
كه هريك تأثير بسزايي در پيشبرد داستان به عهده دارند.
نام ساير عوامل و دستاندركاران سريال به ترتيب زير است:
كارشناس تاريخ عبدالله شـهـبـازي
طراح صحنه دکور و لباس ایـرج رامیـنفــر
تدوین بابــک رضـاخـانی
مدیر دوبلاژ بهــــرام زنـــــد
موسیقی فردیــن خلعتبـری
طراح گریم عبدالله اسکنـدری
مدیر تصویربرداری مرتضی پورصمدی
تهیهکننده حسـن بشـکــوفه
نویسنده و کارگردان حســن فتــــحي
4-1- اهداف طرح
1 ـ شناخت رفتارهاي اخلاقي(رفتارهاي پسنديده) و ضد اخلاقي(رفتارهاي ناپسند)
2 ـ ميزان انطباق محتواي سريال «مدارصفردرجه» با ارزشهاي اخلاقي
5-1- سؤالهاي تحقيق
1-5-1- سؤال اصلي تحقيق
ـ آیا سریال در ارائهی رفتارهاي اخلاقي موفق عمل کرده ونحوهی ارائهی ارزشهای اخلاقی در سریال «مدار صفر درجه» با جهت گیری درستی انجام شده است؟
2-5-1- سؤالهاي فرعي تحقيق
ـ كداميك از ارزشها و ضد ارزشهاي اخلاقي و به چه ميزان در سريال ارائه شده است؟
ـ ارزشهاي واجب وپسنديدهي اخلاقي تحقيق باكدام جهتگيري و به چه ميزان بهنمايش درآمدهاند؟
ـ گناهان كبيره و صغيرهی سریال كدامند؟ جهتگيري آنها در سريال چيست؟ سهم هريك در سريال چهقدر است؟
ـ شخصيتهاي مثبت و منفي سريال كدامند؟
ـ خصائل و صفات اخلاقی مطرح شده در سريال كدامند؟ با كدام جهتگیری در سریال به نمایش درآمدهاند؟
6-1- تعريف مفاهيم تحقيق
ارزش2
گيدنز ميگويد: «ارزشها ايدههايي هستند كه توسط افراد و يا گروههاي انساني در مورد اينكه چه چيزي مطلوب، مناسب خوب يا بد است، حفظ شده است. ارزشهاي مختلف جنبههاي كليدي گوناگون فرهنگهاي انساني را نشان ميدهند. آنچه با ارزش است، از فرهنگ خاصي كه در آن زندگي ميكند متأثر است»(Gidenss,1989,P.199).
«ارزش مفهومي است كه نشان دهندة مجموعهاي از گرايشهاي معياري(مركزي) نزد فرد در موقعيتهاي اجتماعي است كه هدفهاي كلي او در زندگي را برايش تعيين ميكند، هدفهايي كه در رفتار عملي يا لفظي او آشكار ميشود»(محمدخلیفه، 1378، ص 55).
«ارزش را از بنياديترين عوامل در تبيين انديشه، عمل يا اعمال فرد و همچنين شكلگيري حيات اجتماعي دانستهاند»(ساروخاني، 1370، ص 844).
بروسكوئن(1369) در كتاب مباني جامعهشناسي مينويسد: «ارزشها احساسات ريشهدار و عميقي هستندكه اعضاي جامعه در آن شريكند، اين ارزشها اعمال و رفتار جامعه را تعيين ميكنند. هر جامعهاي براي زندگي خانوادگي، حفظ موازين ديني، رعايت حقوق والدين، حفظ ادب و احترام به بزرگترها، ارزش بسياري قائل است، گرچه از اين ارزشها تعبير و تفسيرهاي متفاوتي ميشود و به صورت وسيع و عميقي در هر جامعهاي رواج دارد»(ص 61).
