
الفقهیه در معنای اصطلاحی آن می نویسد «انتهاء حد الصغر» (سعدی ابوحبیب، ص41) یعنی بلوغ پایان کودکی است . مع الوصف فقیهان به تبع روایات در زمینه بلوغ اختلاف نظر دارند . مشهور آنان سن بلوغ پسران را 15 سال قمری تمام می دانند نجفی، 26/ص16، عاملی، 5/ص241) ، 13 سالگی (نجفی، 1981م، 26/ص29) و 14 سالگی (عاملی،5/ص239) نیز اشاره کرده اند. همچنین مشهور فقهاء بلوغ شرعی دختران را اکمال 9 سالگی قمری دانسته اند. برخی ا فقهای معاصر معتقدند مراد از بلوغ در اسلام، بلوغ جنسی است، یعنی رسیدن پسر و دختر به سنی که قوای تناسلی آنان به حد کمال رسیده باشد و بطور طبیعی بتوانند تولید نسل کنند . هرگاه به این حد از کمال نرسند، بالغ نیستند و احکام تکلیفی و وضعی متوجه آنان نیست (مرعشی، ص 13).
بنابراین بلوغ جنسی شرط خروج از مرحله کودکی در زمینه عبادات، حدود و دیات است، و برای خروج از کودکی در همه زمینه ها، بهویژه امور مالی، نیازمند به ضمیمه شدن شرط دیگری نیز هست . در حقوق ایران با عنایت به تبصره یک ماده (1210) ق. م مصوب 1360 سن بلوغ پسران 15 سال تمام قمری و سن بلوغ دختران 9 سال تمام قمری اعلام شده است. بنابراین سنهای مذکور از نظر قانونی انجام بلوغ تلقی شده است.
رشد در سن بلوغ شرط خروج از کودکی در امور مالی
رشد به کیفیت نفسانی اطلاق می گردد که دارنده آن میتواند نفع و ضرر (رشد مدنی)و حسن و قبح (رشد جزائی) را تشخیص دهد؛ چنین کسی را رشید می گویند (جعفری لنگرودی، ص334). در برخی از آیات، رشد شرط رهایی از حجر دانسته شده است . چنانکه در زمینۀ تفسیر آیه شریفه ” و لاتقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن حتی یبلغ اشده ” (انعام/152، اسراء/34) برخی از مفسرین معتقدند «اشد» به معنای کمال توانایی و رشد عقل و تشخیص است (فخر رازی، 12/ص9). طبرسی در زمینه «حتی یبلغ اشده» می نویسد برخی آنرا به معنای توانایی جنسی، بعضی آنرا رسیدن به سن هجده سالگی و همچنین سنین مختلف مانند 25 و 30 سالگی و برخی به معنای رسیدن به بلوغ جنسی و کمال عقلی دانسته اند (طبرسی، 2/ص384). به نظر می رسد بلوغ اشد به معنای فعلیت قوا و استعدادهایی است که گذر از مرحله کودکی و ورود به مرحله جوانی را ممکن میسازد.
