
ونگ3(2010) این موضوع را بررسی کردند که آیا شرکت ها، با استفاده از فروش های غیر عادی به مالکان کنترل کننده خود، سود را مدیریت می کنند یا خیر. آنها نمونه خود را از میان شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار چین انتخاب کردند و پس از آزمون، دریافتند که فروش های شرکت به اشخاص وابسته، بیشتر در شرکت هایی دیده می شود که در مناطقی با وضعیت اقتصادی ضعیف تر، فعالیت می کنند. همچنین همه فروش های غیر عادی به اشخاص وابسته، فروش های تعهدی نبوده است. بلکه برخی از آنها فروش نقدی بوده است و به جای آنکه مکمل مدیریت اقلام تعهدی برای دست یابی به سود هدف باشد، جای گزین آن شده است. اما هیچ گونه شواهدی مبنی بر انتقال وجه نقد به شکل وام به اشخاص وابسته که با مدیریت سود تعهدی مرتبط باشد، دریافت نشد.
چیونگ و همکاران4(2008) موضوع معاملات با اشخاص وابسته را در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار هنگ کنگ بررسی کردند. نتیجه تحقیق آنها نشان می دهد که به طور متوسط شرکت ها در زمان اعلام معاملات با اشخاص وابسته و نیز در مدت 12 ماه پس از آن، بازده مازاد منفی کسب کرده اند. این بازده در مقایسه با بازده معاملات مشابه منصفانه، به طور معناداری کمتر است. بازده مازاد با درصد مالکیت سهامداران کنترل کننده و جایگزین های افشای اطلاعات، ارتباط معنادار منفی دارد. در نهایت، آنها شواهد محدودی یافتند که نشان می دهد بازار، تصاحب منابع شرکت را پیش بینی می کند.
2-3-2 دیدگاه معاملات کارا
در رویکرد کارایی تحقیقات اثباتی حسابداری، محقق توضیح می دهد که چگونه مکانیزمهای قراردادی مختلف میتوانند هزینههای نمایندگی شرکت، یعنی هزینههای مرتبط با واگذاری اختیار تصمیمگیری از طرف مالک به مدیر را کاهش دهند. غالبا به رویکرد کارایی، رویکرد آیندهنگر گفته میشود. این رویکرد برای به حداقل رساندن هزینههای نمایندگی و قراردادی آتی، مکانیزمها و ساختارهایی را مد نظر قرار میدهد که شرکت در آینده با آن مواجه خواهد شد (بنی مهد،1389).
مثلا اکثر شرکت ها در دنیا به طور داوطلبانه صورتهای مالی قابل دسترسی را تهیه می کنند، قبل از آنکه تهیه آنها از سوی مرجع قانونگذاری الزام شده باشد. غالبا صورتهای مالی مزبور بدون آنکه الزامی وجود داشته باشد، حسابرسی نیز میشوند. برخی از محققین معتقدند که تهیه صورتهای مالی حسابرسی شده منجر به صرفه جویی در هزینهها میشود به این شکل که شرکتها وجوه را با هزینه پایین جذب میکنند. نتیجه حسابرسی آن است که گروههای خارج شرکت اطلاعات قابل اعتمادی درباره منابع و تعهدات شرکت را در اختیار خواهند داشت، بنابراین به واسطه اعتماد گروههای خارجی، شرکت می تواند وجوه را با هزینه پایین تر نسبت به سایر منابع تامین مالی جذب نماید و بدین وسیله ارزش شرکت افزایش یابد (بنی مهد،1389).
در رویکرد کارایی تحقیقات اثباتی حسابداری، عقیده بر این است که رویههای حسابداری انتخاب شده توسط شرکتها برای انعکاس بهتر عملکرد مالی واحد تجاری انتخاب میشوند. رویکرد مذکور بر اساس ویژگیهای متفاوت هر شرکت توضیح میدهد که چرا شرکتهای مختلف روشهای حسابداری مختلف را انتخاب میکنند. مثلا انتخاب روش استهلاک سرقفلی از میان روشهای مختلف، این گونه توضیح و تشریح میشود که آن روش، استفاده از دارایی (سرقفلی) را بهتر نشان می دهد(بنی مهد،1389).
یکی از تحقیقاتی که بر اساس رویکرد کارایی انجام شده است، تحقیقی بود که ویترد در سال 1987 انجام داد. او به دنبال آن بود که توضیح دهد چرا شرکتهایی که به طور داوطلبانه صورتهای مالی تلفیقی را در دورهای که هیچگونه الزامی برای تهیه آن وجود ندارد، تهیه و منتشر میکنند. او دریافت هنگامیکه شرکتی وجوهی را استقراض میکند و این بدهی توسط سایر شرکت های گروه، تضمین می شود، صورتهای مالی تلفیقی نیز به منظور ارائه اطلاعات در زمینه توانایی گروه در بازپرداخت بدهیها تهیه میشود تا اینکه صورتهای مالی جداگانه برای هر یک از شرکتهای گروه تهیه شود. به طور خلاصه در رویکرد کارایی فرض می شود که شرکت ها روشهای حسابداری مشخصی را به خاطر آنکه آن روشها، عملکرد و کارایی اقتصادی شرکت را به بهترین شکل نشان میدهند، انتخاب میکنند. اکثر نظریه پردازان تئوری اثباتی حسابداری معتقدند که مدیریت شرکت با توجه به شرایط، بهتر از هر شخص دیگری میتواند رویههای حسابداری مناسب را انتخاب نماید (بنیمهد،1389).
