
176(
هویت، در نظریه سازهانگاری بهعنوان یک متغییر میانجی میان هنجارها و قواعد (ساختارهای معنایی بینا ذهنی چه در سطح داخلی چه در سطح بینالمللی) از یکسو و منافع و کنش کنشگران از سوی دیگر عمل میکند. ازنظر سازهانگاری هویت کنشگران یعنی کیستی و چیستی آنان را هنجارها، ارزشها و ایدههای نهادینه در محیط آنان شکل میدهد؛ و متعاقب شکلگیری این هویت است که کنشگران میتوانند شکلگیری منافعشان را تعریف کنند. ازاینجهت هویتها پایه و اساس منافع هستند و کشورها بر اساس هویتی که برای خود تعریف میکنند، منافع خود را تعریف میکنند (رسولی ثانیآبادی، 1391: 182-183)
ازاینجهت ونت نقشی خاص را برای هویت در نظر میگیرد و بر این باور است که هویتها به دلیل شکل بخشیدن به منافع بازیگران بسیار مهماند. او تأکید میورزد که دولتهایی توان تأمین منافع ملی را دارند که هویت داشته باشند؛ زیرا دولتها یا کنشگران سیاسی بر مبنای هویت خود در پی منافع هستند. (حقشناس، 1390: 109)
سازه انگاران اعتقاد دارند، منافع ناشی از روابط اجتماعی است و نمیتوان به شکل ماقبل تعاملی/ ماقبل اجتماعی از منافع سخن گفت. هویتها تجسم شرایط فردیتی هستند که کارگزاران از طریق آنها با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند. ازآنجاکه این شرایط باعث میشود خود را ملزم به عمل در وضعیتهای خاص ببینند، به نحوی منافع آنها را تعریف میکنند .(Wendt, 1994: 386)
بهبیاندیگر آنچه مردم میخواهند وابسته به این است که با «که» تعامل دارند، تا چه حد وابسته هستند، در فرآیند تعامل چه میآموزند، و چگونه به اولویتها و دعاوی خود نسبت به دیگران مشروعیت میبخشند. کنشگران بینالمللی در درون ساختارهای معنایی عمل میکنند که تجسم هنجارهای خاصی هستند و کنشگرانی که در آنها عمل مینمایند از طریق فرآیند جامعهپذیری میآموزند که باید چه اولویتهایی داشته باشند .(Lepgold and Nincic, 2001,150-151)
درحالیکه سازه انگاران استدلال میکنند که ساختارهای غیرمادی هویت بازیگران را مقید و تعریف منافع و بهتبع آن، برکنش بازیگران تأثیر میگذارد، خردگرایان (اعم از نئورئالیستها و نئولیبرالها) اعتقاد دارند که منافع کشورها به صورت برونزاد و پیش از تعامل اجتماعی تعریف میشوند. خردگرایان، معتقدند دولتها و بازیگران در تکوین منافع و علایق خود، تنها بر اساس مکانیزم سود و زیان و اختیار، عقلایی عمل میکنند و همواره منافع از پیش تعریفشدهای دارند (پرایس و رئوس اسمیت، 1386: 458-455). این بدان معناست که آنها با مجموعهای از ارجحیتها، که از قبل مشخص و معین شده، در برابر یکدیگر قرار میگیرند. نئورئالیستها و نئولیبرالها علاقهای به این ندارند که بفهمند که کشورها چگونه این ارجحیتها و منافع را پیگیری میکنند. بنابراین، جامعه اعم از_ داخلی و بینالمللی- یک قلمرو راهبردی در نظر گرفته میشود که در آن بازیگران از پیش ساختهشده اهداف خود را پیمیگیرند؛ مکانی که به صورت محسوس سرنوشت یا منافع بازیگران را تغییر نمیدهد.
سازهانگاران، استدلال میکنند که درک و شناخت اینکه بازیگران چگونه منافع خود را پرورش میدهند، برای تبیین طیف وسیعی از پدیدههای سیاست بینالملل که نئورئالیستها و نئولیبرالها از آن غفلت میکنند، حیاتی است. سازهانگاران برای توضیح چگونگی شکلگیری منافع، بر هویتهای اجتماعی بازیگران، اعم از افراد و کشورها، تأکید میورزند. به کلام الکساندر ونت یکی از معروفترین و معتبرترین سازهانگاران، هویتها پایه و اساس منافع هستند. مثلاً امروزه، یک کشور لیبرال دموکرات که دارای یک هویت سیاسی اجتماعی خاص است، منافع مشخصی را برای آن کشور تعیین میکند، مانند عدم تحمل رژیمهای اقتدارگرا و ارجحیت و اولویت برای سرمایهداری بازار آزاد (دهقانی فیروزآبادی، 82: 107-107).
