
توسط دو دستگاه انرژی بیهوازی یعنی فسفاژن و اسید لاکتیک تأمین کند. عملکرد بيهوازي همچنين به دو بخش توان حداکثر و توان ميانگين تقسيم شده است. حداکثر توان بيهوازي، بيشترين ميزان انرژي است که از مسير بيهوازي توليد ميشود و توان ميانگين، ميانگين توان بدست آمده در طول اجراي يک فعاليت بيهوازي تقسيم بر زمان انجام فعاليت ميباشد (قوجه لی، 1378). در تحقيق حاضر، ارزيابي سيستم بيهوازي و توان بيهوازي مدنظر است. روش مستقيم اندازهگيري بازده توليد انرژي در عضله اسکلتي مقدور نيست بنابراين از راه تعيين شاخصهاي منتخب عملکرد فيزيولوژيک اندازهگيري کارکرد دستگاه گليکوليتيک امکان پذير است.
دو مسير در توليد انرژي به صورت بيهوازي دخالت دارند:
1) سيستم فسفاژن يا بي اسيد لاکتيک
2) گليکوليز بيهوازي يا بخش با اسيد لاکتيک.
توان به ميزان انرژي توليد شده در يک محدوده زماني گفته ميشود در حالي که ظرفيت به کل مقدار انرژي توليد شده در يک فعاليت بيهوازي اطلاق ميشود. سيستم فسفاژن از ذخائر فراوان فسفو کراتين در عضلات جهت توليد ATP استفاده ميکند، اما به علت محدود بودن اين ذخائر عملکرد اين سيستم براي مدت طولاني نميتواند ادامه يابد، پس اين سيستم داراي توان بالا و ظرفيت پائين است. سيستم گليکوليز بيهوازي (با اسيد لاکتيک) تواني مشابه با سيستم فسفاژن توليد ميکند اما چون از يک سری واکنشهاي پيچيده جهت شکست کربوهيدرات و توليد ATP استفاده ميکند، ظرفيت بالاتري دارد. نکته قابل توجه در عملکرد سيستمهاي انرژي اين است که سيستمها در شروع تمرين همراه با هم و همزمان شروع به کار ميکنند (کارول و ریک29، 2002). در واقع هنگام شروع تمرين سيستمهاي توليد انرژي اعم از هوازي و بيهوازي به طور مجزا در تأمين ATP دخالت ندارند بلکه به محض شروع تمرين عملکردي اين سيستمها نيز شروع ميشود. اما توليد انرژي از مسير بيهوازي به علت تمام شدن ذخائر اين سيستم و همچنين عدم توانايي تحمل عضلات در برابر محصولات اين سيستم براي مدت طولاني ادامه نمييابد و در نتيجه ورزشکار جهت ادامه فعاليت خود از شدت فعاليت کاسته و از سيستم هوازي به توليد انرژي ميپردازد (گایینی و رجبی، 1383).
انواع توان با توجه به ویژگیهای ورزشی
1- توان فرود واکنشی
2- توان پرتاب
3- توان جهش
4- توان شروع
5- توان شتاب گیری
6- توان کاهش شتاب (خداداد، 1369).
