
قبلی سیاست خارجی آمریكا بودند. روند مورد حمایت آنها اتخاذ سیاستهای چندجانبه با مشاركت دیگر بازیگران جهانی در عرصه دیپلماسی بينالمللی بود. اما در مقابل اینها، دیك چنی، معاون رئیس جمهور، دونالد رامسفلد، وزیر دفاع و شماری از سیاستگذاران با نفوذ وزارت دفاع همچون پل وولفوویتز قرار داشتند كه از سیاستهای یكجانبه حمایت ميكردند. (همان)
دكترین بوش در مقایسه با سیاست خارجی پیشین آمریكا یك تفاوت مهم و قابل توجه داشت و آن حملات پیشگیرانه و پیش دستانه بود. دولتهای قبلی آمریكا بعد از نزدیك شدن خطر و قریب الوقوع بودن تهدید دست به حملات محدود ميزدند، اما در دكترین بوش نیازی به قریب الوقوع تشخیص دادن تهدید نیست. این دكترین در تناقض آشكار با بند منشور ملل متحد است كه ميگوید: همه اعضا باید مناقشات بينالمللی شان را از روشهای مسالمت آمیز و به گونهاي حل كنند كه صلح و امنیت جهانی به خطر نیفتد.
این دكترین منتقدان بسیاری دارد كه اكثر آنها با استناد به اصل توسل یكجانبه به زور در این سیاست، با آن مخالفت ميكنند. محور دیگر این سیاست كه مورد اعتراض مخالفان قرار دارد این فرض است كه آمریكا هرگز به هیچ دشمن بالقوهاي اجازه توسعه توانایی نظامی و به چالش كشیدن جایگاه ابرقدرتی واشنگتن را نميدهد. عبارت دشمن بالقوه در این متن ميتواند به هر كشوری نسبت داده شود و برای قضاوت در این مورد فقط تفسیر آمریكا كافی است. (همان)
6-1) شکلگيري هلال شیعی :
از منظر روابط، که از همکاری منسجم و نزدیک دو یا چند کشور شروع و در شکل معارضه شدید و برخورد مستقیم نظامی ختم ميشود، کشورهای خاورمیانه بزرگ وضعیت همسو و مشابهی ندارند. کمتر دو کشوری را در این منطقه وسیع ميتوان یافت که فارغ از اختلافات مرزی و امنیتی دو جانبه و مشکلات ناشی از تداخل منافع اقتصادی و بازرگانی باشند. بنابراین، همپیمانی راهبردی در خاورمیانه بزرگ وجهی آرمانی بوده و طیف روابط کشورها عمدتاً از وضعیت عادی مناسبات تا مناقشات رودررو در نوسان ميباشد.
خاورمیانه بزرگ در بينکلیه مناطق جهان از نازلترين میزان همبستگی، ارتباطات، همکاری و همسویی در رویکردهای درون منطقهاي برخوردار ميباشد و اساساً فاقد حداقل عناصر لازم برای شکلدهي به یک خرده نظام منطقهاي منسجم است. (موحدیان عطار، 1386: 145-144 )
خاورمیانه منطقهاي است که طی سالهای گذشته بیش از سایر مناطق جهان با منازعه روبرو بوده است. در منازعات بينکشورهای خاورمیانه پنج مولفه اختلافات مرزی- سرزمینی، اختلافات قومی – مذهبی، نفت، تعارضات ایدئولوژیکی و دخالت قدرتهای بزرگ تاثیر داشته است.
