
ه سالهای 1385 تا 1389 میباشد.
1-12- روش تجزیه و تحلیل اطلاعات
پژوهش حاضر برای تحلیل اطلاعات از یک مدل آنالیز کواریانس1 استفاده نموده و تجزیه و تحلیل دادهها به دلیل نوع دادههای موجود به صورت دادههای مقطع زمانی انجام میشود. در روش تجزیه و تحلیل دادههاي مقطعی، ویژگیهای متغیرهای مربوط برای تمامی مقاطع در دورهی زمانی مورد نظر بررسی میشوند. برابری تعداد دادهها در هر مقطع لازم نیست و همچنین میتوان متغیرهایی داشت که در یک مقطع برای دورهی زمانی مورد بررسی ثابت باشند.
در ادامه به بیان ویژگیهای موجود در مدل این پژوهش پرداخته شده است.
Y= F (C, E, A, P, B, M, X, S) مدل شماره 1-1
C = ویژگی مکانی
E = ویژگی فردی
A = ویژگی فعالیت
P = ویژگی بنگاه
B = نوع بانک عامل
M = نوع دستگاه اجرایی
X = انحراف از تسهیلات پیشبینی شده (ویژگی مخارج)
S = سهم تسهیلات (ویژگی مخارج)
لازم به ذکر است که نوع بانک عامل و نوع دستگاه اجرایی جزء سایر ویژگیها دستهبندی میشوند.
در این مطالعه به بررسی تأثیر هر یک از ویژگیهای عنوان شده بر روی انحراف از اشتغال پیشبینیشده در بنگاههای کوچک و متوسط زودبازده پرداخته و مدلهای ارائه شده به صورت کلی و تفکیک شده برای سالهای 1385 تا 1389 خواهند بود. پژوهش حاضر برای اعمال رگرسیونها از نرمافزار Eviews 6 استفاده خواهد نمود.
1-13- پالایش دادهها
دادههای گردآوری شده توسط اداره تعاون، کار و امور اجتماعی استان کرمان برای استفاده در این پژوهش با استفاده از اطلاعات بهدست آمده از طرح تمامشماری بنگاههای کوچک و متوسط زودبازده استان، کنترل و تصحیح شده است. برخی از کنترلها و تصحیح دادههای مورد استفاده به قرار زیر است:
دادههای سامانه بنگاههای کوچک و متوسط زودبازده استان کرمان با آنچه که از دادههای طرح تمامشماری این استان بهدست آمده، تا حدودی متفاوت است. به این دلیل که اطلاعات موجود در این سامانه شامل طرحهایی میشود که به بانک معرفی شدهاند و امکان دارد که افراد بعد از تصویب طرح به دلیل مشکلاتی چون عدم توانایی برای فراهم کردن ضمانتنامه معتبر و مواردی از این قبیل، به دنبال دریافت تسهیلات نرفته و تنها اطلاعات آنها در سامانه ثبت شده است. بر این اساس اطلاعات موجود در سامانه با اطلاعات بهدست آمده از طرح تمامشماری متفاوت بوده و سامانه طرحهای کوچک و متوسط زودبازده، تعداد بنگاههای دریافتکننده تسهیلات را بیش از آنچه که هست، نشان میدهد. از 3048 داده طرح تمامشماری، 2398 طرح با طرحهای موجود در سامانه این استان یکی بوده و بنابراین تقریباً آمارهای مورد استفاده در این پژوهش بر اساس اطلاعات بهدست آمده از طرح تمامشماری در استان کرمان، تصحیح شده است.
در سامانه اطلاعات مربوط به بنگاههای کوچک و متوسط زودبازده این استان، برای یک طرح چندین کد استفاده شده است. بنابراین با بررسی طرحهایی که مثل هم بوده و تنها دارای کد یکسان نبودهاند، اطلاعات تکراری حذف شده است. از 38164 طرح معرفی شده به کارگروه اشتغال برای دریافت تسهیلات، 183 طرح تکراری بوده که حذف شدهاند. علت استفاده چندین کد متفاوت برای یک طرح در دادههای موجود در سامانه طبق گفته مسئول بخش اشتغال این استان، قطع سیستم در حین وارد کردن اطلاعات بنگاهها و عدم اصلاح اطلاعات وارد شده بعد از اتصال میباشد. همچنین به بعضی طرحها تسهیلات تعلق گرفته است؛ اما متقاضی بهدلیل کافی نبودن تسهیلات برای اجرای طرح، درخواست پیگیری مجدد طرح را نموده؛ ولی اطلاعات قبلی برای همان طرح از سامانه حذف نشده و برای یک طرح، دو کد متفاوت استفاده شده است.
مشخص نبودن تاریخ بهرهبرداری طرحها در اطلاعات موجود در سامانه این استان. جهت دستیابی به تاریخ بهرهبرداری طرحها از تاریخ آخرین پرداخت به طرحها استفاده شده است. بر این اساس حدود 3 الی 4 ماه بعد از تاریخ آخرین پرداخت، تاریخ بهرهبرداری طرحها بهدست آمده است.
