
ه شهاب و زيبا صالحي سده(1383) مركز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامهاي، سند شماره 85 .
هدف اصلي پژوهش، تعيين ميزان و نوع رفتارهاي ارزشي اسلامي و ضد ارزشها با رويكرد اسلامي در مجموعه تلويزيوني « گمگشته» بوده است كه 28 قسمت(كل سريال) كدگذاري و تجزيه و تحليل شده است. بررسي حاكي از آن است كه 72 درصد رفتار ارزشي «ادب و احترام» و بيشترين رفتار ضد ارزشي «بدزباني و استفاده از واژههاي نادرست» است.
3ـ «بررسي ارزشها و ضد ارزشها از ديدگاه اسلام در روابط زن و مرد سريال كوچه اقاقيا» جعفرصفايي(1384)پاياننامه ارشد دانشگاه صدا و سيما،استاد راهنما: دكتر سعيد سرابي،كد 543.
روش اين پاياننامه تحليل محتواست و با هدف تبيين و شناخت ميزان به نمايش درآمدن ارزشها و ضدارزشها در رابطه زن و مرد اين مجموعه انجام گرفته است.
مهمترين نتايج اين تحقيق عبارت است از: 2/94 درصد زنان و مردان ارزشهايي نظير محبت، احترام، صداقت، عفو، گذشت و 9/85 درصد ضد ارزشهايي مانند نبودن محبت، بياحترامي، نبودن صداقت، نبودن عفو و گذشت، خست طبع و سوءظن را به نمايش گذاشتند.
4ـ «بررسي ارزشها و ضد ارزشهاي اخلاقي از منظر اسلام در روابط زن و مرد در مجموعههاي طنز پاورچين و نقطهچين»، فاطمه پيربداقي(1384)مركز تحقيقات مطالعات وسنجش برنامهاي، سند شماره 287.
اين پژوهش با هدف بررسي ارزشها و ضد ارزشهاي اخلاقي از منظر اسلام در روابط زن و مرد در مجموعههاي طنز «پاورچين» و «نقطهچين» انجام شده است. به همين منظور 650 صحنه و 1300 رابطهي بين زن و مرد در 202 قسمت از اين دو مجموعه طنز تلويزيوني به روش تحليل محتوا بررسي شده است. و قصد دارد روشن سازد كه چه نوع رفتارهاي ضداخلاقي و ضد ارزشهاي اسلامي در اين دو سريال به نمايش درآمده است. لذا به روابط نمايشي زن و مرد در دو سريال «پاورچين» و «نقطهچين» پرداخته و ميزان محارم و غيرمحارم و پوشش و ميزان آرايش را نيز مورد بررسي قرار داده است. اين دو سريال هر كدام 101 قسمت بودند كه مشخص شد بيشترين رابطه بين زن و مرد، رابطه همسري با 5/41 درصد بوده و در 70 درصد از روابط تركيبي از محارم و غيرمحارم وجود داشته است. 36 درصد رابطه زن و مرد ضدارزشها و 33 درصد هم ارزش و هم ضد ارزش و 18 درصد رفتار ارزشي وجود داشته است.
همچنين زنان 41 درصد بيش از مردان(24 درصد) ارزشها را در روابط خود به كار بردهاند.
در مورد پوشش 76 درصد پوشش معمولي و متعارف و 24 درصد از پوشش غيرمعمول و نامتعارف استفاده كردهاند. هدف كلي اين تحقيق تعيين و تعريف مفهوم طنز از منظر اسلامي و بيان ويژگيهاي يك طنز مطلوب و قابل قبول است و ضرورت آشنايي برنامهسازان را با معارف و ارزشهاي اسلامي متذكر ميشود.
5- «بررسي ارزشهاي اجتماعي(اخلاق ـ مذهبي) مطرح شده در تيزرهاي تلويزيوني در سال 1383»، تورج علوي(1385) پاياننامهي كارشناسي ارشد دانشكدهي صدا و سيما ،استاد راهنما: دكترمحموددهقان طرزجاني.