1-6-1) اختلافات مرزی و سرزمینی :
پرسکات از چهار نوع منازعه مرزی نام ميبرد که همه آنها را امروزه ميتوان در خاورمیانه یافت. منازعات مکانی، این منازعات ناشی از مکان دقیق مرز است (مرز ایران و عراق در اروند رود که بارها سبب بروز منازعه بيندو کشور شده است). منازعات سرزمینی، زمانی روی ميدهد که دو کشور همسایه مدعی بخشی از سرزمین یکدیگر باشند(منازعات اعراب و اسرائیل در مورد فلسطین). منازعات عملکردی، در نتیجه تاثیراتی بروز ميکند که مرز در حرکت مردم و کالاها ميگذرد (مرزهای ترکیه با عراق و سوریه، ترکیه ادعا ميکند که چریکهای پ. ک. ک از پایگاههای خود در خاک عراق و سوریه به خاک ترکیه حمله ميکنند). منازعات مربوط به منابع در دو سوی مرز، که به طور عمده در نتیجه کشف و استخراج نفت در دو سوی مرز روی ميدهد.( اختلافات مصر و سودان، عراق و کویت، عربستان و یمن) (جعفری ولدانی، 1388: 44)
2-6-1) اختلافات قومی – مذهبی:
گروههای قومی – مذهبی به عنوان یکی از بازیگران فراملی، اهمیت بسیار زیادی در سیاستهای داخلی و بينالمللی پیدا کرده اند. اقدامات گروههای قومی – مذهبی فراتر از مرزهای رسمی رفته و حمایت قدرتهای خارجی را جلب کرده است. منازعات قومی – مذهبی در کشورهای خاورمیانه عمدتاً به کردها، شیعیان و اهل تسنن مربوط ميشود. اهمیت بعد بينالمللی قوم کرد ناشی از این واقعیت است که گروههای کردی در مرزهای سرزمینی یک دولت محدود نیستند و داخل مرزهای چند کشور مانند ترکیه، عراق، ایران و سوریه پراکنده شده اند. کشورهای خاورمیانه اغلب از وجود کردها به عنوان اهرمی علیه یکدیگر استفاده کردهاند و در نتیجه منازعات بينکشورهای منطقه شدیدتر شده است.
منازعات قومی – مذهبی بسیاری در میان کشورهای خاورمیانه وجود دارد که مهمترين آنها عبارتند از: منازعات قومی میان ترکیه و عراق، ترکیه و سوریه، ایران و عراق، سودان با همسایگان آن. وجود شیعیان در عراق، عربستان سعودی، بحرین و لبنان نیز از عوامل اصلی درگیری و منازعه بينکشورهای منطقه است که جدیدترین آن، جنگ بيناسرائیل و حزب الله لبنان در سال 2006 است.
در عراق شیعیان اکثریت را دارند، اما از زمان تاسیس این کشور تا سقوط صدام حسین در سال 2003، حکومت در دست اقلیت سنی بوده است. در تمام تاریخ عراق شیعیان مورد سرکوب واقع شدهاند یا به ایران تبعید گردیدند. این مسئله تنشهایی بينایران و عراق بوجود آورده بود. با سقوط صدام حسین، شیعیان قدرت را در عراق به دست آوردند. این مسئله خوش آیند اقلیت سنی نبود، لذا به مبارزه مسلحانه روی آوردند و کشور را به آستانه جنگ داخلی کشاندند، این مسئله سبب مداخله بازیگران منطقهاي و فرامنطقهاي در عراق شده. گفته ميشود ایران از سنیان و عربستان از اقلیت سنی حمایت ميکند.
منشاء منازعات سودان با همسایگان آن نیز اختلافات قومی – مذهبی است. بينشمال و جنوب سودان اختلافات زیادی وجود دارد. شمالیها مسلمان اما جنوبیها عمدتاً مسیحی هستند. این مسئله از عوامل اصلی جنگ داخلی در سودان بوده است. (همان:45)
3-6-1) کشف و استخراج نفت:
منازعات کشورهای منطقه یا به خاطر چشمداشت به منابع نفت همسایگان آنها است یا به خاطر حوزههای نفتی مشترک یا حوزههای نفتی جدید الاکتشاف که حاکمیت بر آنها هنوز مشخص نیست و مورد اختلاف است. نفت در منازعات بينعراق و کویت، ترکیه و عراق، یمن وعربستان، مصر و سودان نقش عمدهاي دارد.