بعضي از ارزشها از مرزهاي ملي فراتر رفته و جوامع گوناگون را در بر ميگيرد. بطوري كه با وجود تنوع فرهنگي در جهان، ميتوان از ارزشهاي جهان شمول سخن گفت: ارزشهايي نظير يكتاپرستي، صداقت، سخاوت، ارزش حيات انساني، برابري انسانها با نژادهاي مختلف، نوع دوستي وكمك به هم نوع، صلح، عدالت، محبت، اعتماد، صداقت، آزادي و… در همهي فرهنگها كم و بيش پذيرفته شدهاند.
ضد ارزش3
هرآنچه از نظر اخلاقي و ديني ناپسنديده قلمداد شود، ضد ارزش است. «نيك گهر» كه به طبقهبندي ارزشهاي اجتماعي ميپردازد، ضد ارزش يا ارزشهاي نكوهيده را در قطب مخالف ارزشهاي مثبت قرار ميدهد. از نظر او «ضد ارزشها، ارزشهايي هستند كه كاركرد اجتماعي ندارند و يا از نظر اجتماعي، غير اخلاقي تلقي ميشوند»(نيك گهر، 1371، ص 289).
اخلاق
«اخلاق بنا به تعريف عبارتست از مجموعهي ملكات نفساني و صفات و خصائص روحي» (سادات، 1365، ص 22).
اخلاق جمع خُلق است. علماي اخلاق مانند مرحوم ملامهدي نراقي ميگويد: «خُلق [كه در فارسي خوي ناميده ميشود] يك حالت نفساني ثابت است كه موجب ميشود كارهاي مناسب با آن حالت، بدون نياز به فكر و دقت، به آساني از انسان سر بزند»(جامعالسعادات، ج1، ص 46).
در اين تحقيق رفتار به معني وسيع الفاظ و كلمات گفته شده، اشارات و كنايات به كار رفته، حركات، افعال و… را شامل ميشود و ارزشها تعيين كننده رفتارهاي خوب و بد محسوب ميشوند و فرد بر حسب ارزشهاي خود دست به انتخاب ميزند.
علماي اخلاق خُلقيات و صفات روحي و نفساني انسان را بر دو نوع تقسيم كردهاند:
1- فطري و طبيعي
2- اكتسابي و اختياري
مهدويكني(1372) ميگويد: «صفات فطري، غرايز، احساسات و استعدادهايي است كه در طبيعت انسان نهاده شده است، و اختيار و عمل در تحصيل آنها هيچگونه دخالتي ندارند، مانند حس خداجويي، عرفان، كنجكاوي، حقطلبي، حبكمال، نيروي عقل و امثال آن از حالات روحي انسان، اينگونه قوا و صفات در حقيقت فصل مميز انسان از ساير حيوانات و جانداران در مرحله ذات و طبيعت اوست كه در نظام احسن آفرينش به وي اعطا شده است. در مقابل صفات اكتسابي آنگونه صفاتي را گويند كه در مقام عمل و اختيار به تدريج براي انسان حاصل ميشود… چنانچه ازاستعدادها و صفات خدادادي به خوبي بهرهبرداري نشود، صفات اكتسابي بد خواهد شد. در اين مرحله صفات و ملكات خوب را فضايل و مكارم اخلاق و صفات و ملكات بد را رذايل اخلاق نامند. اگر رفتار و كردار انسان متأثر از ملكات فاضله باشد، آن را محاسن اخلاق و آداب مينامند و چنانچه از ملكات رذيله ناشي شده باشد، آن را سئيات و مَساوي اخلاق مينامند»(ص80).