در اين پژوهش آگهيهاي بازرگاني با هدف شناخت ارزشهاي اخلاقي ـ مذهبي مورد بررسي قرار گرفته است. سئوال اصلي تحقيق اين است كه در آگهيهاي بازرگاني كدام يك از ارزشهاي اخلاقي ـ مذهبي و به چه ميزان ارائه شده است؟ روش پژوهش، تحليل محتوا و جامعه آماري آن تمام آگهيهاي بازرگاني است كه در سال 1383 از شبكههاي اول، دوم، سوم و پنجم سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش شده است. حجم نمونه پژوهش نيز 452 تيزر تبليغي بوده است.
نتيجه حاكي از آن است كه از 11 مورد ارزش اخلاقي، 4 ارزش محبت، كار و تلاش، حرمت و احترام، به ترتيب 5 درصد، 5 درصد، 9/1 در صد و 8/0 درصد در آگهيها مشاهده شده است. از 10 مورد ارزشهاي مذهبي 6 مورد به ترتيب، گفتن كلمات مذهبي(8/3 درصد)، اماكن مذهبي(2/1 درصد)، احترام به مظاهر دين(2/1 درصد)، خواندن قرآن (1 درصد)، انفاق مال(5/0 درصد) نشان داده شده است.
6ـ « بررسي ارزشهاي اسلامي در سريال ويژه رمضان 1382، تحليل محتواي سريالهاي افزونه خواه كوچك و فقط به خاطر تو»، محسن ميرزايي(1384) پاياننامهي كارشناسي ارشد دانشكدهي صداوسيما، استاد راهنما: دكتر هرمزيزاده.
در پژوهش حاضر جهتگيري ارزشي و چگونگي طرح و ارائهی ارزشهاي اسلامي(مثبت و منفي) را در سريالهاي ويژه ماه مبارك رمضان 1382 مورد بررسي قرار گرفته است و جزئيات بيشتري نظير سهم و مقدار ارزشهاي مثبت و منفي ارائه شده را تجزيه و تحليل قرار ميدهد. همچنين اين پژوهش بر آن است كه ميزان تأييد، رد يا بيپاسخ ماندن رفتارهاي مطلوب و نامطلوب كنشگران را توسط محيط اجتماعي آنان مشخص نمايد.
نتيجه نشان ميدهد كه جهتگيري سريالهاي ياد شده، در جهت مثبت نبوده و رفتارهاي با ارزشهاي منفي ارائه شده توسط شخصيتهاي اين سريال بيش از رفتارهاي با ارزش مثبت بوده است.
ضمناً اكثر رفتارهاي نامطلوب نمايش داده شده كنشگران توسط محيط اجتماعي آنها رد نگرديده است.
7ـ «تحليل محتواي ارزشهاي اسلامي در سريال زير تيغ»، محمد حسين ساعي(تابستان 1386)پاياننامهي كارشناسي ارشد دانشكدهي صداوسيما، استاد راهنما: دكتر هرمزيزاده.
اين تحقيق تلاش دارد تا با انعكاس در تعاريف دين و واكاوي ساختار و مؤلفههاي دين و دينداري به خصوص فهم ساختارهاي دين اسلام، به مجموعهاي از مقولهها براي تحليل محتواي برنامههاي نمايش تلويزيون دست يابد و به صورت مشخص اين يافتهها را در تحليل محتواي ارزشهاي اسلامي سريال موفق«زير تيغ» به كار برد، 78 درصد مردم تهران براساس نظر سنجيهاي مركز تحقيقات صداوسيما اين سريال را تماشا كردهاند.
در اين تحقيق محقق تلاش كرده است پس از جمعآوري انواع تعريف، دين اسلام را با سه مؤلفه ارزشهاي اعتقادي به عنوان ريشه، ارزشهاي اخلاقي به عنوان تنه و ارزشهاي فقهي به عنوان ميوه دينداري تعريف كرده است سپس در ذيل هر كدام از ارزشهاي گفته شده، پس از تعريف عملياتي، مقولههايي جمعآوري كرده است، در انتها نيز با استفاده از روش تحليل محتوا از نوع مقولهاي و بر اساس مقولههاي بدست آمده، كل صحنههاي سريال كدگذاري و تحليل شده است.
