
درآورد. كمال انساني در گرو به تحقق درآوردن ويژگيهاي پنهان و بی همتای اوست.
راجرز این فرایند رشد و کمال انسان را در ساختمان ژنتیک، به عنوان « نقشه پیش ساخته » در افراد میداند که به صورت فرایندی است که همواره در حرکت رو به جلو است و هیچگاه پایان نمیپذیرد (شولتز، ترجمه خوشدل،1375). این موضوع همان مفهوم «شدن» در دیدگاه راجرز است. این مفهوم، فرايند تبديل شدن هميشگي انسان به چيزي را بيان ميكند و بيانگر اين است كه انسان هرگز ايستا و بیحرکت نيست و مسئوليت دارد تواناييهاي بالقوه خود را تا حد امكان به صورت بالفعل درآورد (زيگلر12 و هگل13، 1992؛ به نقل از نیکصفت، 1385).
از دیگر افرادی که میتوان در این زمینه نام برد اریک فروم14 است. فروم معتقد بود که انسان گرایشی فطری به رشد و نمو و تحقق بخشیدن به توان خود دارد. این تکلیف اصلی و هدف نهایی و ضروری او در زندگی است(شولتز،ترجمه سیدمحمدی،1381). در واقع از نظر او هدف نهایی و فطری زندگی، تحقق بخشیدن به تواناییها و استعدادهاست. اگر به افراد فرصت داده شود این گرایش فطری شکوفا خواهد شد و امکان حداکثر استفاده از استعداد بالقوه را خواهد داد.
فروم شخصیت سالم را دارای جهتگیری بارور میداند و این مفهوم به انسان خواستار تحقق خود مازلو شباهت دارد. جهتگیری بارور در نظر فروم بدین معنی است که انسان توانایی به کار بردن همه قابلیتها و شکوفاکردن یا تشخیصدادن همه تواناییهای بالقوه خود را داراست(کریمی،1374).
از جمله افراد دیگر میتوان به کارل گوستاو یونگ15 اشاره کرد. به اعتقاد او انسان بدون توجه به سن، رشد و نمو میکند و همواره به سوی سطح کاملتری از خودشکوفایی حرکت میکند. یونگ در نظریه خود تفرّد را مطرح میکند. تفرّد به معنی فرد شدن، برآوردن استعدادهای شخص و پرورشدادن خود شخص. از نظر او گرایش به سوی تفرد، فطری و اجتناب ناپذیر است اما عوامل محیطی مانند فرصتهای آموزشی و اقتصادی و حتی نوع رابطه والد- کودک به آن کمک میکند یا مانع از آن میشود. زمانی که تفرد به دست میآید نوعی حالت تعادل هماهنگ به وجود آمده است(شولتز، ترجمه سیدمحمدی،1381).
نظریه معناگرایی فرانکل16 نیز پیشفرض سخن گفتن از تکامل انسانی را قبول امور فطری و استعدادهای درونی انسان میداند و اشاره دارد که اگر قرار است انسان، استعدادها و ظرفیتهای خود را در بهترین شکل آن شکوفا کند، باید اول وجود و حضور آنها را در خود باور کند (فرانکل،ترجمه ایزدی،1375).
دیدگاه انسانگرا در برنامه درسی كه بر اساس اندیشه مارنو17 شکل گرفته است نیز، به گونهاي به اين مبحث پرداخته است. از نظر او هر انسان یک ماهیت درونی اساسی دارد که شبه غریزي، ذاتی، معین و طبیعی است. این خصوصیات بالقوهاند نه بالفعل. بنابراین باید با دید تکاملی به آنها نگریسته شود. این خصوصیات غالباً تحتتأثیر عوامل تعیینکننده خارجی(مانند فرهنگ، خانواده، محیط و یادگیري) فعلیت مییابند یا فراموش میشوند. (به نقل از ملکی،1393).
این توضیحات، نشان میدهد تنها اندیشه دینی قائل به فطرت و نقش غیر قابل انکار آن در وجود انسانی نیست بلکه در روانشناسی و علی الخصوص، در روانشناسی انسانمدار به این واقعیت توجه شده و اهمیت آن را بیش از پیش با بیان اندیشههای خود در مورد انسان نشان دادهاند. به نظر میرسد ضروری است آموزش و پرورش نظام اسلامی که ادعای حاکمیت مبانی اسلام را در خود دارد و نابترین و کاملترین مباحث انسان شناسی را از خالق خود به ودیعه دارد به این بُعد مهم وجود انسانی اهمیت بیشتری بدهد.
5-1-2 فطرت از منظر دیدگاه فطری معنوی در برنامه درسی
همانطور که در قسمت فطرت از منظر اندیشمندان مسلمان توضیح داده شد این پژوهش با استفاده از نظریه فطری معنوی در برنامه درسی ملکی(1393) انجام شده است. در این قسمت به تفصیل به ابعاد فطرت در این دیدگاه پرداخته میشود.