همچنین در آیه شریفه ” ابتلوا الیتامی حتّی اذا بلغوا النکاح فان آنستم منهم رشداً فادفعوا الیهم اموالهم…» (نساء،6) ، یعنی یتیمان را آزمایش کنید، تا هنگامی که بالغ شده و تمایل به نکاح پیدا کنند .اگر آنها را دانا به مصالح زندگی خویش یافتید اموالشان را به خودشان بازگردانید، برخی ایناس رشد را به معنای احراز دین و صلاح معنی کرده اند . برخی رشد را بهمعنای صلاح در دین و اصلاح در مال دانسته اند و بعض ی آنرا به معنای رشد عقلی تلقی کردهاند (طبرسی،3/ص9). برخی دیگر آنرا به معنای فعلیت عقل معاش دانسته اند (فاضل مقداد،1385، 2/ص103). امام خمینی در زمینه آیه شریفه سه احتمال را مطرح کرده اند: 1- رشد به تنهایی شرط پرداخت دارائیهای کودک است 2- رشد و بلوغ هر یک برای رفع حجر از کودک کافی است3- بلوغ و رشد مجموعاً شرط رهایی کودک از حجر است . ایشان احتمال سوّم را ترجیح داده اند (امام خمینی،2/ص32). بنابراین احراز رشد در زمان بلوغ شرط بازگرداندن اموال کودکان به آنهاست . از منظر قرآن کریم نیز رشد در زمان بلوغ شرط گذر از مرحله کودکی در سپردن اموال است . در روایات نیز، رشد به عنوان شرط خروج از حجر از حجر کودک دانسته شده است (حرعاملی، 1/صص31-30، 13/صص 141، 431، 432، ، 421 و 429)، و اصولا هر یک از بلوغ و رشد را باید جزء موضوع برای حکم خروج از حجر کودکی در امور مالی تلقی کرد. چندان که در روایت صحیحه هشام از امام صادق (ع) بدان تصریح شده است “الانقطاع الیتم بالاحتلام و هو اشدّه و ان احتلم و لم یونس منه رشده کان سفیهاً او ضعیفاً فلیمسک عنه ولیه ماله» لذا نمی توان بلوغ را اماره رشد تلقی کرد، بلکه رشد خود جزء موضوع و مقوله ای غیر از بلوغ تلقی شده است . و شاید بتوان آنرا کیفیت نفسانی دانست که از فساد مال و صرف آن در اموری که شایسته مصرف در آن زمینه نیست جلوگیری می کند. برخی از مفسران عدم اعتبار رشد و کافی دانستن بلوغ در تصرفات مالی را موجب اختلال نظام اجتماعی دانسته اند (طباطبایی، ج4، ص184) .
اکنون سؤال اساسی این است که رشد در چه سنی در انسان تحقق می یابد؟ در تحقیقاتی که یونسکو تحت عنوان « حق و مسئولیتهای جوانان» در همه کشورهای جهان از جمله ایران در سال1972 انجام داد، این نتیجه بدست آمد که قوانین کشورها در زمینه سن رشد متفاوت است. در اغلب کشورها، سن رشد، سنّی است که در آن نظارت والدین پایان می پذیرد. این سن در اغلب کشورها 21 سال است، هرچند تمایل به پائین آوردن آن روز به روز افزایش مییابد (مجله پیام یونسکو، ص 51).
ماده یک کنوانسیون حقوق کودک (1989) افراد انسانی زیر سن 18 سال را کودک دانسته است . قانون مدنی ایران قبل از اصلاح تاریخ 21/1/1361 سن 18 سال تمام را به عنوان پایان صغر می دانست و با این اصلاحیه رسیدن به بلوغ جایگزین آن شده است .مع الوصف با عنایت به ماده1210 ق .م. که داشتن اهلیت قانونی را شرط انجام معاملات میداند و براس اس ماده 211 ق .م. که اهلیت متعاملین با بلوغ، عقل و رشد حاصل می شود و با توجه به ماده 1207 ق .م. که صغار، غیر رشید و مجانین از تصرف ممنوع دانسته شده اند، به آسانی می توان اذعان کرد که رشد علاوه بر بلوغ یا به تعبیر دقیق تر رشد در زمان بلوغ شرط رهایی از حجر به شمار می آید. به همین جهت برای پرداخت دارائیهای کودکان علاوه بر بلوغ احراز رشد ضروری دانسته شده است.
در قوانین بسیاری ازکشورها برای اهلیت در ازدواج علاوه بر عقل و بلوغ، شرط سنی، که کاشف از رشد می باشد، نیز تعیین شده است . ماده 26 قانون احوال شخصیه کویت صحت عقد را منوط به سن 15سال برای دختر و 17 سال برای پسر دانسته است . ماده 16 قانون احوال شخصیه سوریه سن اهلیت ازدواج پسر را 18 سال تمام و دختر را 17 سال تمام، و ماده 5 قانون احوال شخصیه اردن سن پسر را 16 سال و سن دختر را 15 سال اعلام داشته اند. در قانون احوال شخصیه مغرب سن 18 سال تمام برای پسر و 15 سال تمام برای دختر جهت اهلیت نکاح پیش بینی شده است . بنابراین در کشورهای اسلامی در زمینه سن رشد برای اهلیت نکاح تفاوتهایی مشاهده میشود.
