
طبقهبندي نوآوريها وجود دارد. که در ادامه به برخي از آنها اشاره ميشود:
الف) نوآوريهاي اساسي (بنيادي) و توسعهدهنده
يکي از طبقهبنديها بر مبناي تمايز ميان فعاليتهاي بنيادي نوآوري، مثل شناسايي نوآوري هم بهعنوان نوآوري اساسي و هم بهعنوان فعاليتي افزايشي ميباشد. نوآوريهاي اساسي تغييرات بنيادي را در فعاليتهاي يک سازمان ايجاد ميکنند و جهشي بزرگ و روشن نسبت به فعاليتهاي جاري سازمان در بردارد. برخي نوآوريها به طور کامل گروه محصولات و خدمات جديد و يا سيستمهاي توليدي و تحويل جديد را نيز شامل ميشوند. نوآوريهاي توسعهدهنده63، از جنبهي ديگر، بهطور انحصاري قابليتهاي موجود سازمان را رشد و توسعه ميدهد و شامل تطابقدهي، تقويت و افزايش خدمات، محصولات موجود و سيستمهاي تحويل و توليد هستند (برگلمن64، 2001، ص56).
ب) نوآوريهاي اداري و تکنيکي
طبقهبندي ديگر، براساس تمايز ميان نوآوريهاي اداري و تکنيکي است. نوآوري تکنيکي مربوط به تکنولوژي محصولات، خدمات و تکنولوژيهاي فرآيند توليد است در حالي که نوآوريهاي اداري شامل ساختار سازماني و فرآيندهاي اداري مربوط به مديريت سازمان ميباشد (دامنپور65 و همکاران، 1998، ص 29).
ج) نوآوري تصادفي در برابر نوآوري استراتژيک
بسياري از شرکتها بر فعاليتهاي اتفاقي خلاقيت براي رسيدن به نوآوري تکيه ميکنند. برخي ديگر هم از رويکردهاي غيرساختارمند و موقت بهره ميبرند که در اغلب موارد سرانجامي جز بهبود کند و پيادهسازي ضعيف نخواهند رسيد. نوآوري استراتژيک، يک رويکرد جامع و سيستماتيک و با تمرکز بر توليد فراتر از نوآوريهاي تدريجي، موقتي و ناپيوسته است. نوآوري زماني استراتژيک شناخته ميشود که يک فرآيند عمدي، قابل تکرار موجب تفاوت قابل توجهي در ايجاد ارزش ارائه شده به مصرفکنندگان، مشتريان، شرکا و بنگاه شود (پالمر و همکاران66، 2007، ص 40).
د) نوآوري باز در برابر نوآوري بسته
براي توصيف روند تحولات اخير در حوزه مديريت نوآوري چسبرو67 (2003) عبارت نوآوري باز68 را مطرح نمود. از نظر چسبرو و همکاران (2006) نوآوري باز عبارت است از استفاده هدفمند از جريان ورودي و جريانهاي خروجي دانش جهت شتابدهي به نوآوري دروني و سپس توسعه بازارها براي استفاده بيروني از نوآوري. نوآوري پاراديمي است که بيان ميکند سازمانها ميتوانند و بايد هنگامي به دنبال ارتقاي فناوري خود هستند، ايدههاي بيروني را علاوه بر ايدههاي دروني، از مسيرهاي دروني و بيروني به بازار بکار گيرند. (چسبرو و همکاران، 2006، ص 46). در گذشته بسياري از سازمانهاي صنعتي بر پژوهش و توسعه دروني در فعاليتهاي خود متمرکز بودند (گرونلاند و همکاران69، 2010، ص 108). در مقابل بعضي از سازمانها چندين دهه با شرکاي بيروني همکاري فعالانهاي در فرآيندهاي نوآوري خود داشتهاند (مووري70،2009، ص 12). فرآيندي که در آن سازمانها فناوريهاي خود را به طور دروني کشف، توسعه و تجاريسازي مينمايند، نوآوري بسته71 ناميده ميشود. اگرچه اين مدل براي مدت زماني به خوبي عمل نمود، اما فضاي نوآوري کنوني متحول شده و در سالهاي اخير روند همکاري نوآوري بيرون از مرزهاي سازماني شدت يافته است (چسبرو، 2006، ص 47).
