
و پرده دانستن، كاملاً صحيح است(جوادي آملي، 1389ك: 100).
2-3-2- تقسيم گناه به صغيره وكبيره
جوادي آملي با استفاده وبهـره گيري ازآيات قـرآن كريم گناه را به صـغيره وكبيره تقسيم
مي كندوآياتي را كه بيانگراين تقسيم بندي است وصغيره وكبيره بودن گناه درآن به صورت روشن بيان شده، بعنوان شاهد مثال مطرح مي كند كه دراينجا به مواردي از آنهااشاره مي كنيم :
به نظرايشان درآيه ي:«اِن تَجتَنِبوا كَبائِرَما تُنهَونَ عَنهُ نُكَفِّر عَنكُم سَيِّئاتِكُم ونُدخِلكُم مُدخَلاً كَريما133»هرچندعنوان معصيت صغيره نيامده،ولي چون دربرابر«كَبائِرَماتُنهَونَ عَنه» عنوان«سيئه»آمده است نشان ميدهد،منهي عنه دوقسم است:معصیت کبیره وصغیره وهردوحرام اند ونهی تکلیفی مولوی متوجه همه ی آنهاست.اين تقسيم درآيه:«ووُضِعَ الكِتابُ فَتَرَي المُجرِمينَ مُشفِقينَ مِمّا فيهِ ويَقولونَ ياوَيلَتَنا ما لِهذا الكِتابِ لايُغادِرُ صَغيرَةً ولاكَبيرَةً اِلاّاَحصها…134».به صورت روشن بيان شده است دراين آيه اگرچـه از كلمه ي معصيت و سيئه سخني به ميان نيامـده؛ليكن روشن است كه(نامه اعمال) و «المجرمين» به قرينه «الكتاب» ناظر به معصيت است.
بنابراين،«سيئه»دراين آيه و«لَمَم»درآيه«اَلَّذينَ يَجتَنِبونَ كَبآئِرَ الاِثمِ والفَواحِشَ اِلاَّاللَمَم…135» به قرينه آيه ياد شده ناظر به گناهان كوچكاند.پس برپايه اين آيات، تقسيم گناهان به صغيره و كبيره در قرآن روشن و ثابت مي گرددوآيه شريفه«وكُلُّ صَغيرٍ وكَبيرٍ مُستَطَر136»بااينكه دلالت براين داردكه هر چيزي درعالم،كوچك باشديابزرگ،دركتاب الهي نوشته شده است وازموضوع گناه بزرگ و كوچك خارج است وشاهدودليلي برتقسيم گناهان به صغيره وكبيره نيست؛ليكن به منزله كبراي آيه سوره «كهف» مي باشد كه گناهان را به دو قسم تقسيم ميكند؛در نتيجه گناهان كوچك و بزرگ هم در كتاب الهي ثبت است»( جوادي آملي، 1389ج، 18 : 453-452).
برخي بزرگان گفتهاند:هيـچ گناهي صغيره نيست،بلكه همه ي گناهان چون معصـيت خداي بزرگ اند،كبيره شمرده ميشوند.البته گناهان درمقايسه بايكديگربه بزرگ وبزرگترقسمت ميگردند (جوادي آملي، 1389ه ،5 : 240).
2-3-3-معيار ومقياس صغيره وکبیره
جوادي آملي قبل از بحث از كبيره و صغيره و اينكه كدام گناه بزرگ است و كدام گناه كوچك،ابتدادولفظ صغيروكبيبرراازلحاظ مفهومي مورد بررسي قراردهد و مي فرمايد:«صغير و كبير نقيض يكديگر نيستندوارتفاع هردو جايزاست؛يعني، قضيه تشكيل يافته ازاين دو عنوان منفصله مانعة الجمع است كه خلو و ارتفاع را شايد، به طوري كه ممكن است چيزي نه صغير باشد و نه كبير؛ مانندآنكه چيزي نه طويل است نه قصير، نه زائد است و نه ناقص، نه عالي است و نه داني. سرّ مطلب آن است كه در اينگونه از عناوين يك عنصر اصيل مطرح ميشود كه معيار سنجش ،افرادومصاديق ديگر است و چيزي كه از آن فراتر باشد كبير،طويل،زائد و عالي است و چيزي كه از آن فروتر باشد صغير،قصير، ناقص و داني است ومجموع عنصر اصلي ودو طرف آن مثلثي خواهند بود كه بيش ازآن يا كم ازآن فرض درست ندارد.ليكن آنچه در اصطلاح گناه كبيروصغير مطرح است چنين تحليل مفهومي نيست،بلكه برابر معيارهاي متعددي است»( جوادي آملي، 1389ج،18 :452-451).حال با اين مبنا نسبت كبيره و صغيره نسبت دو ضدّي است كه ثالث ندارند، از اينرو قضيه مؤلف از آنها در حكم منفصله حقيقي است نه منفصله مانعة الجمع ونبايددرجستوجـوي حدّ وسطي بودكه نه صغيرباشدونه كبـير.
