
ی میکردند.
4.3.1. ملاقات: برخی از علما در حد یک یا چند ملاقات با حاکمان زمان خود ارتباط داشتهاند. فارغ از اینکه این ملاقاتها چگونه انجام میشده و چه انگیزهای از سوی آن عالم یا حاکم برای انجام آن وجود داشته است. این ملاقاتها اگر میان افراد مهم اتفاق افتاده باشد، در تاریخ ثبت شده است.
5.3.1. نامهنگاری: یکی از راههای ارتباطی میان عالمان و حاکمان از طریق صدور مراسلات بوده است. این نامهها ممکن است حاوی نصیحت، درخواست، تمجید یا هر موضوعی باشد.
6.3.1. تقدیم کتاب: یکی از بیشترین مواجههی میان عالمان و حاکمان در همهی دورهها، کتابهایی است که دانشمندان علوم مختلف به دستور پادشاهان نگاشتهاند یا کتاب خود را به آنها هدیه کردهاند. معمولا در مقدمهی کتابهای علمی، جملاتی در اوصاف و تمجید از حاکمان زمان و عدالت و تقوا و علم دوستی آنها آمده، در مواردی نیز عنوان کتاب به نام حاکم یا وزیر وقت مشخص شده یا شهرت یافته است.
7.3.1. کنارهگیری: برخی از علمای شیعه تلاش داشتهاند به هیچ وجه با حاکم وقت ملاقات یا روابطی نداشته باشند. این کار اگرچه برای علمای بزرگ بسیار سخت بوده است و با مهاجرت آنها همراه بوده، اما در طول تاریخ گروهی از علما توانستهاند از هر ارتباطی با حاکمان وقت پرهیز کنند.
8.3.1. مخالفت: برخی از علمای شیعه به عنوان مخالفین حاکمان شناخته شدهاند و همین مسأله گاهی به فرار یا زندانی شدن و شکنجه یا کشته شدن آنها انجامیده است. این عنوان برای کسانی به کار میرود که دست به جمعآوری مردم و قیام در برابر حاکمان نزدهاند و صرفا با اعلام مخالفتهای شخصی خود، نظراتی در مقابل حاکمان ابراز داشتهاند.
9.3.1. مبارزه: بعضی از علمای شیعه در برابر حاکمان وقت دست به مبارزه زدهاند. این مبارزات با تحریک احساسات مردم و قیام همراه بوده است. فارغ از موفقیت یا شکست این مبارزات، یکی از مواجهات علما با حاکمان از این قبیل است.
فصل دوم: بررسی نظری مواجههی علمای شیعه با
حاکمان از دیدگاه امام خمینی (ره)
1.2. مقدمه
امام خمینی (رحمه الله) در چند کتاب خود به طرح مباحث نظری و احکام مربوط به روابط روحانیت و حاکمان پرداختهاند. ایشان در مهمترین اثر خود در فقه فتوایی یعنی کتاب «تحریر الوسیلة» به طور تفصیلی فروعاتی را در ارتباط با لزوم تصدی حکومت از سوی فقها و عدم جواز همکاری آنها با حاکمان غیر مشروع، ذکر کردهاند. همچنین در قسمتی از کتاب «البیع» و نیز کتاب «ولایت فقیه» که دو متن استدلالی برای اثبات ولایت فقیه بوده و در یک زمان نوشته شده است، ادلهی خود را برای وجوب حکومت فقیه در جامعهی اسلامی بیان کرده و در کتاب «المکاسب المحرمة» به استدلال پیرامون حرمت قبول پست و مقام از سوی حاکمان ظالم و غیر مشروع پرداختهاند. همچنین در دیگر کتابهای خود مثل «کشف اسرار»، «جهاد اکبر»، «التقیه»، «الاجتهاد و التقلید» به طور پراکنده به این موضوعات پرداختهاند. ایشان همچنین در میان سخنرانیها و اعلامیههای خود در دوران مبارزه علیه پهلوی و بعد از آن، بارها به نکاتی در این زمینه اشاره و مصادیقی برای آن ذکر کردهاند که در «صحیفه امام» وجود دارد.
روایاتی که در آنها همکاری با حاکمان دورهی ائمه (و طبعا دورهی غیبت کبرا) ممنوع دانسته شده است، چند گروه است: اول، روایاتی که حرمت همکاری با حاکمان را به دلیل آنکه تصرف در حوزهی سلطنت ائمه است، حرام دانستهاند. دوم، روایاتی که همکاری با حاکمان ستمگر را حرام دانستهاند و از آنها استفاده میشود که همکاری با آنها ذاتا حرام است. سوم، روایاتی که از آن استفاده میشود که همکاری با حاکمان ستمگر بر اساس توابع و آثار فاسدی است که در این همکاری بروز میکند.
البته چند چیز ممکن است باعث شود تا همکاری با حاکمان جائر و غاصب جایز باشد: 1ـ رسیدگی به مصالح مردم. 2ـ امر به معروف و نهی از منکر. 3ـ اضطرار. حضرت امام مورد دوم را اگرچه مشهور نزد علما است، نمیپذیرد.
