
استفاده از دانش براي ارتقاء يادگيري و نوآوري در بافت شرکت سروکار دارد (لئونارد13، 1990، ص 44).
نوآوري14
باتيس و خاساونه15 (2005، ص 98) نوآوري را اينگونه تعريف کردهاند که نوآوري يعني پذيرش و کاربرد روشها و دانش جديد، شامل توانايي يک سازمان براي پذيرش يا خلق عقيدهاي جديد و کاربرد اين عقايد در توسعه و اصلاح محصولات، خدمات، رويهها و فرآيندهاي کاري جديد ميباشد.
نوآوري فرآيند
به گفته دستورالعمل اسلو (2005، ص 20) ، نوآوري فرآيند به منظور کاهش هزينه توليد يا تحويل هر واحد، افزايش کيفيت يا توليد يا تحويل محصولات جديد يا بهبود آنها مورد توجه قرارميگيرند.
قلمرو تحقيق
قلمرو موضوعي تحقيق
اين پژوهش در حوزه توسعه محصول جديد ميباشد و به بررسي چگونگي تاثير مديريت دانش و نوآوري فرآيند بر آن و ارايه راهکارهايي براي بهبود توسعه محصول جديد از ديدگاه مديران و کارشناسان در شرکتهاي کوچک و متوسط ميپردازد.
قلمرو مکاني تحقيق
در اين تحقيق شرکتهاي کوچک و متوسط شهرک صنعتي شمسآباد واقع در استان تهران مورد بررسي قرار ميگيرند.
قلمرو زماني تحقيق
دادهها و اطلاعات مورد نياز اين پژوهش از بهمن سال 1392 تا پايان شهريور سال 1393 در مکان مورد بررسی جمعآوری و مورد تحليل قرار گرفته است.
چارچوب مفهومي تحقيق
توسعه محصولات جديد از عواملي است که به حفظ موقعيت رقابتي و انحصاري شرکتها کمک بسياري ميکند. بيش از سي سال است كه پژوهشهايي در جهت نشان دادن عوامل و فاكتورهاي تأثيرگذار بر اثربخشي توسعهي محصول جديد در حال انجام است (کلارک16 و همکاران، 1987،صص 771-729) ، (کوپر17 وهمکاران، 2004، صص 113-115) (داونپورت18، 1998، صص 43-2). امروزه فهرستي گسترده از اين عوامل در دسترس است. از زمان انتشار كتاب تأثيرگذار نوناكا و تاكوچي كمتر شكي باقيمانده است كه مديريت منظم و پيوسته در مورد دانش، فاكتوري مهم در توسعهي محصول بهشمار نيايد. فعاليت دانشي در قلب فرآيندهاي توسعهي محصول جديد نهفته است. كورت19 (1997) سه مقوله دانشي را که طراحان توليد در فرآيند توسعه محصول از آنها استفاده ميکنند دانش عمومي، دانش تخصصي و دانش مربوط به روش بيان ميکند (کورت، 1997، صص 375-359).
دانش بهعنوان اساس و مهمترين عامل رقابت مطرح شده است و در کنار دانش، نوآوري نيز به عنوان مهمترين عامل جهت بقاي شرکتها، شناخته شده است. در ادبيات مرتبط با نوآوري، دانش بهعنوان يکي از مهمترين اجزاي فرآيند خلق نوآوري مطرح گرديده است (گالونيک و همکاران20، 1998، صص 1201- 1193) و اهميت مديريت دانش و رابطه آن با نوآوري به طور گسترده تاييد شده است (هال و مايرز21، 2006، ص 296). مديريت موثر دانش ارتباطات دانشي را آسان ميکند و نيازهاي جريان نوآوري را تغيير ميدهد و علاوه بر آن عملکردهاي نوآورانه را از طريق توسعه بينشها و تواناييهاي جديد افزايش ميدهد. پراجوگا22 و همکاران (2004، ص 101) تصديق کردند که مديريت دانش تاثير قابل توجه مثبتي بر نوآوري محصول و نوآوري فرآيند نيز دارد. بنابراين با توجه به ادبيات موجود، مديريت دانش و نوآوري بر توسعه محصول جديد تاثير مستقيم دارد و علاوه بر آن مديريت دانش با تاثير مستقيمي که بر نوآوري دارند بر توسعه محصول جديد تاثير غيرمستقيم هم ميگذارند. البته به نظر ميرسد که ميزان تاثير رابطه اين دو متغير مستقل بر توسعه محصول جديد با ويژگيهاي شرکتها متفاوت باشد.