مسئله نفت به دو صورت سبب بروز منازعه بينعراق و کویت شده که یکی تنگناهای صادرات نفت عراق و دیگری وجود ذخایر سرشار نفت در کویت است. تجاوز عراق به کویت و اشغال این کشور نیز با طرح اختلافات دو کشور در مورد مسئله نفت شروع شد.
یکی از عواملی که سبب منازعه بينعربستان و یمن شد کشف نفت در مناطق مورد ادعای طرفین است. عربستان ادعا کرده است که مناطق نفت خیز یمن مانند حضر موت، مارب، الجوف، شبوا و ربع الخالی به آن کشور تعلق دارد. (همان:48)
4-6-1) تعارضات ایدئولوژیکی:
منشاء بیشتر منازعات در دنیای معاصر، تضادهای ایدئولوژیک است. تاثیر ایدئولوژی در روابط بينالملل به حدی است که برخی صاحب نظران آن را همطراز با قدرت ویران کننده و در حال افزایش جنگ افزارها دانسته اند.
در خاورمیانه ایدئولوژیهایی مانند سکولاریسم، ناصریسم، بعثیسم، صهیونیسم و اصولگرایی اسلامی به منازعات کشورهای منطقه دامن زده است. نمونه آن را در تعارضات ایدئولوژیکی میان ایران و عراق، ایران و مصر، سودان و مصر، اتیوپی و سودان، سومالی و اتیوپی، اسرائیل و لبنان، اسرائیل و فلسطین ميتوان ملاحظه کرد.
اصولگرایی انقلاب اسلامی ایران موجب تشویق اصولگرایان مصری گردید. این امر، مقامات مصری را شدیداً نگران کرد و ایران و مصر را رو در روی یکدیگر قرار داد که نتیجه آن قطع روابط سیاسی دو کشور در سال 1979 شد که هنوز بعد از گذشت سه دهه از سر گرفته نشده است.
اتخاذ اصولگرایی اسلامی از سوی دولت سودان نیز سبب بروز منازعه بينسودان، مصر، اریتره، سومالی، اتیوپی و اوگاندا گردیده است. این کشورها مدعی هستند سودان از جنبشهای اصولگرای اسلامی در کشورهای آنها حمایت ميکند.
تشدید منازعات میان اسرائیل و لبنان (حزب الله) اسرائیل و فلسطین (حماس و جهاد اسلامی) نیز ریشه در تعارضات ایدئولوژیک دارد.(همان: 50-49)
همه کشورهای منطقه که گستره آن به آفریقای غربی و سپس آسیای جنوب شرقی ميرسد با اسرائیل به عنوان زائده سیاسی تمدنی غرب در مرکز منطقه خاورمیانه بزرگ مشکلات سیاسی جدی دارند. تفرق و سستی در ساختارهای فروملی، ملی و منطقهاي این کشورها که همزمان با فشارهای سازمان یافته نظام مداخله گر خارجی همراه است، موجب پدایش بحران هویتی برای اغلب دولتهای منطقه خاورمیانه بزرگ شده و به بحث مرتبط با هویت و امنیت توامان دامن زده است. وجود اسرائیل و استمرار کهنهترين منازعات منطقهاي جهان در قلب منطقه اسلامی همچنین موجب بحران مستمر، هدم منابع ملی، عدم شکلگيري انسجام و همکاریهای منطقهاي و توسعه نیافتگی عمومی کشورهای خاورمیانه بزرگ شده و ساختار مناسبات آنها را متزلزل ساخته است. در مجموع آنچه بتواند به این منطقه وسیع براساس مبانی ساختاری و کارکردی در سطح دولتهای ملی هویت و نظم همسو و بطور نسبی یکپارچه ببخشد، عملاً وجود نداشته و تا آینده قابل پیش بینی نیز وجود نخواهد داشت. (موحدیان عطار، 1386: 145-146) در نتیجه چشماندازي برای همگرایی جز جغرافیای ایدئولوژیک باقی نميماند.
