
میپرداخت. تقابل این دو گفتمان حتی سایه خود را بر همکاریهای دو کشور نیز بر جای گذاشته است، بهعنوانمثال؛ در اجلاس دمشق در مارس ۱۹۹۱ که با شرکت شش کشور شورای همکاری خلیجفارس بعلاوه مصر و سوریه موسوم به طرح امنیتی ۲+۶ برای انجام همکاریهای اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیتی میان اعضا شکل گرفت، عربستان و مصر میانهرو در یکسر طیف با سوریه رادیکال در طرف دیگر قرار داشتند که نهایتاً این اتحاد با شکست مواجه گردید.
3- 1-1-2-1-1-4 گفتمان سلفیگری
یکی از دلیل عربستان برای مداخله در سوریه و تقویت جبهه مخالفان بشار اسد، ارائه الگوی نظم جانشین در منطقه با اندیشه سلفی گری است. امری که حاکی از تقابل ایدئولوژیکی است و به اقلیت علوی حاکم در مقابل اکثریت سنی برمیگردد. در مقطع اخیر سلفیها بهنوعی حامل گفتمان اسلامگرایی افراطی هستند که البته نسبت به القاعده ملایمتر محسوب میشوند. درواقع عربستان حامل این گفتمان میتواند بسترساز ایجاد نوعی تنش مذهبی باشد. درواقع امر، عربستان از این فاکتور در تلاش است تا با نشان دادن تقابل شیعی و سنی و حمایت از اکثریت سنی ضمن مهار مخالفان داخلی و حفظ همبستگی میان آنها، حمایت خود را از برادران اهل تسنن سوریه که در زیر مشت آهنین نظم علوی و متحد وفادار ایران شیعی قرار دارند، ابراز دارد. امری که به دولت عربستان اجازه میدهد تا اعتبار مذهبی خود را به مخالفان داخلیاش نشان دهد درواقع بحران سوریه برای عربستان حاکی از کشتن دو پرنده با یک سنگ است (Madawi, 2012).
ریاض اکنون روی کمک اخوان المسلمین و متحدانش حساب باز کرده است. اخوان المسلمین بهترین گروه سازمانیافته محسوب میشود که به احتمال زیاد میتواند در درازمدت خلأ قدرت را در این کشور پر کند. ریاض در طول سه دهه گذشته به تمام معارضین فراری بهویژه اخوان المسلمین و سلفیهای تندرو پناه داد و آنها در مؤسسات فرهنگی، دانشگاهی و آموزش به خدمت گرفت .(Ayham, 2011)
ریاض امیدوار است موقعیت بشار اسد در سوریه را با رهبری سنی مذهب خود هماهنگ کرده و از دمشق یک دولت مخالف با ایران بسازد. این امیدی است که ریاض در کوتاهمدت به آن دلبسته است، چراکه احتمال دارد سوریه با جنگ داخلی مواجه شود، درگیریها و جنگهای فرقهای که درنهایت میتواند به ایجاد دولتی جدید منجر گردد. هرچند نباید این نکته را نیز ازنظر دور داشت که رشد سلفی گری و حمایت از اندیشههای سلفی میتواند حکم شمشیر دو لبه را برای عربستان داشته باشد. حمایتهایی که تحت عنوان ارزشهای عرب در جهاد علیه اتحاد شوروی در افغانستان دهه 1980 انجام شد، فاکتور اصلی در توسعه القاعده بر اساس ایده سلفی بود که بعدها علیه حاکمان سعودی چرخش پیدا نمود. از سوی دیگر حمایتهایی که از قوه مقننه انتخابی در عربستان سعودی میشود، اقدام قابلتوجهی از فعالیتهای سلفی است که چرخشی در اندیشههای سیاسی سلفی بهحساب میآید، امری که قبلاً توسط این گروه بهعنوان اندیشهای غیر اسلامی تعبیر میشد. همچنین رشد فعالیتهای دموکراتیک سلفی در مصر میتواند نعمت درهمبرهمی برای حاکمان سعودی باشد. (کرمی، 1392)
4- 1-1-2-1-1-4 نفوذ در حوزههای حیاتی لبنان و فلسطین
نقشآفرینی سوریه در معادلات سیاسی لبنان و قرار گرفتن دمشق بهعنوان دولت حامی مقاومت اسلامی، بر اهمیت استراتژیک این کشور افزوده است. وجود محسوس دولت و ارتش سوریه در لبنان و تأثیرگذاری آن بر سیاست داخلی لبنان، کمک شایانی به مقاومت لبنان و گروههای مقاومت فلسطینی نموده است. در لبنان نیز عربستان سعودی تلاش زیادی کرد تا با حمایت از «سعد حریری» و جریان المستقبل ترتیبات سیاسی درون این کشور را به نفع خود تغییر دهد؛ اما تا به امروز نتوانسته است در این راستا موفق شود و دولتی که در این کشور سرکار است، دولتی است که مورد پذیرش سعودیها نیست، بنابراین در لبنان نیز عربستان درصدد تغییر در توازن قدرت داخلی است .(Primoz, 2010)