نتيجه اينكه در اين سريال از تعداد 510 رفتار ثبت شده، 6/91 درصد از نوع رفتارهاي مرتبط با ارزشها و ضد ارزشهاي اخلاقي است، پس از آن با فاصله زياد، رفتارهاي مرتبط با ارزشها و ضد ارزشهاي فقهي قرار دارد كه فقط 3/5 درصد از كل رفتارها را شامل ميشود و پس از آن نيز رفتارهاي مرتبط با ارزشها وضد ارزشهاي اعتقادي با 1/3 درصد حضور دارد، در اين تحقيق به صورت اصولي مشخص ميشود كه در اين سريال توجهي به ارزشهاي اعتقادي به عنوان ريشه و ارزشهاي فقهي به مثابه ميوه دينداري نشده است و اين مسأله مهمترين اشكال وارد بر سريال است.
2-2- چهارچوب نظری تحقیق
1-2-2- نظريههاي مربوط به موضوع تحقيق
«بررسي ارتباطات اجتماعي، سابقهاي طولاني دارد و ظاهراً اولين دانشمندي كه به بررسي نقش و اثرات مختلف ارتباطات بر جامعه پرداخته، فيلسوف مشهور يوناني ارسطو است(Brunkhorst , 1993, P. 95) كه به ويژه بر نقش ارتباطات «در تغيير ارزشها و گرايشهاي اجتماعي» تأكيد ورزيده(Appbaum Etal, 1973, P.37)و اين نقش در دوران در دوران معاصر توسط لاسول مورد امعان نظر مجدد قرار گرفته است(Beniger ,1979, P.438)، تا جايي كه امروزه از روشي پژوهشي به نام«تحليلاثر»(Effect Analysis)دركنارروشهايي مانند «تحليلمحتوا» نام ميبرند» (ساروخاني،1381، صص115-114).
يكي از موارد و محورهاي اصلي مطالعات جامعهشناسان وسايل ارتباط جمعي(رسانههاي گروهي) بررسي آثار و كاركرد اين وسايل در دو سطح خرد و كلان ميباشد.
در مورد تأثير رسانههاي گروهي بر زندگي فردي و اجتماعي انسانها به طور عمده سه نظريهي جامعهشناختي وجود دارد كه عبارتند از:
1ـ برخي بر اين باورند كه ميزان تأثيرگذاري رسانه بر زندگي انسان نامحدود است.
2ـ گروهي ديگر كاركرد رسانههاي گروهي را بي تأثير ميدانند.
3ـ عدهاي معتقدند كه تأثير رسانههاي گروهي مشروط است و ميزان تأثيرگذاري آن را در محدودهي شرايط محيطي ارزيابي ميكنند.
البته ديدگاهي افراطي در برخورد با رسانههاي گروهي مطرح بوده است كه از زمينهي خاص فكري وتجربههاي اجتماعي ويژه منبعث ميشود.برخي براين باورند كه وسايل ارتباط جمعي، داراي چنان قدرتي هستند كه ميتوانند نسلي تازه را براي اولين بار در تاريخ انسان پديد آورند. نسلي كه با
نسلهاي پيشين بسيار متفاوت است.
«لازارسفلد» در تبيين اين ديدگاه مينويسد: «بسياري تحت تأثير همه جايي بودن وسايل ارتباط جمعي4 و قدرت بالقوهی آنان به سختي هراسان شدهاند. در سمپوزيومي، يكي از شركتكنندگان نوشت: قدرت راديو را ميتوان با قدرت بمب اتم مقايسه كرد.»(Lazarsfeld, n.d, P.492).
