
روابط با آن کشور آغاز کرده بود. دوم، با توجه به بحران گروگانگیری و قطع رابطه ایران و آمریکا و برچیده شدن پایگاههای استراق سمع آمریکا در منطقه شمال ایران، شورویها به وضوح احساس میکردند که دستاوردهای بالقوه در ایران از خسران احتمالی در عراق مهمتر است (فوزی 1384، 569).
تقبیح شدید دخالت نظامی شوروی در افغانستان توسط عراق، گام دیگری در “جدایی تدریجی” عراق از اتحاد جماهیر شوروی محسوب میگردد. هرچند عراق با پیمان دوستی و همکاری مسکو – بغداد که در سال 1972 به امضا رسید، به بلوک شرق پیوند خورده بود، اما در زمان جنگ با ایران؛ در حال پیوستن به غرب، به ویژه فرانسه بود.
روابط عراق با شوروی از زمان امضای پیمان دوستی، دستخوش کشمکشهای زیادی شد. دلیل مهم آن نیز رقابت سخت بین حزب کمونیست [مورد حمایت شوروی] و حزب بع و اصرار بعثیها برای تسلط بر کشور بود. هنگامی که کمونیستها به تقویت نیروهای خود در دانشگاهها، ارتش و در میان کارگران و کارمندان پرداختند، رهبری حزب بعث آنان را به شدت سرکوب کرد. حکومت بغداد در اوایل سال 1978 دستور اعدام 21 نفر از کمونیستها را به دلیل تلاش برای خرابکاری در ارتش صادر کرد. اگر چه کشورهای شوروی، بلغارستان و آلمان شرقی درخواست آزادی اعضای حزب کمونیست عراق را مطرح کردند اما عملا تأثیری نداشت (رحمتی 1389، 8). مجموعه این عوامل به بهبود مقطعی روابط شوروی و ایران منجر شد.
شوروی حتی پیشنهاد تحویل سلاح را به ایران ارائه کرد، اما با توجه به سیاستهای ضد شرقی جمهوری اسلامی، مورد پذیرش واقع نشد. دلایل حمایت نسبی شوروی از ایران قانع کننده بود. وسعت ایران چهار برابر عراق و جمعیت آن سه برابر عراق بود، ضمن اینکه عراق آغازگر جنگ بود. هرچند مسأله صدور گاز ایران به شوروی به لحاظ اختلاف در تعیین قیمت لاینحل باقی مانده بود، با وجود این، بهبودی نسبی روابط دو کشور تا آزادسازی خرمشهر توسط نیروهای نظامی ایران از دست نیروهای عراقی ادامه داشت (صدقی 1386، 41).
در این دوره، ایران از گسترش روابط با شوروی امتناع میکرد در حالی که شوروی امیدوارانه به این روابط مینگریست. برژنف در سال 1981 از انقلاب ایران به عنوان انقلاب ضدامپریالیسم یاد کرد. البته شوروی با ارسال سلاح در حد محدود، تلاش میکرد عراق را از خود نرنجاند. در جریان بمباران رآکتور اتمی عراق در ازیراک توسط اسرائیل در سال 1981، شوروی متعهد شد از کشورهای عربی در برابر حمله اسراییل حمایت کند. محکوم کردن حمله اسرائیل به عراق توسط شوروی به بهبود روابط شوروی با عراق کمک زیادی کرد و باعث شد شوروی کمک تسلیحاتی به عراق را از سر بگیرد (صدقی 1386، 153).
در سال 1982، ایران عراق را از خاک خود بیرون راند و سوریه نیز خط لوله صادرات نفت عراق را از طریق بندر بانیاس مسدود کرد. چنین وضعیتی باعث شد عراق هر چه بیشتر به سمت شوروی تمایل پیدا کند. سال 1982عراق آتشبس یکطرفهای را اعلام کرد. این خواسته بلافاصله از سوی ایران رد شد. شوروی از آتشبس استقبال کرد، اما در عمل اقدامی برای وادار کردن عراق به قبول شرایط ایران انجام نداد. شوروی همچنان به سیاست بیطرفی ادامه میداد (صدقی 1386، 154).
مسکو سیاست مدارا با هر دو طرف را تا سال 1982 ادامه داد. در تمام این مدت، کرملین از طریق متحدان عرب خود – سوریه و لیبی- که روابط حسنهای با جمهوری اسلامی داشتند، تلاش میکرد با تأمین بخشی از نیازهای تسلیحاتی ایران، محور تهران، طرابلس، دمشق را تقویت کند و مواضع ضدروسی ایران را خصوصاً در مورد قضیه افغانستان تعدیل کند. اما تلاشهای شوروی برای جلب نظر ایران بینتیجه ماند و در عمل سیاستهای جمهوری اسلامی ایران و شوروی به تعویق صدور گاز به شوروی، کاهش حضور دیپلماتیک آن کشور در تهران، بسته شدن کنسولگری شوروی در رشت، تعطیلی بانک ایران و شوروی و بسته شدن انجمن روابط فرهنگی بین دو کشور منجر شد (صدقی 1386، 68).
