
در جامعه لازم است را فرا بگیرد.
2. شخص باید به صورت مؤثری با دیگران ارتباط برقرار کند و توانایی خواندن و نوشتن و سخن گفتن را پیدا کند.
3. فرد باید بتواند نیازهای بدنی خود، هم چنین قضای حاجت را به شیوه های قابل قبول جامعه فرا بگیرد.
4. فرد باید ارزشها و اعتقادات اساسی جامعهی خود را در ذهن خود متمرکز کند.
2-6 اهمیت رشد اجتماعی در کودکان
اهمیت و نقش محیط و ارتباط اجتماعی در زندگی کودکان موضوعی است که بسیاری از روانشناسان و متخصصین تعلیم و تربیت به آن اشاره داشتهاند. از جمله این افراد میتوان به روانشناس معروف روسی، ویگوستکی36 (1981 نقل از فیشر37، 1391) اشاره کرد. وی استدلال میکرد که همه ی فرآیندهای روانشناختی نیتجه تعامل اجتماعی و فرهنگی هستند و تفکر کودک به طور اساسی در طی تجربههای اجتماعی او رشد میکند. ویگوستکی (1981، نقل از فیشر، 1391) معتقد بود که کارکردهای عالی ذهن38وقتی بوجود میآیند که کودک با دیگران روابط واقعی داشته باشد. از طرفی، کودکان فاقد سطح بالای مهارت های اجتماعی، نه تنها تعامل موفقیت آمیزی با همسالان خود ندارند، بلکه رفتارهای مشکلدار درونسازی شده39(مانند احساس غمگینی، افسردگی، تنهایی) و رفتارهای مشکلدار برون سازی شده40(مانند پرخاشگری41 جسمانی یا کلامی، مهار ضعیف خلق و بحث کردن با دیگران) را نیز بیشتر تجربه میکنند (والثال42، کونولد43 و پیانتا44، 2005، نقل از عبدی، 1387) .
بنابراین فراهم سازی محیط مساعد و هم چنین آشنایی و استفاده از روش های مناسب در پرورش و رشد اجتماعی، میتواند نقش بسیار با اهمیتی در کیفیت زندگی حال و آینده کودکان داشته باشد. کودکان با مهارتهای اجتماعی در پایدار کردن روابط، همیاری، اطاعت از قوانین، حساس بودن به دیگران و در صورت لزوم کنترل احساسات منفی خود موفق خواهند بود. وقتی این کودکان پا به سن میگذارند، آنها ممکن است روابط سالمی با دیگران برقرار کنند، در فعالیتهای گروهی مشارکت کنند، در زندگی خود شاد و موفق باشند، به حقوق و احساسات دیگران احترام بگذارند، از درخواست های نامناسب دوری کنند و در صورت نیاز برای دیگران درخواست کمک کنند (اربای و داگرو، 2010، به نقل از پورامن هیر، 1392).
2-7 نظریه های مربوط به اجتماعی شدن
2-7-1 نظریه روان پویشی فروید45
فروید در نظریه روان تحلیلگری خود، نظام تحولی را بر اساس ساختارهای روانی- جنسی ارائه میدهد. هر مرحله با تأکید بر کنش های زیست شناختی، کشمکش هایی در خور تحلیل تجربه های عادی انسان را میسازند. به طور کلی نظریه روان پویشی زیگموند فروید، تحول انسانی را به صورت انگیزه ناهوشیار، مفهومسازی کرده است که انگیزههایی را برای فرد فراهم میکند. از این چشمانداز ، تحول اجتماعی به اکتساب مهارت ها و توانایی ها جهت کنترل این نیروهای انگیزشی ناهوشیار به سبک قابل پذیرش اجتماعی گفته میشود.
از دیدگاه فروید زندگی اولیه کودکان تأثیر بزرگی بر تحول آنها دارد. در طرح ارائه شده توسط فروید، از نظر اجتماعی چنین استنباط میشود که کودکان باید هر مرحله بحرانی را با موفقیت پشت سربگذارنند تا بتوانند به صفات یا رفتار مثبت دست یابند. این نظریه بر اهمیت حیاتی سال های اولیه زندگی کودک توجه دارد و بر نیاز به حمایت عاطفی مثبت از طرف مراقبان متمرکز کرده است. این نظریه بر تأثیر فرزندپروری مطلوب و روابط خانوادگی مثبت در زندگی کودکان تأکید دارد. هر چند که طرفداران الگوی روان تحلیل گری تأکید دارند که تحول فردی به نیاز آنها برای ارضای غرایز اساسی وابسته است، با این وجود، آنها معتقدند که روابط والد- فرزند میتواند گذار کودک از میان مراحل روانی- اجتماعی ارائه شده را تسهیل یا بازداری کند (حسین خانزاده، 1390).