مدل نوآوري باز تحولاتي در رويکرد سازمانها به مديريت راهبرد فناوري ايجاد نمود که طي چندين سال به عنوان پاسخي به تغييرات مهم در محيط رقابتي شکل گرفته بود. اين تغييرات شامل افزايش پويايي و تلاطم جهاني شدن بازارها و فعاليتهاي کسبوکار، تشديد رقابت و پيشرفتهاي سريع در توسعه فناوري ميباشد. علاوه بر اين، اين تحولات شامل پايان کار مدل خطي نوآوري، افزايش اتکاي سازمانها به منابع خارجي فناوري، توسعه نگرش سازمانها به سوي به کارگيري کانالهاي چندگانه جهت استفاده از فناوري و بينالمللي شدن فعاليتهاي پژوهش و توسعه و نوآوري صنعتي ميباشد (ولف72،2006، ص 20).
فرض اصلي مدل نوآوري بسته اين است که نوآوري موفق نيازمند کنترل است (چسبرو، 2003، ص 18). اين منطق به شدت تمرکز بر داخل دارد، زيرا نميتوان تضمين نمود که فناوريها يا ايدههاي ساير سازمانها دردسترس بوده و از کيفيت کافي برخوردار باشند. اما سازمانها دريافتند که اهميت يک چنين کنترلي در حال افول است. نيازي نيست ايدههاي باارزش در داخل سازمان توليد شده و انتشار آن ايدهها در بازار نيز حتماً توسط فعاليتهاي خود سازمان انجام شود. اين امر بدين معنا است که سازمانها نه تنها ايدهها و فناوريهاي داخلي خود را به همراه مسيرهاي داخلي به بازار بکار ميگيرند، علاوه بر اين آنها ميتوانند و بهتر است از ايدهها و فناوريهاي خارجي و نيز مسيرهاي خارجي به بازار براي پيشبرد پروژههاي نوآوري خود استفاده کنند (چسبرو، 2003، ص 22). در حقيقت اقدامات نوآوري بايستي بدون به مخاطره انداختن اسرار تجاري سازمان، از بينشها، قابليتها و حمايت ساير سازمانها بهرهبرداري نمايد (ولپرت73، 2002، ص 78).
به منظور عملياتي نمودن مفهوم نوآوري باز چارچوبهاي مختلفي از سوي محققان مطرح شده است. به عنوان مثال چارچوب ليشتنهالر که شامل چهار بعد اکتشاف دروني و بيروني و بهرهبرداري دروني و بيروني ميباشد استفاده شده است. اکتشاف دروني بيانکننده خلق دانش جديد در درون سازمان ميباشد، مانند اختراعات حاصل از پژوهشها که سبد فناوريهاي موجود در يک سازمان را توسعه ميدهند. اکتشاف بيروني اشاره به اکتساب دانش از منابع بيروني دارد. بهرهبرداري دروني به معناي بهکارگيري دانش در محصولات خود سازمان ميباشد. بهرهبرداري بيروني نيز اشاره به انتقال دانش به بيرون از سازمان ( به عنوان مثال از طريق فروش حق امتياز) دارد ( اخوان و همکاران،1392، ص 3).