ازنظرايشان اصل تقسيم گناه به دو قسم كبيروصغير صحيح است؛ولي معيار تشخيص صغيره از كبيره به طور صريح روشن نيست.برخي ازآيات وروايات نيز تنهامصداق رابيان مي كنندودربرخي روايات،حصرگناهان كبيره به شماري ازگناهان،حصر اضافي است نه حقيقي. بعضي هم كه ضابط را بيان مي كنند،معـيارجامع ومانـع وضـابط كلي براي تشخيص صغيره ازكبيره نمي باشند،بلكه درحدّ علامت و نشانه اندو فيالجمله مؤثر ند137(جوادي آملي، 1389ج،18 : 447)..
به نظرجوادي آملي، صِغير و كِبير مانند قلّت و كثرت امر اضافياند و امر اضافي بدون طرف قياس وسنجش محقق نميشودودرمقايسه هم،طرف سنجش لازم است.ازسوي ديگردرباره طرف سنجش هم اختلاف شده وآراي متعددي بيان كردهاند؛ مانند: 1.خود معاصي؛ يعني، سنجش بعضي از گناهان با برخي ديگر؛ 2.آمر و ناهي؛3. ثواب و عقاب؛ 4.مأمور و منهي آمر و ناهي(جوادي آملي، 1389ج،18: 459) و چون براي گناه صغيره و كبيره حدّي مشخص و ضابطهاي دقيق و جامع و مانع تعيين نشده است و طرف قياس هم مشخص نيست، لذا بايدمعاصي رابايكديگر سنجيدو بايد توجه داشت كه در سنجش بعضي نسبت به بعضي ديگر صغير و برخي نسبت به برخي ديگر كبيرند؛ نه اينكه معصيتها با مقياسي غيرازخودآنها،مثلاًبا ناهي؛يعني،با خداوندسنجيده شوندوگفته شود:همه گناهان كبيرهاند،چون هرگونه نافرماني عا لمانه و عامدانه از خداي بزرگ، به عنوان تجرّي و تمرّد وطغيان و استكـبار،گناه بزرگ است»(جوادي آملي، 1389ج،18 : 447).
از نظر ايشان،احكام الهي تابع مصالح و مفاسدند و بدين سبب با هر دليلي مشخص وروشن شودكه مفسده فلان گناه زياد است،كبيره بودن آن گناه ثابت ميشود؛خواه حدّي براي آن ذكر شده يا نشده باشد و وعيد به آتش داشته يا نداشته باشد»( جوادي آملي،1389ج،18: 448)،چون شارع مقدس در مواردي براي قلّت و كثرت، مانند اندازه آب كرّ در برابر آب قليل، معيار بلوغ نوجوانان ورسيدن به حدّ تكليف، اندازه مسافت شرعي وحدّ ترخّص درسفروحدود نصابها در زكات حدّومرزي قرار داده است ودرمواردي حدّي مشخص ننموده است.بنابراين،اگرصِغَروكِبَروقلّت و كثرت ياد شده حدّي نداشته باشند،بايدآنهارابايكديگرسنجيد،زيراطرفِ قياس مشخص نيست(جوادي آملي، 1389ج،18 :458)؛اما درمقابل اموري راكه قياسي نيستند،مي شودآنهارابه تنهايي سنجيد؛بعنوان مثال،درباره شيئي مي توان گفت كه سپيد است يا سياه؛ امّا نميتوان درباره چيزي بدون لحاظ شيئي ديگرگفت كه كوتاه است يابلند؛دور است يا نزديك؛ خُرْداست يادرشت؛ كوچك استيابزرگ.پس بدون «مقيسٌ إليه»(طرف قياس)اين مفاهيم بيمصداقاند(جوادي آملي، 1389ج،18 :459).
