
«از میان نقاشان هم میتوان به اسدالله کیانی، علیرضا کرمی، محمد صرافزاده، فریدون مامبیگی، اسرافیل شیرچی، ولی فتاحزاده، محمود باقری، رضا متوری، هاشم بخشیزاده، احسان یاری و رافت نگارنده اشاره کرد.» (گودرزی، 1384 : 183)
2-13- خط-نقاشی
جریان موسوم به خط-نقاشی با آثاری از احصایی و آثار برخی از هنرمندان مکتب سقاخانه از جمله حسین زندهرودی، پیلآرام و دیگران شروع میشود که خطاطی ایرانی را در نقاشیهایشان استفاده کردند. آیدین آغداشلو در باب موفقیت مکتب خط-نقاشی معتقد است:«ورقهای ماندگار و پرمعنا و زیبایی از هنر معاصر ایران، قطعاً به “خط-نقاشی” و مکتب آن اختصاص دارد، و در این چند دهه تأثیر قابل توجهی بر جامع و فرهنگ ایران از نقاشی دیواری، تا گرافیک تا هنرهای تزئینی گذاشته است.» (آغداشلو، 1385: 21)(تصویر 2-78) «تلاشهایی که به دست هنرمندان این مکتب در زمینهای شکل گرفت که نهایتاً به انکار و درهمشکستن بنیانهای اصلی خوشنویسی سنتی ایران منجر شد، نو شدنی بود حاصل دستاندازی انسان معاصر بر گنجینه میراث فرهنگی بشر، بیاعتنایی به مرزبندیهای فرهنگی و جغرافیایی که حسین زندهرودی میتوانست اصلاً در فرانسه به دنیا بیاید و همچنان خوشنویسی ما را دستمایه نقاشیهای مدرن خود کند.»(آغداشلو، 91) به گفته نصرالله افجهای از جمله هنرمندان این مکتب درباره پیشینه خط-نقاشی: «خط-نقاشی چیزی نیست که بهتازگی پدید آمده باشد؛ در زمان سابق هم کسانی که خط طغرا مینوشتند، کارشان نوعی از این شیوه بود. این مسئله تنها به آن دوران محدود نمیشود، چرا که از آن پس نیز ما شاهد آثاری نظیرمرغ بسمله و تصاویر مختلفی که به مدد خط در معماری اسلامی و بناهای تاریخی ایجاد شده، هستیم. (افجهای، 1367: 11) «خط-نقاشی هنری است چندبُعدی که به همان هنر کلاسیک (سنتی) خط متکی است. به اضافه اطلاع و شناخت وسیع از رنگها،استفاده بهجا و بهموقع از آنها و ایجاد سایهروشنها، تا پدیدآورنده چنین اثری بتواند به تابلوهایی که آن را عرضه میکند بُعد و حجم دهد و بیننده چنان انگارد که آن خطها به طور برجسته (حجمدار) پدید آمدهاند. تلقی از معنای خط-نقاشی این نیست که خالق تابلو از قوانین و قواعد عالمانه و صحیفه قرون و اعصار گذشته سرباز زند، که در صورت روی گردانی از قواعد فنون خطیه که اصل مسلم آفرینش هنر واقعی است، موجب انحطاط و تَدَنّی هنر و بالمال به شکست هنرمند موقوف خواهد گردید. (کیهان فرهنگی، 66 :48) به طور کل یک اثر به اعتبار دو عامل، خط-نقاشی نامیده میشود: یکی استفاده از ابزار نقاشانه، به ویژه رنگ و دیگری، فراروییهای فرمی از خوشنویسی رایج که هر دو تا حدودی در تاریخ خطاطی که معنای گستردهتری از خوشنویسی دارند، ارجاع داده میشوند.