از دیدگاه فطری معنوی، انسان گرایش به کمال مطلق دارد و از هر گونه نقص متنفر است. برای تحقق این گرایش که شاخه اصلی فطرت است مجموعهای از استعدادها و قوا در فطرت خلق شده است. در صورت شناخت و پرورش صحیح آنها انسان به کمال حقیقی خواهد رسید. آرامش حقیقی او نیز زمانی است که به این کمال برسد. در واقع سعادت حقیقی وقتی محقق میشود که سرمایههای فطری رشد کنند. در این دیدگاه برای فطرت ابعادی در نظر گرفته شده است:
ابعاد فطرت
ساختارعلمی ساختار تمایلات ساختار تواناییها
شکل 2-2
همان گونه که در شکل 2- 2 آمده، ابعاد فطرت شامل ساختار علمی، تمایلات و تواناییها میباشد که هر کدام را در ذیل به طور مفصلتر توضیح میدهیم.
اول: ساختار علمی
منظور از ساختار علمی، دریافتها و شناختهای انسان است. انسان در این زمینه داراي یک سلسله امور فطري است که همراه تولد با خود دارد. ملکی(1393) شناخت فطري خداوند، اصول فطري فکر و قوه تفکر را جزء ساختار علمی انسان معرفی میکند. بنابراین نظریه، مسئله توحید در قرآن امري است فطري ولی ممکن است در تعبیر از فطرت، استنباط علما متفاوت باشد اما در اصل اینکه چیزي به نام فطرت توحید در سرشت انسان وجود دارد، میان علماي شیعه و سنی هیچ اختلافی نیست.
علاوه بر شناخت فطري خداوند، اصول فکر انسان نیز فطري است. اصولی مانند:« تناقض محال است »، «کل از جزء بزرگتر است» و از این قبیل موارد، مطابق نظر فلاسفه اسلامی، نیازی به استدلال ندارند. حکماي اسلامی معتقدند در ابتدا که انسان متولد میشود، هیچ چیز نمیداند، حتی قضیه «کل از جزء بزرگتر است» را نمیداند چون تصوري از کل و تصوري از جزء ندارد، ولی همینقدر که تصوري از کل و تصوري از جزء پیدا کرده و این دو را برابر هم میگذارد، بدون نیاز به دلیل و معلم و تجربه، درک میکند که کل از جزء بزرگتر است(ملکی،1393). مطهری(1385) نیز این مطلب را در کتاب فطرت خود بیان کرده و تأیید میکند.
یکی دیگر از ویژگیهاي فطري انسان، دارا بودن قوه تفکر است. انسان موجودي است که جهان خارج را درك میکند، درباره جهان خارج میاندیشد. انسان به حکم این ویژگی یک سلسله دریافتها از جهان خارج دارد که از آنها به ادراك تعبیر میشود. حیوانات یک نوع آگاهی مبهم از جهان خارج دارند ولی آن آگاهی، در سطح آگاهی انسان نیست. انسان وقتی درباره موضوعی میاندیشد یا مشکلی دارد، برای کشف راه حل، فکر میکند و یک راهحل جدید کشف میکند. این فکر کردن، نوعی برقراری ارتباط میان معلومات است تا مجهول را تبدیل به معلوم کند و راه حل جدید کشف نماید. اما حیوان این توانایی را ندارد. حیوان فقط حس میکند ولی فکر کردن از ویژگیهای انسان است(ملکی،1393).
در اینباره، دانشمندان زیادی بدون توجه به اینکه تفکر یک نیاز فطری در انسان است، به اهمیت تفکر پرداختهاند. اریکسون18 معتقد است در کنار توانایی در تفکر انتقادی و حل مسأله، تعقل به عنوان یکی از اهداف اساسی تربیت محسوب میگردد. فیلسوفانی مانند انیس، لیپمن و پل19 بر این باورند که اولین هدف تربیت باید رشد متفکران منطقی باشد(قنبری هاشم آبادی و شهابی،1387).
به عقیده تعدادی اندیشمندان، تفکر صحیح امر دشواری است و به این علت تعداد کمی از افراد، قادر به تفکر صحیح هستند. درحالیکه صرفاً کسب آگاهی برای زندگی در جامعه کافی نیست و علاوه بر آن، افراد باید قادر به تفکر در مورد اطلاعات و آگاهیها باشند و در مورد آن داوری و تفکر نمایند. پیچیدگیهای زندگی معاصر، نیاز شدیدی را به عقلانیت انسان ایجاد کرده است. آنچه انسان را تهدید میکند نبود دانش نیست بلکه ضعف و کاستی در عقلانیت است. در مقابل این نیاز شدید، مشاهده میشود که توانایی عقلانی در بین دانشآموزان کاهش یافته و آموزشهای موجود بر مهارتهای تفکر انتقادی تأثیر چندانی ندارد (بلنکی20،1986؛ کینگ21، 1983؛ ول فل22، 1982؛ به نقل از قنبری هاشم آبادی و شهابی،1387). هر شخصی با مشاهده نحوه تحصیل و یادگیری دانشآموزان به این مسئله رهنمون میشود که متأسفانه نظام آموزشی، دانشآموزان را بیشتر از آنکه به سوی توانایی اندیشیدن و تفکر سوق دهد به سمت محفوظات پیش میبرد.