از نظر وظیفهی عمومی علما، آنها باید تابع رفتار و سیرهی ائمه باشند. ائمهی اطهار(علیهم السلام) شیعیان و خاندان خود را به قیام در برابر حاکمان ستمگر تشویق میکردند و از آنها حمایت میکردند. همچنین خودشان در تلاش بودند تا در صورتی که فرصت به دست آید، حاکمان وقت را کنار گذاشته و حکومتی که حق ایشان بود، به دست آورند. دلیل سختگیری حاکمان ستمکار بنی امیه و بنی عباس نسبت به ائمه و شیعیان دقیقا به همین جهت بود که آنها از مواضع ائمه (علیهم السلام) آگاه بودند و نمیخواستند مردم به گرد ایشان جمع شوند. بنابراین، علمای اسلام نیز باید به مبارزه با حاکمان ستمگر بپردازند.
4.2. ادلهی ممنوعیت همکاری با حکام جور
«متصدى حدود و قضا و غير آنها شدن از طرف ظالم جايز نيست؛ تا چه رسد به اجراى سياسات (حدود و تعزيرات) غير شرعى.»7
امام خمینی میفرماید روایاتی که در آنها همکاری با حاکمان دورهی ائمه (و طبعا دورهی غیبت کبرا) ممنوع دانسته شده است، چند گروه است:
اول، روایاتی که حرمت همکاری با حاکمان را به دلیل آنکه تصرف در حوزهی سلطنت ائمه است، حرام دانستهاند.8 مثلا روایتی از صفوان بن مهران از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که یکی از شیعیان به ایشان مراجعه کرد و از وضعیت معیشتی خود شکایت داشت و ابراز نیاز نمود، حضرت به او فرمود: چرا به نزد سلطان نمیروی و داخل کارهای او نمیشوی؟ پاسخ داد: شما این کار را حرام کردهاید؟ حضرت فرمود: آیا سلطنت از آن ماست یا آنها؟ گفت: از آن شما است. سؤال فرمود: آیا آنها بر امور ما دخالت کردهاند یا ما بر امور آنها دخالت کردهایم؟ پاسخ داد: آنها چنین کردهاند. حضرت فرمودند: پس آنها گروهی هستند که شما را به اضطرار وا داشتهاند و در حقوق شما دخالت کردهاند.9
همچنین بر اساس تعدادی از روایات، ائمه فرمودهاند که هر کسی که چیزی از جانب ستمگران را برایش حلال کردیم، بر او حلال است10 و از آنجا که امور بر ما تفویض شده، هر چه را حلال کنیم حلال میشود و هر چه را حرام کنیم حرام میگردد.11
حضرت امام دربارهی این احادیث دو احتمال میدهند:
یکم، مقصود این است که هر ولایتی که از جانب ستمگران به دست افراد برسد، حرام است در آن داخل شوند زیرا دخالت در حوزهی سلطنت ائمه است مگر آنکه از سوی ایشان اجازه داده شده باشد.
دوم، تصرف در اموالی که از سوی ستمگران در اختیار افراد قرار میگیرد مثل اموال زکوی و غنائم و مالیات زمینهای خراج و … که جمع آوری و تصرف در آنها اختصاص به والیان حق دارد حرام است، مگر مورد اجازهی ائمه واقع شود. در صورت دوم، این روایات نه به طور صریح بلکه به طور دلالت التزامی میرساند که تصرفات ستمگران در امور مربوط به شؤون حکومت حق، حرام است.
همچنین طبق روایتی از علی بن ابیحمزه که دربارهی دوستی از کاتبان بنیامیه سؤال کرده است، حضرت صادق(علیه السلام) فرمودهاند: «لولا أنّ بنی امیّة وجدوا لهم من یکتب و یجبی لهم الفیء، و یقاتل عنهم، و یشهد جماعتهم، لما سلبونا حقّنا»12 اگر نبود که بنی امیه کسانی را یافتند که برای ایشان بنگارند و مالیاتها را جمع آوری کنند و از جانب ایشان بجنگند و در جماعت ایشان حضور یابند، آنها حق ما را نمیگرفتند.
طبق این روایت، عدم جواز دخول در کارهای بنی امیه به دلیل حقی است که آنها از ائمه سلب کردهاند و احتمال دارد که ورود افراد در کارهای دیوانی، موجب شوکت و عظمت آنها شود و به همین دلیل حرام شده باشد.
توضیح: حضرت امام میفرمایند: اگر حرمت همکاری با حاکمان فقط به دلیل عدم جواز تصرف در سلطنت ائمهی اطهار(علیهم السلام) باشد، برخی از مشاغل حکومتی دارای این مشکل نیستند. مثلا مشاغلی مثل قضاوت، حکومت، امارت، ولایت بر جمعآوری مالیات و دیگر مناصب دارای این مشکل بوده ولی مشاغلی از قبیل حضور در لشکر و خدمتکاری و دیگر خدمات بدون مشکل است. پس دربارهی این موارد، لازم است به ادلهی دیگری استدلال شود.