2-3-4 – عوامل تبدیل صغیره به کبیره
جوادي آملي معتقداست كه: گاهي گناه صغيره به كبيره تبديل ميشودو اصل اين بحث هم دركتابهاي اخلاقي آمده است؛ چراكه تحليل و بررسي همه جانبه ازامتيازات فن اخلاق است؛ بعنوان مثال، اخلاق دررابطه بابيماري حسد،به همه جوانب اين بيماري ميپردازدوآن راتشريح ميكند كه حسد قبيح وبيماري قلبي است و داراي آثار مذموم ، مشئوم ، نشانهها، ريشهها و راه درمان خاص مي باشد.در فقه مي گويند كه اصرار بر صغيره با عدالت منافات دارد؛ ولي اخلاق نشان ميدهد كه چگونه اصرار بر گناه كوچك معصيت كبيره است.
ايشان دررابطه باعوامل تبديل صغيره به كبيره نظرفيض كاشاني را كه بااستناد به آيات وروايات پارهاي از عوامل را مطرح كرده است ،توجه داردكه به برخي از آنها اشاره ميشود:
2-3-4-1- اصرار بر صغيره
امام صادق(ع) ميفرمايد: «لا صغيرة مع الإصرار و لا كبيرة مع الاستغفار138»؛ اصراربرگناه صغيره،آن را كبيره ميكند،زيراتأثيرآن برجان انسان بسيار زياد است.كبيرهاي گذرا كه آثار بدي بر جا نگذارد،بهبخشايش نزديكتر است ازصغيره مكرّري كه آثاربدومتراكم وپياپي داشته باشد.اگرقطره هاي آب،مستمر بر صخرهاي سخت بريزند،برروي آن حفرهاي ايجاد مي كنند كه اگر اين قطرهها يكباره بر آن ميريختند، شايد اين اثررانمي داشتند.تداوم كارهاي كوچك حسنه و خير نيز اينگونه مؤثر است، از اينرو پيامبر اكرمصلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايند:« أفضل الأعمال أدومها و إن قَلّ139».
ازنظرجوادي آملي استمرار،اثررا چندبرابرميكند؛بعنوان مثال، تابش خورشيددرتابستانِ سوزان دردوساعت پيش ازظهرودوساعت پس ازظهر،نسبت به جايگاه معين اززمين يكسان است؛ولي شدّت گرماي بعد ازظهربيشتر است واين افزايش گرما نه براثرنزديكي خورشيد يا تشديدحرارت وتابش آن است،بلكه اين گرما اثر تداوم تابش خورشيد است؛ همانطوركه سرماي سحرگان براثر تداوم آن است وگرنه فاصله آفتاب ازجايگاه معين از زمين در پيش از نيمه شب و پس ازآن يكسان است.غرض آنكه ادامه هر كار خير يا شرّ مؤثّرتر از اوايل آن است(جوادي آملي، 1389ج، 18 : 474-473).
2-3-4-2- ناچيز شمردن گناه
هرچه انسان خود را بزرگ و گناه را كوچك بشمارد،در پيشگاه خدا خوارتر ميشود و هرچه گناه را بزرگ بشمارد و خود را حقير تلقّي كند، پيش خدا بزرگ و محبوب ميگردد.
درروايتي ازنبي مكـرم اسلام(ص)آمـده است:«مؤمن گـناه خويش راماننـد كوهي برفرازخويش
ميبيند وميترسد هر لحظه برسرش سقـوط كنـد؛ولي منافـق گـناه خود را بسان پشهاي ميبيند كه بر بينياش بنشيندوآن را بپراند»؛چون مؤمن به عظـمت خـدا آگـاه است، لغـزش و گنـاه خود را عظـيم ميشمارد،ولي ديگران چون عظمت خداراباور ندارند،معصيت راهمچون پروازپشهاي ناچيزبه حساب مي آورند.
