
يافتهاند.اماخداونددر آيات الهي ميفرمايد: (إنّ الذين كذّبوا بآياتنا واستكبروا عنها لا تفتّح لهم أبواب السّماء ولا يدخلون الجنّة)؛اعراف/40آنان كه آيات خدا را تكذيب كنند و از سر تكبر و نخوت بر آنها سر فرود نياورند هرگز درهاي آسمان بر روي آنان گشوده نشود و به بهشت وارد نميشوند.بنابراين، ابواب آسمانها، درهاي ظاهري فضا نيست، بلكه درهاي فضاي ملكوت است كه بر كافران هيچ گاه گشوده نميشود.
در احاديث فراواني “سدرة المنتهي”، “جنّة المأوي”، “عرش”، “كرسي”، “معراج” و “ملكوت” همه كنار هم قرار گرفته است؛ يعني همه در آسمانها قرار گرفته است.
حال آن كه درباره عرش نظرات گوناگون ابراز ميشود، که همه بي پايه است اما نظر صحيح اين است که اصلاً در خارج چيزي به نام عرش متعارف وجود ندارد و جمله (الرّحمن علي العرش استوي)طه/5 كنايه از سلطنت و استيلاي علمي و قدرت خدا بر جهان خلقت است؛ يعني آيه (ثم استوي علي العرش)سجده/4 مثلاً در عين حال كه مثالي است، كه احاطه تدبير خدا را در مملكتش ممثّل ميسازد نيز دلالت دارد كه زمام همه امور به دست قدرت و علم بينهايت خداست. و اوست پروردگار عرش بزرگ: (وهو ربّ العرش العظيم)توبه/129307
علامه طباطبايي(قدسسرّه) و بسياري از دانشمندان معتقدند:اين كه اميرالمؤمنين فرمودند خدا اينجا، آنجا، بالا، پايين… اين معنا عبارت ديگري از “علم فعلي” خداوند است و در حقيقت عرش و ملكوت يكي است؛ چون عرش مقام اجمال و باطن غيب است… .سدير از امام صادق (عليهالسلام) پرسيد: معناي عرش و كرسي چيست؟ امام فرمود: عرش، صفات كثير و مختلفي دارد از جمله مُلك عظيم، احاطه بر مُلك و اين همان علم به كيفيّت اشياست.308
فراواني روايات در اين زمينه موجب قطع ميشود كه معناي محسوس و ظاهري واژههاي عرش و كرسي و مانند آنها مراد نيست.اگر هيچ روايتي وجود نداشت باز ادله ي عقلي گواه وشاهدي بود که مراد از عرش وکرسي تخت وصندلي محسوس نيست.
آنچه بايد در توضيح اين آيات و روايات مطرح کرد همان است که امام وملاصدرا در مورد حقايق مکان وزمان وبري بودن نشئه ي آخرت از اين دو مفهوم مي باشد. بنابراين زمان ومکان مختص به عالم ماده است وانساني که در عالم ماده زندگي مي کند در مورد همه چيز مادي فکرمي کند.”انساني كه در نشئه ماده عنصري زندگي ميكند بسياري از داوريها و انتظارات او هم صبغه عنصري و مادي دارد. او براي هر چيز، جا و مكان مادي تصور ميكند و فرآيند همه امور را در راستاي زمان و مكان طبيعي مينگرد. اما بهشت و جهنّم نيز از محدوده تاريخ دنيايي و زمان و مكان خارج است و قبل، بعد، كِيْ و كجاي دنيوي برنميدارد. 309
چنانچه آيت الله جوادي آملي ميفرمايند:”چه مانع دارد كه از ديدگاه روايات فراوان بهشت و دوزخ را همراه دنيا، قبل از دنيا و بعد از دنيا موجود بدانيم؛ چنانكه حارثة بن مالك آنها را ديد و از آنها خبر داد و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه طاهرين (عليهمالسلام) از آن خبر دادند و قرآن ميفرمايد: (وأُزلفت الجنّة للمتّقين غير بعيد)؛ ق/31بهشت براي پرهيزكاران نزديك شده و هيچ دور نيست. از اينرو مفسّران گفتهاند (أُزلفت) بدان معنا نيست كه در آينده، نزديك ميشود و تعبير از آينده به فعل ماضي براي آن باشد كه مستقبل محقق الوقوع در حكم ماضي است، بلكه حقيقةً موجود و اين موجود خارجي نزديك شده است. همچنين است واژه ( أُعدّت).310
علامه مجلسي (رحمهالله) ذيل اين حديث وجوهي ذكر كرده و در وجه چهارم مينويسد:
“نشئهها و عوالم وجود مختلف است، و حواس انسان در ادراك آنها متفاوت است؛ چنانكه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) جبرئيل و ساير فرشتگان را مشاهده ميفرمود: ليكن اصحاب حضرت رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) آنها را نميديدند. امير مؤمنان علي (عليهالسلام) ارواح مؤمنان را در وادي السّلام ميديد و با آنان به تكلّم ميايستاد، ولي حبّه عرني (از ياران آن حضرت) و ديگران نميديدند. پس امكان دارد همه امور ياد شده (باغها، حوريان، پرندگان، آهوان…) هميشه نزد ائمه دين (عليهمالسلام) حاضر باشد و اين ذوات مقدّس از آنها لذّت ببرند، ولي چون آنها ابدان يا اجساد لطيف روحاني و ملكوتي هستند ساير خلق نتوانند آنها را ببينند مگر به اعجاز… . اين وجه نزديك است به عالم مثال كه اشراقيان، حكيمان و صوفيان آن را اثبات كردهاند.”311
صالح بن سعيد گويد: بر حضرت ابوالحسن سوم، امام علي النقي (عليهالسلام) وارد شدم و عرض كردم: فدايت گردم هدف آنان (بنيعبّاس) در همه كار، خاموش ساختن نور شماست. در حق شما كوتاهي ميكنند تا به حدّي كه شما را در كاروانسراي پست و سراي گدايان (خانالصعاليك) جاي دادهاند!!.