2-1-1 نتیجه گیری
1- انسان در مرحله کودکی به جهت عدم رشد کافی جسمی و عقلی آسیب پذیر است. از این رو، باید مورد حمایت تربیتی و حقوقی قرار گیرد.
2 – کودکی مرحله ایست که در حیات زیستی و حقوقی انسان دارای آغاز و انجامی است . حقوقدانان اسلامی در زمینه مبدأ و آغاز شخصیت حقوقی کودک اتفاق نظر ندارند.
3- نظریات حقوقدانان اسلامی در زمینه آغاز کودکی مت فاوت است، برخی زنده متولد شدن جنین و بعضی قابلیت زیست مستقل در خارج از رحم یا آزمایشگاه و گروهی نیز شکلگیری و انعقاد نطفه را آغاز کودکی تلقی کرده اند.
4- با تأمل در آموزه های فقهی و حقوقی اسلام چون استقرار وصیت برای جنین ، و مشروط بودن ارث بردن او، با ز نده متولد شدن او است، در می یابیم که جنین وقتی از حقوق مدنی برخوردار می شود که زنده تولد یابد. بنابراین زنده متولد شدن، آغاز کودکی و بهرهمند شدن از حقوق مدنی و سایر حقوق به شمار می آید.
5- با امعان نظر در آیات و روایات در می یابیم که بلوغ ملاک خروج از کو دکی است . اما برای خروج از کودکی در امور مالی علاوه بر بلوغ، رشد نیز لازم و ضروری است.
2-1 کودکان نامشروع
هرگاه در نتیجه رابطه نامشروع زن و مرد، طفلی به دنیا آمد نسب او ناشی از زنا و به تعبیر دیگر نامشروع است و طفل را ولد زنا (یا ولدالزنا)، فرزند طبیعی و فرزند نامشروع گویند. در حقوق ایران [در مقررات مصوب آن] نسب نامشروع به رسمیت شناخته نشده و طفل ناشی از رابطهی آزاد زن و مرد به زنا کار ملحق نمیشود(صفایی، امامی، 1387، ص335).7 در بعضی از نوشته های حقوقی این نسب را (نسب غیر قانونی) هم گفتهاند در هر صورت طفلی که از یک رابطه نامشروع (زوجین) به وجود آید و یا متولد شود نسب او غیر قانونی است این نسب مشمول جنین نامشروع نیز میباشد زیرا این جنین نتیجه آمیزش نامشروع (زنا) میباشد. کودک نامشروع «نسب طبیعی و خونی با پدر و مادر خود دارد، بنابراین احکامی که در خویشاوندی قانونی مبتنی بر رابطه خونی و طبیعی میباشد، در نسب ناشی از زنا موجود خواهد بود و احکامی که مبتنی بر رابطه قانونی است در نسب ناشی از زنا پیدا نمیشود.»8 (مدنی قهفرخی، زینالی، 1390، صص126-125)
3-1 کودکان عقب مانده ذهنی
كودكان كمهوش، توجه بسیاری از دستاندركاران مانند پزشكان، روانشناسان، جامعهشناسان، متخصصان آموزش و پرورش و دانشمندان ژنتیك را به خود جلب كردهاند. هر كدام از این اشخاص و گروهها طبقهبندی، مفاهیم و اصطلاحات خاص خود را در تعریف و توصیف این قشر از جامعه اظهار نمودهاند.
