
الجنان جنات عدن و الفردوس بحضرة محمد في نعيمها يتقبلون.172
ــ در حديثي از ابي جعفر (ع) آمده که (جنات عدن يدخلونها) يعني آل محمد به قصرهاي اين بهشت ها وارد مي شوند.173
7ـ محبين اهل بيت
از پيامبر (ص) منقول است: کسي که دوست دارد حياتش چون من و مرگش نيزمانند من باشد و در بهشتي که خدا به من وعده داده (جنات عدن) ساکن شود بايد علي ابن ابي طالب و فرزندان او را دوست بدارد.174
ــ در حديثي يک يهودي از امام علي (ع) سؤال مي کند پيامبر شما در کجاي بهشت سکونت دارد؟ حضرت در پاسخ فرمودند: در بالاترين درجه و شريف ترين مکان آن در جنات عدن 175و در حديث ديگري است که بالاترين مقام جنات عدن از آن پيامبر (ص) است 176
با توجه به آيات، سياق آن ها و روايات، جنات عدن، بهشت اقامت است177 و وجه تسميه اين جنات به عدن به خاطر خلود کساني است که در اين بهشت ها هستند178 و (جنات عدن مفتحة لهم الابواب) يعني جنات استقرار و خلود و باز بودن درها براي متقين، کنايه است از اين که از هيچ يک از نعمت هاي موجود در آن ممنوع نيستند و اين نعمت ها براي آن ها خلق شده است 179بنابراين، عدن به معني اقامت و خلود است و روايت شده که در آن جز پيامبران و شهدا و صالحين ساکن نيستند.180
2-4-3-1-3 تبييني از جنة المأوي وساکنان آن
مأوي اسم مکان است از أوي يعني جايگاهي که در آن مسکن مي گيرند 181و “أوي إلي “يعني “انضم اليه”182
جنت مأوا مرتبه ديگري از بهشت است که با تمام نعمتها و بر کاتش نخستين وسيله پذيرايي از ميهمانان الهي است:
” أَمَّا الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوى نُزُلاً بِما كانُوا يَعْمَلُون “(سجده/ 19)
زيرا کلمه نُزُل به معناي نخستين چيزي است که با آن از مهمان پذيرايي ميکنند و تقدم کلمه لهم بر جنات المأوي نيز اشاره دارد به اينکه خداوند اين باغهاي بهشت را مخصوص بهشتيان قرار داده و عاريتي نيست و احتمال زوال نعمتها هرگز آرامش فکر آنها را برهم نميزند.
مأوي، مکاني است که انسان در آن ساکن مي شود و مأوي مي گزيند و نزل هر آن چيزي است که براي ميهمان فراهم مي شود از خوردني و نوشيدني و تعميم يافته به هرچه که به ميهمان عطا مي شود183. ” نُزُلاً بِما كانُوا يَعْمَلُون “(سجده/ 19) و چون اهل جنت مأوي در حکم ميهمان هستند همان طور که از ميهمان پذيرايي مي شود از آن ها نيز پذيرايي مي شود.184و برخي گفته اند نزلاً يعني ضيافةً و کرامةً 185جنت مأوي نزديک درخت سدره است، درختي که در انتهاي آسمانهاست.186وقرآن در آيات سوره نجم كه در مورد معراج پيامبرص نازل شده از اين جنت ياد مي كند:
و لقد رآهُ نزلةً أُخري عند سدرة المنتهي عندها جنّةُ المأوي (نجم/15ــ 13)؛
و بار ديگر نيز او را مشاهده کرد، نزد سدرة المنتهي که جنةالمأوي در آن جاست.
نام اين جنت چهار مرتبه در ايات قرآن آورده شده است. وساکنان آن در قرآن اينگونه شمرده شده اند:
1ـ مؤمنان وکساني که عمل صالح انجام مي دهند
أمّا الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات فلهم جنّاتُ المأوي نُزُلاً بما کانوا يعملون (سجده/19)؛
اما کساني که ايمان آوردند و کارهاي شايسته انجام دادند، باغ هاي بهشت جاويدان از آن آن ها خواهد بود، اين وسيله پذيرايي خداوند از آن هاست به پاداش آنچه انجام مي دادند.
2ـ خوف از خدا وتقوا
و أمّا من خاف مقام ربّه و نهي النّفس عن الهوي فإنّ الجنّة هي المأوي (نازعات/41ــ40)؛
و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوي باز دارد قطعاً بهشت جايگاه اوست.
