
رایهای مخالف، ممتنع و موافق در مقاطع مختلف به قعطنامههای شورای امنیت علیه ایران را شامل میشد، لاینحل ماندن مسائل رژیم حقوقی دریای خزر بویژه برگزاری نشست سران خزر در اکتاو قزاقستان بدون حضور ایران، عدم تحویل موشکهای اس 300 نیز از جمله چالشهایی به شمار میروند که بر روابط دو کشور سایه افکنده است و همین امر موجب تشدید نارضایتی در مقامات ایران و نیز گسترش جو بدگمانی و سوءظن نسبت به اهداف و سیاستهای روسها در سطح جامعه ایران گردید.
2-3-9- روابط ایران و روسیه از سال 2000 تا کنون
2-3-9-1- روابط منطقهای ایران و روسیه
موقعیت جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشوری که هم در منطقه مهم خاورمیانه از قدرت بازیگری برخوردار است وهم در مناطق آسیای مرکزی، خزر و قفقاز، موجب شده است که، روسها ایران را به عنوان عنصری تعیین کننده در این حوزه به رسمیت بشناسد که از طرف منافع ایران و روسیه در این حوزه باهم پیوند بخورند. در هریک از این حوزهها منافع دو کشور از ابعاد متفاوتی برخوردار است و الزاماً منطق حاکم بر روابط دو کشور در یک منطقه، بر روابط دو کشور در منطقه دیگر حاکم نیست، در آسیای مرکزی و قفقاز ایران و روسیه در برخی مقاطع و زمینهها در قالب دو کشور رقیب و در برخی زمینهها در قالب دو همکار مناسبات خود را دنبال کرده اند. هم چنین دو کشور در سطح منطقهای در خصوص حل و فصل بحرانهای منطقهای، بهره برداری و انتقال منابع انرژی منطقه و نیز در خصوص ارتباطات دو کشور دارای منافع و دیدگاه مشترک بوده که به برخی از آنها به صورت گذرا اشاره میشود.
1) آسیای مرکزی
سیاست خارجی ایران در آسیای مرکزی بر خلاف جوسازی رسانهای غرب که در صدد بودند از ایران چهره بنیاد گرا و خاکستری ارائه کند، مدعی بودند که ایران تلاش دارد دولتهای مانند خود در منطقه به وجود آورد (سجادپور 1372، 15).
اما واقعیت چیزی دیگر بود. و بر خلاف ادعاها، سیاست خارجی ایران بیشتر سمتگیری اقتصادی فرهنگی داشت نه مذهبی به معنای صدور انقلاب توسط رسانههای غرب دامن زد میشد. البته روسیه نیز در سال اول پس از سقوط شوروی، نسبت به ایران نگاه مثبت نداشت این نگاه با سیاست مدبرانهای که دو کشور و به ویژه ایران در پیش گرفتند، سیاست مقابله و رقابت جای خود را به همکاری برای صلح وثبات در منطقه داد (خلیلی 1389، 25).
برای روابط ایران-روسیه، منافع طولانی مدت منطبق بر هم در حل و فصل اختلافات منطقهای و میان قومیتی و جلوگیری از تهدیدات امنیتی منطقهای آینده وجود دارد هر دو کشور منافع متقابلشان را در تأمین امنیت و ثبات در منطقه استراتژیکی آسیای مرکزی و قفقاز اعلام کردهاند. ارزیابی عمومی وضعیت کشورهای آسیای مرکزی معرف شرایط زیر است:
1. سیاست در این کشورها حول و حوش شخصیتها، طایفهها و قبایل است تا اینکه تحت تأثیر اندیشه و فلسفه سیاسی روشنی باشد،
2. عموم این کشورها دچار بحران هویت هستند،
3. آزادیهای فکری، اجتماعی و مطبوعاتی محدوداست و روش مملکتداری اقتدارگرایانه است، کمونیستهای سابق مدیریت این جوامع را در اختیار دارند و از دموکراسی و انتخابات تنها برای تحکیم موقعیت شخصی و گروهی خود استفاده میکنند،
4. دین به عنوان یک مجموعه فکری در این کشورها حکم هویت ثانوی را دارد و رهبران اعتقادی به تفکر دینی ندارند، بی ثباتی سیاسی و کمبود تجربه مدتها این جوامع را تحت الشعاع قرار خواهد داد چرا که فرایند کشور-ملت سازی در دوران ابتدایی قرار دارد،
5. ضعف جدی درونی این کشورها و تلاش آمریکا برای روسی زدایی، حوزه تصمیم گیری این کشورها را صحنه رقابت روسیه و آمریکا در یک سطح و دیگر قدرتها مثل ترکیه، ایران، عربستان و اسرائیل در سطح دیگر کرده و باعث آسیب پذیری آنها شده است (حدادی 1387، 322).