تعریف عقبماندگی ذهنی با گذشت زمان، كم و بیش دچار تغییرات زیادی شده است. برخی تعاریف اولیه از عقبماندگی ذهنی تاكید خاصی بر جنبههای بیولوژیكی دارد. بهطوری كه در این زمان اكثر پزشكان فكر میكردند كه عقبماندگی ذهنی، ریشههای زیستشناختی دارد. بعد از آن، تعاریف به جنبههای اجتماعی در عقبماندگی ذهنی اشاره دارد و از زمانی كه آزمونهای هوشی مطرح گردیده IQ یا هوشبهر به عنوان یك عامل اساسی و متمایزكننده در تعریف عقبماندگی ذهنی، تاكید بیشتری میشود.
تعریفی كه مورد توجه اكثر متخصصین قرار گرفته است، تعریف انجمن عقبماندگی ذهنی آمریكا(AAMR)9 میباشد. بنا به نظر این انجمن، عقبماندگی ذهنی به كنش هوش عمومی كه بهطور معنیدار یا قابل ملاحظهای كمتر از حد متوسط عمل كرده، با نقایصی در رفتار سازشی توام بوده و در دوران رشد و تحول پدید آمده است، گفته میشود(شریفی درآمدی، پرویز؛ كودكان عقبمانده ذهنی، تهران، عروج، 1373، چاپ اول، ص 19.)
این تعریف شامل سه مفهوم است:
مفهوم اول: پایین بودن كنش هوش عمومی در حد معنیدار یا قابل ملاحظه: از این نظر، هر كودكی كه بر اساس انجام آزمونهای هوشی استاندارد شده، هوشبهرش حداقل دو انحراف معیار10 كمتر از متوسط باشد، عقبمانده ذهنی محسوب میشود.
مفهوم دوم: رفتار سازشی: اشاره دارد به توانایی فرد در عملكرد مستقل فردی(اتكا به خود)، مسئولیتپذیری اجتماعی(توانایی برقراری ارتباط موثر با محیط) متناسب با گروه سنی و فرهنگ جامعه خود، تسلط بر اعمال حسی – حركتی، كسب مهارت لازم در فعالیتهای پیشتحصیلی و تحصیلی، انجام مهارتهای مربوط به خانه و زندگی روزانه، استقلال حرفهای و استقلال عملی در سنین مختلف.
مفهوم سوم: دوران رشد و تحول: اشاره دارد به اهمیت سالهای حساس رشد و تحول از بدو تولد تا 18 سالگی. زیرا برخی از عقبماندگیهای ذهنی ارثی احتمالا در سنین خاصی از مراحل رشد بروز میكند. لذا این ویژگی كه عقبماندگی ذهنی تا 18 سالگی آشكار میشود از یكسو بیانگر انجام تكلیف مناسب با رشد سنی است و از سوی دیگر جنبه قراردادی دارد و به قصد تفكیك عقبماندگی ذهنی از اختلالات تخریبی مغز كه در بزرگسالی آغاز میشود بهكار میآیند(بیل ری، گیرهات و همکاران؛ آموزش و پرورش كودكان عقبمانده ذهنی، ترجمه پرویز شریفی درآمدی، تهران، سپاهان، 1385. چاپ اول، ص 60.).
بنابراین از نشانههای عقبماندگی ذهنی، یكی ضعف و كمبود بر كنش هوش عمومی طبق آزمونهای استاندارد شده و دیگری اختلال در رفتار سازشی میباشد.
تعریف 1992 یا چند زمینهای عقبماندگی ذهنی
تعریف فوق در سال 1983 ارائه شده لکن نظام AAMR در سال 1992 آخرین تعریف عقبماندگی ذهنی را اینگونه بیان می دارد : محدودیتهای اساسی در كنش هوش عمومی به صورت دو انحراف معیار پایینتر از میانگین، توام با اختلاف در دو یا بیشتر از مهارتهای كاربردی شامل: ارتباطات، مراقبت از خود، زندگی خانوادگی، مهارتهای اجتماعی و بینمرزی، بهرهبرداری