ساختار مطالب
در فصل اول به ضرورت، اهداف و روش تحقيق پرداخته میشود. فصل دوم مفاهيم شرکتهاي کوچک و متوسط، توسعه محصولات جديد، مديريت دانش و نوآوري فرآيند و بيان مطالعات انجام شده در خصوص موضوع تحقيق را پوشش ميدهد. در فصل سوم الگوي انتخاب شده در پاياننامه بطور دقيقتر مورد بررسي قرار گرفته و مبناي تئوريک حاصل از آن مورد بررسي قرار گرفته و متغيرهاي مدل تعريف ميشود. در فصل چهارم، نيز به تجزيهوتحليل دادههاي تحقيق با رويكردهاي تکنيک معادلات ساختاري ميپردازد و در واقع به بررسي رفتار متغيرهاي مستقلي که موضوع اصلي اين تحقيق ميباشند پرداخته ميشود. فصل پنجم که در واقع آخرين فصل اين تحقيق ميباشد به ارائه مدل حاصل توضيح و تفسير نتايج مطابق رويکرد منتخب پرداخته است و در پايان پيشنهادات آتي ارائه خواهد شد.
اميد است كه با توجه به سير منطقي رعايت شده در تدوين اين نوشتار، بستر تحقيقاتي و راهنماي اجرايي مناسبي براي علاقمندان و انديشمندان فراهم شده باشد و بتواند دريچههاي جديدي را جهت انجام کارهاي هر چه پربارتر قرار دهد.
فصل دوم
بررسي ادبيات تحقيق
2-1- مقدمه
با توجه به تغيير ذائقه و سليقه مصرفکنندگان و همچنين تحولاتي که در شرايط رقابت و تکنولوژيک پيش ميآيد، يک شرکت نميتواند و نبايد منحصراً به کالاهاي توليدي فعلي خود متکي باشد. مشتريان خواهان کالاهاي جديد وکالاهاي پيشرفتهتر هستند و اين همان چيزي است که رقبا مترصد آن هستند. محصولات جديد از ضروريات شرکتهاي امروزي به شمار ميروند. درحقيقت محصولات جديد پاسخي به بزرگترين مشکلات سازمانهاست. توسعه محصول جديد، بخش مهمي از هر تجارت است و فرصتهاي رشد و مزيت رقابتي را براي شرکتها فراهم ميکند.
با توجه به اهميت و جايگاه توسعه محصولات جديد در سازمان و نيز کاربردي بودن آن و از همه مهمتر اعتقاد و توجه مديران به افزايش استفاده از اين رويکرد، ضرورت چنين مبحثي احساس ميشود. بنابراين اين پژوهش تلاشي است در جهت پاسخ به سوالات در بنگاههاي کوچک و متوسط بدين شرح ميباشند: آيا مديريت دانش بر نوآوري فرآيند تاثير دارد؟ آيا مديريت دانش بر توسعه محصول جديد تاثير دارد؟ آيا نوآوري فرآيند بر توسعه محصول جديد تاثير دارد؟ آيا مديريت دانش و نوآوري فرآيند بر توسعه محصول جديد تاثير دارند؟ و در نهايت آيا ويژگي شرکتهاي مختلف (نظير: سن استقرار شرکت، تعداد پرسنل تحقيق و توسعه، تعداد کارمندان و نوع صنعت) تفاوت معنيداري را در ارتباط بين متغيرها (مديريت دانش، نوآوري فرآيند و توسعه محصول جديد) ايجاد ميکند؟
لذا در اين بخش جهت تسلط بيشتر بر مفاهيم و ادبيات موضوع در ابتدا مفهوم شرکتهاي کوچک و متوسط و توسعه محصول جديد و انواع آن توصيف گرديده و سپس به مفاهيم مديريت دانش و نوآوري فرآيند و تاثير آن بر توسعه محصول جديد پرداخته و در نهايت مطالعات مشابهاي که درگذشته در خصوص موضوع اين پژوهش، انجام شده ارائه ميگردد.