سازه انگاران همچنین در مورد تغییرپذیری هویت دولتها و تأثیری که جامعه فراملی که آنها در آن واقعشدهاند و تأثیرات جامعهپذیری در آن برداشتشان از خود و دیگری دارد و همچنین توجهی که برخی از سازه انگاران به سرچشمههای تعین و تغییر هویتها دارند، جملگی به این معناست که راه را برای تغییر اولویتها، منافع، برداشتها، اهداف و …دولتها باز میدانند (هرچند که نسبت به جهت این تغییرات موضعی لاادری اتخاذ مینمایند .(Lepgold and Nincic, 2001,143; Wendt 1992)
به بیان ونت، منافع و هویتهای اجتماعی همیشه از طریق تعامل در فرآیند هستند. باوجودی که ممکن است در برخی شرایط بتوان با توجه به ثبات نسبی هویتها آنها را مسلم انگاشت، امّا، هویتها سیّالاند و برداشت کنشگران از خود، منافع و اهدافشان تغییرپذیر است و بهتبع شکلگیری هویت جدید، منافع جدیدی هم برای یک دولت مطرح میشود..Wendt, 1994: 386) به نقل از: عابدی اردکانی و دیگران، 1390 (ونت همچنین اظهار میدارد که هویتها و بهتبع منافع متحول میشوند و این امر از سه طریق میسر میشود: نهاد حاکمیت که باعث میشود کنشگران دولتی در شرایط آنارشی هم درجاتی از خویشتنداری داشته باشند؛ رشد همکاری که میتواند به تحول در هویت و بهتبع منافع منجر شود؛ و تلاش عامدانه برای تحول هویتهای خودمحور به هویتهای جمعی. (مشیرزاده، 1383: 180-181)
ازنظر سازهانگاری دولتها، یک کنشگر اجتماعی و ایفاکننده نقش هستند و نه یک کنشگر اقتصادی. از این منظر کنشگران اجتماعی بر اساس هنجارها و قواعدی که خود مبتنی بر پیشینهای از عوامل ذهنی، تجربی و تاریخی است، تصمیمگیری میکنند. بنابراین این هنجارها و قواعد هستند که رفتار مناسب را تعیین میکنند، و درنتیجه کنشگران بر اساس منطق زیبندگی و یا تناسب عمل میکنند. به این معنا که رفتار آنها میبایست با ارزشها و هنجارهایی که آنها را تکوین کرده، متناسب باشد. از این منظر هنجارها تابع منافع کنشگر نیست، بلکه این منافعاند که حاصل تکوینی هنجارها و قواعد هستند. (Kubalkova, 2001: 32. به نقل از: رسولی ثانیآبادی، 1391: 183).
3- برساخته بودن هویت
هویت مکانیسمی است که به افراد درکی از خود و ابزاری برای فهم خود با محیط خارجی را ارائه میدهد و هویت یک بخش جدانشدنی از شناخت است که زندگی را قابل پیشبینیتر میکند. از سوی دیگر تکوین هویت یک کنشگر مستلزم قائل شدن به مرزهایی میان خود و دیگری است. پس هویتها به اعتباری مستلزم تفاوتها نیز هستند .(Grossberg, 1996: 93) ونت هویت را خصوصیتی در کنشگر نیتمند میداند که موجد «تمایلات انگیزشی و رفتاری» است. طبق این تعریف ونت، هویت را ریشه در فهم کنشگر از خود میداند. امّا معنای این فهم از خود معمولاً وابسته به این است که آیا سایر کنشگران نیز او را به همان شکل بازنمایی میکنند یا نه؟ و این نشاندهنده بعد بیناذهنی هویت است؛ به این معنا که در ساخت هویت دو انگاره وارد میشود: انگاره خود و انگاره دیگری. (ونت، 1384: 325-326) درواقع این تعریف حاکی از دیدی غیر ذاتانگارانه و یا غیر جوهرگرایانه نسبت به هویت است. در این برداشت تأکید بر این است که هویت ساخته میشود و چیزی نیست که از قبل وجود داشته باشد. در همین رابطه ونت بیان میکند که «هویت را نمیتوان به شکلی ماهوی یعنی بستر اجتماعی آن تعریف کرد». همین هویتهای اجتماعی هستند که برداشتهای خاصی از خود را در رابطه با سایر کنشگران نشان میدهند و از این طریق منافع خاصی را دنبال میکنند و به تصمیمات سیاستگذاری شکل میدهند. (Wendt,1994: 384-396)
سازهانگاری برخلاف جریان اصلی که هویت کنشگران را در نظام بینالملل: مفروض، ثابت، از پیش دادهشده و برونزاد نسبت به تعاملات در نظر میگیرد، برساخته بودن هویتها و درونزاد بودن هویتها نسبت به تعاملات تأکید میکند، و در همین راستا هویت را به لحاظ هستیشناسی یک واقعیت اجتماعی و به لحاظ معرفتشناسی قابل شناخت میداند. (رسولی ثانیآبادی، 1391: 181-182)