اما برای نقاشی معاصر ایران و جهان، حضور عنصر خط، به ویژه طی یک دوره مشخص، دریچهای تازه به شمار میرفت، تا آن جا که به شکلگیری جنبشی موسوم به لتریسم در غرب انجامید و شبیهترین نمونهها به آن را میتوان در آثار مکتب سقاخانه مشاهده کرد. «پدیدهی معاصر در حوزهی هنرهای تجسمی و خوشنویسی که عدهای آن را در تلفیقی از خوشنویسی و نقاشی یا گرافیک میدانند، آثار هنری که عناصر اصلی آن خطوط خوشنویسی است که به شکل دوبعدی با تکنیکهای مختلف کار میشود. در ترکیببندی آن حروف و کلمات در درجهی اول عناصر بصری هستند این آثار به سه گروه تقسیم میشوند:
1: آثاری که به دست نقاشان ایجاد شده و در اصل حروف و کلمات جایگزین اشکال و پیکرهها شدهاند. در اصل، پدید آورندگان آنها، نقاشان هستند. «این دسته از آثار بیشتر از نوع هنر تجریدی (آبستره) است. از نظر فنی، کار آنها قائم به ذات عنصر شناختهشدهای نیست، بلکه زبان شخصی هنرمند آن است.» (تیموری، 1391: 184)
2: آثاری که به دست خوشنویسان پدید آمده و در اجرای آنها از تکنیکهای نقاشی، طراحی و گرافیک استفاده شده است.
3: آثاری که به دست خوشنویسان خلق شده و در اجرای آن فقط از تکنیک خوشنویسی یعنی قلم و مرکب استفاده شده است.» (حسینی، 1386: 71) (تصویر 2-79)
البته این تعاریف از نظر احصایی به راحتی قابل تفکیک هستند، «در نقاشی-خط، هنرمند اصول نقاشی و فرم و رنگ را میشناسد و این کار را با مواد رنگی مانند رنگ روغن، آبرنگ بر روی سطح های مختلف که مهمترین آنها بوم است، به اجرا درمیآورد و میتوان گفت که نقاشی بر وجههی خوشنویسی و خط آن غلبه دارد؛ حال آنکه در خطنگارهها یا همان خط-نقاشی وجهه خط و خوشنویسی بر نقاشی ارجحیت دارد. در یک اثر خط-نقاشی، هنرمند طراح از هنر خوشنویسی و گرافیک برای خلق یک اثر خطنگاره استفاده میکند. حال در یک اثر نقاشی-خط، هنرمند طراح از هنر خوشنویسی و نقاشی برای خلق اثر خود استفاده میکند. ساختار کلی نقاشیخطها علاوه بر خط و رنگ، به موقعیت، نسبت و چگونگی ارتباط این دو در پهنای بوم است.
«نقاشی-خط مشکلتر از نقاشی یا خط به تنهایی است.» (احصائی، 1383: 7) در ساختار آثار خط-نقاشی، هنرمند میتواند با داشتن دانش مبانی وکیفیات بصری نوشتار که به آن خواهیم پرداخت، و ایدهپردازی و تفکر شخصی اصول دوازدهگانه خوشنویسی را تغییر دهد. در مبحث قابلیت تصویری نوشتار در خط-نقاشی شاهد تفاوت میان شیوه خط-نقاشی محض و خط-نقاشی متکی به خط نیز هستیم. «در خط-نقاشی محض که حروف و کلمات به طور کامل از بار ادبی تهی میشوند و هنرمند به دنبال آن است که اثر پدیدآمده، ویژگی یک اثر مستقل دیداری و تصویری کامل را داشته باشد؛ یعنی هنرمند از چینش هنرمندانه در نهایت از اجزای حروف و یا خردهحروف، فرمی را ارائه میدهد که آن فرم بر همه چیز (معنی حروف و خردهحروف) غلبه دارد و تلاش برای خواندن اثر امری بیحاصل و بی نتیجه است. در مورد این شیوه، موفقترین نمونه که برای اهل نظر هم خبر از وجود حروف میدهد و هم به دیداری بودن کل اثر گواهی میدهد، به آثار موفق حسین زندهرودی میتوان اشاره کرد.