دوم: ساختار تمایلات
یک سري تمایلاتی در انسان وجود دارد که خاص اوست و حیوانات آن را ندارند. میتوان از آنها به عنوان گرایشهاي مقدس نام برد زیرا انسان را از خودمحوري دور میکنند. هر کسی به هر میزانی که از این گرایشها برخوردار باشد از انسانیت متعالی، برخوردار است.
این گرایشها، حقیقتجویی، فضیلتخواهی، زیباییگرایی، جمعگرایی و گرایش به ابداع وخلاقیت را شامل میشود(ملکی،1393).
حقیقت جویی: یکی از نیازهای اصیل انسان، نیاز به علم، دانش و معرفت واقعیتهای جهان هستی است. این نیاز از همان کودکی بروز میکند و تا پایان عمر از انسان گرفته نمیشود. سؤالات پیدرپی کودکان نشانه وجود این نیاز فطری است. انسان، علم و آگاهی را تنها برای تسلط بر طبیعت و تأمین زندگی مادی نمیخواهد بلکه ذات علم و آگاهی برای انسان خوشایند و لذت بخش است. علم، گذشته از اینکه وسیلهای برای بهزیستی است فیحد نفسه مطلوب انسان هم هست.
انسانها روزمره به دنبال کشف هزاران رمز و راز از جهان هستی هستند که هیچ تأثیری در بهزیستی آنها ندارد. چرا که انسان ذاتاً از جهل و تاریکی گریزان و به سوی علم و نور در حرکت است. همه انسانها این نیاز را به صورت فطری درک میکنند ولی مانند همه درکهای دیگر در افراد، شدت و ضعف دارد و به اینکه انسان چقدر آن را تربیت کرده و پرورش داده است بستگی دارد(مصباح یزدی،1382). با این تفاصیل جای این سؤال باقی است که چه میزان از دانشآموزان، برای اصل علم و آگاهی مشغول تحصیلاند و احساس لذتبخش تأمین این نیاز را در خود احساس میکنند؟
فضیلت خواهی: گرایش دیگری در انسان وجود دارد که میتوان از آن به خیرخواهی و فضیلت طلبی تعبیر کرد. آدمی به اموري گرایش دارد که منفعت شخصی او در میان نیست بلکه به خاطر ارزشی که آن کار دارد به آن، گرایش پیدا میکند. گرایشهایی مانند گرایش به تقوا، ایثار، فداکاري و تعاون در زمره فضایل اخلاقی قرار میگیرند. عدلخواهی یکی از گرایشهاي فطري است. یکی از فطریات بشر، درك لزوم وفاي به عهد است. همچنین یکی دیگر از فضیلتهاي اخلاقی فطري خصوصاً در کودکان، راستگویی است.
مطهری(1385) اینگونه گرایشها را به دو گروه تقسیم میکند، بعضی را فردی و بعضی را اجتماعی میداند. فردی مثل گرایش به نظم و انضباط، گرایش به تسلط بر نفس و بسیاری دیگر از مفاهیم اخلاق فردی. نوع اجتماعی مانند گرایش به تعاون، کمک دیگران بودن، گرایش به احسان و نیکوکاری، گرایش به فداکاری، گرایش به ایثار. به سادگی میتوان وجود یا عدم وجود این گرایشها را در نسل جدید مشاهده کرد و مهمتر، توجه به علت ایجاد یا عدم ایجاد چنین گرایشهایی است.
گرایش به زیبایی: انسان هم زیباست و هم زیباییگرا. خداوند گرایش به زیبایی را در وجود بشر قرار داده است. اگر این گرایش به طرز صحیح پرورش پیدا کند ایمان به خداي متعال در انسان تقویت میشود. هنر و خلق آثار هنري نمود بارز زیباییگرایی است. انسان نهتنها علاقه به زیبایی دارد بلکه مایل است چیزهاي زیبا بیافریند و لذت ببرد(مطهري،1385). گرایش به زیبایی یکی از عوامل مؤثر و فراگیری است که با تکیه بر آن و شکوفاییاش، میتوان دستاوردهای مفیدی را در میان انسانها به خصوص نوجوانان دانشآموز، شاهد باشیم.
گرایش به جمع: جامعهگرایی یکی دیگر از گرایشهاي فطري است. همانطور که انسان به غذا، زیبایی و فضیلت گرایش دارد به زندگی اجتماعی بالفطره متمایل است. به همین دلیل، آغاز خلقت بشر با گروه کوچک دو نفره و سپس چند نفره بوده است و متن زندگی نیز با تشکیل اجتماعات و تمدنها تداوم یافته است و در عالم آخرت نیز گروه و