اگرچه تئوری نمایندگی میتواند علت بروز رفتارهای فرصتطلبانه مدیران را در روی آوردن به معاملات با اشخاص وابسته شرح دهد، اما در همه موارد مصداق ندارد. چرا که ممکن است انجام این معاملات موجب کسب منفعت برای شرکت و سهامداران گردد. به عنوان مثال برخی از شرکتها ممکن است استراتژی سرمایهگذاری خود را بر روی سرمایهگذاریهای مشترک با سایر شرکتها قرار دهند، که در این صورت معامله با این گونه شرکتها، با وجود اینکه در زمره معاملات با اشخاص وابسته قرار میگیرند، نه تنها امری اجتناب ناپذیر است بلکه به نفع شرکت و سهامداران آن نیز است (کوهلبک و میهو،2004).
در هر صورت چه این معاملات با تئوری نمایندگی مرتبط دانسته شود و چه این معاملات بخشی از تقاضای واحد تجاری قلمداد گردد و چه این معاملات تضمین کننده کار مدیران و انگیزهای برای مدیران جهت انجام بهتر وظایفشان در نظر گرفته شود، باید به این نکته توجه داشت که این نوع معاملات میتوانند بر وضعیت مالی و عملکرد مطلوب شرکت تأثیر منفی بگذارند. این امر الزاماً نه به دلیل خود معاملات بلکه میتواند به دلیل تصور استفاده کننده صورتهای مالی از ماهیت این گونه معاملات باشد(هنری و همکاران،2007).
کلبک و می هیو5(2004) مشوق های مالی و شاخص های نظارتی را در شرکت هایی که اقدام به انجام معاملات با اشخاص وابسته کرده بودند، مورد بررسی قرار دادند. در نمونه آنها، معاملات با اشخاص وابسته وجود داشت، ولی از نظر نوع معامله و نحوه افشا با یکدیگر تفاوت داشتند. آنها دریافتند که راهبری شرکتی با معاملات با اشخاص وابسته ارتباط معکوس دارد و رابطه معکوس میان پاداش نقدی مدیران با معاملات با اشخاص وابسته برقرار است.
2-3 -3 معاملات اشخاص وابسته در استاندارد ها، قوانین و مقررات:
2-3-3-1 استاندارد حسابداری ایران مربوط به افشای اطلاعات اشخاص وابسته
شخص وابسته: یک شخص در صورتی وابسته به واحد تجاری است که :
الف. بهطور مستقیم، یا غیرمستقیم از طریق یک یا چند واسطه :
واحد تجاری را کنترل کند، یا توسط واحد تجاری کنترل شود، یا با آن تحت کنترل واحد قرار داشته باشد (شامل واحدهای تجاری اصلی، واحدهای تجاري فرعی و واحدهای تجاري فرعی همگروه)
در واحد تجاري نفوذ قابل ملاحظه داشته باشد، يا
بر واحد تجاری کنترل مشترک داشته باشد.
ب. واحد تجاری وابسته آن واحد باشد (طبق تعريف استاندارد حسابداري شماره 20 با عنوان ” حسابداري سرمایهگذاری در واحدهای تجاری وابسته“ )
ج. مشارکت خاص آن واحد باشد (طبق تعريف استاندارد حسابداري شماره 23 با عنوان ” حسابداري مشارکتهاي خاص“)
د. از مديران اصلي واحد تجاري يا واحد تجاري اصلي آن باشد
ﻫ.. خويشاوند نزديک اشخاص اشاره شده در بندهاي ” الف“ يا ” د“ باشد
و. توسط اشخاص اشاره شده در بندهاي ” د“ يا ” ﻫ “ کنترل ميشود، تحت کنترل مشترک يا نفوذ قابل ملاحظه آنان است و يا اينکه سهم قابل ملاحظهاي از حق رأي آن به طور مستقيم يا غيرمستقيم در اختيار ايشان باشد، و
ز. طرح بازنشستگي خاص کارکنان واحد تجاري يا طرح بازنشستگي خاص کارکنان اشخاص وابسته به آن و همچنين واحدهاي تجاري تحت کنترل اين گونه طرحها باشد.
معامله با شخص وابسته: انتقال منابع، خدمات یا تعهدات بین اشخاص وابسته صرفنظر از مطالبه یا عدم مطالبه بهای آن است.
خويشاوندان نزديک: خويشاوند نسبي و سببي فرد که انتظار میرود در معامله با واحد تجاری، وی را تحت نفوذ قرار دهد یا تحت نفوذ وی واقع شود که معمولاً شامل خويشاوندان نسبي و سببي طبقهاول تا سوم است.
