
محمد شيرازي و چاپ رساله علميه، علماي حوزه علميه نجف اعتبار چنداني براي وي قائل نشدند و در سال 1392 هجري قمري برابر با 1970 ميلادي، برخي از علما و مراجع بزرگ، اجتهاد وي را مورد ترديد قرار دادند و مسأله را به استاد وي، آيتالله العظمي شيخ يوسف خراساني ارجاع دادند. ايشان تصريح كرد كه آقاي سيد محمد شيرازي قطعاً مجتهد نبوده و تقليد از وي جايز نميباشد (ناظميان 61: 1381).
سيدمحمد شيرازي در قالب “حركه المرجعيه” با رژيم بعثي عراق مبارزه ميكرد. مبارزه اين جنبش به كار سياسي و تبليغي بر ضد رژيم و آگاهي دادن به مردم محدود بود.
شيرازي در چهل و چهار سالگي به كويت رفته و در پنجاه و دو سالگي، يعني در سال 1399 قمري به شهر قم مهاجرت كرد. او اولين كسي بود كه در سال 1342 شمسي (1963 م) از امام خميني در عراق استقبال كرد. او به همراه بسيج مردم و پيروان خود، دهها اتومبيل را به استقبال وي در خارج از شهر نجف فرستاد. در همان سال هنگامي كه از ايشان در مورد حوادث ايران و به خون كشيده شدن تظاهرات مردمي توسط رژيم شاه سئوال ميشد از دولت شاهنشاهي به خاطر كشتار مردم و دستگيري علما و امام خميني انتقاد ميكند و اظهار ميدارد كه ما بايد با مردم ايران همصدا شويم.
وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران و تشكيل مجلس خبرگان، آشكارا راه خود را از جمهوري اسلامي ايران جدا كرد و از آن زمان تاكنون، همواره در خلاف مسير سياستهاي جمهوري اسلامي ايران گام برداشته است (همان: 62).
سيد حسن شيرازي برادر كوچكتر سيد محمدشيرازي در صحنه سياسي و فرهنگي عراق، فعاليت زيادي داشته است. سيد محمد و سيد حسن شيرازي همزمان با به قدرت رسيدن عبدالسلام عارف در عراق، دست به افشاگري زده و اين روند را در زمان حكومت حزب بعث و حسن البكر نيز ادامه داده و به روشنگري مردم پرداختند. اقدامات فرهنگي اين دو در زمان حكومت عبدالكريم قاسم، بر عليه موج گسترده كمونيسم نيز در آن زمان قابل توجه است.
گسترش در ساير كشورها
در سايه گسترش فعاليتهاي اين سازمان در عراق در آن زمان اعضاي خانواده شيرازي تصميم به گسترش فعاليتها به ساير كشورها نمودند. سيدحسن شيرازي، برادر كوچكتر سيدمحمد، كه به همراه برخي از علما بخاطر سخنراني مذهبي و انتقاد از رژيم بعثي به زندان افتاده بود، پس از رهايي از زندان به لبنان و سوريه مهاجرت كرد. شايد بتوان مهاجرت وي را به لبنان و سوريه در جهت ايجاد پايگاهي در آنجا تفسير كرد. ناگفته نماند برادر بزرگترش سيد محمد، در عراق، كويت و كشورهاي حاشيه خليج فارس پايگاههايي داشت. برنامه سيد حسن، آنگونه بود كه اوايل هفته را در سوريه و اواخر هفته را در لبنان ميگذرانيد. شهادت وي در راه رفتن به مراسم ختم سيد محمدباقر صدر و خواهرش بنتالهدي در آوريل 1980 در راه مدرسه ديني امام مهدي بوده است چرا كه مورد تعرض گروهي ناشناس كه گفته ميشد بعثي بودهاند قرار گرفت.