1-14- خلاصه و جمعبندی
در این فصل کلیاتی در مورد اهمیت و ضرورت تحقیق حاضر و نیز در مورد فرضیات مورد استفاده و همچنین مشکلات موجود در جمعآوری دادهها، مطالبی بیان شد. حال با شناخت کلی از اهداف این پژوهش در فصل بعد به بیان خلاصهای از کارهای انجام شده در راستای بنگاههای کوچک و متوسط پرداخته میشود تا بتوان از نتایج آنها در این مطالعه استفاده نمود.
فصل دوم
ادبیات تحقیق
2-1- مقدمه
اگرچه مطالعات زیادی در زمینه اهمیت و نقش بنگاههای کوچک و متوسط در ایجاد اشتغال صورت گرفته؛ اما در کمتر مطالعهای به بررسی میزان تحقق اشتغال ایجاد شده در مقایسه با اشتغال پیشبینی شده پرداخته شده و عوامل مؤثر بر آن بررسی گردیده است. در ذیل به بعضی از تحقیقات انجام شده در زمینه بنگاههای کوچک و متوسط اشاره میشود.
2-2- مروری بر مطالعات خارجی
برای اولین بار در سال 1973 نظریه «کوچک زیباست» توسط شوماخر2 اقتصاددان آلمانی، در ادبیات اقتصادی مطرح گردید. در این استراتژی به طور خلاصه بر این امر تأکید میشود که مهمترین مسأله کشورهای جهان سوم، بیکاری و افزایش مهاجرت روستاییان به شهرها است. لذا برنامهها و سیاستهای صنعتی میبایست در راستای کاهش بیکاری و بهبود وضع اکثریت مردم باشد. با توجه به این هدف وی معتقد است که:
نخست، فرصتهای اشتغال باید در مناطق روستایی و شهرهای کوچک به وجود آید،
دوم، به طور متوسط این فرصتها باید به اندازه کافی ارزان باشند،
سوم، با توجه به اینکه جمعیت کشورهای در حال توسعه از آموزش کافی برخوردار نیست و نرخ بیسوادی بالا است، روشهای تولید باید نسبتاً ساده باشد،
چهارم، روشهای تولید باید به صورتی باشد که از منابع محلی استفاده کند و
در نهایت وی معتقد است که اهداف فوق از رهگذر ایجاد بنگاههای کوچک قابل تحقق است.
بیرچ3 (1987) در اواخر دهه 80 میلادی به واسطه تحقیقی که انجام داده، موضوع ایجاد فرصتهای شغلی در محدوده بنگاههای کوچک را مورد توجه قرار داده است. بیرچ پیش از آن و در سال 1981 نتایج مطالعات طولانی خود را بر ایجاد فرصتهای شغلی در ایالات متحده آمریکا منتشر کرده و نشان داده بود که دیگر بنگاههای بزرگ ایجادکنندگان اصلی اشتغال نیستند، بلکه اکثر شغلهای جدید را بنگاههای کوچک ایجاد میکنند.
بر اساس مطالعات در تحقیقات اکس4 در دهه 80 میلادی، در اکثر کشورهای اروپای شرقی به دلیل عوامل سیاسی 30 تا 40 سال اخیر، همچنین نبود اندیشه کارآفرینی و انگیزههای نوآورانه که عمدتاً میراث بازمانده از دوران کمونیسم است، سهم بنگاههای کوچک از اشتغال صنعتی بسیار پایین بوده است. با این حال آنچه به خوبی مشهود است، جریان انتقال نیروی کار از بنگاههای بزرگ به سمت بنگاههای کوچک در اروپا و آمریکا است. با توجه به توان و ظرفیت بنگاههای کوچک در ایجاد فرصتهای شغلی، تأکید سیاستگذاران دولتی در اغلب کشورها، کاهش نرخ بیکاری از طریق رشد این بنگاهها بوده است.
رابینسون5 (1354) نیز استفاده از بنگاههای کوچک را برای از میان بردن تدریجی بیکاری و بیکاری پنهان پیشنهاد میکند. وی از چین به عنوان کشوری نام میبرد که توانسته است با تمهیداتی در مورد بنگاههای کوچک روستایی، میزان بهرهوری و اشتغال را افزایش دهد. رابینسون با حمله به مواضع کلاسیکها (به عنوان اقتصاددان نئوکینزی) بیان میکند که دست نامرئی و فرض اشتغال کامل زاییده تخیل انسان است، اما واقعیت وجود بیکاری فراگیر، خصوصاً در کشورهای کمتر توسعهیافته است. راهی که رابینسون پیشنهاد میکند توسعه صنایع با گرایش کاربر و گسترش بنگاههای کوچک با فناوری مدرن است.
گرتلر و گيلکريست6 (1991) در تحقيقي رابطه سيکلهاي تجاري، سياستهاي پولي و رفتار بنگاههاي صنعتي کوچک را بررسي کردند. آنها نشان دادند که اين بنگاهها بر خلاف بنگاههاي بزرگ صنعتي رفتار سيکلي از خود بروز ميدهند. علاوهبراين نتايج آنها حاکي از اثرگذاري سياستهاي پولي انقباضي بر توليد آنها است. در واقع چنين سياستهايي در يک دوره دو ساله، توليد آنها را بيشتر از بنگاههای بزرگ کاهش ميدهد. آنها نشان دادند که بنگاههاي کوچک بیشتر نسبت به تغييرات با وقفه GNP تحت تأثير قرار ميگيرند.