2-2- مفاهيم و مباني نظري تحقيق
2-2-1. شرکتهاي کوچک و متوسط(〖SME〗_s)
2-2-1.1. تعريف
صنايع به طور کلي به صنايع بزرگ، صنايع متوسط و صنايع کوچک تقسيم ميشوند. هر کشوري متناسب با شرايط خاص خود تعريفي در اين خصوص ارائه کرده است (وازنت23، 2003، ص 227). در حقيقت شرايط اقتصادي و صنعتي حاکم بر هر کشور، معرف صنايع کوچک و متوسط آن است. اين تعريفها به طور عمده براساس معيارهاي كمي از قبيل تعداد كاركنان و ميزان گردش مالي مطرح شده است. هر چند تقسيمبندي براساس معيارهاي كمي، تعريفها را سادهتر ميكند، اما هميشه اين معيارها، ابزار مناسبي براي تقسيمبندي نيستند. بلکه مشخصات كيفي شرکتها نيز در اين تقسيمبندي حائز اهميت ميباشند (ادراکي، 1387، ص 27).
معمولاً بنگاههاي كوچك و متوسط از سه ويژگي كيفي: مالكيت و مديريت واحد، مالكيت فردي و خانوادگي، و استقلال از ساير بنگاهها برخوردارند. اين ويژگيهاي کيفي نيز ميبايد در تعريف جايگاه و کارکرد شرکتها به عنوانSME_s مورد توجه قرار گيرد. در غير اين صورت، تنها اکتفا کردن بر معيارهاي کمي، اجراي برنامهها و سياستهاي مربوط به SME_s را با مشکل مواجه خواهد نمود (صلواتي سرچشمه و همکاران، 1387، ص 41). البته فراتر از مقولهي اندازه شرکت (بر حسب تعداد کارکنان)، SME و شرکتهاي بزرگ در ساير مقولات به شرح جدول شماره 2-1 داراي تفاوتهاي قابل ملاحظهاند (قباديان و همکاران24، 1997، ص 136):
جدول 2-1: مقايسه شرکتهاي 〖SME〗_s در برابر شرکتهاي بزرگ
شرکتهاي کوچک و متوسط
شرکت بزرگ
ساختار تخت (مسطح) با لايههاي مديريتي اندک
ساختار سلسلهمراتبي با چندين لايه مديريتي
جريان اطلاعات و ساختار منعطف
جريان اطلاعات و ساختار سختگيرانه و غيرمنعطف
ظهور بالاي نوآوريپذيري
ظهور پايين نوآوريپذيري
پاسخگويي سريع به تغييرات محيطي
پاسخگويي كند به تغييرات محيطي
درجه کم رسميسازي
درجه بالاي رسميسازي
استقلال و اختيار بالاي کارکنان
استقلال و اختيار پايين كاركنان
دسترسي محدود به منابع مالي و انساني
دسترسي مناسب به منابع مالي و انساني
مقاومت ناچيز کارکنان به تغيير
مقاومت بالاي كاركنان به تغيير
خلاقيت فردي تشويق ميشود
خلاقيت فردي خفه و خاموش ميشود
اتخاذ تصميات شهودي توسط تصميمگيرندگان (اغلب مالک)
اتخاذ تصميمات غير شهودي و مشورتي توسط تصميمگيرندگان
(منبع: قباديان و همکاران، 1997، ص 136)
جدول زير تعريف بنگاههاي کوچک و متوسط SME_s را در کشورهاي منتخب ارائه ميدهد (قاسمي و همکاران، 1388، ص 74):
جدول 2-2- تعريف بنگاههاي کوچک و متوسط (SME ها) در کشورهاي منتخب
کشور
تعريف صنايع کوچک و متوسط
معيار طبقه بندي
کشورهاي عضو اتحاديه اروپا