در این میان نقشآفرینی سوریه در معادلات سیاسی لبنان و قرار گرفتن دمشق بهعنوان دولت حامی مقاومت اسلامی، بر اهمیت استراتژیک سوریه افزوده است. ارتش سوریه در سال ۱۹۷۶ و یک سال پس از شروع تحولات داخلی لبنان برای جلوگیری از تجزیه این کشور وارد عمل شد که این تأثیرگذاری بر سیاست داخلی لبنان منجر به کمک و حمایت از مقاومت لبنان و گروههای مقاومت فلسطینی گردید. وجود محسوس دولت و ارتش سوریه در لبنان و ترور رفیق حریری نخستوزیر سابق و فرد متنفذ صحنه سیاسی لبنان در فوریه ۲۰۰۵، و جنگ بین رژیم صهیونیستی و حزب ا… موسوم به جنگ ۳۳ روزه در تابستان ۲۰۰۶ ازجمله این تحولات مهم و تأثیرگذار سالهای اخیر بودهاند که دو گروه تحت عناوین ۱۴ و ۸ مارس را در مقابل یکدیگر قرار داده است. بنابراین با ترور رفیق حریری، بعضی سران لبنان، غرب و کشورهای عربی انگشت اتهام را بهسوی سوریه، ایران و گروه مقاومت حزبالله نشانهگیری نمودند. عربستان که تا این زمان نقش سوریه در لبنان را بهعنوان مداخله در حوزههای حیاتی خویش ارزیابی مینمود، نقش خود را در همراهی با کشورهای غربی ایفا نمود و با فشارهای بینالمللی و قطعنامه ۱۵۵۹ سازمان ملل، سوریه مجبور به ترک لبنان پس از نزدیک به دو دهه گردید. این مسئله به نحوی بود که پس از خروج سوریه از لبنان درنتیجه توافق دوحه ما شاهد تغییر سیاست عربستان از مقابله به گسترش روابط حسنه طی سالهای 2008 تا 2011 هستیم که نمونه آن سفر ملک فهد در 2009 به دمشق را میتوان نام برد که سعی در کاهش نفوذ سوریه در منطقه با توسل به شیوه نرمافزاری داشت .(Berti, 2011) بنابراین اهمیت لبنان برای عربستان و حساسیتهایی که این کشور نسبت به مداخلات سوریه در لبنان دارد از این زاویه معنا مییابد.
در جنگهای اعراب و اسرائیل، همواره سوریه یکی از ارکان کلیدی در نقشآفرینی در این مناسبات بوده است و درگیری اسرائیل با سوریه، محور اهمیت نظامی و استراتژیک این کشور در منطقه میباشد. پس از عقبنشینی مصر و اردن از مبارزه، سوریه بهعنوان اصلیترین رکن مبارزه برای آزادی فلسطین در جهان عرب ایفای نقش نموده و این همواره در نقطه مقابل سیاستهای عربستان سعودی است که خود را رهبر جهان عرب میداند و نقش خود را در قضیه صلح اعراب و اسرائیل بسیار پررنگ میبیند. سوریه بهطور سنتی از گروههای رادیکال فلسطینی مانند حماس حمایت و گفتگو با اسرائیل را رد نموده است، درحالیکه عربستان از دیگر گروه رقیب یعنی فتح به رهبری محمود عباس که خواهان مذاکرات صلح است حمایت میکند. کشور سوریه پس از جنگ سوم، به بسیاری از پناهندگان فلسطینی که طی 3 جنگ گذشته به سوریه عزیمت کرده بودند، شناسنامه اهدا کرد و برخلاف دیگر کشورهای عربی ضمن به رسمیت نشناختن اسرائیل، مرکز گروههای مقاومت شد. (مارتین، 1389)
عدم پیشرفت در مذاکرات فتح – اسرائیل و حمایتهای مالی و معنوی ایران و سوریه از حماس، شکستی برای سیاستهای سعودی بوده و این تقابل را افزایش داده است. بنابراین سقوط سوریه و روی کار آمدن یک جریانی که همراهی خود را با سیاستهای منطقهای نشان دهد، میتواند گام جدی در تحقق زمینههای صلح و رسیدن به یک توافق نسبی میان کشورهای عربی و اسرائیل باشد که در این معادله میتواند به نقش سنتی عربستان سعودی کمک قابلتوجهی نماید. (کرمی، 1391)
5-1-1-2-1-1-4 تضعیف ایران
عربستان بهطور مشخص سوریه را از دریچهی رقابتهای منطقهای با ایران (مهار الگوی نفوذ معنوی ایران) نگاه میکند و درواقع برای همین در مقابل نظام اسد گام برمیدارد به جهت کاهش نفوذ ایران در منطقه یا مهار کردن الگوی نفوذ انقلاب اسلامی در دنیای عرب که زمانی در قالب هلال شیعی مطرح گردیده بود. در سوریه، که در آن پس از حوادث بهار عربی به جنگ داخلی بدل شده و محلی برای جنگ نیابتی ایران و شورا به رهبری عربستان سعودی است تبدیلشده است. بهاستثنای عمان، کشورهای شورای همکاری خلیجفارس توافق دارند که ایران نشاندهنده یک دشمن مهلک برای محور سازش و در تمام موارد حامی و پشتیبان مقاومت در تمام جبهههاست (Haykel, 2013, 5).