امام دهم (عليهالسلام) فرمود: اي پسر سعيد معرفت تو در حق ما همين اندازه است؟!سپس با دست مبارك اشاره كرد و فرمود: بنگر. وقتي نظر كردم ديدم باغهاي سرسبز، با طراوت و شگفتيزا كه در ميان آنها حوريان خوشبو و عطرآگين چونان لؤلؤ، پرندگان، آهوان، جويبارهاي جوشنده و… چنان كه مرا مدهوش ساخت و چشمم خيره ماند. آنگاه فرمود: ما هر جا باشيم اينها برايمان آماده است و در كاروانسراي گدايان نخواهيم بود.312
قرآن كريم درباره قيامت نيز ميفرمايد: (إنّهم يرونه بعيداً ونراه قريباً)معارج/6و7 كافران آن را دور، ولي ما آن را نزديك ميبينيم: (اقتربت السّاعة)؛قمر/1 قيامت نزديك است؛ چون كافران قيامت را در طول زمان ارزيابي ميكردند و ميگفتند: اگر راست باشد بعد از زمان دنيا آفريده و برپا خواهد گرديد. قرآن ميفرمايد: چنين نيست و اگر صلاح بود ميديدند كه هماكنون آتش زبانه ميكشد و جهنّميان معذّبند؛ آنگونه كه حارثة بن مالك ديد و از آن خبر داد.313
بنابراين ديدگاه نبايد بهشت و جهنّم و بسياري از معارف قطعي اسلام را در چهارچوب زمان و مكان دنيايي ارزيابي كرد. آنها آسماني است و انديشه آسماني ميطلبد و براي نامحرمان هرگز درهاي آسمان گشوده نخواهد شد؛ چنانكه قرآن كريم درباره مكذبان آيات الهي ميفرمايد:
(إنّ الذين كذّبوا بآياتنا واستكبروا عنها لا تفتّح لهم أبواب السّماء ولا يدخلون الجنّة)اعراف/40
آنان كه آيات خدا را تكذيب كنند و از سر تكبر و نخوت بر آنها سر فرود نياورند هرگز درهاي آسمان بر روي آنان گشوده نشود و به بهشت وارد نميشوند.314
3-3 وجود کنوني بهشت وجهنم
يکي از بحثهاي مربوط به بهشت و دوزخ، مسأله وجود کنوني آنها است و از زمانهاي ديرينه، اين مسأله مطرح شده است اين بحث در حالي که جنبه کلامي و عقيدتي دارد، بحث تفسيري و قرآني نيز هست، يعني به اين مسأله، هم با رويکرد فلسفي وتحليل عقلي مي توان نگريست و هم با رويکرد تفسيري، و با مراجعه به کتب کلامي روشن مي شود که اکثريت دانشمندان اسلامي وجود کنوني بهشت وجهنم را پذيرفته اندو معتقدند که هر دو، هم اکنون آفريده شده اند.