صنايع خرد
9-1 نفر کارمند
گردش مالي سالانه کمتر از 40 ميليون يورو و تعادل تزازنامه کمتر از 27 ميليون يورو
صنايع کوچک
49-10 نفر کارمند
صنايع متوسط
249-50 نفر کارمند
استراليا
صنايع کوچک
کمتر از 100 نفر کارکن
تعداد کارکنان
صنايع متوسط
بين 100 تا 499 نفر کارمند
اندونزي
صنايع کوچک و صنايع متوسط
کمتر از 100 نفر کارمند
تعداد کارکنان
کانادا
صنايع کوچک
کمتر از 100 نفر کارمند و با فروش کمتر از 5 ميليون دلار کانادا
تعداد کارکنان و ميزان فروش
صنايع متوسط
کمتر از 100 نفر کارمند و با فروش کمتر از 5 ميليون دلار کانادا
چين
صنايع کوچک
بين 50 تا 100 نفر کارمند
تعداد کارکنان
صنايع متوسط
بين 101 تا 500 نفر کارمند
ژاپن
صنايع کوچک
کمتر از 20 نفر کارمند
تعداد کارکنان و دارايي
صنايع متوسط
بين 20 تا 300 نفر کارمند يا کمتر از 100 ميليون ين سرمايه
کره جنوبي
صنايع کوچک و متوسط
کمتر از 300 نفر کارمند و سرمايه بين 20 تا 80 ميليارد اون کره
تعداد کارکنان و دارايي
مالزي
صنايع کوچک و صنايع متوسط
کمتر از 150 نفر کارمند و گردش فروش سالانه کمتر از 25 ميليون رينگيت (واحد پول مالزي=RM)
تعداد کارکنان و ميزان فروش
آمريکا
صنايع کوچک و صنايع متوسط
کمتر از 500 کارمند
تعداد کارکنان25
(منبع: قاسمي و همکاران، 1388)
در ايران نيز تعاريف گوناگوني از شرکتهاي کوچک و متوسط در سازمانهاي مختلف وجود دارد. با توجه به آمارهاي موجود کارگاههاي صنعتي ايران، مجموعه کارگاههاي صنعتي 10 تا 49 نفر جزو بنگاههاي کوچک، کارگاههاي 50 تا 149 نفر کارکن در دسته بنگاههاي متوسط و مجموعه کارگاههاي 150 نفر کارکن و بيشتر جزو کارگاههاي بزرگ صنعتي محسوب ميشوند (سعيدا اردکاني و همکاران، 1390، ص 107).
2-2-2.1. پيامدهاي توسعه صنايع کوچک و متوسط
نگاهي به فعاليت بنگاههاي كوچك و متوسط در كشورهاي توسعهيافته و يا در حال توسعه، بيانگر نوعي ارتباط تنگاتنگ و مؤثر ميان پيشرفت اقتصادي-اجتماعي اين كشورها با اين بنگاهها است. رشد روزافزون بنگاههاي كوچك و متوسط در اين كشورها و اتخاذ سياستهاي حمايتي از سوي دولتها به همراه تدارك سازمانهاي بينالمللي فعال در امور توسعه، جملگي بيانگر اين مهم است كه بنگاههاي كوچك و متوسط فرصتي كمنظير براي جامعه جهاني است كه با اتكا به آن، فرآيند توليد ثروت ملي را ارتقاء بخشند (اکس زولتان، 1383، ص 26).
مطالعه بنگاههاي كوچك و متوسط در كشورها، بهويژه آنهايي كه طي چند دهه اخير داراي فعاليتهاي زيادي بودهاند و به عنوان نمادي از موفقيت در توسعه انگاشته شدهاند، نشان ميدهد كه آنها به جاي تصديگري و زعامت دولتي و تاکيد بر ديدگاهها
