
هاي مختلف قابل بررسي است. تمثيلات قرآن به عنوان يکي از جلوههاي ادبي قرآن ميتواند اعجاز ادبي و بلاغي قرآن را بازگو نمايد. مفسّري که دغدغه او تبيين اين بعد از قرآن است تلاش او نيز عمدتاً معطوف به همينسو خواهد بود. مفسّر تربيتي با نگاه ويژه خود، تمثيلات را ميداني براي نقشآفريني تربيتي خود ميبيند و با تحليل زواياي مختلف آنها ميکوشد رسالت اين دسته از آيات و تعبيرات قرآن را در راستاي اهداف و مقاصد قرآن تبيين نمايد؛ از اينرو، نه مانند مفسّران ادبي تنها بر جنبه هاي بلاغي و زيباشناسانه آن متمرکز ميشود و نه مانند ديگر مفسّران به سادگي و با توضيح مختصر از کنار آن ميگذرد.
برايمثال، يکي از مفسّران در تبيين “تشبيه همسر به لباس” در آيه 187 بقره و در فراز “هُنَّ لِباسٌ لَكُم واَنتُم لِباسٌ لَهُنّ” مينويسد:
قرآن كريم كتاب نور و هدايت است؛ از اينرو، در كنار مباحث علمي، عقلي و فقهي، نكتههاي اخلاقي و تربيتي را نيز كه صبغه ضمانت اجراي احكام فقهي و حقوقي دارد بيان ميكند. در اين آيه پس از حكم جواز آميزش در شبهاي روزه، همسران را لباس يكديگر ميداند: “هُنَّ لِباسٌ لَكُم واَنتُم لِباسٌ لَهُنّ”. در اين تشبيه لطيف (تشبيه همسر به لباس)، نكات تربيتي دقيقي است كه برخي از آنها بدين شرح است:
1. لباس مانع از آسيب است. ازدواج هرچند اطفاي غريزه را به همراه دارد؛ ليكن صبغه ملكوتي آن صيانت از گناه و حراست از نگاه آلوده است. آنچه از حضرت رسول اكرم9رسيده كه: “من تزوّج فقد أحرز نصف دينه”711 ناظر به همين نكته فاخر است. زن با انتخاب شوهر و مرد با انتخاب همسر بهانهاي براي آسيب پذيري ندارد.712 مهمترين بهرهاي كه از ازدواج نصيب همسران ميشود صيانت گوهر دين از غارت ابليس از خارج، و چپاول هوس از داخل است.
2. لباس عيوب انسان را ميپوشاند و آبرو را حفظ ميكند. زن و شوهر نيز بايد عيوب هم را بپوشانند و آبروي اجتماعي يكديگر را حفظ كنند.
3. لباس، انسان را از گرما و سرما و… حفظ ميكند. زوجين نيز بايد در حوادث تلخ و شيرين و گرم وسرد زندگي، موجبات دلگرمي هم را فراهم كنند.
4. ميان لباس و كسي كه آن را پوشيده رابطهاي تنگاتنگ و صميمي است كه بيگانه ميان آن دو راه ندارد. رابطه زوجين نيز بايد چنين باشد تا بيگانهاي به درون زندگي آنان راه نيابد كه به اسرارشان پيبرده، احيانًا فتنهگري كند.
5. اعضاي بدن با لباس در تماس است و لباس از تماس مستقيم آنها با بيرون ممانعت ميكند. زوجين نيز بايد در همان ارتباط صميمي زناشويي خويش تماس غريزي برقرار كنند، زيرا نه ميتوان زن و شوهر را از داشتن تمايل جنسي برحذر داشت و نه ميتوان جلوي آن را براي بيگانه باز گذارد، بلكه بايد غرايز را بدون تعطيلْ محدود و تعديل كرد، چنانكه لباس، انسان را محدود ميكند.
6. انسان پوشيدن لباس آلوده و وصلهدار را خوش ندارد. در انتخاب همسر نيز بايد چنين دقتهايي اعمال شود.
7. لباس مايه آرامش انسان است. زن و شوهر نيز موجب آرامش يكديگرند. قرآن از شب، هم به “لباس” تعبير كرده است: “وجَعَلنَا الَّيلَ لِباسا”713 و هم به سكونت و آرامش: “هُوَ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الَّيلَ لِتَسكُنوا فيه”714. اين دو تعبير درباره زوجين نيز آمده است: “هُنَّ لِباسٌ لَكُم واَنتُم لِباسٌ لَهُنّ”، “ومِن ءايتِهِ اَن خَلَقَ لَكُم مِننفُسِكُم اَزوجًا لِتَسكُنوا اِلَيها وجَعَلَ بَينَكُم مَوَدَّةً ورَحمَة”.715
8. لباس آرايه انسان است و به وي زينت ميبخشد. زن و شوهر نيز بايد زينت يكديگر باشند. زن و شوهر كنار هم موقعيتي در خانواده و اجتماع پيدا ميكنند كه در گذشته آن را نداشتهاند، از اينرو به آنها با احترام بيشتري برخورد ميشود.