2-4-3-1-4 تبييني از جنت فردوس وساکنان آن
فردوس اين کلمه از زبان هاي سرياني و آرامي به زبان عربي انتقال يافته و با تغييري متناسب به معني باغ وسيع داراي ميوه ها و درختان به کار رفته است. جنت فردوس، متفرد است و معادلي ندارد187. در اصل کلمه فردوس اختلاف نظر است، برخي آن را کلمه اي رومي به معني بستان و برخي آن را سرياني به معني تاکستان مي دانند که اصل آن فرداس بوده و نيز برخي آن را عربي و به معناي باغ پر درخت که بيشتر درختانش، انگور است مي دانند.188
ساکنان فردوس هرگز تقاضاي نقل مکان و تحول نخواهند کرد:
انالذين ءامنوا و عملوا الصالحات کانت لهم جنات الفردوس نزلاً. خالدين فيها لا يبغون عنها حولاً (کهف/ 107 و 108)
اين کلمه دوباره در قرآن کريم آورده شده است.و از جمله عواملي که باعث ورود به آن مي شود مواردي است که سعي شده به اهم آن اشاره شود:
1ـ مؤمنان وکساني که عمل صالح انجام دهند
إنّ الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات کانت لهمْ جنّاتُ الفردوس نزُلاً خالدين فيها لا يبغونَ عنها حولاً (کهف، 108ــ 107)؛
اما کساني که ايمان آوردند و کارهاي شايسته انجام دادندباغ هاي بهشت برين محل پذيرايي آنان خواهد بود آن ها جاودانه در آن خواهند ماند و هرگز تقاضاي نقل مکان از آنجا نمي کنند.
قد افلح المؤمنونَ… أولئک هم الوارثون الّذين يرثونَ الفردوسَ هم فيها خالدون (مؤمنون، 11ــ1)؛
مؤمنان رستگار شدند… آن ها وارثان اند، وارثاني که بهشت برين را به ارث مي برند و جاودانه در آن خواهند ماند.
مؤمنان واقعي، جنت فردوس را به ارث مي برند و در آن جاودانه اند. اينکه مؤمنين، فردوس را به ارث مي برند به اين معني است که فردوس براي مؤمنين باقي و هميشگي است و خداوند آن را به مؤمنين اختصاص داده و کسي با آن ها در فردوس شريک نيست.189
3ـ طالبان علم
از پيامبر (ص) منقول است:
لطالب العلم شفاعة کشفاعة الأنبياء و له في جنة الفردوس الف قصر.190
براي طالب علم شفاعتي است مانند شفاعت انبيا وبراي او در جنت فردوس هزار قصر است.
2-4-3-2 طبقات جهنم در قرآن
از آيات متعدد قرآن استفاده مىشود که طبقات جهنم و ارکان آن متفاوت است دوزخ از لحاظ عمق، طبقات و دركاتى است، هم چنان كه بهشت را از لحاظ علو و ارتقاع، درجاتى است که از آن به درک تعبير ميشود
“دَرَك” تكه ريسماني است كه از طرفي به دلو (سطل كشيدن آب از چاه) و از سوي ديگر به ريسمان بزرگ ديگري بسته ميشود تا آب، ريسمان اصلي را نابود نسازد. “دَرَك” كه منازل اهل آتش است از همين معناست؛ يعني پايينترين بخش جهنّم است. چنانكه بهشت داراي درجات است، جهنّم نيز دَرَكات دارد.191
به گفته راغب اصفهاني “دَرَك” مثل “درَج” به معناي پلّه است؛ ولي درَج پلهاي است براي بالا رفتن و دَرَك پلهاي است براي پايين رفتن و سقوط كردن؛ نيز عميقترين نقطه قعر دريا را دَرَك گويند192، بنابراين دركِ اسفلِ نار يعني گودترين جاي جهنّم.193
برخي سرّ نامگذاري طَبَق دوزخ را به دَرَك چنين بيان كردند: چون طبقات جهنّم متدارك و متتابعاند، هر طبقه، درك، و نازلترين آنها درك اسفل خواهد بود و ضبط اين كلمه را به حركت راء، نه به سكون آن دانستند، زيرا از طبقات دوزخ به أدْراك جهنّم ياد ميشود.194 در تفسير “مجمع البيان” گويد: دَرك به معناي طبقه است، چون آتش طبقاتي دارد كه آنرا دركات گويند؛ همچنانكه مراتب بهشت را درجات نامند.195
در خصوص تعداد اين طبقات تنها در يک آيه ازقرآن کريم آمده است که داراي هفت در است:
وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ لَهَا سَبْعَه أَبْوَ ابٍ لِكُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ؛
و بدرستيكه جهنّم ميعادگاه همگي آنهاست. آن جهنّم هفت در دارد كه از براي هر دري مقداري از آن دوزخيان قسمت شده و معين گرديده اند” 43 و 44/حِجر
خداى سبحان نه در اين آيه و نه در هيچ جاى كلام خود، بيان ننموده كه مراد از اين” ابواب: درها” چيست. آيا مانند درهاى خانه و چهار ديوارى است كه در آنجا داخل مىشوند و همه واردين را در يك عرصه جمع مىكند؟ و يا طبقات و دركات مختلفى است كه از نظر نوع عذاب، و شدت آن با هم تفاوت دارند. استعمال كلمه” باب” در هر دو معنا متداول است و چه بسا امورى را كه در نوع مختلفند، هر نوعش را يك باب مىگويند، مثلا گفته مىشود:” ابواب خير”، ” ابواب شر” و” ابواب رحمة” و قرآن فرموده:” فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْءٍ” انعام/ 44. و چه بسا كه اسباب رسيدن به چيزى و راههاى رسيدن به آن را نيز ابواب مىگويند، مانند” ابواب رزق” كه مقصود از آن انواع معاملات است.196
اما در مورد اينکه معناي اول از باب مورد نظر باشد يعني منظور از ابواب اسباب رسيدن به چيزي باشد مفصلا در فصل ابواب بهشت وجهنم توضيح داده شد. در اينجا به شرح وتفصيل رواياتي مي پردازيم که ابواب را به معناي طبقات ودرکات جهنم گرفته اند.