2-7-2 نظریه روانی- اجتماعی اریکسون 46:
یکی از معروف ترین نظریه ها در ارتباط با رشد اجتماعی متعلق به اریکسون میباشد. اریکسون (1963) در ادامه طرح تحلیل روانی فروید نظام تحولی مشابهی را برای تحول اجتماعی ارائه میدهد که از دوران طفولیت تا بلوغ ادامه دارد و کودک در هر مرحله بر مجموعهای از کشمکش ها، بیش از همه از طریق تحول رفتار اجتماعی تسلط پیدا میکند. به نظر اریکسون کودکی که به نحو مطلوب اجتماعی شده است تمامی هشت مرحله را که با اعتماد به دیگران آغاز میشود و در دوران بلوغ به اوج خود میرسد، با موفقیت پشت سر میگذارد و به شکل منطقی خود را در جامعه مطرح میکند. در چارچوب نظریه اریکسون، با تحول رفتار اجتماعی اولیه، کودک ضمن ارتباط با والدین و اولین پرستاران، میتواند مهارت داد و ستد و فهماندن نیاز خود به دیگران را کسب کند.
خردسال باید بتواند برای ایجاد نظم در کنشهای مختلف جسمی و نیز حین جنب و جوش در محیط پیرامونش به خواستههای بزرگسالان توجه کند. واکنشهای اجتماعی ایجاد شده با اولین سرپرستان از طریق گسترش ارتباط با خواهران، برادران، همسالان و سایر بزرگسالان آشکار میشود و رفتارهایی که با نوعی استقلال و ابتکار همراه است، ارزش فزایندهای مییابد در هر فرایند، پرورش اجتماعی رفتارهای اجتماعی اولیه را والدین و سرپرستان از طریق ارائه پاسخها و نمونهها به کودک میآموزند (همان منبع).
اریکسون (1963) معتقد است که شخصیت افراد طی مراحل مختلف رشد کامل میشود. به نظر او کودک باید در هر مرحله از رشد خود، بحران هایی را به طور موفقیتآمیزی حل کند تا برای مرحله بعدی آمادگی کامل داشته باشد. حل این بحرانها باعث میشود تا کودک با مسائل بزرگتری روبرو شود، در غیر این صورت سلامت روانی او به خطر میافتد. منظور از بحران یک نقطه عطف است؛ مرحلهای که هم دشوار است و هم امکان غلبه بر آن وجود دارد؛ هم جنبه مثبت دارد هم جنبه منفی.
2-7-3 نظریه پیاژه
نظریه پیاژه بر محور تحول شناختی تأکید دارد. سیر تحولی که پیاژه برای تحول اخلاقی مطرح کرده است همگام با تحول شناختی میباشد. پیاژه در نظام خود رفتار کودک را در بازی به مقررات بازی و نوع آن ارتباط میدهد و چهار مرحله را مشخص میسازد:
الف) تحول حرکتی47 ب) خود میانبینی48 ج) همکاری دو جانبه49 د) تحول اصول اخلاقی50
در نظریه شناختی ژان پیاژه تعاملات با همسالان در تحول اجتماعی و شناختی ضروری هستند. پیاژه تمایز آشکاری را بین تعاملات بزرگسالان و کودک نشان داده است. در دیدگاه پیاژه بزرگسالان با استفاده از قواعد و قوانین، سطحی از کنترل و اقتدار را روی کودکان ایجاد میکنند، در حالی که همسالان نفوذ خود را از طریق قواعدی که از طریق بازی و همکاری به وجود آمدهاند، بنا میکنند. همچنین کودکان از طریق تعامل با بزرگسالان، از یک محیط کنترل شده و متأثر از خواستهای بزرگسالان به سمت دنیایی که در آن کودکان آزادی عمل بیشتری دارند و تقریباً خودمیان بین اند و سطح بزرگتری از استقلال را در اختیار دارند، حرکت میکنند (حسین خانزاده، 1390).
2-7-4 نظریه کلبرگ51
نظریه کلبرگ(1969) در نظریه شش مرحلهای تحول، نظریه پیاژه را به این شکل مطرح میکند که سیر تحول اخلاق، نخست از اندیشههای خودخواهانه (مرحله 1 و2) آغاز میشود تا به علاقه به کسب نظم و ثبات (مرحله 3 و4) و به بالاترین سطوح (مرحله 5 و6) میرسد، یعنی جایی که فرد تابع ضوابط درونی میشود و رفتار خود را با شعور و اعتقاد و نه صرفاً به تبعیت از قواعد و مقررات مشخص میسازد. در طرح کلبرگ، کودکانی که اعمال خلاف انجام میدهند در سطوح پایین یعنی خودخواهی عمل میکنند، که بر نفع شخصی و اجتناب از تنبیه تأکید میشود. با استفاده از چارچوب، آموزش مستقیم و تدریجی مراحل تحول برای اصلاح رفتار اجتماعی توصیه میشود.
با توجه به سلسله مراتب تحولی ارائه شده توسط پیاژه و کلبرگ، کاربردهای آنها در گزینش مهارت های اجتماعی بدینگونه خواهد بود که مثلاً رفتارهایی چون شراکت و همکاری در بازی میتواند به راحتی بعد از دو سالگی آموزش داده شود و کودک اطاعت از مسئولان و صاحب اختیار را از طریق اجرای دستورات آنها و درک پیامدهای آن را خیلی زودتر از آموزش تصمیمگیری مستقل بیاموزد.