رسانهي ديني
«دربررسي ويژگيهاي رسانهي ديني ديدگاههاي مختلفي وجود دارد، يك ديدگاه، ديد نقادانه به رسانهي ديني است چنانکه «پستمن» به تأثيرات غير مثبت اين گونه رسانهها اشاره مينمايد. كتاب نابودي كودكي (1982) او نمونه عيني نقد رسانهاي اوست كه سعي دارد با طرح اين موضوع كه تلويزيون، آگاهي كودكان و بزرگان را از بين ميبرد، برنامههاي آن را تحليل ميكند و به عقيدهي او تلويزيون نميتواند حالات معنوي و تجربيات ديني را فراهم آورد»(عباسي، 1382، ص 79).اين ديدگاه معتقد است كه كاركرد تلويزيون فقط براي سرگرمي و پر کردن اوقات فراغت است.
ديدگاه دوم درباره رسانه، ديدگاه ابزار انگارانه است بدین معنی كه: «رسانه، ابزاري بيطرف و خنثي است كه بهتر است از آن براي مقاصد خيرخواهانه ديني نيز استفاده نمود. اين نوع تلقي سنتي از رسانه، ريشه در انديشههاي ارسطو دارد. ارسطو فناوري را وسيلهاي براي نظم و سامان دادن مـيداند كه انسـان ميتواند از طريق آن به هدف خود نائل گردد»(الوندي،1387).
امّا ديدگاه سوم بيان رساتري در مورد رسانهی ديني ارائه ميدهد.اين گروه معتقدند كه بين دين ورسانه هيچ تضاد و تقابلي وجود نـدارد و رسانـههايي متولد شدهاندكه اساساً رويـكرد ديني دارند.در
ارتباط با اين موضوع «آشنا»(1387) ميگويد: «به نظر میرسد حقیقت این است که دین و رسانه نه تنها با هم تقابل ندارند بلکه عرصه و حیطههای مشترک زیادی دارند، چه از دین شروع کنیم و به طرف رسانه برویم و چه از رسانه به سمت دین برویم. برخی معتقدند اصلاً دین مادر رسانه است… این درست نیست که فناوری رسانهای، ذاتی دارد که با دین در تقابل است. اگرچه رسانه به عنوان فناوری یا نهادی تلقی شود که در غرب رشد کرده، اصالتاً رویکرد تجاری دارد، اما اگر وضع موجود را بررسی کنیم، رسانههایی را میبینیم که اساساً دینی متولد شدهاند، دینی تحول پیدا کردهاند و دینی مورد استفاده عموم قرار میگیرند. برای مثال، رادیو و تلویزیون واتیکان از همان ابتدا با چارچوب دینی متولد شدهاند و کارکرد دینی خودشان را دارند البته رسانههایی هم هستند که دین بخشی از آنها را تشکیل میدهد مانند رسانههای تجاری که در تمام دنیا روزهای یکشنبه بخشی از برنامه خود را به حوزه مذهب اختصاص میدهند. اینها هم دو دسته هستند، یک دسته از آنها از کلیسا پول میگیرند و زمان خاصی را برای پخش برنامههای دینی در نظر میگیرند و دسته دیگر با توجه به علاقه خود، بخشی را به این موضـوع اختصـاص میدهند».
درادامه آشنا(1386) به ویژگیهای رسانهی دینی اشاره کرده و میگوید: «تفاوت اصلي رسانهی ديني با ديگر رسانهها، در اين است كه:
1- با هدفگذاري و هنجاريهاي حاكم بر رسانه تعريف ميشود.
2- به طور مشخص و تخصصي به مسائل ديني ميپردازد.
3- خودش را در مقابل خداوند مسئول ميداند، نه در مقابل آگهيدهندگان، مشتريان يا دولت.
4- حتي براي جذب مخاطب هم در جهت رضايت خداوند عمل ميكند.