کنترل: توانایی راهبري سیاستهای مالی و عملیاتی يک واحد تجاری بهمنظور کسب منافع اقتصادی از فعاليتهاي آن.
مديران اصلي: اشخاصی که بهطور موظف يا غير موظف اختیار و مسئولیت برنامهریزی، هدايت و کنترل فعالیتهای واحد تجاری را بهطور مستقیم یا غیرمستقیم برعهده دارند، از جمله شامل اعضاي هيئت مديره، مديرعامل و مديران ارشد اجرايي.
کنترل مشترک: مشارکت در کنترل يک فعاليت اقتصادي به موجب يک توافق قراردادي.
نفوذ قابل ملاحظه: توانایی مشارکت در تصمیمگیریهایمربوط به سیاستهای مالی و عملیاتی واحد تجاری، ولی نه در حد کنترل سیاستهای مزبور.
هدف از افشای اطلاعات اشخاص وابسته:
رابطه با اشخاص وابسته از ویژگيهاي معمول فعاليتهاي تجاري است. برای مثال، برخي واحدهای تجاری بخشی از فعالیتهای خود را از طریق واحدهای تجاری فرعی، مشارکتهای خاص و واحدهای تجاری وابسته انجام میدهند. در این شرایط، واحد تجاري با داشتن کنترل، کنترل مشترک يا نفوذ قابل ملاحظه ميتواند بر سياستهاي مالي و عملياتي واحد سرمايهپذير تأثير بگذارد.
همچنین رابطه با شخص وابسته میتواند بر وضعيت مالي، عملکرد مالي و انعطافپذيري مالي واحد تجاری تأثیر داشته باشد. اشخاص وابسته ممکن است معاملاتی انجام دهند که اشخاص غیر وابسته انجام نميدهند. حتی اگر معاملهای با اشخاص وابسته صورت نگيرد. وجود رابطه به تنهايي ممکن است برای تأثیرگذاری بر معاملات واحد تجاری با سایر اشخاص کافی باشد. برای مثال، پس از اين كه يك واحد تجاري توسط واحد تجاري ديگر تملك شد، ممكن است بهسبب رقابت بين واحد تجاري طرف معامله و يكي از واحدهاي تجاري گروه، به روابط تجاري با واحد تجاري طرف معامله خود خاتمه دهد. همچنين، صرفوجود رابطه با اشخاص وابسته ممكن است سبب گردد يكي از دو طرف، به علت نفوذ قابل ملاحظه طرف ديگر، از پرداختن به امري اجتناب كند. برای مثال، ممكن است يك واحد تجاري فرعي طبق دستور واحد تجاري اصلي از انجام فعاليتهاي تحقيق و توسعه منع شود.
به دلایل مذکور، آگاهی از معاملات، مانده حسابهای فيمابين و رابطه با اشخاص وابسته ممکن است بر ارزيابي استفادهکنندگان صورتهای مالی از عمليات واحد تجاري شامل ارزیابی ريسک و فرصتهای پیش روی واحد تجاری، تأثیر بگذارد.
در ارزیابی هرگونه رابطه احتمالي با اشخاص وابسته، به محتـوای رابطه و نه صرفاً شکل قانونی آن توجه ميشود.
طبق مفاد این استاندارد، اشخاص زير لزوماً اشخاص وابسته نیستند:
دو واحد تجاری صرفاً بواسطه داشتن عضو هيئت مديره يا مدير اصلي مشترک، عليرغم وجود بندهاي ” د “ و ” و“ در تعريف شخص وابسته،
دو شريک خاص صرفاً بواسطه داشتن کنترل مشترک بر يک مشارکت خاص،
تأمین کنندگان منابع مالي، اتحاديههاي تجاري، شوراهاي کارگري، مؤسسات خدمات عمومي و ادارات دولتي، صرفاً به واسطه معاملات عادی با واحد تجاری (حتی اگر بتوانند آزادی عمل واحد تجاری را محدود یا در فرآیند تصمیمگیری آن مشارکت کنند)، و
مشتریان، فروشندگان، صاحبان حق امتياز، توزیعکنندگان یا نمايندگيهایی که واحد تجاری حجم قابل ملاحظهای از معاملات تجاری خود را با آنها انجام میدهد، هرگاه رابطه صرفاً به واسطه وابستگی اقتصادی حاصل شده باشد.
طبق فصل دوم مفاهيم نظري گزارشگري مالي، اطلاعاتي با اهميت تلقي ميشود كه بتواند برتصميمات اقتصادي استفادهكنندگان كه برمبناي صورتهاي مالي اتخاذ ميشود، تأثير بگذارد. اعمال كيفيت اهميت در زمينه معاملات با اشخاص وابسته، مستلزم دقت خاص است. در قضاوت نسبت به اهميت معاملات با اشخاص وابسته، نهتنها اهميت آنها براي واحد تجاري گزارشگر، بلكه اهميت آنها در رابطه با شخص وابسته طرف معامله نيز بايد در موارد زير مدنظر قرار گيرد :