2-3-7-2- مقطع دوم: حمایت شوروی از عراق
دوره دوم با آزادسازی خرمشهر در سال1361توسط ایران آغاز شد. در خرداد ماه 1361 ایران به رغم توان تسلیحاتی اندک، خرمشهر را آزاد کرد و عراق را به عقب نشینی واداشت. در سایه وضعیت جدید جنگ، رویکرد شوروی به ایران تغییر کرد. شورویها انتظار داشتند ایران با آزاد کردن مناطق تحت اشغالش، به صلح با عراق تمایل نشان دهد. اما ایران با امتناع از مذاکره، درصدد برآمد با بهرهگیری از توان نظامی، اهداف خود را تأمین کند. در این مرحله، شوروی حمایت تسلیحاتی عراق را از سرگرفت. تصمیم مقامات جمهوری اسلامی برای ادامه جنگ حتی پس از رسیدن نیروهای ایران به مرزهای بینالمللی بر نگرانیهای مقامات شوروی افزود (موری 1374، 215).
در سالهای 1983- 1984حمایت شوروی از عراق آشکارتر و گستردهتر شد. مسکو ضمن عقد قرارداد فروش دو میلیارد دلار سلاح به عراق، با فشار بر کره شمالی و دیگر کشورهای کمونیستی تلاش کرد از فروش سلاح به ایران جلوگیری کند (موری 1374، 217). مارک کنز، در اینباره مینویسد:… “دولت شوروی علاقه زیادی ندارد که پیروزی ایران را در جنگ با عراق ببیند. حکومت تهران همانگونه که ضدآمریکایی است، ضدشوروی نیز هست. در این صورت اگر عراق شکست بخورد و یا حزب بعث جای خود را به یک حکومت اسلامی بدهد، شوروی یک متحد مهم را از دست خواهد داد” (صدقی 1386، 70).
استراتژی تنبیه متجاوز ایران باعث شد شوروی کمک مالی و تسلیحاتی خود را به عراق افزایش دهد. در این راستا در گام نخست، یک کمک 5/1 میلیارد دلاری در اختیار بغداد قرار گرفت. در ادامه این کمکها، میگهای 23 و 25 و تانکهای تی 72 و موشکهای زمین به زمین و زمین به هوا و سیل جنگافزارهای مختلف روسی به عراق سرازیر شد و دو هزار مستشار شوروی برای تقویت روحیه ارتش عراق که بسیار ضعیف شده بود به فعالیت پرداختند. رهبران شوروی به وضوح به این نتیجه رسیده بودند که پیروزی نظامی ایران تهدید جدی برای توازن قوا در منطقه به شمار رود بنابراین تمام توان را برای جلوگیری از این امر به کار بردند (امیراحمدی 1384، 82).
در سال 1983، 18 دیپلمات شوروی از ایران اخراج شدند. ایران سران حزب توده را بازداشت و تعدادی از افسران تودهای ارتش را اعدام کرد. شوروی از اعدام اعضای فعال حزب توده در ارتش ایران شدیداً انتقاد کرد و جاسوس بودن آنان را تکذیب نمود (امیراحمدی 1384، 83). در سال 1983 اولین موضع رسمی حمایت شوروی از عراق با سخنرانی گرومیکو آشکار شد. گرومیکو صراحتا ایران را به علت تداوم جنگ سرزنش کرد (رحمتی 1379، 9) در سال 1983، شوروی بار دیگر تحویل سلاح در حجم وسیعتر به عراق را از سرگرفت و تمام تجهیزاتی را که عراق در طی دو سال نخست جنگ با ایران در صحنه نبرد از دست داده بود جایگزین کرد (درودیان 1380، 89).
نوامبر 1983، هزار و دویست مشاور نظامی شوروی به عراق بازگشتند و 400 فروند تانک تی 55 و 250 فروند تانک تی 72 در اختیار عراق قرار گرفت و مقرر شد مقادیر عظیمی موشک گراد، فراگ 7، سام 9 و اسکادبی نیز به عراق تحویل داده شود. عراق تنها کشور بلوک شرق بود که به موشک اسکاد بی مجهز شد (صدقی 1386، 238).
در این دوره، اصرار جمهوری اسلامی ایران بر حمایت از مجاهدین افغانی و محکوم نمون این اشغال، باعث شد نشریات شوروی به صراحت از عراق حمایت کنند. با تیرگی روابط ایران و شوروی، مسکو همکاریهای خود را با عراق وسعت بخشید. سال 1984 موافقتنامه اعطای یک وام بلند مدت 2 میلیارد دلاری بین عراق و شوروی به امضا رسید و میزان خرید نفت شوروی از عراق افزایش یافت. شوروی متعهد شد در برابر خرید قیمت نفت، تجهیزات نظامی در اختیار عراق قرار دهد (رحمتی 1389، 9). مقامات شوروی در قبال استفاده گسترده عراق از سلاحهای شیمیایی هیچ واکنشی نشان ندادند که این به نوعی به معنی حمایت از این اقدام عراق بود.
