
، سرمشق28، شيوه و سبک ساخته شدن چيزي از نظر طراحي و…يا آنچه هنرمند در به وجود آوردن يک اثر هنري آن را مبنا و الگو قرار ميدهد.29 در اين رساله، مدل عبارت از الگو و نمونهاي از يک تفسير تربيتي مطلوب است.
روش: روش در لغت به معناي طرز، طريقه، قاعده، و قانون، راه، هنجار، شيوه، اسلوب،30 چگونگي انجام دادن کار، نحوه عمل و قاعده بررسي نظاممند کار معنا شده است.31 در عرف دانش، روش را مجموعه شيوهها و تدابيري دانستهاند که براي شناخت حقيقت و برکناري از لغزش کار برده ميشوند.32
در محاورات عرفي هر گاه کسي هدف يا مقصدي داشته باشد که براي رسيدن به آن راهکار، کوشش و تلاش ويژهاي نياز باشد، راهکاري را که آن شخص براي رسيدن به آن هدف يا مقصد برميگزيند و کوشش و تلاشي را که براي رسيدن به آن هدف يا مقصد انجام ميدهد، روش او ميگويند.33
مدل روشي تفسير تربيتي: منظور از “مدل روشي تفسير تربيتي” مجموعهاي از تحليلها، راهکارها و شاخصههايي است که ما را به سوي نمونهاي مطلوب از تفسير تربيتي رهنمون ميشود. اين تلاشها و اقدامات، شامل ارائه تحليلي درست از مفهوم تفسير تربيتي و زواياي آن، شاخصههاي محتوايي و ابزارهاي لازم براي تحقق آن است.
فصل دوم:
چيستي تفسير تربيتي
مفهوم شناسي اصطلاحات
تعريف تفسير تربيتي
قلمرو تفسير تربيتي
گونه شناسي تفسير تربيتي
پيش از هر چيز لازم است معناي مراد از اصطلاحات اصلي در عنوان اين رساله؛ يعني “تفسير”، “تربيت” و “تفسير تربيتي” که ارکان اين پژوهشاند به خوبي بررسي شود تا ضمن بيان اين مصطلحات، چارچوب اصلي پژوهش نيز مشخص شود. اصطلاحات “مدل” و “روش” نيز در فصل قبل، ذيل “تعريف اصطلاحات ” مورد تعريف قرار گرفت و نيازي به تفصيل بيشتر ندارند.
1. تربيت
1-1. تربيت در لغت
“تربيت” در زبان فارسي به معناي “پروردن، پروردن و آموختن”34 به کار رفته است. در زبان عربي واژه “التربيه”، مصدر باب تفعيل از ريشه “ربب” يا “ربو”35 که در ريشه “ربب” معاني “حضانت،36 حفظ و مراعات و سرپرستي،37 اصلاح و بر عهده گرفتن کاري و همراهي با آن،38 ايجاد چيزي و به تدريج تکامل بخشيدن آن”39 ديده ميشود. ريشه “ربو” نيز در معاني “زيادت، رشد و نموّ،40 و علوّ 41” به کار رفته است. فارغ از معناي لغوي تربيت، که تحليل ريشه اي آن نتيجه اي قطعي را در ترجيح هر يک به دست نمي دهد،42 معناي کاربردي و اصطلاحي آن بسيار اهميّت دارد؛ زيرا وسعت کاربردي اين واژه در پژوهشهاي مرتبط با حوزه تعليم و تربيت، ضرورت بخش معناشناسي و تعيين حد و مرز و قلمرو معنايي آن است.
2-1. تربيت در اصطلاح
گستره معنايي وسيع تربيت، برخي را بر اين نظر رسانده که نميتوان براي آن فرآيند مشخص و منحصر به فردي ترسيم کرد و به تعريف واحدي رسيد؛ بلکه مفهوم يا شبکه مفهومي تربيت را بايد از مطالعه و بررسي مصداقهايش استخراج کرد؛ همانگونه که در گفتار متداول بهکار ميرود؛43 با اين وصف کوشش ما بهدست دادن معنايي از تربيت متناسب با اهداف اين پژوهش است؛ از اينرو از ذکر تعاريف غيرمرتبط با اين رساله پرهيز ميشود؛ هر چند اين تعريفها در جاي خود ارزشمند و بايسته توجّهاند.
