
بازیگران منطقهای و فرا منطقهای ذینفع در جهان عرب، به وجود آورده است.
با خیزشهای مردمی، جهان عرب وارد مرحله جدیدی از بینظمی و بیثباتی شده است. در شرایط جدید، هریک از بازیگران سعی دارند در راستای منافع یا اهداف تاریخی خود، حداکثر استفاده را از شرایط موجود داشته باشند. این بازیگران از یکسو شامل گروههای مختلف سیاسی داخلی مانند اسلامگرایان، سلفیها و گروههای سکولار و جنبشهای جوانان است که تعارض رویکردها و منافع آنها تنشها و بیثباتیهای جدی را درون کشورها ایجاد کرده است و از سوی دیگر، شامل بازیگران و دولتهای منطقهای است که رقابتهای آنها به تشدید بحرانها در سطح منطقه انجامیده است.
در کنار موضوع تغییر رژیمها، چالش هویتی دولت و نوع نظام سیاسی مدنی؛ مرجعیت اسلام و یا شکلگیری نظام سیاسی سکولار؛ غلبه گرایشهای عربی یا عدم غلبه آن؛ شکل نظام و چگونگی قانون اساسی؛ چگونگی بهرهبرداری از منابع اقتصادی و هدایت اقتصاد ملی و نحوه تعامل با اسرائیل و آمریکا از سوی دولتهای جدید است که ثبات سیاسی و نظم امنیتی منطقه و همچنین جهتگیریهای احتمالی آینده را در منطقه بسیار متأثر میسازد.
ازاینجهت شرایط و تحولات بیداری اسلامی و عربی اسباب دگرگونی عمیقی در صفحه شطرنج ژئوپلیتیک منطقه و ساختار سیاسی آن ایجاد کردهاند که روابط و مناسبات قدرت در این چهارچوب در نمودی جدید تعریف و رفتار سیاسی آنان را دگرگون ساخته است. تحولات اخیر منطقه با تشدید و تقویت قطببندی در منطقه، سبب بارزتر شدن اختلافات در منطقه و محسوس شدن اتحادها و ائتلافهای بدیعی شده است. اتحادهای از نوع محور مقاومت در مقابل محور سازش را میتوان مهمترین این بلوکبندی قدرت عنوان داشت؛ که در رأس آن ایران در مقابل شورای همکاری خلیجفارس به رهبری عربستان قرار میگیرد.
تاریخچه روابط ایران و شورای همکاری خلیجفارس
وقوع انقلاب اسلامی در سال 1979، توازن نیروها را در منطقه بهگونهای شگفتانگیز تغییر داد، نگرانی این کشورها را از این انقلاب و سرایت آن به کشورهای همجوار افزایش داد و باعث شد تا بنبست میان اردوگاه رادیکال و میانهرو در کشورهای عرب خاورمیانه خاتمه یابد (احتشامی، 1378). ازاینرو با وقوع جنگ در سال 1981، وزاری امور خارجه شش کشور حاشیه خلیجفارس (امارات، بحرین، قطر، کویت، عمان و عربستان) در ریاض گرد هم آمدند. بر مبنای موازنه به تهدید به تشکیل شورای همکاری خلیجفارس مبادرت کردند: سازمانی که مهمترین هدف اساسی آن مقابله با انتشار امواج و نفوذ انقلاب اسلامی ایران بود (روحی دهبنه، 1391: 87).
در این دوران، ایران در ابتدا درصدد دوستی و عادیسازی روابط با اعضای شورای همکاری خلیجفارس برآمدند. بهطوریکه سعود الفیصل، وزیر امور خارجه عربستان برای مذاکره با مقامات ایرانی، به تهران آمد؛ اما با وجود این، دیپلماسی تعاملی ایران تغییری در سیاست محافظهکارانه عرب مبتنی بر حمایت از عراق ایجاد نکرد (محمدی، 1377: 164). اگرچه روابط ایران و عربستان و کویت، بهرغم حمایت بر دریغ این دو کشور از عراق در طول جنگ این کشور با ایران، برقرار بود، اما این روابط همواره پرتنش بود و همچنین با پیروزی ایران در نبرد فاو، روابط ایران و شورای همکاری خلیجفارس به شدت تیره شد و پس از آن اعراب خلیجفارس حمایت خود را از عراق افزایش دادند؛ بهطوریکه وزیران خارجه کشورهای عضو در بیانیه پایانی خود در عمان در سال 1365، خواهان عقبنشینی فوری ایران از فاو شدند و سپس اوج رویارویی این کشورها با ایران را میتوان در کشتار حجاج ایرانی در مراسم حج سال 1366 در عربستان مشاهده کرد. در پی این حادثه بود که عربستان روابط دیپلماتیک خود را در اردیبهشت 1367 قطع کرد (دهقانی فیروزآبادی، 1388: 363).