و) نوآوري فرآيند و محصول
معمولاً عبارت است از تمايز قائل شدن و جدا کردن نوآوريهاي محصول که محصولات و خدمات جديد را ايجاد ميکند و نوآوريهاي فرآيند، که هزينه توليد محصولات موجود را کاهش ميدهد يا امکان توليد محصول جديد را ميسر ميسازد اگر چه نوآوري در فرآيند و محصول دست در دست هم پيش ميرود، اما اين تفاوت به شکل شفاف و با خطوط روشن قابل تشخيص نيست. در اينجا نوآوري فرآيند بهعنوان يک سرمايه براي مهارتها، منابع و رقباي شرکت توصيف ميشود که زمينه را براي يک شرکت توليدي جهت نوآوري در محصول فراهم ميسازد. ديدگاهي که نوآوري محصول را پذيرفته باشد، هم تغييرات هزينهي صرفهجويي در فرآيند توليد و هم معرفي تکنولوژي جديدي که باعث توليد محصولات جديد شود را در بر ميگيرد. همچنين نوآوريهاي تکنولوژي بر مبناي فعاليتهاي R&D، نوآوريهاي فرآيند خوانده ميشود، البته ممکن است مهارتهاي بازارمحور و شايستگي در رقابت نيز نوآوري فرآيند خوانده شود(داويس74، 1998 ، ص 364).
2-2-3.4. مفهوم و انواع نوآوري فرآيند
به گفته دستورالعمل اسلو75 (2005)، نوآوريهاي فرآيند به منظور کاهش هزينه توليد يا تحويل هر واحد، افزايش كيفيت يا توليد يا تحويل محصولات جديد يا با بهبود قابل توجه مورد توجه قرار ميگيرند. هدف غايي از نوآوري فرآيند در اين دستورالعمل، تقويت بهرهوري دانسته شده است (دستورالعمل اسلو، 2005، ص 20). نوآوريهاي فرآيندي ممكن است شامل چنين مواردي بشوند: مواد ورودي، ويژگيهاي شغل، جريان كار و اطلاعات (آبژناثي و اوتربک76، 1978، صص 47-41).
در مورد انواع نوآوري فرآيند، مناسب است توجه گردد كه يك فرآيند بطور عملي شامل چه مواردي ميشود كه اين خود شايد بتواند نگاه مناسبتري از نوآوري فرآيند را ارائه دهد. داونپورت (1993) فرآيندهاي معمول در شرکتهاي توليدي را شامل دو گروه فرآيندهاي عملياتي و مديريتي برميشمرد. وي فرآيندهاي عملياتي را مواردي شامل توسعه محصول، كسب مشتري، شناسايي نيازهاي مشتري، ساخت، پشتيباني يكپارچه، مديريت سفارش، خدمات پس از فروش و فرآيندهاي مديريتي را شامل نظارت بر عملكرد، مديريت اطلاعات، مديريت داراييها، مديريت منابع انساني، برنامهريزي و تخصيص منابع ميداند (دانپورت77، 1993 ، ص 8).
ريچ اشتين و سالتر78 (2006) به اقتباس از پيمايش نوآوري انگليس (2001) گونههاي نوآوري فرآيند را شامل معرفي ماشينآلات و تجهيزات جديد (با فراواني 37 درصد ) مانند ماشينهاي خودكار ماكارونيسازي، جوشكاري خودكار مواد PVC و سيستمهاي روشنايي تونل با شكلدهي تزريقي، تغييرات در فرآيندهاي توليد (با فراواني 6/16 درصد) همچون اصلاح شگردهاي پردازش كاتدي، معرفي بستهبندي حجمي محصولات داراي پوشش، تغيير از سيستم انباشتي تجمعي به سيستم مستمر متراكمسازي انرژي، استفاده از فناوريهاي اطلاعات و ارتباطات ( با فراواني 15 درصد) همچون استفاده از فناوريهاي ICT در طراحي (مثل استفاده از CAD براي طراحي آشپزخانه) و استفاده از فناوريهاي جديد ارتباطاتي (همچون نرمافزار مديريت شبکهاي، شکايات، سايت تجارت الکترونيک براي فروش و خدمات) و اقدامات جديد مديريت(با فراواني 8/8 درصد) همچون معرفي سيستمهاي توليد ناب، تغيير از خط توليد مونتاژ به يک روش عمليات مونتاژ تک نقطهاي، و ساير نوآوريهاي فرآيند( با فراواني 7/11 درصد) معرفي ميکنند (ريچ اشتين و همکاران، 2006، صص 682-653).