2-2-14- عوامل مؤثر بر توان بيهوازي
2-2-14-1- سن، جنس و توده عضلاني
مطالعات انجام شده در کودکان و نوجوانان نشان ميدهد که عملکرد بيهوازي با افزايش سن بهبود مييابد. کودکان کم سن در مقايسه با بزرگسالان توده عضلاني کمتري دارند و بنابراين ذخائر انرژي آنها کمتر است و به همين علت توان بيهوازي آنها نسبت به بزرگسلان کمتر است. در اثر رشد و نمو، توده عضلاني کودکان افزايش پيدا ميکند و همين طور تراکم ترکيبات فسفردار و محتوي گليکوژن در عضلات آنها بيشتر ميشود و در نتيجه در مقابل اسيد لاکتيک تحمل بيشتري پيدا ميکنند، لذا توان بيهوازي با افزايش سن بتدريج پيشرفت ميکند (طاهری گندمنی، 1383). توان بيهوازي افراد بعد از سن 20 سالگي شروع به کاهش ميکند و اين کاهش ظاهراً با افزايش سن رابطه خطي دارد به طوري که تقريباً هر 10 سال 6 درصد از توان بيهوازي کاسته ميشود و اين کاهش در مردان و زنان تقريباً مشابه است (آروین، 1377). در واقع اندازه توان بيهوازي به حجم عضلات درگير بستگي دارد، هر اندازه توده عضلاني بيشتري به کار گرفته شود نسبت تارهاي عضلاني درگير بيشتر و بازده توان مکانيکي هم بيشتر است. بکارگيري تعداد واحد حرکتي ميبايست در حد بهينه تحت سيستم عصبي عضلاني هماهنگ شوند. در تحقيقهاي انجام گرفته محاسبه بازده توان بصورت نسبتي از کل توده بدن نشان داده که، همبستگي بالايي بين حجم عضلات با بازده توان وجود دارد (کردی، 1383؛ گایینی و رجبی، 1383).
2-2-14-2- دماي عضله
پديده گرم کردن از جنبه آسيب شناسي بافت قبل از انجام هر فعاليت براي افزايش دماي عضله توصيه شده است. اين بار و بار _ اور30 در 1975 خاطرنشان کردند که گرم کردن اثر سودمندي در توليد بازده توان طي فعاليتهاي انفجاري و کوتاه مدت دارد. در مطالعه آنها روش متناوب گرم کردن ميانگين توان را 7 درصد افزايش داد. اين مقدار بيشتر از نسبت افزايش توان به شيوه گرم کردن پيوسته بود. اما در حداکثر توان تفاوتي بين دو روش مشاهده نشد. بنابراين در انجام فعاليتهاي انفجاري و بيهوازي کاربرد گرم کردن ضروري به نظر ميرسد (طاهری گندمنی، 1383؛ گایینی و رجبی، 1383).
در مورد تأثير دماي محيط بر عملکرد و توان بيهوازي ورزشکار نتايج متناقضي وجود دارد. اگر چه مطالعه انجام گرفته توسط کلارمونت31 (1996) نشان داد افزايش يک درجه اي تأثير قابل ملاحظه اي بر اجراي بيهوازي در آزمون وينگيت نداشت اما مطالعه انجام گرفته توسط بار _ اور و دوتان32 در سال 1980 نشان داد که توان بيهوازي بدست آمده در دماي 30 تا 38 درجه نسبت به دماي 22 تا 23 درجه با محدوديت مواجه است. فاين و همکاران33 در طي تحقيقي عملکرد بيهوازي را در دو محيط عادي (دماي c 5 ± 8/21 و رطوبت 5 ± 52%) و گرم کردن (دماي c 5 ± 6/29 و رطوبت 9 ± 51%) مورد بررسي قرار دادند آنها به اين نتيجه رسيد که هيچ تفاوتي معنیداری بين اجراي بيهوازي ورزشکارن در دو محيط وجود ندارد (قوجه لی، 1378؛ گایینی و رجبی، 1383).
2-2-14-3- تمرين
مطالعات متعددي تأثير تمرين بر توان و ظرفيت بيهوازي را نشان ميدهد. مطالعه انجام گرفته روي مردان نشان ميدهد که توان بيهوازي پس از 6 هفته تمرين به ميزان 0 درصد و پس از 10 هفته تمرين به ميزان 8 درصد بهبود مييابد. مطالعه ديگر ميزان پيشرفت در ظرفيت بيهوازي را بعد از 6 هفته تمرينات شديد 28درصد عنوان ميکند. همچنين مقايسه افراد کم تحرک و افراد ورزشکار مشخص کرده است که توان و ظرفيت بيهوازي افراد ورزشکار به نحوه چشمگيري بالاتر از افراد کم تحرک است اين موضوع نيز ميتواند ناشي از تأثير تمرينات ورزشي بر توان و ظرفيت بيهوازي باشد (شارکی، 1374؛ طاهری گندمنی، 1383).