(تصویر 2-80) آثار مرحوم پیلآرام نیز با برخی ملاحظات و در نظر داشتن زبان ویژه بصری و بهکارگیری هنر مفهومی در نهایت در این دسته میگنجد.»(تیموری، 1391: 183) با نگاه و رویکردی دیگر در آثار خط-نقاشی «دستهای از آثار در آنها عناصر نوشتاری به طور کامل با تمام ملاحظات رنگپردازی و رنگگذاری، ایجاد سایهروشن و عبور دادن حروف و کلمات از یکدیگر حضور دارند. با این حال دریافت پیام نوشتاری از آنها ناممکن نیست و هنوز علاوه بر ویژگی دیداری، بُعد نوشتاری هم وضوح دارد.» نمونه وسیعی از کارهای معروف “گره”ها، “الله”ها و “الفبای ازلی” احصایی در این زمره آثار قرار دارد. (همان)(تصویر 2-81)
«در برخی دیگر از خط-نقاشیها طراح بر حسب ضرورت با تغییر در اصول و قواعد خوشنویسی، اضافه کردن عناصر سنتی دیگر در حروف و رعایت قواعد مبانی بصری، سعی در دستیابی به فرم بدیع و نوظهوری را دارد که در طراحی خط-نشانه آن را به کار بندد. قطعاً هنرمند طراح برای رسیدن به چنین هدفی باید از شگردها و روشهای دشوار، پیچیده و راههای مطابق با اسلوب خوشنویسی و مبانی علم گرافیک و نقاشی بهره جوید. راههایی مانند اغراق و تأکید بجا بر بعضی از نمادها، همسان و نزدیک نمودن قوت و ضعف(ضخامت و نازکی کلمه خوشنویسی شده) دست بردن بهجا در زاویه بهدستگیری قلم و تغییر مناسب آن. شدتدادن به دورهای کلمه و برعکس، کوچک و بزرگکردن اندام حروف و مفردات و استفاده از اسلوبهایی که در دِفُرماسیـون شکل به کار میرود. دفرماسیــون در طراحی حروف یک خطنگاره و نقاشی خط از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا تقریباً میتوان گفت که در اکثر نقاشی خطها از این خاصیت استفاده میشود.» (ادیبی، 1380: 6)
در مورد طراحی فضای ذهنی این دو مقوله میتوان گفت: «تفاوت خط با نقاشی از نمونههای این دو فن ظاهر و آشکار است، لکن از لحاظ اشتراک هنری “روح هنر” و دقت نظر و ایجاد ابتکار از هم دور نیستند. نقاش تصویر اشیاء در خارج را یا مستقیماً از ذهن خود یا دخالت تخیل به وجود میآورند، و خطاط تصویر حروف و کلمات و ترکیب آنها را از نمونههای موجود و کامل شده در خارج را در ذهن خود مُرتسم و از آنجا بر روی صفحهها و لوحهها منتقل میسازند.»(فضائلی، 1382: 34) خط-نقاشی خیلی سریع به اثر هنری، هویت بومی میبخشد لیکن برای مخاطبی که با زبان فارسی ناآشناست و نمیتواند معنای حروف و کلمات را دریابد فهم پیام آن اثر برایش ناممکن میشود، و این با خط-نقاشی در تضاد است. به همین جهت کاربرد عناصر تصویری نوشتارفارسی را در خط-نقاشی مهم تر میدانیم. «خوشنویسی معاصر ایران، در جبران کاربرد قدیمی و گستره 1000سالهاش، به جنبههای صوری و تفننی و زیبایی شناسانه خوشنویسی پرداخت. از حیث کمی گسترده شد اما در این گسترش شتابان، مجال اندکی یافت تا به بنیانهای فلسفی و مفاهیم باطنی و حرکت ظریف و درونی این سنت شریف پرداخته و توجه شود. هزارانهزار قطعه چلیپا نوشته شد، نظیر هم، بیآنکه سؤال شود «آیا مجموع همه اینها قادرند با یک قطعه میرعماد برابری کنند؟» مخاطبان جوانتر را از دست داد و جوانها چه بهسختی خط نستعلیق را میتوانند بخوانند و نتوانست خردهگیران را قانع کند که چرا و کجای کارش هنر است و صنعت نیست.»(آغداشلو، 1390)