در دستورالعمل اسلو، نوآوري فرآيند جدا از نوآوري سازماني و نوآوري بازاريابي لحاظ شده است و تعريف آن به اين صورت است. يک نوآوري فرآيند، پيادهسازي يک روش توليد يا تحويل جديد يا بهبود قابل توجه آن است. اين شامل تغييرات مهم در شگردها، تجهيزات و يا نرمافزارها ميشود. روشهاي توليد شامل شگردها، تجهيزات و نرمافزارهاي مورد استفاده براي توليد کالاها يا خدمات هستند که از مثالهاي آن پياده کردن تجهيزات جديد خودکار روي يک خط توليد يا استفاده از طراحي به کمک رايانه79 براي توسعه محصول ميباشد (دستورالعمل اسلو، 2005، ص 49).
همچنين در اين دستورالعمل روشهاي تحويل، بيشتر در مورد پشتيباني شرکت و در بردارنده تجهيزات، نرمافزارها و تجهيزات براي قرار گرفتن به عنوان منبع وروديها، تخصيص موجوديها در درون شرکت يا تحويل محصولات دانسته شده است که بهعنوان مثال نيز استفاده از بارکد يا سيستم پيگيري کالا از طريق شناسايي با فرکانس راديويي80 ذکر شده است. همچنين در دستورالعمل اسلو، تجهيزات و شگردها و نرمافزارهاي جديد و بهبوديافته در فعاليتهاي حمايتي پيراموني در شرکت مثل خريد، حسابداري، محاسبات و نگهداري نيز در زمره نوآوري فرآيند ذکر شده است. مثلاً استفاده از فناوري ارتباطات و اطلاعات چنانچه براي بهبود کارايي و يا کيفيت يک فعاليت حمايتي پيراموني مورد توجه باشد، يک نوآوري فرآيند است (دستورالعمل اسلو، 2005 ، ص 50).
يک نوآوري سازماني، به کارگيري يک روش جديد سازماني در اقدامات کسبوکار شرکت، سازماندهي محيط کار يا روابط بيروني است. اين نوع نوآوري در اقدامات مديريتي، سازماندهي محيط کار و روابط بيروني شرکت قابل توجه است (دستورالعمل اسلو، 2005، ص 51).
نتايج يک سري تحقيقات جامع در نوآوري که معمولاً به طور دورهاي جهت ارزيابي نوآوري سطح شرکتي در کشور انگليس انجام ميشود، در سال 2001 نوآوريهاي فرآيند را در قالب موارد زير طبقهبندي نمود ( اسکندري و همکاران، 1390، صص 15-14):
ساختاري (ساختاردهي مجدد): اين نوآوري بيشتر مربوط به ساختار کلي سازمان و همچنين شيوه همکاري آن با ساير سازمانها است که مواردي همچون ادغام، سازماندهي مجدد، تغيير موقعيت، گسترش فعاليت را در بر ميگيرد. در اين نوآوري، سازمان يا شرکت به دنبال آن است تا با نگاهي دوباره به روابط درون و برونسازماني، ساختاري مناسب و نو را براي کسب مزيت رقابتي طراحي و اجرا نمايد.
سيستمهاي مديريت منابع انساني: اين نوع نوآوري، مفاهيم مربوط به منابع انساني را جدا از فرآيندمحوري يا فناوري توليدي و همچنين متفاوت از موارد مربوط به سازماندهي و چينش منابع و نيروها مينگرد و به آن نگاهي مجزا دارد. اين نوع نوآوري با اين تفکر رواج يافته است که مرکز راهبردهاي هر شرکت و سازمان، نيروي انساني آن است و توجه مدام به اين مفهوم
