقیقات مذکور، نشاندهنده اهمیت توجه به این نیازها و تأمین آنها برای افزایش یا کاهش مؤلفههای بررسی شده است. تعدادی از این مؤلفهها را میتوان به صورت مستقیم و غیر مستتقیم در مجموعه نیازهای فطری انسان در نظر گرفت اما تحقیقات انجام شده توجهی به فطری بودن آنها نداشته است.
در تحقیقی متفاوت که در سال 1392 توسط مروتی، بهرامی، یعقوبی و غلامی انجام شده، به نقد و بررسی سلسله مراتبی بودن نیازهای انسان در نظریه مازلو با توجه به آیات قرآن پرداخته شده است. همانطور که در متن این بخش بیان شد نظریه انگیزههای انسانی مازلو یکی از شناختهترین و تأثیرگذارترین نظریات روانشناسی از زمان پیدایش آن بوده است که نیازهای اساسی انسان را به ترتیب اهمیت در قالب یک هرم گنجانده است و بر اساس آن، نخست میبایست نیازهای اولیه همچون نیازهای فیزیولوژیک و ایمنی برآورده شود تا بتوان به بالاترین سطح نیازها یعنی خودشکوفایی و تعالی رسید. این پژوهش، نظریه مازلو را از دیدگاه نگرش حیات بخش اسلام و براساس آیات قرآن کریم و با روش تحقیق کیفی تحلیل محتوا با رویکرد قیاسی، نقد و بررسی کرده است. نتایج نشان داده است که به منظور دستیابی به خودشکوفایی و تعالی موردنظر قرآن، تأمین مرحله به مرحله نیازها ضرورتی ندارد و حتی در برخی موارد لازم است که انسان با اختیار خود از برخی یا همه نیازها به یکباره چشم بپوشد. از جمله موارد نقض قرآن بر این اصل میتوان به روزهداری، پرهیز از ریا، شهادتطلبی و آزمایش الهی اشاره کرد. به نظر میرسد از آنجایی که انسان خود را به طور کامل نمیشناسد نمیتواند به طور کامل و عالی نیازهای خود را یافته و رفع کند اما خالق او این نیازها را در عالی ترین بُعد مطرح کرده تا انسان با رفع آن به مقام عالی انسانی برسد. این نیازها، همان نیازهای فطری هستند. در حالیکه نظریات مازلو و روانشناسان انسانمدار نظریههایی جامع و مبتنی بر تمام ابعاد وجودی انسان نمیتوانند باشند و نقص آنها در مقابل معارف اسلامی نمایان میشود.
همانطور که گفته شد تحقیقات بسیاری در زمینه نیازهای اساسی روانشناختی انسان انجام شده است که در اینجا تعدادی از آنها مطرح شد تا اهمیت توجه به نیازهای درونی انسان و نتایج مثبت و منفی در توجه یا عدم توجه به آن بیشتر مورد تأکید قرار گیرد. در بخش روانشناسی، در نظریات مختلف مانند نظریه خودتعیینگری(نیازهای بنیادی روانشناختی شامل ارتباط، شایستگی و خودمختاری) و سلسله مراتب نیازهای مازلو، نیازهای انسان مطرح شده و در این راستا به ابعادی از وجود انسان توجه کردهاند اما این عدم کلنگری، جای بررسی نیازهای درونی انسان در تمام ابعاد را باقی میگذارد. این تحقیق درصدد بررسی مجموعه نیازهای درونی انسان است که ارضای متعادل آنها او را به هدف نهایی آفرینش آدمی میرساند.
پیش از اتمام بخش تحقیقات مرتبط، لازم به ذکر است که «سند تحول بنیادین آموزش و پرورش»، «مبانی نظری سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» و«برنامه درسی ملی» موارد دیگري است که در پیشینه مطالعاتی این تحقیق قابل طرح است. هر چند این سندها در مراجع قانونی در دست بررسی است و به مرحله اجرا نرسیده است ولی به عنوان آثار فکري و علمی در حوزه برنامه درسی بر اساس انسانشناسی دینی و خصوصاً فطرت انسانی، مطالب و یافتههایی دارند که امید است هر چه سریعتر به صورت کاربردی به نظام آموزش و پرورش وارد شده تا به اصلاح نواقص و اشکالات موجود بپردازد.