از حوزههای همکاری روسیه و ایران در آسیای مرکزی، مسأله امنیت و ثبات این منطقه است. بر همین اساس هرگونه تنش و ناامنی در این منطقه برای روسیه و ایران که دارای محیط امنیتی مشترک هستند، تهدیدزاست. روابط روسیه با جمهوریهای خارج نزدیک اصولاً تأثیرات فوری بر سیاست داخلی روسیه و میزان شفافیت، توانایی و قدرت نفوذ آن در تنظیم رابطه با خارج دارد. ایران و روسیه نسبت به برخورد دوگانه غرب در زمینه حقوق بشر و دموکراسی معترضند و در بیانیههای متعدد به وجود استاندارد دوگانه در غرب برای مواجه با این موضوع اشاره کردهاند و از آن انتقاد میکنند همین دیدگاه مشترک در مورد استاندارد دوگانه در زمینه حقوق بشر باعث شده است که از مواضع یکدیگر حمایت کنند (حدادی 1387، 323).
در دکترین سیاست خارجی روسیه تشکیل کمربندی از همجواری مسالمت آمیز پیرامون مرزهای این کشور و تلاش برای نابودی زمینههای تنش و درگیری و پیشگیری از پیدایش مشکلات در مناطق نزدیک به روسیه به عنوان یکی از اهداف اصلی سیاست خارجی روسیه تعریف شده است. ایران تنها کشوری است که با این سه حوزه مرز مشترک دارد و این ویژگی جغرافیایی باعث شده تا نقش ممتازی در سیاست خارجی روسیه پیدا کند (سریعالقلم 1379، 116).
آسیای مرکزی دارای ظرفیت نزاع در زمینههای آب، مرز، قومیت و افراط گرایی چه در داخل و چه در بین پنج جمهوری تاجیکستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان و ترکمنستان است، که مخصوصاً در دره فرغانه متمرکز شده است. عوامل خارجی که برای امنیت ملی سنتی به عنوان تهدید محسوب میگردند عبارتند از: افراط گرایی سیاسی و اسلامی، اقدامات تروریستی، گسترش تسلیحات و مواد مخدر، تضاد بر سر آب و مرز و عوامل بی ثباتی که از منطقه، مخصوصاً از افغانستان سرایت میکنند. قومیت، بزهکاری اجتماعی، فقر و ارتش و نهادهای قانونی ضعیف و دولت هایی که به واسطه فساد و ناکارآمدی به ضعف گرائیدهاند نیز از عوامل تهدید داخلی هستند (سنایی 1387، 23).
زمینه دیگر رقابت یا همکاری روسیه و ایران در آسیای مرکزی مسأله انتقال انرژی این منطقه است. امروزه استراتژی تأمین یا فروش انرژی، ژئوپلیتیک آسیای مرکزی را با توجه به اهداف محلی، منطقهای و جهانی به این سو و آن سو میکشاند. تمایل این جمهوریها به غرب از یک سو و وابستگی امنیتی به روسیه از سوی دیگر بر شک و تردید آنان میافزاید. همکاری ایران و روسیه ظاهر قضیه تعاملات این دو کشور بوده ولی در واقع روسیه به ایران به عنوان یک رقیب بالقوه نگریسته و از ورود و حضور ایران در فعالیتهای مرتبط با صدور و ترانزیت انرژی در منطقه جلوگیری میکند.
یکی دیگر از مسائل مشترک برای همکاری روسیه و ایران در آسیای مرکزی، مسأله ترانزیت مواد مخدر است. در زمان حکومت طالبان سطح همکاری روسیه و ایران بیشتر بود. در حال حاضر افغانستان از میانمار و لائوس در تولید مواد مخدر جلو افتاده است. حدود دو سوم کل معتادان جهان از تولید غیرقانونی افغانستان که ۹۰ درصد تولید جهانی را داراست، استفاده میکنند. و حدود ۸۰ درصد اقتصاد افغانستان به تریاک وابسته است. راه شمالی ترانزیت مواد مخدر ترکمنستان، تاجیکستان و ازبکستان است که حدود ۹۵ درصد مواد از تاجیکستان عبور میکند و راه مرکزی ترانزیت ایران است. اگر مرزبانهای روسی تاجیکستان را ترک کنند اوضاع وخیم تر خواهد شد. راه دیگر پاکستان است که مواد مخدر از طریق بندر کراچی به جنوب آسیا و حوزه خلیج فارس ترانزیت میشود. بنابراین یکی از حوزههای بالقوه همکاری روسیه باایران میتواند بر محور چگونگی مبارزه با ترانزیت مواد مخدر افغانستان شکل بگیرد (نعمتی 1387، 86).
نقش ایران در حل منازعاتی منطقهای بسیار مثبت بود. چرا که، همکاری دو کشور در مجموعهای از مسائل و به ویژه در حل بحران تاجیکستان و مراحل نخست بحران قره باغ بخوبی هم پوشی داشتند. روسیه به مرور به نقش ایران به عنوان یک قطب در جهان اسلام و در مقابله با تهدیدی که روسیه آن را بنیادگرایی مذهبی در منطقه تلقی میکرد بسیار حائز اهمیت بود، واقف شد سیاست معتدل و غیر مقابله گرایانهی ایران برای این کشور دستآوردهای مثبت داشت.