پيش از بيان تعريف برگزيده اين پژوهش، ذکر مقدماتي چند ضروري مينمايد:
1. تعاريف تربيت ميتواند ارزشي و هنجاري يا توصيفي و تحليلي باشد. تعاريف دسته اول مبتني بر مکتب يا نظام فکري و جهان بيني مشخصي بوده و بر اساس مباني، اهداف، و ارزش هاي خاصي ارائه ميشود؛ بنابر اين ناظر به بايدهاست؛ اما تعاريف تحليلي و توصيفي به تحليل فرايند تربيت با توجّه به واقعيت خارجي عمل تربيتي ميپردازد و ناظر به هستهاست.
از آنجا که موضوع اين پژوهش، تفسير تربيتي قرآن است، تربيت ضرورتاً بار و معناي هنجاري و ارزشي به خود ميگيرد و اهداف تربيتي قرآن که همان شکوفايي کمالات انساني و شکلگيري انسان و جامعه توحيدي و ربوبي است تجلّي مييابد.44
2. تربيت اصطلاحي چند وجهي است؛ و حدّاقل داراي چهار کاربرد اصطلاحي در فضاي علمي است. مراد از تربيت ميتواند فرآيند و عمل تربيتي، علوم تربيتي، نظام تربيتي و فرآورده تربيتي باشد.45
“تربيت” در معناي “فرايند”، به ارتباط بين مربّي و متربّي مربوط ميشود و از آنجا که “فرايند” رشته اقداماتي است که در جهت رسيدن به نتيجهاي معين اعمال ميگردد46، قيد فرايند در تربيت، گوياي اقدامات، تدابير و انديشههايي است که يک مربّي در جريان تربيت تا وصول به نتيجه مطلوب اعمال ميکند که شامل اهداف، مباني، اصول، روشها و توصيههاي کليدي لازم است. اين فرايند گاه به معناي روند تأثير مستقيم مربّي بر متربّي و گاه به معناي زمينهسازي هاي لازم توسط مربّي براي رشد و شکوفايي استعدادهاي متربّي است.47
کاربرد واژهي تربيت به عنوان فرآيند، محوريترين و فراگيرترين کاربرد اين کلمه (حداقل در فضاي علمي ايران) است.
“تربيت” در معناي “علوم تربيتي” به معني رشته يا رشتههاي علمي، که به صورت روشمند به بحث و بررسي پيرامون فعاليتهاي تربيتي و آنچه به فرآيند تربيت مرتبط است ميپردازند.48 تربيت در معناي نخست، فرآيندي است که به واسطهي آن، جامعه به طور کلي و يا به وسيلهي مدارس، اعضايش را آنطور که مطلوب است، ميپرورد و در معناي دوّم، رشتهاي است که اين فرآيند را به طرق گوناگون مورد مطالعه قرار ميدهد و يافتههايش به صورت دروس تخصصي در دانشکدههاي علوم تربيتي ارائه و گذرانده ميشود.49
“تربيت” در معناي “نظام تربيتي” به نهاد آموزش و پرورش و سازمانهايي که به نوعي سازمان يافته فعاليت تربيتي دارند اشاره دارد.50 البته “نظام تربيتي” در معناي ديگري نيز کاربرد دارد که ناظر به محتواي تربيت بوده و شامل مجموعه مفاهيم و انديشههاي نظاممند درباره تربيت است.51 منظور ما از تربيت به معناي نظام تربيتي، همان معناي اوّل است.