نقش خانواده شيرازي
بنيانگذاراني چون سيدمحمد شيرازي، سيد محمد تقي مدرسي، شيخ محسن حسيني و سيدهادي مدرسي از بانيان اصلي حركت “سازمان عمل اسلامي” محسوب ميشوند. در بين اين شخصيتها، سيد محمد شيرازي، پدر معنوي پيشين اين گروه، با پشتوانهاي كه از ناحيه پدرش، آيتالله سيد مهدي شيرازي داشت در اين زمينه قابل تأمل است، اما به سبب تاثيرگذاري اين خانواده، بايستي اذعان داشت كه جايگاه فقاهتي و شم سياسي و مبارزاتي سيد مهدي شيرازي در عراق بر كسي پوشيده نيست و اين مسأله در مقاطع گوناگون، چشمانداز مطلوبي از “سازمان عمل” ارائه داده است. اما عملكرد اين گروه در سالها پس از رحلت آيتالله سيد مهدي شيرازي، جلوه ديگري دارد و اينچنين به نظر ميرسد كه سير دنبال شده چيزي غير از آنچه كه وي به دنبال او بود ميباشد.
سيدمحمد تقي و سيدهادي مدرسي كه از شخصيتهاي مشهور سازمان عمل اسلامي ميآيند، هر دو خواهرزاده سيد محمد شيرازي هستند.
خاندان شيرازي، ايراني الاصل بوده و طي سالهاي متمادي در عراق زندگي كردهاند. سيد محمد و سيد حسن شيرازي فرزندان آيتالله سيد ميرزا مهدي شيرازي هستند و سيد ميرزامهدي شيرازي، پسر عموي مرجع بزرگ شيعيان آيتالله العظمي سيد ميرزا حسن شيرازي، رهبر نهضت تنباكو بود. آيتالله شيخ ميرزا محمد تقي شيرازي رهبر انقلاب 1920 عراق نيز، دايي آيتالله سيد ميرزا مهدي شيرازي بود.
پس از رحلت آيتا… سيد ميرزا مهدي شيرازي، فرزندش سيد محمد شيرازي كه در سن 40 سالگي بود، مرجعيت خود را مطرح كرد، ولي با مخالفت علما و بزرگان حوزه علميه نجف روبرو گرديد. از آن پس، سيد محمد شيرازي كوشيده تا با فعاليتهاي مختلف در عراق، ايران و ديگر كشورهاي اسلامي و شكل دادن به گروهها و جمعيتهاي مختلف، خود را مطرح سازدو چنانكه آمد، “حركه المرجعيه” تلاشي بود در اين راستا كه ديگران به آن “جنبش شيرازيها” ويا “جماعت كربلا”ا ميگفتند.
سيدمحمد شيرازي كتابها و جزوات زيادي تأليف كرده كه بسياري از آنها به چاپ رسيده است. وي حسينيهها و كتابخانهها و مساجد و مدارس ديني بسياري را در كشورهاي عراق، كويت، ايران و كشورهاي حاشيه خليج فارس و حتي كشورهاي بلژيك، انگلستان، كانادا و برخي از كشورهاي آفريقايي ايجاد كرده است. او در شهر قم هفت مدرسه و در شهر مشهد يك مدرسه علوم ديني داير نموده و بيش از ده مجله و نشريه را در كشورهاي اسلامي بويژه عراق و كويت چاپ و منتشر كرده است.
شاخههاي متعدد سازمان در كشورهاي مختلف
همزمان با پيروزي انقلاب ايران “حركه المرجعيه” از هم پاشيد و در قالب تشكيلات ديگري ظهور كرد. “حركه الرساليين الطلائع” (جنبش متعهدهاي پيشگام) نامي بود كه سيد محمدشيرازي و سيد محمد تقي مدرسي براي تشكيلات خود انتخاب كردند. اين جنبش در سطح كشورهاي اسلامي فعاليت ميكرده و در برخي از كشورهاي اسلامي پايگاه دارد. اين جنبش به چند شاخه تقسيم گرديد كه عبارتند از:
1- منظمه العمل الاسلاميه (سازمان عمل اسلامي) كه در عراق فعاليت كرده و رهبري آن را محمد تقي مدرسي بر عهده داشت.