ديويس و همکاران7 (1993) در پژوهشي بررسي کردند که چگونه رفتار ايجاد و از بين رفتن شغل در آمريکا با اندازه بنگاه تغيير ميکند. آنها تحقيق خود را در بازه زماني 1988-1972 انجام داده و نشان دادهاند که:
1- تصورات رايج در مورد ايجاد شغل توسط بنگاههاي کوچک ناشي از تفسير نادرست از دادهها بوده است.
ن آن آنمئدسز د2- بسياري از مطالعات انجام شده درباره ايجاد شغل بر اساس دادههايي بوده است که برای بررسي رابطه اندازه بنگاه و ميزان ايجاد شغل نامناسب بودهاند.
3- تعداد مشاغل با اندازه بنگاه رابطه مستقيمي داشته و بهشدت افزاينده است.
4- بنگاه کوچک تنها نرخ بالاتری در ايجاد اشتغال ناخالص دارد و نه در ايجاد اشتغال خالص.
بروور و همکاران8 (1996) در تحقيقي به بررسي کارايي 280 بنگاه کوچک در آمريکا که از سال 1986 فعال بودند، پرداختند. آنها نشان دادند که استفاده از وامهاي ضمانت شده اداره بنگاههاي کوچک منجر به کم شدن کارايي اين بنگاهها ميشود. نتايج آنها حاکي از آن است که يارانهها ميتوانند منجر به پيامدهاي ناخواسته و نامناسبي شوند؛ البته اگر ريسک داراييهايي که بنگاهها بهدست ميآورند از ريسک داراييها در صورت نبود اين يارانهها بيشتر باشد. ضمناً آنها نشان دادند محدويتهاي پرداختي که اين بنگاهها با آن مواجه ميشوند چندان تأثیري بر کارايي ضعيف آنها ندارد.
داساناياکا9 (1997) در پژوهشي درباره بنگاههاي کوچک و متوسط در دو کشور پاکستان و سريلانکا پيشنهاداتي در مورد سياستهاي مربوط به اين بنگاهها به منظور تسريع در رد کل اقتصاد ارائه ميدهد. از جمله پيشنهادات وي اين است که اين بنگاهها اغلب در مناطق شهري توسعه يافتهاند، لذا بهتر است بهمنظور ايجاد توازن و توزيع درآمد سياستهايي اتخاذ شود تا اين بنگاهها در مناطق روستايي نيز توسعه يابند. علاوهبر اين، وي با اشاره به اهميت اين بنگاهها نياز به يک پايگاه آماري منسجم جهت بررسي اثرات اين بنگاهها بر توليد و اشتغال را متذکر ميگردد.
اسمالبن و نرت10 (1999) به بررسی توسعه بنگاههای کوچک در مناطق دورافتاده روستایی شمال انگلستان پرداخته و به رابطه میان سطح بنگاههای کوچک و متوسط و اشتغال ایجادشده در مناطق جغرافیایی مختلف پرداختهاند. آنها به این نتیجه رسیدهاند، درحالیکه تفاوت اندکی بین بنگاههای کوچک و متوسط در مناطق شهری و روستایی در شرایط رشد آنها وجود دارد؛ اما شرکتهای روستایی بهطور معناداری امکان ایجاد اشتغال بیشتری دارند.
نابخوندان و یمرمن به پژوهشی در مورد بنگاههای کوچک پرداختند که حاصل تحقیقات آنان به طور گستردهای از طرف سازمان یونیدو11 (UNIDO) و سازمان بینالمللی کار12(ILO) منتشر شده است. دو اقتصاددان مذکور با معطوف داشتن توجه خود بهتجارب بنگاههای کوچک در کشورهای آسیایی- اروپایی، به ارائه روشهای کاربردی در مدیریت بنگاههای کوچک و چگونگی توسعه آنها در مناطق کمتر توسعه یافته، پرداختهاند.
اسمالبن13 (2004) در مقالهای با عنوان مقایسه وضعیت اشتغال در بنگاههای کوچک در مقابل سایر بنگاهها، به بررسی تأثیر بنگاههای کوچک بر ایجاد اشتغال میپردازد و بیان مینماید که با توجه به وضعیت بازار نیرویکار محلی، رشد اشتغال در بنگاههای کوچک روستایی به نسبت بیشتر از بنگاههای کوچک شهری است. وی بر این باور است که هر متغیر برونی که در هر زمانی منجر به رشد تولید شود، رشد اشتغال را هم در پی دارد.
هایاشی14 (2004) در مقالهای با عنوان توسعه بنگاههای کوچک در اقتصاد اندونزی، پیشرفت کارگاههای کوچک و متوسط در اندونزی طی سال های 1996- 1986 را بررسی کرده است و