بيشتر مفسران ابواب را بمعناي طبقات گرفته اند.197صاحب الميزان در ذيل اين آيه چنين مي گويد:” بعيد نيست از آيات متفرقه در قرآن كه در باره آتش دوزخ آمده معناى طبقه استفاده شود، مانند آيه ” وَ سِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها”- تا آنجا كه مىفرمايد- “قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها” كسانى كه كفر ورزيدند دسته دسته به سوى جهنم رانده مىشوند، وقتى به آن رسيدند درهايش باز مىشود … گفته مىشود براى هميشه به درهاى جهنم درآييد. سوره زمر، آيه 72.و آيه” إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ” و همچنين آياتى ديگر”.198
مؤيد اين احتمال فقره دوم آيه مورد بحث است كه مىفرمايد:” لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ- از ايشان براى هر درى قسمتى است تقسيم شده” چون ظاهر آن اين است كه خود جزء تقسيم شده بر درها است، و اين وقتى معناى صحيح مىدهد كه” باب” به معناى طبقه باشد نه در ورودى. و اما بعضى كلمه” جُزْءٌ مَقْسُومٌ” را به معناى” طائفه معين و مفروز” گرفتهاند199 که به نظر صاحب الميزان اين گونه تفسير کردن “جزء مقسوم” تفسير موهونى است كه وهنش بر همه روشن است.200
و بنا بر اين، معناى” هفت در داشتن جهنم” اين مىشود كه هفت نوع عذاب دارد، و هر نوع آن به مقتضاى واردين براى خود چند قسم دارد. و اين مطلب خالى از دلالت بر اين معنا نيست كه گناهانى كه مستوجب آتش است هفت قسم، و طرقى كه آدمى را به هر يك از آن گناهان مىكشاند نيز چند قسم است.201در صورتي که آيه شريفه را چنين معنا کنيم مؤيد رواياتى خواهد بود كه در باره طبقهبندى عذابهاى دوزخ آمده است که ما به تعدادي از آنها اشاره مي کنيم:
احمد و ابن حبان و طبرى و ابن مردويه و بيهقى- در كتاب البعث- از عتبة بن عبد اللَّه از رسول خدا (ص) روايت آوردهاند كه فرمود: براى بهشت هشت در و براى جهنم هفت در است، كه بعضى افضل از بعض ديگر است.202
جهنم هفت در دارد، بعضى فوق بعضى ديگر قرار دارد وقتى اولى پر شد دومى را پر مىكنند، آن گاه سومى را تا همهاش پر شود.203
از أميرالمؤمنين عليه السّلام روايت شده است كه فرمود: جهنم كه هفت در دارد بدين جهت است كه هفت طبقه دارد، هر طبقه روى طبقه ديگر قرار گرفته.آن گاه براى مجسم كردن مطلب، دستهاى خود را روى هم گذاشت، و فرمود: همين طور روى همند و خداى تعالى بهشت را همكف زمين قرار داده و آتش دوزخ را روى هم، كه از همه پايينتر” جهنم” است، و طبقه دوم آن” لظى” و سومش” حطمة” و چهارمش” سقر” و پنجمش” جحيم” و ششمش” سعير” و هفتمش” هاويه” است و در روايت كلبى طبقه زيرين را” هاويه” و طبقه بالاتر از همه را” جهنم” دانسته.204
2-4-3-2-1 تبييني از هاويه
” وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ” شايد نامگذارى جهنم به هاويه از اين جهت باشد كه اين كلمه از ماده” هوى” گرفته شده، كه به معناى سقوط است، مىفرمايد: كسى كه ميزانش سبك باشد سرانجامش سقوط به سوى اسفل سافلين است، هم چنان كه در جاى ديگر فرمود: “ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا”. تين، /5 و 6. چنانچه راغب در مفردات مي گويد: افتادن و سقوط از بالا به پائين است.205ودر مجمع البحرين گفته شده هاويه بايد بسيار عميق باشد که چنين اسمي براي ان گذاشته شده است.206
اينكه آتش دوزخ را توصيف كرده به هاويه و حال