2- “منظمه الثوره الاسلاميه في جزيره العرب” (سازمان اسلامي جزيره العرب) كه در عربستان فعاليت داشت و مجله “الثوره الاسلاميه” و مجله “بقيع” را در ايران و مجله “الجزيره العربيه” را در لندن منتشر ميكرد.
3- “الجبهه الاسلاميه التحرير البحرين” (جبهه اسلامي آزاديبخش بحرين). اين سازمان در بحرين فعاليت داشته و رهبر آن سيد هادي مدرسي است. “صوت البحرين” نشريه اين گروه در بحرين است.
4- “الحركه الاسلاميه في الكويت” (جنبش اسلامي كويت). اين جنبش چندان تشكيلاتي و سازمان يافته نيست و اصولا فعاليت آن از سازمانهاي ديگر بسيار كمتر است. (ناظميان 64: 1381)
هجرت به ايران
در اوايل دهه 1980 بر اثر فشارهاي اعمال شده از سوي رژيم بعث برگروههاي معارض شيعي عراق، همچون نقض اساسيترين حقوق طبيعي، هتك حرمت، دستگيري، شكنجه و زندان و اساساً تصميمات شوراي فرماندهي انقلاب عراق به رهبري شخص صدام حسين، (به گونهاي كه روز به روز عرصه بر گروههاي مخالف تنگ تر ميشد)، سازمان عمل اسلامي نيز مانند گروههاي ديگر، تصميم به مهاجرت به خارج از عراق گرفت.
” سازمان عمل اسلامي” از زاويه رويكردهاي نظري و عملي در ابتداي حضور در داخل ايران، از انديشههاي اشخاصي همچون “دكتر علي شريعتي” و “محمد منتظري” تأثير پذيرفتند، ضمن اينكه اين سازمان به دنبال عمليات جهادي كه در سال 1980 درعراق انجام داد، از اقبال قابل توجهي از سوي مردم برخوردار گرديد.
در واقع اين شرايط باعث شدند تا كادر مركزي سازمان، هادي جرياني شوند كه جمهوري اسلامي ايران درصدد استفاده از هواداران اين گروه براي استفاده در جنگ و ارائه خدمات متقابل به آنان بود.
انشعاب در سازمان عمل اسلامي
در سالهاي دهه 90 ميلادي انشعابي در سازمان عمل اسلامي رخ داد كه در نهايت اين سازمان به دو جناح تقسيم گرديد:
1- جناح اصلي، تحت عنوان “سازمان عمل اسلامي” به رهبري سيد محمد تقي مدرسي كه خواهر زاده سيد محمد شيرازي است
2- جناح انشعابي تحت عنوان العمل الاسلاميه به رهبري “شيخ محسن حسيني”. “الشهيد” نشريه جناح اصلي بوده و “العمل الاسلامي” نشريه جناح انشعابي است.
دلايل اين انشعاب عبارتند از: الف) رقابت بين كادر رهبري
ب) حس استقلال طلبي كه به سبب آن، برخي از رهبران طيف جناح اصلي نسبت به كيفيت ارتباط سازمان با مسئولان كشورهاي همسايه عراق همواره مسئله استقلال عمل حزب را در نظر داشتهاند.
ج) سعي برخي از رهبران در جهت “انتقال مركزيت” اين حزب از ايران به كشورهاي ديگر، بخصوص به كشورهاي حوزه خليج فارس يا سوريه
د) روند رو به فزوني اختلافات در ردههاي پايين سازمان
هـ ) انتقاد اعضا به تلاش “شيخ محسن حسيني” براي همگرايي قابل توجه و تأمل برانگيز برخي همسايگان عراق (برنابلداجي 162: 1383).