امام صادق(ع) مي فرمايد:« اتّقوا المحقّرات من الذنوب فإنّها لا تُغفر140».سپس در توضيح «محقرات»مي فرمايد:«الرجل يذنب الذنب، فيقول: طوبي لي لولم يكن غير ذلك141». بنابراين ، «محقّرات»به معناي گناهاني است كه انسان آن راحقيروكوچك ميشمارد،نه اينـكه گناهان كوچك هستندو گناهان كوچك شمرده شده ازجمـله گناهاني هستندكه بخشوده نميشوند.نيزآن حضرت (ع) مي فرمايد:«إنّ الله يحبّ العبدأن يطلب إليه في الجرم العظيم ويبغض العبدأن يستخفّ بالجرم اليسير142»(جوادي آملي، 1389ج، 18 : 477-476).
2-3-4-3-ابتهاج به گناه
خوشحالي واحساس بهجت و نشاط ازگناه كوچك،آن را كبيره ميكندوهرچه احساس شيريني گناه بيشتر باشد،تأثيرش درقساوت قلب نيز بيشترخواهد بود.بديهي است اگر گناه، كبيره باشد،زشتي ابتهاج به آن، به همان اندازه بزرگ است.
جوادي آملي ازقول فيض كاشاني(قدسسره)به نمونههايي ازآن اشاره فرموده است كه امـروزه بسيار مبتلابه است؛ بعنوان مثال، گاهـي دررقابتها،درگـيريها، مباحثه ،مناظره ورسانـهها،با غوغـاسالاري،هوچيـگري وجـوسازي،رقيب را ازپـادرميآورندسپـس با افتـخاراظـهارشـادماني كرده ميگويند:ديديدچگونه آبرويش را بردم و شرمنده وساكتش كردم واورا ازصحنه بيرون راندم ويا برخي افراددر مباحثات علمي،به جاي حمايت ازمطلب حق،بامغالطه و…رقيب راشكست ميدهندوبه كارخودمباهات ميكنند.بعضي ديگردرمسائل مالي و دادوستد،گناهي مرتكب ميشوندوطرفِ مقابل را ميفريبندوبدان گناه تفاخـروشـادي ميكنند.اگـرهـم اين كارهاگـناه صغير ه باشدنه كبيره، بايدانسان ازپيش آمدن اين گناهان ناراحت وشرمسار شودوبا توبه آنهارا جبران نمايد،چون اين خرسنديهاي ناشي از گناه،سبب سنگينتر شدن آثارمنفي آن بردل وافزايش كيفرخواهد شد.لذاگنهكار بايد نادم وشرمنده وتائب باشد ،نه اينكه ازسلطه شيطان ونفس امّاره ودوري ازخداي سبحان شادمان گردد ؛ زيرابيماري كه از شكستن شيشه شربتِ تلخ خود خرسند گردد هيچ وقت شفا پيدا نمي كند.(جوادي آملي، 1389ج، 18 : 478-477).
2-3-4-4- اظهار و ترويج گناه
خداي سبحان بر زشتيهاي انسان پرده ميآويزد:« يا من أظهر الجميل و ستر القبيح… 143»، ولي گاهي گنهكار همين پرده را ميدردو آن راآشكاريا و پيش چشم ديگران تكرارميكند كه در اين حال، گذشته از گناه اول، مرتكب كفران نعمت هم شده است.
اظهار گناه ومعصيت،خودش مروّج گناه است،چون زشتي ودشواري ارتكاب گناه رافرو ميريزد و به صورت امري رايج و پيش پا افتاده در ميآورد، از اينرو ارتكاب علني برخي محرّمات در جامعه، حدّ شرعي دارد و مشمول اين آيه است: «اِنَّ الَّذينَ يُحِبّونَ اَن تَشيعَ الفاحِشَةُ فِي الَّذينَ آمَنوا الَهُم عَذابٌ اَليمٌ فِي الدُّنيا والآخِرَة…144)،حتي اگركسي بيقصد ترويج، گناه مخفياش را اظهاركند ، موجب ترويج آن ميشود،چون عنوانهاي مذموم