دوران سازندگی- دوره آقای هاشمی رفسنجانی (1368-1376)- نیز که با وقوع تحولات در سطح منطقهای و بینالمللی، عملگرایی و واقعگرایی را در سیاست و روابط خارجی ایران شاهدیم. از آن پس تنشزدایی و اعتمادسازی، دو رکن کلیدی سیاست خارجی ایران شد، در این میانه توسعه روابط با کشورهای شورای همکاری خلیجفارس نقش بسیار مهمی را ایفا میکرد. با تهاجم عراق به کویت نیز، تحولی اساسی در روابط ایران با این کشورها به وجود آمد و آقای ولایتی سفرهای دورهای خود را به این کشورها آغاز کرد بهطوری که با امیر قطر، پادشاه عمان، رئیس امارات متحده عربی و امیر بحرین، دیدار و گفتگو کرد.
پس از آزادسازی کویت نیز همکاریهای ایران با این کشورها ادامه یافت؛ به طوری که برگزاری اجلاس مشترک کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس و ایران در نیویورک در شهریور 1370، اوج تجلی این همکاری بود و نمونه بارز آن، برقراری روابط ایران و عربستان در 6 فروردین 1370 بود و سفارت ایران در ماه بعد بازگشایی شد. در پی بهبود روابط ایران و عربستان، روابط ایران و کویت تقویت شد، سپس مناسبات ایران با عمان، قطر و بحرین به موازات گسترش و توسعه روابط ایران با عربستان و کویت، بهبود یافت. در مورد امارات اگرچه روابط ایران با این کشورها ادامه یافت، اما به دنبال اخراج ساکنان غیر تبعه از جزیره ابوموسی، روابط دو کشور دستخوش تنش شد و در پی آن مذاکراتی بین دو کشور برای حل مسالمتآمیز اختلافات، صورت گرفت، اما به جایی نرسید (دهقانی فیروزآبادی، 1388: 410).
در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی (1376-1384) سیاست بهبود روابط با همسایگان از اولویت اساسی برخوردار شد، به طوری که در عرصه منطقهای، تنشزایی و عادیسازی که در دوره رفسنجانی آغاز شده بود، با شدت بیشتری دنبال شد. در راستای تنشزدایی در سیاست خارجی، روابط ایران با کشورهای شورای همکاری افزایش یافت، به طوری که از دوره آقای خاتمی بهعنوان گرمترین مرحله تاریخ سیاسی روابط ایران با کشورهای حاشیه خلیجفارس به ویژه یاد میکنند.
سرآغاز اعمال و اجرای سیاست تنشزدایی، هشتمین اجلاس سران کنفرانس اسلامی در 18 آذر 1376 در تهران بود. مهمترین دستاورد این اجلاس، توسعه و تعمیق روابط ایران و عربستان بود به گونهای که امیر عبدالله، ولیعهد عربستان در کنفرانس حضور داشت، آن را دیداری تاریخی خواند (حافظیان، 1388: 10).
پس از این اجلاس، سفر آقای هاشمی رفسنجانی به عربستان و دیدار با ملک فهد و ملک عبدالله، تجلی گسترش واقعی روابط ایران و عربستان به شمار آمد و سپس دیدار غیرمترقبه آقای هاشمی از بحرین، باعث شد تا دو کشور روابط خود را پس از بیست سال به سطح سفیر ارتقا دهند و ما نقطه عطف روابط ایران و عربستان و شورای همکاری خلیجفارس، با سفر آقای خاتمی به عربستان قطر در سال 1378 رقم خود. در سفر وزیر کشور عربستان به تهران در فروردین 1380، که منجر به امضای قرارداد امنیتی دو کشور شد، سرفصل جدیدی در روابط دو کشور گشوده شد. همچنین این توافق موجب بهبود روابط ایران با سایر کشورهای عضو شورای همکاری نیز شد. به طور کلی اگرچه موضوعاتی مثل مسئله جزایر سهگانه و مسائل منطقهای گاهگاهی این روابط را تحت تأثیر قرار میداد، اما در این دوره روابط به نحو بسیار خوبی گسترش یافت و ما شاهد همکاریهای ایران و این کشورها و بودیم.
با به قدرت رسیدن آقای احمدینژاد (1384-1392) نیز بهرغم اینکه تصور میشد که اعراب، علیرغم روابط سرد تاریخی با جمهوری اسلامی ایران، از انتخاب آقای احمدینژاد به ریاست جمهوری نگران شوند، اما آنها از این انتخاب استقبال کردند. ملک فهد؛ پادشاه بیمار عربستان، ازجمله نخستین رهبرانی بود که به آقای احمدینژاد تبریک گفت. احساست مشابهی نیز از سوی کویت و امارات متحده عربی، بهرغم اختلاف دیرینه این کشور با ایران بر سر جزایر، ابراز شد. شورای همکاری خلیجفارس نیز ابراز امیدواری کرد که رئیسجمهور جدید در جهت «ورق زدن صفحه جدید» در روابط ایران با همسایگانش تلاش کند (حافظیان، 1388: 12). آقای احمدینژاد نیز اعلام داشت که اولویت سیاست خارجی ایران بر اساس گسترش روابط با جهان اسلام. کشورهای منطقه خواهد بود؛ اما سیاست و جهتگیری دولت نهم مبنی بر بازگشت به اصول و آرمانهای اولیه انقلاب اسلامی باعث سوءبرداشت کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس از اهداف و نیات آن شد. برخی از آنان به نادرست اصولگرایی را به معنای سیاست و صدور قهرآمیز انقلاب و تشنجزدایی در سیاست خارجی تفسیر کردند (دهقانی فیروزآبادی، 1387: 51). بعداً با اوجگیری بحران هستهای ایران بر اثر تبلیغات و تحریکات امریکا، اختلافات ایران با امارات بر سر مساله جزایر سهگانه و حمایت شورا از مواضع امارات باعث سردی روابط شد.