بیان این نکته که چه مقدار در تعاریف موجود تمایز وجود دارد، مبحثی قابلتأمل و نیازمند بررسی ساختاری دارد، اما مسئله مهم آن است که یک هنرمند برای خلق آثار خط-نقاشی ملزم به شناخت کامل، هم در حوزه خوشنویسی و هم اسلوبهای نقاشی است، ضمن اینکه هنرمند با آگاهی از روشهای بیان حس زیباییشناسی، هویت، معنا و نیاز جامعه هنری، به بیان خلاقانه میپردازد. (همان) در انتها به گفته آیدین آغداشلو: «هر اسم و عنوانی براساس توافقی است، قرار داد شده میان مردم تا بدانند دربارهی چه چیزی صحبت میکنند. ظاهراً مقصود از این دو اسم اشاره به دو مکتب است و دو گروه، یعنی خوشنویسانی که با خوشنویسی نقاشی میکنند و نقاشانی که خوشنویسی را دستمایهی کارشان قرار میدهند.»(آغداشلو، 1385: 193)
2-13-1- خاستگاه خط-نقاشی معاصر ایران
«جنبش نوگرایی در ایران جهت کوششهای هنری را به کلی تغییر داد. هنرمند امروز نه فقط در سبک بلکه در روش کار از پیشینیان خود هم بسیار فاصله گرفته است. او مواد، ابزار و اسلوبهای مختلف قدیم و جدید را با کنجکاوی میآزماید و غالباً نیز به نتایج تازه و مناسب برای کار خود دست مییابد. در کندوکاو برای شناخت ویژگیها و امکانات هر رسانه، بیشتر به تأثیر بانی آن توجه دارد تا کسب مهارت فنی. اگر طراح است یا نقاش، خط و رنگ را عناصر مکمل هم میداند و از این رو سنت مرزبندی میان طراحی و نقاشی را منسوخ میشمرد.» (پاکباز،1385: 281) (تصویر 2-82) در همین راستا «خط به نقاشی مدد میرساند و نقاشی به خط، و از ترکیب این دو، هم راهی به مدرنیسم گشوده میشود و هم راهی به آفاق هنرهای سنتی.» (گودرزی، 1384: 287) خاستگاه خط-نقاشی امروزی را از دو جنبه میتوان بررسی کرد: “روند تحولات در نقاشی معاصر ایران” و “تحولات در هنر خوشنویسی” و هنرمندان در روند خلاقیتهای نوآورانه در هر دو بخش به چنان ابداعاتی در خط دست یافتند که میتوان آن را مجموعهای از سنتشکنیها نام نهاد؛ شاید بتوان گفت مهمترین سنت شکنی در رابطه، فرم، محتوا، ترکیببندی و تکنیک صورت گرفت. در دنیای سنتی، خط وظیفه داشت که مفهوم را به آسانترین، سادهترین، سریعترین و خواناترین وجهی بیان نماید تا در نگاه اول، فرم موضوع، ترکیب و مفهوم یکجا به بیننده و خواننده القاء شود. اما اینک وظیفه مهم خط، زیبایی و تبلیغ است. به همین دلیل بدیعبودن تکنیک و شگفتی به همراه زیبایی از اهداف مهم بصری خط-نقاشی شد و با سه اقدام مهم عرصه نوآوری، یعنی تغییر شکل در حروف73، اغراق در حروف74 با تکنیکهای مختلف و سادهسازی75 آن تحولاتی ایجاد شد تا بتواند زیبایی و قدرت ارائه و روح تبلیغگرای آن را بالا ببرد. در نقاشی، هنرمندان پا را فراتر نهاده و رابطهی مفهوم و شکل از