شورا سوریه را فرصتی اساسی برای ایران و آن را بهمنزله سکوی پرتابی در جهت اعمال هژمونی منطقهای و تبدیل به قدرت غالب شدن در منطقه میداند. ازاینجهت تقویت بزرگترین رقیب خود در منطقه را تاب تحمل ندارد شورا دامنهی این تهدید را بعد از بیداری اسلامی گستردهتر میبیند. این ترس و هراس اصلی آنها از ایران را در میتوان مواردی از قبیل موارد زیر عنوان داشت:
1-اول این است که ایران خود را بهعنوان ارائه قدرت برتر در خلیجفارس میداند که این بارها این ادعای خود را در مرود مسدود کردن تنگه هرمز به رخ کشیده است
2- توانایی رو به رشد خود برای نفوذ در تصمیمگیری جنگ و صلح در خاورمیانه است. ایران در حال حاضر به دلیل کنترل خود را بر حزبالله در لبنان و روابط قوی خود با حماس و جهاد اسلامی در غزه است که بهترین نمونه آن جنگ سال 2006 لبنان را میتوان عنوان کرد.
3- نفوذ قاطع ایران در سیاست عراق پس از سقوط صدام است. که کشورهای عرب معتقدند آمریکا عراق را از صدام گرفت و دو دستی تقدیم ایران کرد
4- برنامه هستهای ایران است. که آن را یک تهدید بالقوه برای خویشتن بهحساب میآورند
5- تهدید داخلی ایران از روابط ادعایی خود را با شیعیان خلیجفارس. بهطور بالقوه، ارز این توانایی ایران که میتواند موقعیت دینی و فرهنگی معتبر خود را بهعنوان دژ محکم تشیع برای تحریک شیعیان به کار گیرد نگران هستند.
با این نگرانی، پس از بیداری اسلامی نزدیکی گروههای مقاومت و بهخصوص سوریه به ایران را بهمنزلهی برهم خوردن تعادل منطقهای و به حاشیه رفتن سیاستهای سعودی میداند؛ بنابراین عربستان در هماهنگی با رویکرد غربی – عربی تلاش دارد تا موقعیت ایران در سوریه را کاهش دهد و همچنین سوریه را از حوزه مقاومت و پیمان راهبردی با ایران خارج نماید. تلاش کشورهای خلیجفارس ‘برای هدایت دمشق بهدوراز تهران برای تقویت جایگاه منطقهای رویکرد اصلی در سوریه است. این ناشی از منافع درازمدت خود در مقابله با قدرت ایران در منطقه، طی سالهای اخیر از طریق به اصطلاح ” محور مقاومت” است که در تضعیف نفوذ منطقهای شورای همکاری ایفا کرده است (.(Hasan, 2013
سوریه برای ایران در حکم یک پل ارتباطی برای متصل کردن محور مقاومت به یکدیگر و استمداد یکدیگر در یک جبهه واحد یعنی اسرائیل و محور سازش است. ازاینجهت راه زدن ضربه به ایران و اتصال و گسیختگی مقاومت از سوریه میگذرد.
ازاینرو در چنین شرایطی این کشور برای محدودسازی قدرت ایران در خاورمیانه از گروههای معترض در سوریه حمایت میکند. به گمان مقامها و تصمیمگیرندگان سعودی، سقوط نظام اسد میتواند جایگاه و نقش سوریه در حمایت از گروههای مقاومت در سطح منطقه را کاهش دهد و در این میان ضمن اینکه میتواند پایانی بر نفوذ سوریه در لبنان و فلسطین بهعنوان حوزههای حیاتی عربستان باشد و موازنهی برهمخوردهی منطقهای پس از تحولات جهان عرب را نیز متعادل نماید و سبب تضعیف مقاومت و در مقابل تقویت سازش و گسترش نفوذ منطقهای خود عربستان سعودی و قطر را به همراه خواهد داشت. همچنین زمینه را برای افزایش نفوذ شورا در سوریه و روی کار آمدن یک حکومت سنی معتدل و میانهرو حامی آنها را تقویت میکند که این امر اجرای منویات آنها در لبنان و تقویت جایگاه آنها در لبنان را به همراه دارد. همچنین اجرای صلح اعراب و اسرائیل و دستیابی به توافق میان آنان را آسان مینماید. همچنین باعث تسلط و افزایش قدرت مانور در عراق شیعی میشود بهطوریکه دولت سنی در سوریه میتواند سبب تقویت نیروهای سنی در حال حاضر به حاشیه راندهشده عراق شود. در لبنان نیز تقویت جایگاه آنها و کاهش دخالت مقاومت میشود (.( Hasan, 2013
6-1-1-2-1-1-4 رهبری عربستان سعودی از شورای همکاری خلیجفارس
وقوع تحولات منطقه ازجمله تقویت محور مقاومت و ایران سبب به حاشیه رفتن و انزوای سیاسی کشورهای