ازاینرو برای رفع ابهام و سوء تفاهمهای ایجاد شده و اعتمادسازی، آقای احمدینژاد سفر دورهای خود را به کشورهای شورای همکاری و سپس شرکت در بیست و هشتمین اجلاس سران شورای همکاری آغاز کرد. وی روز دوشنبه، هشتم اسفند 1388 در صدر یک هیئت بلندپایه وارد کویت شد. رئیسجمهور همچنین در طول نزدیک به دو سال، چهار بار از عربستان سعودی دیدار کرد و در رأس آنها ملک عبدالله به گفتگو و مذاکره پرداخت. احمدینژاد در چهارچوب دیپلماسی منطقهای خود در 23 اردیبهشت 1386 از امارات متحده عربی نیز دیدار کرد، یکی از اهداف این سفر، ابهامزدایی از برنامه هستهای ایران و اطمینان بخشی به همسایگان جنوبی و خنثیسازی اتهامات امریکا بود.
برای اعتمادسازی دوباره، گسترش مناسبات، تعاملات سازنده و همکاری با کشورهای شورای همکاری خلیجفارس با شرکت احمدینژاد در افتتاحیه بیست و هشتمین اجلاس سران این اجلاس به اوج رسید که در آن برای تقویت دوستانه و توسعه همکاری ایران و شورای همکاری خلیجفارس دوازده پیشنهاد ارائه داد (دهقانی فیروزآبادی، 1387: 53-52).
علیرغم این تلاشها، بازهم روابط خارجی ایران با کشورهای شورای همکاری به واگرایی سوق یافت و در ادامه تحت تأثیر عواملی مثل مسئله هلال شیعی، مسئله انرژی هستهای ایران، ادامه اختلاف دیرینه ایران با امارات بر جزایر سهگانه و تشدید حلقه امنیتی توسط ایالاتمتحده و نقش این کشور در ایران هراسی کشورهای منطقه، واگرایی نه تنها ادامه یافته، بلکه تشدید هم شد (روحی دهبنه، 1391: 91-87)
در بررسی تأثیرات بیداری اسلامی بر روابط سیاسی و اقتصادی ایران و شورای همکاری خلیجفارس بحث به دو قسمت چگونگی تأثیرگذاری و دوم اثرات تأثیرگذاری بیداری اسلامی تقسیم میشود. بدین معنا که در قسمت اول به بحث پیرامون، این مساله پرداخته میشود که تحولات بیداری و خیزشهای عربی چگونه و از چه طرقی بستر تغییر در روابط دو بازیگر را منجر میگردد؛ و در بخش دیگر به اثرات تحولات بر روابط فیمابین طرفین اشاره میگردد.
1-3 چگونگی تأثیر بیداری اسلامی بر روابط ایران و شورای همکاری خلیجفارس
1-1-3 تقابل ایدئولوژیک
تماس جغرافيايي نژاد آريايي و سامي همراه با فرقههای عمده شيعه و وهابي در ايران اعراب مخصوصاً عربستان عامل پيدايش و تقويت ایدئولوژیهای متعارض بنيادگرا و ناسيوناليست قومي در منطقه شده است. (حافظ نيا و رومينا، 1386: 5) اختلاف ميان شيعه و سني – دو مذهب عمده در اسلام – ریشه تاريخي دارد و واقعيتي ایدهای و اعتقادي بوده كه از دیرباز تابهحال ادامه دارد.
اصولاً پيروان اين مكتب با مسائل اساسي اسلام، مانند پیریزی حكومت اسلامي در جهان، مبارزه با صهيونيسم و آزادسازی قدس كاري ندارند. تفكر تحجرگرا و منجمد وهابيت جز مخالفت با اسلام هدف ديگري را دنبال نمیکند و تنها نتیجهی فرقهی وهابيت ايجاد اختلاف در ميان مسلمانان است. مسائل اختلافبرانگیزیان شيعه و سني ازجمله بروندادهای وهابيت است تا از اتحاد اسلامي جلوگيري شود. (جمشيدي راد، 1389: 2)
رقابت دو کشور شیعه و فارس و سنی- عرب بر سر رهبری و جهان اسلام را اگر به این تفاوت اضافه کنیم، خواهیم دید که امکان همکاری این دو کشور به نحو فراوان ای کاهش مییابد. تاریخ اختلافات مذهبی این دو با اوج گرفتن ناسیونالیسم عرب و فارس در کشورهای عرب و فارس در کشورهای عربی و ایران بعد قومی نیز به خود گرفت. در عربستان اسلام وهابی در پیوند با عربت، بعد مذهبی و