محدث و متکلم عاليقدر “شيخ صدوق” در اين باره مي گويد: اعتقاد ما درباره بهشت و دوزخ اين است که آن دو آفريده شده اند و پيامبر (ص) به هنگام معراج وارد بهشت شد و دوزخ را نيز مشاهده نمود.315
شيخ بزرگوار مرحوم “مفيد” در “اوائل المقالات” به نقل اقوال پرداخته و چنين مي گويد :
بهشت و دوزخ هم اکنون آفريده شده اند و روايات آن را تأييد و اهل شرع بر آن اتفاق نظر دارند ولي اکثريت معتزله و خوارج و گروهي از زيديه مي گويند آفرينش کنوني آنها امري ممکن است ولي دليل بر وجود کنوني آن در دست نيست در حالي که “ابو هاشم جبائي” وجود فعلي آنها را محال دانسته و معتقد است پيش از برپائي قيامت بهشت و دوزخ آفريده نمي شوند.316
علامه حلي در “کشف المراد” اقوال متکلمان را به نحو ياد شده نقل کرده و “قاضي عبد الجبار” را از انديشه با ابوهاشم يکسان مي داند. 317
“تفتازاني” در شرح مقاصد مي گويد: اکثريت مسلمانان براينند که بهشت و دوزخ هم اکنون آفريده شده اند جز “ابوهاشم” و “عبد الجبار” و پيروان آنها که با اين نظريه مخالفت کرده اند .318
علامه مجلسي (رحمهالله) نيز مينويسد:
آفريده شدن كنوني بهشت و دوزخ را همه مسلمانان پذيرفتهاند. تنها برخي از معتزله گفتهاند: اين دو در روز قيامت آفريده خواهند شد، در حالي كه آيات قرآن و روايات يقيني سخن معتزليان را دفع ميكند.319
3-3-1 دلائل منکران
منکران خلقت بهشت و دوزخ با دليل نقلي و عقلي بر مدعاي خود استدلال نموده اند که اينک هر دو را يادآور مي شويم
3-3-1-1 دليل نقلي
اين استدلال مبني بر دو مطلب استوار است، كه اينگونه بيان شده است :
الف: آيات قرآني حاکي از آن است که بهشت جايگاه دائمي و قرارگاه هميشگي است آنجا که بهشت را به “جنة الخلد” 320 و دوزخ را به “دار الخلد” 321 توصيف مي کند و در برخي از آيات نعمت هاي بهشتي را دائمي توصيف مي کند و مي فرمايد:”أکلها دائم و ظلها” 322 خوردني ها و سايه آن جاوداني است.
بنابراين بهشت و دوزخ از لحظه آفرينش بايد به صورت يک بناي جاودان و مستمر بماند و دستخوش نابودي و ويراني نگردد.
ب: آيه قرآن، حاکي است که قبل از برپائي رستاخيز (نفخ صور نخست) همه چيز جز ذات او نابود مي شوند چنان که مي فرمايد:”کل شيئي هالک الا وجهه” (قصص /88)
همه چيز جز ذات خداوند فاني و نابود مي گردد.
اکنون با توجه به اين دو مطلب بايد گفت بهشت و دوزخ آفريده نشده اند زيرا بر فرض آفرينش بايد روز برپائي قيامت نابود گردند در حالي که نابودي آنها با جاودانگي آن دو که آيات نخست از آن حاکي مي باشند، ناسازگار مي باشند.
در نقد چنين اشكالي ابتدا بايد هلاكت را معناكرد:راغب در مفردات ميگويد: هلاكت بمعنى باطل شدن چيزى از جهان معني شده.323″هلاكت اشياء عبارت است از بطلان وجود ابتدايى آنها، به طورى كه دنيا و نشاه اول از وجود آنها خالى شود، و همه به نشاه آخرت منتقل گشته و به سوى خدا بازگشت كنند، و نزد او قرار گيرند، و اما بطلان مطلق، بعد از آنكه هست شدند، صحيح نيست، براى اينكه صريح قرآن آن را نفى كرده، و آيات آن پيوسته مىفرمايد: بازگشت همه موجودات به سوى خداست، و خدا منتهى، و رجعت به سوى اوست “( وَ هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ- اوست كه خلق را آغاز كرد، و دوباره آن را برمىگرداند)”324
و اين انتقال از دنيا به آخرت، و عود بعد از وجود اول، در موجوداتى تصور دارد كه دنيايى باشند، و اما موجودات آخرتى چون بهشت و دوزخ و عرش هلاكت به اين معنا را ندارند، چون از جايى به جايى منتقل نمىشوند. هم چنان كه خداى تعالى در باره آنها فرموده: “ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ” نحل/96 و نيز فرموده: ” وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ” ال عمران/198 و نيز فرموده: ” سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ” انعام/124 و نظير اين آيه در باره خزائن رحمت خدا آمده كه فرموده: “وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ” حجر/21، و همچنين در باره لوح محفوظ فرموده: “وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ” ق/4325
جوابي که در “شرح مواقف از اين اشکال داده شده، اين است که “اکلها دائم بدلا”يعني هر زمان که چيزي از آن فاني شد بدل آن به جايش مي آيد چون دوام خود ميوه ها بعينه که متصور نيست، به خاطر اينکه اگر خورده شود از بين مي رود.326
در شرح تجريد جواب ديگري هم از اين اکال داده شده وآن اينکه:هلاکت چيزي خروج آن از انتفاع است بطوري که قابل بهره بردار نباشد وشکي نيست که با فناء واز بين رفتن مکلفين بهشت ار حييز انتفاع خارج شده وهلاک به اين معنا بر آن صدق مي کند327
فخررازي از اين اشکال جواب ديگري داده است وآن اينکه کل شئ هالک عام است واعدت للمتقين واکلها دائم خاص است و خاص مقدم بر عام است وبوسيله ي همين خاص عام را تخصيص مي زنيم.328
3-3-1-2 دليل عقلي منکران
از ميان دلائل عقلي منکران، مسأله “عبث” بودن آفرينش بهشت و دوزخ قابل ملاحظه است، هدف از آفرينش بهشت و دوزخ، اين است که نيکوکاران و بدکاران در آنجا به سزاي اعمال خود برسند