پيشينه مخالفتهاي سازمان عمل اسلامي با رژيم عراق
سازمان عمل اسلامي (منظمه العمل الاسلاميه)، آنچنان كه آمد، پيش از پيروزي انقلاب اسلامي ايران “حركه المرجعيه” نام داشت و زير نظر سيد محمد شيرازي فعاليت ميكرد و مرزهاي فعاليت آن معمولاً به منطقه كربلا محدود بود. “حركه المرجعيه” از رهگذر برپايي مراسم عزاداري سيدالشهدا و ديگر مجالس مذهبي، تلاش ميكرد تا مردم را به سوي خود جلب كندو پيكره تشكيلاتي خود را مستحكمتر و پرشمارتر كند. از طرفي، رژيم حاكم بر عراق كه برپايي چنين مجالسي را پل ارتباطي جنبشهاي اسلامي با مردم ميدانست، در اواسط سال 1972 م شايعهاي را بين مردم پخش كرد مبني بر اين كه برپايي مجالس عزاداري سيدالشهدا(ع) در مكانهاي عمومي ممنوع است و شركت كنندگان در آن بازداشت ميشوند. مردم با شنيدن چنين شايعاتي از حضور در مجالس مذهبي سرباز زده و يا با احتياط زياد شركت ميكردند.
رهبران “حركه المرجعيه” تصميم گرفتند به عنوان رويارويي با رژيم، مجلس عزاداري امام حسين (ع) را چند روز متوالي در صحن حضرت عباس(ع) بر پا دارند. “شيخ عبدالحميد المهاجر”، “سيد عبدالحسين قزويني” و “سيد حسن الباقري” عاملان اين تصميمگيري بودند.
ابتدا توافق شد كه برپايي اين مراسم فقط براي رويارويي با شايعات رژيم حاكم باشد و در سخنرانيهاي آن مطلبي بر ضد رژيم گفته نشود. اين اولين مقابله “حركه المرجعيه” با نظام بود و از اين روي همه امكانات خود را براي برگزاري اين مراسم بسيج كرده و حتي گروهي از دانشجويان پسر و دختر را براي شركت در اين مراسم از بغداد و ديگر شهرها به كربلا آورده بود.
با وجود اينكه توافق شده بود سخنرانان به نظام حاكم عراق حمله نكنند، شيخ “عبدالحميد مهاجر” روز سوم در سخنرانياش به رژيم عراق حمله كرده و در برابر سياستهاي اين رژيم موضع گرفت. (زادگاه عبدالحميد مهاجر شهر “رميثه” در جنوب عراق بود. شهري كه انقلاب 1920 عراق بر ضد اشغالگران انگليسي از آنجا آغاز شد. اسم حقيقي او “حميد كزار” بود و به خاطر هجرت از رميثه به كربلا، كربلاييها او را “عبدالحميد مهاجر” ميناميدند).
پس از پايان سخنراني عبدالحميد مهاجر، رژيم دست به بازداشت گروهي از رهبران جنبش زد. در اين هجوم همه جانبه 21 تن از اشخاص سرشناس جبهه از جمله شيخ عبدالحميد مهاجر را دستگير كردند. اين اشخاص چهار سال بعد يعني در سال 1976 از زندان آزاد شدند. پس از آزادي از زندان به خاطر مسائل امنيتي عراق را ترك كردند و به كشورهاي ديگر از جمله لبنان و كويت رفتند. كارد رهبري سازمان عمل اسلامي كنوني را بسياري از اين افراد تشكيل ميدهند.
قيام ماه صفر 1977
سيدمحمدتقي مدرسي به عنوان عامل سازماندهي “حركه المرجعيه” مدتها از سوي رژيم تحت نظر و فشار بود تا آنكه در سال 1970 در كويت به سيد محمد شيرازي محلق شد و در آنجا با شهيد محمدمنتظري آشنا شد. شهيد محمد منتظري در آن سالها در پشت بام مدرسه علميه “رسول اعظم” (ص) كويت كه توسط سيد محمد شيرازي بنا شده بود، اطاق داشت. ارتباط ميان شهيد محمد منتظري و سيد محمدتقي مدرسي از همان زمان