هویت را باید در بستر اجتماعی آن بررسی کرد. آنها ذاتاً اموری رابطهایاند و باید بهعنوان مجموعهای از معانی تلقی شوند که یک کنشگر با در نظر گرفتن چشمانداز دیگران، یعنی بهعنوان یک اثر اجتماعی برداشت خاصی از خود در رابطه با سایر کنشگران تشکیل میدهند و از این طریق منافع خاصی را دنبال میکنند و به تصمیمات سیاستگذاری شکل میدهند. اینکه خود را دوست، رقیب یا دشمن دیگری بدانند تفاوت زیادی در تعامل میان آنها ایجاد خواهد کرد. (مشیرزاده، 1384: 322)
سازه انگاران برای توضیح چگونگی شکلگیری منافع بر هویتهای اجتماعی بازیگران اعم از افراد و کشورها تأکید دارند. ازنظر آنها منافع ناشی از روابط اجتماعی است و نمیتوان به شکل ماقبل اجتماعی از این روابط سخن گفت. هویت تجسم شرایط فردی هستند که کارگزاران از طریق آنها با یکدیگر رابطه برقرار میکنند. ازآنجاکه این شرایط باعث میشود که کنشگران خود را ملزم در وضعیتهای خاص ببینند، را به نحوی منافع آنها را تعریف میکنند.) وهابپور، 1384: 129)
ونت با اشاره به هویت بهعنوان امری محوری در سازهانگاری، عنوان میکند که هویت امری برساخته در فرآیند مشارکت در معنای جمعی و اجتماعی است، در چارچوب این هویت است که یک بازیگر عرصه بینالمللی، تصور خود از دیگران و اهداف خود را مشخص میکند و به کنش میپردازد و در رابطه با دیگران ساختار را شکل میدهد؛ پس امکان دگرگونی هم در این ذهنیات نهفته است. (متقی و کاظمی، 1386: 214)
هویت در کانون رهیافت سازهانگاری است. هویت عبارت است از فهمها و انتظارات در مورد خود که خاص نقش میباشد. هویتها بهطور همزمان به گزینشهای عقلانی قوام میدهند و این الگوهای هنجاری سیاست بینالملل هستند که به آنها شکل میدهند. هویتها را نمیتوان به شکل ماهوی یعنی جدا از بستر اجتماعی آنها تعریف کرد. آنها ذاتاً اموری رابطهایاند و باید بهعنوان نمونهای از معانی تلقی شوند که یک کنشگر با در نظر گرفتن چشمانداز دیگران یعنی بهعنوان یک ابژه اجتماعی به خود نسبت میدهد. هویت اجتماعی برداشتهای خاصی از خود را در رابطه با سایر کنشگران نشان میدهند و از این طریق منافع خاصی تولید میکنند و به تصمیمات سیاستگذاری شکل میدهند. اینکه «خود» خود را دوست یا دشمن «دیگری» بداند، تعامل زیادی میان آنها ایجاد خواهد کرد .(Wendt, 1994: 384-396) ونت توضیح میدهد که چگونه «خود» بر اساس برداشتی که از وضعیت دارد، نشانهای برای دیگری میفرستد و «دیگری» این نشانه را بر مبنای برداشت خودش از وضعیت تفسیر میکند بر اساس این تفسیر، علامتی به «خود» میدهد و «خود» پاسخ میدهد و در این تعامل است که هویت خود و دیگری بهعنوان دوست یا دشمن یا رقیب شکل میگیرد. پس اعمال اجتماعی فرایند علامت دادن، تفسیر و پاسخ هستند که در بستر آنها شناخت مشترک خلق میشود و یادگیری اجتماعی رخ دهد .Wendt, 1999: 330-331) به نقل از: مشیرزاده، 1383: 124-125(.
به نظر آنها، ساخت اجتماعی هویت دولتها، میتواند در دو سطح کلی «هنجارها و معانی بیناذهنی داخلی» و «هنجارها و ساختارهای بینالمللی» در شکلگیری، تثبیت و تغییر هویت نقش ایفا کند (امیرمحمدی، 1389: 1)
هنجارها در سطح بینالملل شامل حقوق بینالمللی، سازمانها و رویههای بینالمللی و در سطح داخلی، شامل فرهنگ سیاسی، افکار عمومی، قانون اساسی و دیدگاههای حزبی میشوند. هویتها بهطور همزمان به گزینشهای عقلانی قوام میبخشند و این الگوهای هنجاری سیاست بینالمللاند که بر هویتها اثر میگذارند یا آنها را شکل میدهد. هویتها به ملتها اجازه میدهد که جهان را معنادار کنند، به دستهبندی موجودات دیگر بپردازند، و واقعیتی سلسله مراتبی بسازند که بر اساس، «خود»، «دیگری» و دوست و دشمن تعریف شده است. (پرایس و رئوس اسمیت، 1386: 456-453. به نقل از: پیریا، 1387: 66-65)
چهارچوب تحلیلی سازهانگاری با نگاه به عوامل جامعهشناختی، هویت، ساختارهای هنجاری، فکری، تأکید بر نقش گفتمانها و ایده فرهنگی همچون مردمسالاری، اسلام،