حاصل اينكه غرض اصلي از ازدواج، اطفاي غرايز جنسي نيست، بلكه تأمين رفاه و آرامش در پرتو تأسيس كانون گرم خانواده و نيز بقاي نسل است” 716
ب. تبيين تمثيلي معارف قرآن
با توجّه به کارکردهاي تمثيل در قرآن که مورد اشاره قرار گرفت مفسّر ميکوشد از تمثيلات آفريده ذهن خلّاق خويش و نيز بهره گيري از تمثيلات ديگران؛ مانند تمثيلات منقول در روايات تفسيري و کتب روايي و نيز تمثيلات عالمان، حکيمان و عارفان، به جذّابسازي، تنوّعبخشي، عينيسازي، متقاعدسازي و تأثيرگذاري هر چه بيشتر بر مخاطب بهمنظور تعامل بهتر با قرآن و دستيابي به اهداف و مقاصد آن اقدام کند. مفسّر قرآن بهعنوان شاگرد مکتب قرآن و اهل بيت 7 با الگوگيري از روش ايشان در تبيين معارف دين و تفسير آيات قرآن، به کاربست حدّاکثري و معقول اين ابزار در تفسير خويش همت ميگمارد.
در روايات تفسيري ميتوان نمونههاي بهرهگيري معصومين7 از تشبيهات و تمثيلات را بهعنوان ابزار تفسير قرآن جستجو کرد. برايمثال حضرت علي7 در تفسير آيه “وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَليم؛ و مشرق و مغرب از آنِ خداست پس به هر سو رو كنيد، آنجا روى [به] خداست. آرى، خدا گشايشگر داناست”717 در تبيين معناي “وَجْهُ اللَّهِ” از تمثيل بهره گرفتند. به نقل روايات، جاثليق (نصراني) به همراه هيئتي از مسيحيان به مدينه آمده از ابوبکر پرسيدند صورت خدا کجاست؟ ابوبکر از پاسخ درمانده شد. آنگاه که پاسخ را از امام علي7 جويا شدند امام دستور برافروزي آتشي داده و با اشاره به آتش، از وجه و صورت آن پرسيدند: پاسخ ايشان اين بود که صورتي براي آن متصور نيست؛ بلکه از هرجهتي بنگري وجهي دارد. امام7 فرمود: آتشي که مخلوق پروردگار است صورتي متعيّن ندارد. خداوند نيز اين چنين است.718
نمونه ديگر، پاسخ امام صادق به شبهه ابن ابي العوجاء از امام صادق 7 درباره آيه ” إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْليهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَزيزاً حَكيما” است که پرسيد: گناه پوستهاي جديد چيست که عذاب ميشوند در حالي که گناه با پوست اصلي صورت گرفته و اين با عدالت خداوند ناسازگار است. امام 7 پاسخ دادند: “هى هى و هى غيرها؛ پوستهاى نو همان پوستهاى سابق و در عين حال غير آن است”. ابن ابي العوجاء براي فهم اين سخن تقاضاي تمثيل کرد. امام فرمودند:
“أرايت لو ان رجلا اخذ لبنة فكسرها، ثم ردها فى ملبنها، هى، و هى غيرها؛ اگر کسي خشتي را بشکند و مجددا از آن خشت تازه اي قالب زند، اين خشت دوّم همان خشت اوّل است و در عين حال خشت جديدي است”719(اما مادّه آن همان خشت اوّل است)
به عنوان نمونهاي از پردازش تمثيلي يک موضوع قرآني، ميتوان به تبيين تمثيلي اهميّت جهاد و نقش آن در کمال و عزّت انسان ها که در تفسير نمونه ارائه شده اشاره کرد:
“لا يَسْتَوِي الْقاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَ الْمُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدِينَ دَرَجَةً وَ كُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَى الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيما؛ مؤمنان خانهنشين كه زيان ديده نيستند با آن مجاهدانى كه با مال و جان خود در راه خدا جهاد مىكنند يكسان نمىباشند. خداوند، كسانى را كه با مال و جان خود جهاد مىكنند به درجهاى بر خانهنشينان مزيّت بخشيده، و همه را خدا وعده [پاداش] نيكو داده، و [لى] مجاهدان را بر خانهنشينان به پاداشى بزرگ، برترى بخشيده است”720
“جهاد يك قانون عمومى در عالم آفرينش است، و همه موجودات زنده جهان اعم از نباتات و حيوانات به وسيله جهاد موانع را از سر راه خود بر مىدارند، تا بتوانند به كمالات مطلوب خود برسند.
براي مثال، ريشه درختى را مىبينيم كه براى به دست آوردن غذا و نيرو، به طور دائم در حال فعاليت و حركت است، و اگر روزى اين فعاليت و كوشش را ترك گويد، ادامه زندگى براى او غير ممكن است.
به همين دليل در هنگامى كه در حركت خود در اعماق زمين با موانعى برخورد كند، اگر بتواند آنها را سوراخ كرده و از آنان مىگذرد، عجيب اين است كه ريشههاى لطيف گاهى همانند متههاى فولادى با موانع به نبرد بر مىخيزند، و اگر احيانا اين توانايى را نداشت، راه خود را كج كرده و دور زدن از آن مانع مىگذرد.