2-2-14-4- وراثت
وراثت نقش اصلي در ميزان و سرعت سازگاري بدن به تمرينات ورزشي را بر عهده دارد. به اين صورت که افراد با بيشينه وراثتي خوب در تمرينات پيشرفت بيشتري را نشان ميدهند. هر چند مطالعه اندکي در زمينه تأثير وراثت بر توان و ظرفيت بيهوازي انجام گرفته است ولي نتايج تحقيقهاي انجام شده گواه آن است که توان و ظرفيت بيهوازي تحت تأثير وراثت قرار دارد. اين تأثير در مواردي نظير ورزشکاران برخي از کشورها در رشتههاي خاص بارز است (قوجه لی، 1378).
2-2-14-5- نوع انقباض عضلاني
توان اوج به نوع انقباظ عضلاني بستگي دارد. حداکثر تنش عضله حين انقباظ برونگرا بيش از حداکثر نيرويي است که در الگوي انقباضهاي درونگرا و ايزومتريک رخ ميدهد. کارايي مکانيکي نيز تحت تأثير نوع انقباض عضلاني قرار ميگيرد، يعني در شرايط مقدار معيني انرژي، بازده توان در انواع انقباضهاي عضلاني متفاوت است. به طوري که در انقباض ايستا (ايزومتريک) هيچ گونه بازده مکانيکي خارجي بدست نمي آيد و سرعت انقباض عضلاني در اين نوع انقباض صفر است (قوجه لی، 1378).
2-2-14-6- درصد توزيع تارهاي عضلاني
تحقيقهاي متعددي ارتباط ميان درصد توزيع تارهاي عضلاني و توان بيهوازي را نشان دادند. ورزشکاراني که در رويدادهاي ورزشي نياز به توان و ظرفيت بيهوازي بالايي دارند داراي درصد تارهاي تند انقباض (FT) بيشتري نسبت ورزشکاران رشتههاي استقامتي هستند. همين داشتن درصد تارهاي تند انقباض (FT) نوعي مزيت در اجراي فعاليتهاي بيهوازي بشمار ميآيد. ورزشکاران رشتههاي دو سرعت، وزنه برداري مردان و پرتاب وزنه که به توان و ظرفيت بيهوازي بالاتري نياز دارند از درصد تارهاي تند انقباض (FT) بالاتري در عضلات خود بهره مند هستند (طاهری گندمنی، 1383).
2-2-14-7- دامنه حرکت مفصل
ارتباط معيني بين تنش عضلات و دامنه حرکت آن گزارش شده است. هنگام اجراي آزمون توان بيهوازي، عامل دامنه حرکت اهميت دارد. هنگام پرش عمودي مقدار زاويه مفصل زانو قبل از پرش بر روي اجراي پلايومتريک اثر قابل توجهي دارد، به علاوه تعداد پلهها در آزمون مارگاريا که با يک گام پيموده ميشود با خميدگي مفصل زانو جهت رسيدن به بازده توان مطلوب نسبت مستقيم دارد (طاهری گندمنی، 1383).
انعطافپذيري يا دامنه حرکت مفصل نه به طور واضح يک آمادگي جسماني است و نه يک توانايي هماهنگ کننده در نظر گرفته ميشود، بلکه قابليت پيچيده اي است که سطح آن تواناييهاي آمادگي جسماني و هماهنگ کننده در اجراهاي مختلف را تحت تأثير قرار ميدهد. انعطاف پذيري ارتباط نزديکي با قدرت، استقامت، سرعت و مهارت دارد (مقدم، 1381).