“تربيت” در معناي “فرآورده” نيز به حاصل عمل و نتيجه تربيت مرتبط ميشود. کاربرد اصطلاح “تربيت خوب” و “تربيت بد” ناظر به همين معناست.52
مراد از تربيت در اين رساله، تربيت به مثابه فرايند ارتباط بين مربّي و متربّي است.53
فرآيند تربيت چند ويژگي مهم دارد:
اوّل: “مستمر” است.54 استمرار آن ريشه در تنوّع ساحتهاي وجود آدمي و تکثّر لايههاي شخصيتي و تعدّد مراحل زيستي دارد و تربيت در همه اين ساحتها، لايهها و مراحل جريان دارد و پايانپذير نيست.
دوّم: “تدريجي” است.55 تدريجي بودن، لازمه ذاتي تربيت و عامل کاميابي آن است.
سوّم: “نظاممند” است.56 نظاممندي تربيت ريشه در اتّکاي آن به اصول و مباني فکري و معرفتي تعيين شده دارد که متناسب با هر نظام تربيتي، متفاوت خواهد بود. در تربيت اسلامي، آموزههاي قرآن و سنّت مبناي شکلگيري ساختار تربيتي آن است.
چهارم: “آگاهانه” است.57 آگاهانه بودن تربيت، ريشه در هدفداري آن دارد. اگر سخن از اهداف تربيت صحيح است پس اين اهداف با آگاهي درباره آن گره ميخورد. آگاهانه بودن تربيت تجلّيبخش ارزش تربيت و گرانسنگي آن و از وجوه تمايز بخش تربيت انسان از غير انسان است. آگاهانه بودن تربيت، قيد اصل تربيت است نه ضرورتاً تمام اجزاء و مراحل آن؛ چنانکه در برخي موارد، بعد ناخودآگاه ضمير انسان تحت تأثير رفتار و توصيه تربيتي قرار ميگيرد؛ اما جريان کلي تربيت در انسان بر خلاف ديگر موجوات آگاهانه و بااختيار است.
3-1. قلمرو تربيت
فرايند تربيت از ديدگاه متفکّران و نيز از زواياي گوناگون داراي حدود مختلفي است:
قلمرو تربيت از حيث موضوع ميتواند در معنايي بسيار کلي شامل تربيت انسان، حيوان و گياه گردد. روشن است که اين معنا اساساً از دايره کار ما بيرون است و تربيت انسان مراد ماست.
قلمرو تربيت انسان از حيث وسعت افراد، ميتواند صرفاً به آموزههاي مرتبط با “ديگرسازي” که رسالت دانش “تربيت” است محدود گردد؛ چنانکه ميتوان قلمرو تربيت را به آموزههاي مرتبط با دانش “اخلاق” که از “خود سازي” انسان بحث ميکند نيز توسعه داد. و اين تابع وضع ماست؛ البته اصطلاح “تربيت اخلاقي” تأمينکننده بُعد “ديگرسازيِ” موضوعات اخلاقي است.
قلمرو تربيت انسان از حيث ساحتها و ابعاد وجودي انسان بسيار مهم است. وجود انسان از دو ساحت جسمي و روحي تشکيل شده است. ساحت روحي نيز داراي ابعاد ذهني(شناختي)، عاطفي و رفتاري است. ابعاد ديگر وجود انسان نظير بُعد عقلاني، اعتقادي، عبادي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي، جنسي و.. نيز ذيل همين ساحت ها و ابعاد تحليل ميشوند. از اين منظر، قلمرو تربيت ميتواند همه ساحت ها و ابعاد آن را در نظر گيرد يا فعاليت خود را محدود به ساحت خاصي نمايد؛ چنانکه در اصطلاح “تربيت بدني” تربيت به ساحت جسمي محدود شده و در مقوله “آموزش”، تربيت ذهني مدّنظر است. اصطلاح “تربيت عاطفي” نيز چگونگي تأثير بر عواطف و مديريت درست آن ها را مورد بحث قرار ميدهد. برخي از صاحبنظران، تغييرات مدّنظر در فرآيند تربيت را به “تغيير در رفتار آدمي” محدود کردهاند.58 برخي نيز تربيت را به تمام ساحتهاي وجودي انسان؛ اعمّ از جسمي(تربيت بدني) و روحي(شناختي، عاطفي، رفتاري) توسعه دادهاند.59 با محدود سازي قلمرو تربيت از حيث ساحتهاي وجودي، طبعاً موضوعات آن محدود ميشود و گستره کار کاهش مييابد.