ژئوپلیتیک شیعه (هلال شیعی) مفهومی جدید است که ریشه در تفکر شیعه و پیام معنوی آن یعنی بازگشت امام غایب و عدم تکامل تاریخ تا ظهور او متمرکز است و از این حیث به آنچه که در مذهب مسیحسیت (بازگشت مسیح) آمده و دال بر نوعی قضاوت اخروی است، شباهت دارد. این مهدویتگرایی که به دوران آخرالزمان یا پایان تاریخ نظر دارد، دارای محتوای سیاسی انقلابی است. (همان : 125)
به دلیل دور بودن شیعیان از قدرت و مسئولیت سیاسی و اجرایی در بیشتر کشورها که عمدتاً آنها را به صورت اقلیتهایی محروم و حاشیهاي نگه داشته بودند، بحث قدرت یابی شیعیان مطرح نبوده و مورد بررسی قرار نگرفته است. با وقوع انقلاب اسلامی ایران، شیعیان در کشورهای گوناگون از رخوت بیرون آمدند و در مسیر قدرت یابی و تجدید هویت قرار گرفتند. این فرآیند در سالهای اخیر به ویژه پس از اشغال عراق توسط ایالات متحده به شکلی آشکارتر ادامه یافت. به دنبال این فرآیند، موضوع شیعه و نقش آفرینی آن مورد توجه اندیشمندان قرار گرفت. (احمدی، 1390: 35)
فرانسوا توال، محقق فرانسوی مذهب شیعه را به عنوان موضوعی که از اهمیت ژئوپلیتیک برخوردار است، در نظر گرفته است. به نظر او نقطه ثقل جغرافیایی شیعیان، مناطقی است که بر روابط قدرت در سطح جهان تاثیرگذار است. برای مثال، شیعیان ساکن در کرانههای خلیج فارس، دارای اهمیت ژئوپلیتیک هستند، چون 70 درصد نفت جهان که برای ادامه حیات و رشد اقتصادی جهان حیاتی است، در این منطقه واقع شده است و هرگونه تحول و ناآرامی در این منطقه ميتواند پیامدهای اقتصادی و سیاسی گستردهاي به همراه داشته باشد. (توال، 1382: 20)
از نظر جغرافیایی، بیشتر شیعیان در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس زندگی ميکنند. در این منطقه کشوری که هم از نظر کل جمعیت و هم از نظر درصد، بیشترین میزان را به خود اختصاص داده است، براساس بیشتر آمارها، 90 درصد جمعیت ایران را شیعیان تشکیل ميدهند که این تعداد بیش از 40 درصد کل جمعیت شیعه جهان است. بنابراین، در این مساله که ایران کانون جوامع شیعی جهان به شمار ميرود، هیچ ابهامی باقی نميماند؛ واقعیتی مسلم و انکارنشدنی که بیشتر صاحب نظران به آن اذعان دارند.
پس از ایران، بیشتر شیعیان در کشورهایی زندگی ميکنند که عمدتاً در اطراف ایران هستند و بیشتر آنها با ایران پیوستگی جغرافیایی (مرز خشکی یا آبی) دارند. عراق، بحرین، آذربایجان، عربستان سعودی، ترکیه، پاکستان، افغانستان، امارات عربی متحده، کویت، قطر و عمان از جمله این کشورها به شمار ميآیند.
علاوه بر اینها کشورهایی هم هستند که جمعیت قابل توجه شیعه در آنها زندگی ميکنند، اما در پیوستگی بلافصل ایران قرار ندارند. این گروه از کشورها نیز از این نظر که همگی در قاره آسیا واقعاند، با هم وجه اشتراک دارند. لبنان، یمن، سوریه، هند، تاجیکستان و ازبکستان ازجمله این کشورها هستند. به این