با همه توضیحات مطرح شده در این بخش، به نظر میرسد رويكرد مناسب و سازگار با تعليم و تربيت صحیح، رويكرد فطرتگرا باشد. اين رويکرد، برخاسته از ديدگاه اسلام نسبت به انسان و انسانشناسي ديني است. در اين ديدگاه، فطرت نقش محوري دارد و به گفته مطهری، امالمعارف محسوب ميشود. با پرورش فطرت، معنویت اسلامی، زندگی فردي و جمعی انسان را فرا میگیرد و جهت حرکت را الهی میسازد. در وضع کنونی که انواع معنویتهاي کاذب پدید آمده و کودکان و نوجوانان را تهدید مینمایند، تدوین برنامههاي درسی بر اساس فطرت انسانی، اهمیت و ضرورت فوق العاده دارد. همانطور که در بخش تحقیقات ملاحظه شد، تحقیقی که بهطور خاص به این مسئله پرداخته باشد یافت نشد، تحقیق پیشرو در راستای این هدف، به بررسی محتواهای درسی مقطع متوسطه بر اساس فطرت میپردازد، امید است که مؤثر واقع شود.
بخش دوم : سبک زندگی
موضوع سبک زندگی در جامعه ما، از جمله موضوعات جدید به شمار میرود که چند سالی از عمر ورود آن به مباحث بومی نگذشته و هنوز به گفتمانی شاکلهدار، مستحکم و تا حدودی اجماعی(به لحاظ مفهوم سازی) تبدیل نشده است. به طوری که درحالحاضر، محققان زیادی در حال قلمزدن در مورد آن و مباحث مربوط بدان هستند. هدف از پرداختن به این بخش با عنوان سبک زندگی نیز، به منظور آشنایی مختصر با این عنوان است تا در مورد متغیر مستقل این تحقیق که دروس مرتبط با سبک زندگی است آشنایی لازم حاصل شود.
1-2-2 پیشینه تاریخی
پیشینه سبک زندگی به آغازین روزهای زندگی بشر برمیگردد. چرا که هر فرد و گروه انسانها در هر قسمت از کرهزمین که زندگی میکرده اند به نوعی سبک زندگی خاص خود را داشتهاند، اما پیشینه سبک زندگی از لحاظ مفهومی به زمانی برگشت دارد که تعدادی از صاحبان نظریه در زمینههای مختلف، این مقوله را برای مرتبه اول صورتبندی کرده و به صورت علمی به کنکاش آن پرداختند.
صفارهرندی(1389) در پیگیری و جستجوی مفهوم سبک زندگی، به مواردی از استخدام آن در متون جامعهشناختی پیش از سه دهه اخیر، اشاره میکند و در فرایند به وجود آمدن مفهوم سبک زندگی، ریشههای ابتدایی مفهومبندیهای ارائه شده از آن را، در آثار کسانی چون تورشتاین وبلن30، ماکس وبر31 و گئورگ زیمل32 میداند.
اینکه واژه سبک زندگی مشخصاً از چه زمانی وارد ادبیات و حوزه علوم انسانی شد دقیقاً مشخص نیست. فاضلی(1382) اعتقاد دارد وبلن در کتاب نظریه طبقه تنآسا، در بررسی پدیده مصرف در آمریکا، از مفهوم سبک زندگی استفاده نکرده و تعریفی از آن نیز ارائه نداده است، بلکه صرفاً از لابلای بحثهایش میتوان دریافت که آن را شیوه زندگی متمایز طبقه تنآسا و نمودی از جایگاه طبقاتی آنان میدانسته است.
اما نخستین بار در سال 1929 روانشناسی به نام آلفرد آدلر33 واژه سبک زندگی را برای اشاره به شخصیت اصلی فرد که در دوران کودکی شکل گرفته و اینک نیز واکنش و رفتار فرد را کنترل میکند به کار برد. سپس پيروان آدلر همچون كرت آدلر34، ليدا سيچر35، الكساندر مولر36، سوفيا دوريس37، آنتوني بروك38، اروين وكسبرگ39، الكساندر نور40، سوفيا لازار فلد41، آيدا لوي42، فريناند برن بام43 و ديگران به تفصيل به بررسي سبك زندگي پرداختهاند(کجباف، سجادیان، کاویانی و انوری،1390).
از طرفی دیگر، با ورود مفهوم سبک زندگی به ادبیات جامعهشناسی در دهه 1920، در آغاز، این مفهوم، معرف ثروت، موقعیت و پایگاه اجتماعی افراد بوده و آن را مانند شاخصی برای سنجش طبقه اجتماعی به کار میبردند(چاپین44،1935؛ به نقل از باینگانی، ایراندوست و احمدی،1392). با فرو نشستن جنگ جهانی دوم و آغاز دهه 1950 میلادی، دگرگونی وسیعی در وضعیت تجاری کشورهای اروپایی رخ داد و میزان صادرات آنها به مقدار چشمگیری افزایش یافت. این رشد و شکوفایی اقتصادی، منجر به نگاهی جدید به سبک زندگی و مصرف نیز شد(سیدمن45، ترجمه جلیلی، 1388). اهمیت و توجه به سبک زندگی و مصرف تا آنجا تداوم یافت که امروزه چگونه مصرف کننده بودن، از چه جایگاهی داشتن، مهمتر است.