در وجود خود ما در تمام شبانه روز حتى در ساعاتى كه در خوابيم نبرد عجيبى ميان گلبولهاى سفيد خون ما و دشمنان مهاجم وجود دارد، كه اگر يك ساعت اين جهاد خاموش گردد و مدافعان كشور تن دست از پيكار بكشند، انواع ميكربهاى موذى در دستگاههاى مختلف رخنه كرده، و سلامت ما را به مخاطره خواهند افكند.
عين همين مطلب در ميان جوامع انسانى و اقوام و ملل عالم وجود دارد، آنانى كه هميشه در حال” جهاد” و” مراقبت” به سر مىبرند، همواره زنده و پيروزند، و ديگرانى كه به فكر خوشگذرانى و ادامه زندگى فردى هستند، دير يا زود از بين رفته و ملتى زنده و مجاهد جاى آنها را خواهند گرفت. و همين است كه رسول گرامى اسلام 9مىفرمايد:
“فمن ترك الجهاد البسه اللَّه ذلا و فقرا فى معيشته و محقا فى دينه ان اللَّه اعز امتى بسنابك خيلها و مراكز رماحها؛ 721 آن كس كه جهاد را ترك گويد، خدا بر اندام او لباس ذلت مىپوشاند، و فقر و احتياج بر زندگى، و تاريكى بر دين او سايه شوم مىافكند، خداوند پيروان مرا به وسيله سم ستورانى كه به ميدان جهاد پيش مىروند و به وسيله پيكانهاى نيزهها، عزّت مىبخشد”722
اهميّت روش تمثيلي در تبيين معارف قرآن برخي را بر آن داشته که با نگارش آثار مستقلي به تفسير تمثيلي قرآن بپردازند. “باران حکمت” که تاکنون هشت جلد آن منتشر شده است، به گونه اي جذّاب و اثرگذار با اين رويکرد نگاشته شده است.723 تمثيلات برخي کتب تفسيري نيز در قالب کتابي مستقل چاپ شده است که نشانگر وسعت کاربرد آن در اين تفسير است.724
در کتاب “باران حکمت” ذيل آيه “لَقَدْ كانَ في يُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آياتٌ لِلسَّائِلين”725 مينويسد:
“آبي که دارد با شتاب از يک جوي عبور ميکند اگر مقابل آن را سد کرده ببنديم چه اتفاقي ميافتد؟ جز آن که بالا رفته و آنگاه از تمام اطراف سرازير ميشود؟ جز اينکه تاکنون پايين بوده و حالا بالا ميرود؟ و يا اينکه يک راه در پيش داشت ولي اکنون ده ها راه پيش پاي آن سبز ميشود؟ و يا جز اينکه محدود بود و حالا آزاد ميشود؟ حال، ما هم مثل همان آب جوي ميمانيم و اگر کسي يا کساني از سر حسد و يا هر انگيزه ناصواب ديگر با ما مقابله کنند و مانع رشد ما شوند به حتم نتيجه معکوس خواهد داشت؛ يعني ممکن است به طور موقت و مقطعي راه را بر ما ببندند؛ امّا دير يا زود ما اوج گرفته و بالا ميرويم و خداوند راههاي فراواني پيش روي ما ميگشايد. و اين حقيقتي است که قصه يوسف7 آن را به زيبايي تمام به نمايش گذاشته است. در حقيقت قصه يوسف 7 يک پاسخنامه است، پاسخ به پرسشهاي اساسي بشر. پرسش از اينکه آيا ميتوان با حذف ديگران پررنگ شد؟ آيا ميتوان با نفي ديگران اثبات شد؟ آيا کارها با مکر و حيله و کيد و نيرنگ پيش ميرود؟ آيا زور بازو آدمي را محبوب و دلنشين ميکند؟ پاسخ اين ها را تماماً در اين قصه خواهي خواند”726
3. داستان
ويژگيهاي ممتاز داستان در روح و انديشه آدمي، آن را يکي از برجستهترين ابزارهاي تعليم و تربيت ساخته است. عمر داستان که به قدمت زبان و گويايي آدمي است و حضور آن در تمامي فرهنگها و تمدنها بيانگر نقشآفريني شگرف آن در انتقال اهداف و مقاصد آدميان و حکايتگر نياز روحي و فکري آدميان به آن است. بخش مهمّي از ادبيات جهان و بهترين آثار شعراء و نويسندگان بزرگ؛ اعمّ از فارسي زبان و غير آنها، داستانهاي ايشان است. داستان چه به صورت نظم باشد يا نثر و يا در شكل نمايشنامه و فيلم عرضه شود، اثرى در خواننده و بيننده مىگذارد كه استدلالات عقلى هرگز قادر به چنان تاثير نيست.727 داستانها آنگاه که در بستر واقعيت ميشکفند و تجلّيبخش ارزشها و پيامهاي متعالي ميگردند و به آرايههاي فصاحت و بلاغت آراسته ميگردند افسوني مضاعف ميگيرند و حضوري جاودانه مييابند و تأثيري ماندگار ميآفرينند. اوج نقشآفريني