2-2-15- روشهاي ارزيابي عملکرد بيهوازي
آزمونهاي به کارگرفته شده در اندازهگيري عملکرد بيهوازي داراي تقسيم بنديهاي مختلفي ميباشد که يکي از اين تقسيم بنديها بر اساس سيستمهاي انرژي صورت ميگيرد.
2-2-15-1- سنجش عملکرد بيهوازي بر اساس سيستم انرژي درگير
به علت اينکه سه دستگاه توليد انرژي (هوازي، بيهوازي با اسيد لاکتيک و بيهوازي بي اسيد لاکتيک) به طور همزمان با شروع فعاليت عملکرد خود را آغاز ميکنند، روشهاي مختلفي به وجود آمده تا بتوان ميزان کارايي هر سيستم را به طور مجزا محاسبه کرد. اولين و شايد قدیمیترين روش، استفاده از آزمونهاي تواني است، که خود به سه دسته تقسيم ميشوند و عبارتند از:
1) آزمونهايي که زمان ثابت و توان متغير دارند.
2) آزمونهايی که توان ثابت و زمان متغير دارند.
3) آزمونهايي که زمان و توان متغير دارند.
– آزمونهايي که زمان ثابت و توان متغير دارند
در اين آزمونها زمان کوتاهي جهت اندازهگيري حداکثر توان مشخص ميشود که ورزشکار ميبايستي در آن فعاليت کند، اعتبار اين آزمونها به عنوان شاخصي از اندازهگيري عملکرد بيهوازي هنوز مورد ترديد است زيرا جدا کردن سيستم هوازي از سيستم بيهوازي که بلافاصله پس از شروع فعاليت عملکرد خود را آغاز ميکند، مشکل است. علي رغم اين موضوع با کمک اين آزمونها ميتوان توان و ظرفيت بيهوازي فرد را اندازه گرفت. از جمله اين آزمونها ميتوان آزمون وينگيت را نام برد (فاین بام و همکاران34، 2007).
– آزمونهايي که توان ثابت و زمان متغير دارند
روشهاي گوناگوني معرفي شده که در آنها فرد در يک فشار بيشينه اقدام به فعاليت ميکند و تا رسيدن به خستگي اين فعاليت را ادامه ميدهد. يکي از مزاياي اين گونه از آزمونها سهولت اجراي آنهاست، چون نياز به پروتکل خاصي جهت معرفي به آزمودني ندارند اما مشکل اين آزمونها به مانند آزمونهاي زمان ثابت جدا کردن سهم سيستم هوازي و بيهوازي از يکديگر ميباشد. آزمون فالکنر و کانينگهام35 در اين دسته طبقه بندي ميشود.
– آزمونهايي که زمان و توان متغير دارند
در اين آزمونها مسافتي طراحي ميشود که ورزشکار با حداکثر سرعت اين مسافت را ميپيمايد. مثلاً 200 متر دويدن، 500 تا 1000 متر دوچرخه سواري و 50 متر شناي کردن مثالهايي از اين آزمونها هستند. عامل مهارت در اين آزمونها نقش بسيار مهمي را بازي ميکند و محقق بايد هنگام اجراي اين آزمونها از آشنايي ورزشکاران در مورد نحوه اجراي اين آزمونها اطلاع کافي داشته باشند. از طرف ديگر تعدادي از آزمونهاي کوتاه تواني نيز وجود دارند که جزء آزمونهايي که زمان و توان در آنها متغير است طبقه بندي ميشوند از جمله اين آزمونها پرش عمودي (سارجنت)36 و پله مارگاريا کالمن37 ميباشد (فاین بام و همکاران، 2007).
2-2-15-2- استفاده از آزمونهايي جهت محاسبه ميزان کمبود اکسيژن
در اين آزمونها فرد با شدتي فرا بيشينه (120% حداکثر اکسيژن مصرفي) تا رسيدن به واماندگي فعاليت ميکند. چون ورزشکار در سطحي بالاتر از VO2max خود فعاليت ميکند هرگز نميتواند مقدار کافي اکسيژن جهت