اما ریمر46 دهه 1980 میلادی را آغاز توجه دوباره به مفهوم سبک زندگی میداند. سبک زندگی در دهه 1980 معنایی تازه یافت و به واژهای عامه پسند تبدیل گشت و اغلب برای تحقیقات اجتماعی- جمعیت شناختی یا تحقیقات مربوط به دستهبندی رفتار مصرفکننده استفاده شد(ایراندوست، باینگانی و احمدی ،1392).
2-2-2 ریشه شناسی سبک زندگی
اصطلاح سبک زندگی از دو واژه استایل و لایف47 تشکیل شده است. معنای واژه زندگی تا اندازهای روشن است، اما مفهوم سبک(نوع یا روش) نیاز به توضیح دارد. در تعریف آن آمده است شکلدادن یا طراحی چیزی(نظیر موی سر و اسباب و وسایل منزل) تا بدین شیوه جالب و جذاب به نظر آید. به عبارتی کیفیت برتر در ظاهر طراحی یا رفتار(کمبریج48،2006) یا شیوه مشخص و تکنیک خاصی که توسط آن چیزی انجام، ایجاد یا اجرا میشود (وبستر49،2004).
با بررسی در معانی سبک در لغتنامههای مختلف دیگر، چند نکته قابل توجه است: اول اینکه دسته اول بر ویژگی زیباییشناختی سبک تکیه دارند و دسته دوم بر جنبه تمایزبخشی سبک به خصوص برای برتری و دسته سوم تجسم امروزین سبک به خصوص ابعاد تجملی زندگی را نشان میدهند. دوم آنکه سبک بیشتر جنبه شکلی، روشی و فنی دارد.
در مورد معنای ترکیب سبک زندگی نیز میتوان گفت الگوهای مشخص نسبی کنش و فرهنگ که مردم را از یکدیگر تمایز میدهند(کمبریج،2006) و در جایی دیگر به روش خاصی از زندگی یک فرد یا گروه (آکسفورد50،2008) گفته شده است.
3-2-2 مفهوم شناسی سبک زندگی
سبک زندگي سيستم خاص زندگي است که به يک فرد، خانواده يا جامعه با هويت خاص، اختصاص دارد. در واقع، هندسه کلي رفتار بيروني است و افراد، خانوادهها و جوامع را از هم متمايز ميسازد. سبک زندگي را ميتوان مجموعهاي کم و بيش جامع و منسجم از عملکردهاي روزمره يک فرد دانست که هویت او را برای دیگران مجسم میکند. سبک زندگي، کاملاً قابل مشاهده است. شریفی(1391) در ارتباط سبک زندگي با آداب بیان میکند که آداب، يعني رفتارهاي ساده و جلوههاي ظاهري رفتار، که وقتي به صورت يکپارچه در نظر گرفته ميشود، سبک زندگي را رقم ميزند. مصرف، معاشرت، لباس پوشيدن، حرف زدن، تفريح، اوقات فراغت، آرايش ظاهري، طرزخوراک، معماري شهر و بازار و منازل، دکوراسيون منزل و امثال آن، در يک بسته کامل از سبک زندگي قرار دارند. اين جلوههاي رفتاري، ظهور خارجي شخصيت انسان در محيط زندگي و نشاني از عقايد، باورها، ارزشها و علاقههاي او هستند و ترکيب آنها، ترکيب شخصيت فردي و اجتماعي فرد را مينماياند.
مهدوی کنی(1387)سبک زندگی را اموری میداند که به زندگی انسان اعم از بُعد فردی، اجتماعی، مادی و معنوی او مربوط میشود. اموری نظیر بینش ها(ادراکات و معتقدات) و گرایشها(ارزشها، تمایلات و ترجیحات) که اموری ذهنی هستند و رفتارهای بیرونی، جایگاههای اجتماعی و داراییها که اموری عینی میباشند.
مفهوم سبک زندگی از دیدگاه آدلر(به نقل از شفیع آبادي و ناصري،1390) مجموعهای از عقاید، طرحها و نمونههاي عادتی، رفتار، هويوهوسها، هدف هاي طویل المدت، تبیین شرایط اجتماعی یا شخصی است که براي حفظ امنیت فرد ضروری به نظر میرسد. روش