«هانمن، تأثیرات وسایل ارتباط جمعی را به دو دسته طبقه بندی کرده است: 1-تأثیرات روان شناختی 2- تأثیرات رفتاری و سر فصل هایی مانند تغییر در ادراک، حافظه و گرایش را در تأثیرات روان شناختی ملحوظ داشته است»(کازنو، 1364، فصل نهم).
«درپژوهشهایی که درخصوص اثرات وسایل ارتباط جمعی برجامعه صورت گرفته است، «هیبرت» به سه زمینه کلی اشاره دارد:
الف- اثرات وسایل ارتباط جمعی بر شناخت و ادراک
ب- اثرات وسایل ارتباط جمعی بر تغییر عقیده و ارزشها
ج- اثرات وسایل ارتباط جمعی بر تغییر رفتار
شواهد و مدارک موجود در تمام زمینههای ارتباطی نشان میدهد که ما از مرحله شناخت به مرحله ادراک میرسیم و تغییر عقاید و ارزشهایمان قبل از تغییر رفتار حاصل میشود.
شناخت ← ادراک ← گرایش ← تغییر ارزشها ← تغییر رفتار
وی اضافه کرد که به علاوه آسانتر است که در مرحله شناخت دست به خلق ارزشهای جدید زد. دریافت عقیده از تغییر عقیده سادهتر است و بالاخره به وجود آمدن تغییرات اساسی در رفتار، امر بینهایت مشکل است»(کازنو، 1364، ص231).
هرمزي زاده(1374) ميگويد: «با تمام این اقوال، آنچه بـدیهی به نظر میرسد، آن است که به دوراز آثار مثبتومنفی آن باید اذعان داشـت که پیدایـش دگرگـونیهای اجتـماعی وتغیـیرارزشهای اجتماعی از مواردی است که در نتیجه کارکرد رسانهها صورت تحقق به خود میگیرند. روانشـناسان اجتماعی، و جامعهشناسان مدتهاست که با طرح مباحث همنوایی یا همرنگی با جمـاعت5، تقلـید6، تبعیت7، همانندسازی8 ، جامعهپذیـری9 ،و درونی کردن10،این فرآیـند تأثیر پذیری را فـرمولبنـدی کردهاند. آزمایشهای کلاسیک سولومناش11درباره همرنگی با جماعت، وآزمایشهای کلاسیک آلبرت باندورا12 دربارهی تأثیر مشاهدهي پرخاشگری بر رفتار پرخاشگرانه شواهد محکمی دال بر تأثیر عوامل اجتماعی، از جمله وسایل ارتباط جمعی، بر رفتار افراد به دست دادهاند».
«پس ازلاسول نیز محققان تحقیقات متعددی در این زمینه به ویژه دررابطه با اثرات وسایل ارتباط جمعی در زمینه تشویق و تشدید رفتارهای پرخاشگرانه صورت گرفته است. به عنوان مثال Linz & Donnerstein از تحقیقاتی که بر مبنای مدل اثرات غیرمستقیم و در رابطه با اثرات وسایل ارتباط جمعی بر «رفتارهای پرخاشگرانه و ضداجتماعی» یاد مینمایند که نتیجه آن معرفی وسایل مزبور به عنوان «تنها وسیله غیرمستقیم در تغییر گرایشها، ادراکات و عقاید درباره پرخاشگری جنسی وتحریک جنسی به پرخاشگری» است این تأثیرات ناشی از آن اسـت که پیام وسـایل ارتباط جمعی «درحافظه بلندمدت افراد ذخیره و از آن طریق رفتارها و گرایشهای آنان را تحت تأثیر قرار میدهد». به همین دلیل دانشمندان علوم اجتماعی توجه خاصی به ارتباطات به طور اعم و ارتباطات اجتماعی به طور اخص کردهاند؛ به طوری که تئوری کارکردگرایی ساختی از نیاز نظام اجتماعی به یک نظام ارتباطی مناسب صحبت کرده و فقدان چنین نظامی را برابر با «عدم هستی