2) دریای خزر
مسائل دریای خزر از پیچیدگی بیشتری برخوردار است و اگرچه دو کشور در ابعاد سلبی مانند عدم حضور و فعالیت کشورهای غیرساحلی، جلوگیری از عبور خطوط انتقال انرژی از طریق ترکیه، ایجاد یک رژیم حقوقی جدید برای دریای خزر توافق دارند، اما در ابعاد ایجابی چنین نیست و مسائل غیرقابل حلی میان آنها وجود دارد. از نگاه ایران، موافقتنامه دوجانبه روسیه و قزاقستان و پس از آن موافقتنامه روسیه و آذربایجان در مورد تقسیم دریای خزر، خلاف روح تفاهمات موجود میان دو کشور بوده است این موافقتنامهها ایران را برای رسیدن به توافق با کشورهای همجوار تحت فشار قرار میدهد (کیانی 1387، 48).
پس از تجزیه اتحاد شوروی به 15 کشور و تبدیل دو کشور ساحلی دریا به 5 کشور، ایران پیش از آن تنها با روسیه همسایه بود، پس از آن با کشورهای آذربایجان، ترکمنستان، قزاقستان نیز به عنوان کشورهای مستقل در مسائل بهرهگیری از منابع گونانگون این دریاچه، وارد مرحلهای از چالشهای همه جانبه گردید. پیش از آن قرار داد های1921 و1940 روابط ایران و شوروی را در پیرامون دریا خزر روشن کرده بود (نوریان 1375، 126). هر چند محتوایی این توافقها هیچ وقت اجرا نمیشد، ولی هر دو کشور در خصوص بهرهبرداری از منابع دریایی به توافقهای عملی دست یافته بودند. پیش از این هیچ یک از آنها به کشورهای خارجی حق ورود به این دریاچه را نمیدادند، ولی با سقوط شوروی خزر به عرصه بازی بزرگ جدید تبدیل شد. شرکتهای بزرگ نفتی به امید دسترسی به منابع نفت و گاز در زیر بستر دریای خزر که به طور مبالغه آمیزی تا سقف 200 میلیارد بشکه بر آورد میشد، فعالیتهای گستردهای را سازمان دادند. کشورهای منطقه نیز برای جلب حمایتهای لازم بین المللی و حمایت از منافع خود در برابر نفوذ روسیه، روند گسترش نفود این حمایتها را شدت بخشیدند (کولایی 1376، 137).
ایران در موضوع دریای خزر، از نخستین سالهای سقوط شوروی پیشنهاد ایجاد سازمان همکاری ساحلی دریای خزر را مطرح کرد. ابتدا این طرح چندان باب میل مسکو واقع نشد. اما پس از طرح موضوع اکتشاف منابع انرژی در این دریاچه و هجوم شرکتهای غربی از سال 1373 به بعد مسکو دو واکنش موازی ازخود نشان داد. اول تأکید برقرار دادهای 1912 و1940 بین ایران و شوروی که تضمین کننده حضور فیزیکی و بدون محدودیت شناورهای غیر نظامی و نظامی آنها در این دریاچه بود، دوم کوشش البته همراه با موفقیت جهت حضور در شرکتها و کنسرسیومهای بهره برداری از منافع دریای خزر (کرمی 1388، 154).
همین طور روسیه همسو ایران با تاکید بر قراردادهای پیشین اعلام کردند که تا شکل گیری توافق اجماعی جدید در میان کشور تازه استقلال یافته، رژیم حقوقی پشین اعتبار قانونی دارد. هر دو کشور با سیاستهای آذربایجان که تلاش داشتند آمریکا را وارد بازی نمایند مخالفت ورزیدند. هر دو کشور به طور مستمر با این سیاستهای غیر دوستانه مخالفت کردند. اما در سال 1998 دولت روسیه با قزاقستان در مورد نحوه تقسیم حوضه چههای در یاچه در مرز خود به توافق رسیدند (کولایی 1376، 138).
روسیه ایران را در دریای خزر تنها گذاشت. روسیه با آذربایجان نیز به توافق رسیدن. در هر حال، با این موضوع ایران تا حدودی زیادی از موضع روسیه در خزر پیروی کرده است. اما نتایج قابل و قبول برای این کشور به بارو نیاورد، موضع ایران از ابتدا بدین شکل بود که دریای خزر برای اساس عهدنامههای 1921 و 1940 میان ایران و شوروی، مشترک و متلعق هر دو کشور بوده و استثنای 10 میل از ساحل دو کشور که منطقه استفاده انحصاری است، هر گونه مرز آبی دو کشور تعیین نشده است. در نتیجه ایران از ابتدا خزر را به عنوان یک کوندومینیوم نگاه کرده است. البته این بدین معنا نیست که ایران هیچگونه تقسیم دریای خزر را نیز نپذیرفته، بلکه قائل به این است که در صورت تقسیم، سهم ایران نباید از 20 در صد کمتر باشد. مطابق دیدگاه ایران هر گونه اقدام یکجانبه از سوی کشورهای ساحل خزر در عقد