بنابراين مهمترين ويژگي يك رسانه ديني اين است كه گردانندگان اين رسانه بالذات خودشان را در مقابل خداوند مسئول ميبينند و رساندن پيامهاي او را به عنوان يك پيامبر و پيامآور وظيفهي خود ميدانند. [نكته ديگر اينكه] رسانههاي اسلامي، علاوه بر كاركردهاي عمومي كه تمامي رسانهها دارند، از كاركردهاي ويژهاي نيز برخوردارند، درجامعه اسلامي، رسانه ميتواند بهترين ابزار براي امربهمعروف و نهيازمنكر باشد، با استفاده از قابليتهاي خود ميتواند معروف را بسازد، به تصوير بكشد، معروف كند و حتي امر به آن را نيز انجام دهد، يعني هر دو نقش ساخته شدن و مشهورشدن و همچنين نقش اعمال كنترل غيررسمي را در كنار هم ايفا كند».
مولانا(1378) نيز به چگونگي انتخاب محتواي برنامههاي رسانهي ديني اشاره كرده و ميگويد: «دراين رسانهها، نظارت قهريه از طريق انتخاب دقيق برنامهها از سوي سردبير و تهيهكننده و به منظور حصول اطمينان از عدم تناقض محتواي برنامهها بانمادهاي شرعي، اخلاقي و سنت اسلامي اعمال ميشود»(صص157-156).
ازاين ديدگاه «رسانهها نه تنها بايد از انتشار آنچه براي جامعه زيانآور است اجتناب كنند؛ بلكه بايد از نشر و پخش آنچه مفيد نيست هم خودداري كنند»(اسماعيلي،1382،ص159).
وبالاخره اينكه تمام اين مطلب ميتواند در اين سخن از شهيد آويني خلاصه شود كه: «در هنگام استفاده از رسانهها و ساير ابزار تكنولوژيك باز هم خواهناخواه با اين حقيقت روبرو ميشويم كه اگر يك معرفت عميق حكيمانه نسبت به ماهيت اين ابزار، چراغ راه كاربرد آنها نباشد، بلاترديد از عهدهي استخدام اين وسايل براي صورتها و معاني و پيامهاي منشأ گرفته از تفكر مستقل خويش بر نخواهيم آمد»(آخوندي،1386).
1-2- تحقیقات پیشین
1ـ. «ارزشهاي اسلامي در دو سريال ايراني تحليل محتواي سريالهاي تلويزيوني آپارتمان و همسران»، محمد علي هرمزيزاده( 1374) مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامهاي، سند شماره 186.
هدف اين تحقيق بررسي ميزان همخواني دو سريال مذكور با ارزشهاي اسلامي و هم چنين تعيين نوع ارزشهاي ترويج شده در اين برنامههاست. روش مورد استفاده در اين تحقيق تحليل محتواي مقولهاي بوده و يافتههاي اين دو سريال با روشهاي تحليل نقش و تحليل كنش مورد تجزيه وتحليل قرارگرفته است ومنظورازتحليل نقش، سنجش ميزان گرايش مذهبي هريك از شخصيت هاي محبوب و غير محبوب سريال است. اگر شخصيتهاي محبوب سريال داراي هويت اسلامي و شخصيتهاي غير محبوب داراي هويت غير اسلامي باشند جهتگيري سريال مثبت و در غير اين صورت منفي است. در تحليل كنش، بر نتيجه و عاقبت هر كنش شخصيت(مثبت و يا منفي) توجه شده است. چنانچه كنش ارزشي داراي سرانجام مطلوب و كنش غير ارزشي داراي عاقبت نامطلوب باشد، جهتگيري ارزشي سريال مثبت بوده و درغير اين صورت منفي است.
نتايج حاصل از پژوهش اين است كه در سريال آپارتمان، از 17 شخصيت اصلي، 8 شخصيت در جهت مقابله با ارزشهاي اسلامي و 9 شخصيت در جهت دفاع از اين ارزشها عمل ميكنند. در سريال همسران نيز فقط مادربزرگ علي است كه تا حدي مروج ارزشهاي ديني است و بقيه، مروج ارزشهاي ضد ديني هستند.
2ـ «بررسي ارزشهاي اسلامي در مجموعه تلويزيوني گمگشته»، فوزي