مهارت های اجتماعی مربوط به درک نظر دیگران را نیز میتوان به سادهترین وجه در مرحله بعد آموزش داد. گاهی کودک ضوابط درونی را بعد از آشنایی با نظم و مقررات به طور کامل میآموزد. ملاحظات تحولی از یک سو با انتخاب مهارت های اجتماعی و از سوی دیگر با روشهای آموزشی مورد استفاده ارتباط دارد. گاه لازم است کودک برای واکنش در برابر آموزش مهارتهای اجتماعی به محرکهای مربوطه توجه کند و آنها را بشناسد هر مجموعه مهارت اجتماعی دارای پیش نیازهایی است که باید در فرایند آموزش رعایت گردد. آنچه مسلم است آموزش آن دسته از مهارتهای اجتماعی که نیاز به بهرهگیری از زبان دارد، به کودکان سنین بالاتر، به لحاظ آن که در اعمال اجتماعی از قدرت کلامی بیشتری برخوردارند، آسانتر از کودکان خردسال است (همان منبع).
2-7-5 نظریه بندورا52
بنیانگذار نظریه شناختی- اجتماعی53، آلبرت بندورا (2001، 1986، 1977) روانشناس کانادایی است. آلبرت بندورا که با نفوذترین نظریه یادگیری اجتماعی را ساخت، اعلام نمود که کودکان صرفاً با دیدن افرادی که دور و بر آنها هستند و با گوش کردن به آنها پاسخ های خوشایند و ناخوشایند را فرا می گیرند. سرمشق گیری که به تقلید یا یادگیری مشاهده ای هم معروف است مبنای مهمی برای رشد شد. بندورا(1962) معتقد بود که افراد در موقعیت های اجتماعی اغلب تنها از طریق مشاهده رفتار دیگران سریعتر یاد می گیرند. برای مثال هنگامی که کودکان آوازها یا بازی های تازه والدینشان را می آموزند اغلب زنجیره ای طولانی از رفتار جدید را بلافاصله باز تولید می کنند. به نظر می رسد که آنها رفتار جدید را تنها از طریق مشاهده و به یکباره بدست می آورند. که بندورا (1965) آنرا « یادگیری بدون کوشش» نامید. هنگامی که رفتار تازه تنها از طریق مشاهده به دست می آید به نظر می رسد که یادگیری جنبه شناختی پیدا می کند (یوسفی و رشیدی، 1389). این یادگیری به این شکل صورت میگیرد: وقتی که یادگیرنده، یعنی مشاهده کننده، رفتار شخص دیگری را مشاهده میکند که شخص برای انجام آن رفتار پاداش یا تقویت دریافت مینماید آن رفتار توسط فرد مشاهده کننده آموخته میشود به این نوع پاداش یا تقویت، تقویت جانشینی میگویند.
مثلاً زمانی که معلم یکی از دانشآموزان کلاس را برای حل کردن مسألهای از یک راه تازه مورد تقویت قرار میدهد، دانشآموزان دیگر روش این دانشآموز را سرمشق قرار میدهند و میکوشند تا همان راه حل را در مسائل خود به کار بندند. علاوه بر تقویت جانشین، در یادگیری از راه مشاهده، تنبیه جانشینی نیز مؤثر است. مثلاً وقتی معلم یکی از دانش آموزان را به سبب رفتار نامطلوبی که انجام داده است سرزنش میکند، دانشآموزان دیگر نیز از انجام آن رفتار دلسرد میشوند. بنابراین اگر رفتار الگو یا شخصی که سرمشق قرار میگیرد با تقویت یا تنبیه دنبال شود، این تقویت و تنبیه بر رفتار شخصی که آن رفتار را مشاهده میکند نیز تأثیر میگذارد (سیف، 1389).
از دهه 1970 در بین محققان علاقه روزافزونی به مطالعه ماهیت و ریشه های رفتار جامعه پسند، اعمالی مانند مشارکت، یاری کردن، همکاری و نوع دوستی به وجود آمد. نظریه پردازان یادگیری اجتماعی وارد این حوزه شدند و نشان دادند که رفتار جامعه پسند می تواند از طریق قرا گرفتن در معرض الگوهای مناسب تحت تأثیر قرار گیرند. در یک مطالعه واقعی کودکان 7 تا 11 ساله یک الگوی بزرگسال را مشاهده کردند که بولینگ بازی می کرد و جایزه خودش را به « صندوق کودکان نیازمند» می بخشید. بلافاصله بعد از آن کودکان به بازی با یکدیگر مشغول شدند و مشاهده شد که این گروه نسبت به گروه کنترل که الگوی نوع دوستانه را ندیده بودند بخشش های بیشتری انجام دادند. علاوه بر این کودکانی که الگو را مشاهده کرده بودند، بعد از 2 ماه حتی وقتی که در اتاق های متفاوت و با آزمایشگرهای متفاوت بودند بخشش انجام می دادند. از قرار معلوم حتی یک