دوم، روایاتی که همکاری با حاکمان ستمگر را حرام دانستهاند و از آنها استفاده میشود که همکاری با آنها ذاتا حرام است.13 مثل روایت «تحف العقول» از امام صادق(علیه السلام) که در آن چنین آمده است:
و اما وجه حرام از ولايت، عبارت از ولایت و كارگزارى ولايت برای والى ناحق است، و ولايت كارگزاران او؛ آنكه رئيس است و آنكه پيرو والى است تا برسد به دون پايههای آنها در هر بابى از ابواب كارگزارى، بر مردمى كه متصدى كار آنها است، و عمل با آنها و كسب با آنها از راه كارمندى برای ایشان حرام است و حرام شده است، و کسی که چنین کند عذاب میبیند ـ چه كم فعالیت کند يا زیاد ـ زيرا هر چيزى از جهت كمك به آنها گناه كبيرهای است از كبائر و اين براى آن است كه در ولايت والى ستمگر، پايمال شدن همه حق است، و زنده شدن همه باطل، و اظهار ظلم و جور و فساد است و ابطال كتب و قتل انبياء و مؤمنان، و ويران شدن مساجد و تبديل سنت خدا و احكام او، از اين راه است كه عمل با آنها و كمك و كسب با آنها حرام است مگر براى ضرورت نظير ضرورت بخون مردار.14
حضرت امام توضیح دادهاند که این روایت دلیل بر حرمت ذاتی همکاری با حاکمان ستمگر است و مفاسد عظیمی که در این حدیث دربارهی تشکیل حکومت ستمگران ذکر شده، فقط حکمت برای آن حرمت ذاتی است و علت آن است که چرا خداوند حکومت آنها را باطل دانسته و همکاری با آنها را حرام نموده است. بنابراین، حتی اگر حکومتی دارای این مفاسد نباشد، باز هم همکاری با آن حرام است.
همچنین روایت دیگری از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که مسعدة بن صدقة از ایشان درباره گروهی از شیعه پرسیده است که در اعمال سلطان وارد شده و برای آنها کار میکنند و به جمعآوری مالیات پرداخته و ولایت آنها را پذیرفتهاند. حضرت در پاسخ به او میفرماید: آنها از شیعه نیستند بلکه از آنهایند. سپس حضرت صادق(علیه السلام) با تلاوت آیاتی از سوره مائده میفرماید که خداوند از این که مؤمنین ولایت کفار را بپذیرند، نهی کرده است مگر برای تقیه.15
چنانچه امام رضا(علیه السلام) در پاسخ به سلیمان جعفری که دربارهی ورود به کارهای سلطان پرسیده است، فرمودهاند: «ورود به کارهای آنها و کمک به آنها و تلاش در جهت نیازهای آنها هم عرض با کفر است.»16
و روایاتی از کاهلی و ولید بن صبیح کابلی از امام صادق(علیه السلام) وجود دارد که حضرت از اینکه کسی نامش در دفتر دیوانی بنی عباس17باشد نکوهش فرموده و میفرماید هر کس چنین باشد، در روز قیامت سرگردان یا به صورت خوک یا با صورتی سیاه محشور میگردد.18
البته حضرت امام توضیح دادهاند که ظاهر این روایات آن است که اشخاص نباید از اعضای دیوان ظالم یا غاصب خلافت باشند مثل نیروی نظامی و انتظامی و قاضی و امیر و اطرافیان سلطان. اما کسانی مثل خیاط و بنّا و معمار و دیگر مشاغل، مورد نظر این روایات نیستند.19
سوم، روایاتی که از آن استفاده میشود که همکاری با حاکمان ستمگر بر اساس توابع و آثار فاسدی است که در این همکاری بروز میکند.20 همانند روایت ابوبصیر که از امام باقر(علیه السلام) دربارهی کار با آنها پرسیده است و حضرت پاسخ منفی داده و فرمودهاند: «هیچکدام از شما از دنیای آنها بهرهای نمیبرد مگر آنکه از دینش همانند آن از دست میرود.»21 و ظاهر این روایت آن است که اشکال در همکاری با ستمگران به دلیل مفاسدی است که در دینشان پدید میآید یا به دلیل آنکه گرفتار معاصی میشوند یا کارهای حرام به ایشان ارجاع داده میشود یا آنکه ورود در حکومت موجب محبت نسبت به ستمگران میگردد.
چنانچه در روایتی از جَهم بن حُمید که ابراز کرده است که به دلیل محافظت از دینش به همکاری با سلاطین نمیپردازد، حضرت صادق(علیه السلام) در آن صورت دین او را سالم دانسته است.22 همچنین در روایت دیگری داود زربی از حضرت سجاد(علیه السلام) درخواست میکند که او را برای حضور در حکومت به حاکمان معرفی کند، و حضرت از این عمل امتناع میکند و او میگوید: گمان میکنم که شما برای آنکه میترسی من گرفتار ظلم و جور