در ادامه سیاست فشار به ایران، آندره گرومیکو وزیر خارجه شوروی، در دیدار با کمیته هفتگانه عرب که در پی تلاش برای ایجاد آتشبس و پایان دادن به جنگ در مسکو صورت پذیرفت، ایران را به طور صریح مسئول ادامه جنگ با عراق و بحران منطقه دانست و گفت: علاوه بر آن وی از ایران به عنوان “عنصر تهدید کننده شوروی یاد کرد (رحمتی 1389، 9).
به طور کلی طی این دوره، شوروی عمدهترین تأمینکننده سلاح برای عراق بود. بیش از هفتاد درصد نیازهای تسلیحاتی عراق از طریق شوروی تأمین میشد. با توجه به اینکه فروش و صدور اسلحه توسط دول بیطرف نقض آشکار تعهدات بیطرفی بود، عمل شوروی برخلاف قواعد حقوق بینالملل محسوب میشد.
2-3-7-3- مقطع سوم: حمایت شوروی از عراق ( از زمان گورباچف تا پایان جنگ تحمیلی)
دوره سوم از سال 1985 با به قدرت رسیدن گورباچف آغاز میشود. گورباچف در راستای اجرای سیاست تنشزدایی در سیاست خارجی خود و ایجاد رابطه دوستانه با آمریکا، فشار بر ایران را در جهت پذیرش قطعنامه 598 افزایش داد و تسلیحات پیشرفتهتری به عراق ارسال کرد.
پنج روز پس از به قدرت رسیدن گورباچف در مسکو، نیروهای ایرانی عملیات بدر را آغاز کردند اما از رسیدن به همه هدفهای از پیش تعیین شده، بازمانده مجبور به عقبنشینی شدند. به دنبال عدم موفقیت عملیات نظامی ایران، روسها تلاش گستردهای را برای پایان دادن به جنگ در پیش گرفتند (امیراحمدی 1384، 324).
سیاست خارجی درهای باز ایران که از آغاز سال 1985به دنبال موقعیت سخت نظامی شروع شد، پس از عملیات بدر تقویت شد. در راستای این سیاست، روابط ایران با بسیاری از کشورهای منطقه و فرامنطقه همچون فرانسه، آلمان و انگلستان، بهبود یافت (اندیشمند 1383، 62). این رویکرد باعث شد روسها از نادیده گرفتن نقش منطقهای خود از سوی ایالات متحده و پایان جنگ با ابتکار غرب نگران شوند. از سوی دیگر، عراق نیز خود را قربانی احتمالی توافقات ایران و کشورهای غربی میدید. از اینرو، عراق با حمایت ضمنی مسکو در جهت اخلال در روند بهبود مناسبات ایران با دولتهای حاشیه خلیج فارس و کشورهای اروپایی، جنگ نفتکشها را گسترش داد و با حمله به جزیره خارک و شناورهایی ایرانی و غیرایرانی زمینه حضور نیروهای فرامنطقهای را در منطقه خلیج فارس فراهم کرد (اندیشمند 1383، 65). صدام حسین، با سفر به شوروی و دیدار با میخائیل گورباچف و آندره گرومیکو از رهبران شوروی خواست نقش مستقیمی در جهت یافتن راه حلی برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق ایفا کنند. آنها حول محور تحکیم روابط دوجانبه، خرید سلاح از شوروی و تلاش برای خاتمه جنگ ایران و عراق توسط شوروی مذاکراتی انجام دادند (رحمتی 1389).
مقامات شوروی در سال 1985 تلاش کردند با میانجیگری بین ایران و عراق زمینهسازی لازم را برای برقراری صلح انجام دهند اما این تلاشها به علت مخالفت عراق با پرداخت غرامت به ایران، ناکام ماند. شوروی در کنار حمایت رسمی از عراق، بزرگترین تأمین کننده نیازهای تسلیحاتی این کشور محسوب میشد. روزنامه القبس چاپ کویت در این خصوص نوشت: “شوروی یک پل هوایی برای حمل اسلحه و مهمات به عراق برقرار کرده است و گورباچف با ارسال نامهای به برخی سران عرب، به آنان اطمینان داده شوروی اجازه نخواهد داد عراق در جنگ با ایران شکست بخورد” (رحمتی 1385).
پس از به قدرت رسیدن گورباچف، فعالیت دیپلماتیک شوروی در خصوص جنگ ایران و عراق افزایش یافت. با آغاز سال 1986 و انتخاب ادوارد شوارد نادزه به سمت وزیر امور خارجه، سیاست خارجی شوروی در برابر مسائل بینالمللی و منطقهای دستخوش تحول اساسی شد. رهبران جدید شوروی که در پی اعلام سیاست پرسترویکا و گلاسنوست، خواهان ایجاد تغییرات بنیادی در سیاستهای داخلی و خارجی آن کشور بودند سیاست منطقهای خود را به حل و فصل بحران افغانستان معطوف نموده، تلاش کردند از جنگ ایران و عراق به عنوان اهرم فشاری برای کسب امتیاز از طرفین ذینفوذ در مسأله افغانستان از جمله ایران و آمریکا استفاده کنند. روسهادر پی آن بودند با یک بده بستان منطقهای یا بینالمللی،