4-1. تعريف مورد نظر از تربيت
با توجّه به توضيحات پيش گفته، تربيت مورد نظر اين پژوهش را ميتوان چنين تعريف کرد:
“فرايند تعامل بين مربّي و متربّي است که به صورت مستمر و نظاممند در جهت ياري رساندن به متربّي براي ايجاد تغييرات تدريجي در ساحتهاي مختلف انسان اعمّ از جسم و روح (نگرش، اخلاق، رفتار ) به منظور دستيابي آگاهانه و اختياري وي به کمال انساني صورت ميگيرد.”
هرچند فقدان برخي از عناصر فوق در تعريف عام و توصيفي از تربيت خلل ساز نيست؛ امّا در تعريف تربيت مبتني بر مکتب حياتبخش قرآن ضروري است.60
5-1. نسبت تربيت با مفاهيم و دانشهاي همخانواده
براي روشن شدن زواياي مفهوم تربيت و نهايتاً تعريف دقيق از تفسير تربيتي لازم است تعدادي از مفاهيم مرتبط و نزديک با آن معناشناسي شود و نسبت آنها با تربيت تحليل گردد؛ مفاهيمي مانند: هدايت، تعليم، تبليغ، تأديب، تزکيه، تطهير، تهذيب، تبليغ، تذکّر و موعظه، ارشاد، اصلاح، و دانشهايي چون: اخلاق، عرفان.61
“تعليم” به فرايند تغيير در “شناخت” اطلاق ميشود و بخشي از فرايند تربيت است و مقدّم بر آن؛ چرا که سرچشمه همه تغييرهاي عاطفي و رفتاري، تغيير شناختي و اطلاعاتي است. “آموزش و تعليم” ميتواند در کنار “پرورش و تربيت” و در عرض آن قرار گيرد؛ چنانکه کاربرد اصطلاح “آموزش و پرورش” بر اين اساس است؛ همچنين ميتوان “آموزش” را جزئي از تربيت، که مرتبط با ساحت ذهني وجود انسان است، قلمداد نمود.62
“تبليغ” به معناي “رساندن”، “رساندن به حدّ اعلي” و “مقصد نهايي” آمده است.63 در معناي اصطلاحي نيز با وجود تعاريف گوناگون، دو دسته تعريف ديده ميشود. دسته اوّل تعاريفي که تبليغ را صرفاً اطلاعرساني و آگاهي بخشي ميدانند.64 دسته دوّم تعاريفي که علاوه بر آگاهي بخشي، بر عنصر تأثيرگذاري و تغيير نگرش و رفتار مخاطبان نيز تأکيد ميکنند؛65 بنابر اين تبليغ در معناي پيام رسانيِ صرف، با مفهوم آموزش و ياددهي نزديکي پيدا ميکند و در معناي دوّم و با در نظر گرفتن عنصر تغيير بينش، گرايش و رفتار، با مفهوم تربيت هم مرز ميگردد که رويکرد دوّم، با تخصّصي شدن تبليغات و تنوّع ابزارها و تلاشهاي علمي و روانشناسانه متختصّصان و اصحاب رسانه براي تأثيرگذاري بر افکار و رفتارهاي عمومي، غلبه يافته است.
با وجود وجوه اشتراک ميان تربيت و تبليغ، مرزهاي روشني نيز ميان آن دو ديده ميشود. در جنس تربيت در معناي خاص و مؤثّر آن، تدريجي بودن، تأثير گذاري، پايداري، و استمرار ديده ميشود؛ از اينرو اگر تأثير صورت گرفته در مخاطب، مستمر و پايدار باشد و در عمق شخصيت وي نفوذ کند، تربيت صورت گرفته است؛ بر خلاف تبليغ که معمولا اين عناصر در جنس و مفهوم آن ديده نميشود. همچنين رابطه مربّي و متربّي در امر تربيت بسيار عميقتر و گستردهتر از رابطه
