
نمایشگونه و فضاسازی هر دو گروه خواهد بود و اثر تجسمیِ خلقشده در این فضا تمامی ضربآهنگهای موسیقی زنده را در وجود خود نگاه خواهد داشت. نتیجه این نگرش و بررسیها، اجرای زنده گالری ساربان و خانه هنرمندان در سال1391 بود و اجرای پایانیِ همان سال نیز بهراحتی سیر تکاملی هر دو اتفاق قبلی را نشان داد که با تعداد بیشتری از نوازندگان و خطاطان انجام شد. در این اتفاق سعی شد تا از وجود چهار تن از هنرمندان جوان سفیر و کرشمهنویس بهرمند باشیم.
نقطه اوج این اتفاق، حضور استادان طراز اول خوشنویس و خط-نقاشی همچون استاد نصراله افجهای، جواد بختیاری، علی شیرازی، فلسفی، ملکزاده، سبزهکار، حیدری و الهه خاتمی در محل اجرا بود که هریک قسمتی از بومی که توسط احمد آریامنش بسترسازی شده بود را با قطعهچوبی که جداگانه به آنها داده میشد، مزین به سحر قلم خود نمودنـد. (نشریه مکعب، 1392)
فصل دوم
نوشتار فارسی و نقاشی در ایران
2-1- الفبا و نوشتار در ایران
«پانصد هزار سال است که بشر با زبان گفتاری در کره زمین تکلم میکند. اولین زبان مکتوب بشر به 3500 سال قبل از میلاد مسیح و الفبای مکتوب به 1500 سال قبل از میلاد مسیح برمیگردد. قبل از نگارش، انسانها اطلاعات را در ذهن ذخیره میکردند و این اطلاعات سینهبهسینه نقل شد. نکته اینجاست که پیدایش خط در اطراف و اکناف عالم کمابیش در یک زمان آغاز شد. کلیه تمدنهای بشری به فراگیری و ارائه هر آنچه در طی معاملات و سفرهای خود یاد گرفته بودند، پرداختند. نگارش در واقع یک عمل تلفیقی است، صرف نظر از اینکه آیا افکار هم حین نوشتن منتقل میشود یا خیر. رشد بشر قبل از اختراع هر نوع شکل نوشتاری نوشتن را در برداشته است. گذشتگان ما به حافظه خود اعتماد کردهاند. نوشتن امکان عبور از زمان و مکان را فراهم میکند.»(وایت، 1389: 9)
خط از نظر مورخان تاریخ جدید، شاخص مرز تاریخ و پیش از تاریخ است21. «در ارتباط با پیدایش نوشتار مفهومی باید توجه داشت که خط، تنها وسیلهای برای ثبت رویدادهای محدود در روابط زیستن نیست؛ چنانچه معلوم است در تاریخهای متداول، روابط بازرگانی و یا دادوستدهای نخستین بشر را عامل مؤثر اولیه در پیدایش خط میداند. یعنی این رابطه آغازگر ورود به سرشت تاریخی انسان نیست. در نقطه مقابل این نگاه میتوان خط را به مثابه یک اسطوره22 مورد شناسایی قرار داد که صورتی از پدیداری روح و آگاهی انسانی است و نیروهایی نهفته در آن که حتی میتواند حامل وجوه معناشناسانه ظریفی باشد. اینکه نوشتار را واسطهای بدانیم که در رابطه با حیث التفاتی آگاهی ما قرار مییابد، دلیل نمیشود که آن را به سطح علائمی برای اطلاع رسانی روزمره تقلیل دهیم، که در نهایت به سطح نازلتر کدها و فرهنگ لتراست میرسد.» (دادبه، 1389: 14)
«در زمانهای کهن، به انگیزههایی که هنوز به درستی آشکار نیست، هر یک از هفت سیاره شناختهشده آن روزگار را با شغل و پیشهای، همبسته میدانستند. یکی از این سیارات که آن رابه نام “عطارد” یا “تیر” میشناسیم و در ایران غربی “نبو”23 خوانده میشد، با نگارش و نویسندگی در پیوند بود. واژههای نبشتن (نوشتن) و نبی از ریشه “نبو” ایزد کتابت میباشد.» (عطایی فرد، 1389: ۱۳۵)
«تلاقی زبان گفتار و زبان بصری، نوشتار را پدید میآورد. طبیعی است که نوشتن هم مانند گفتار با گذشت زمان پویایی خود را از دست بدهد. در حقیقت این میتواند تمام آن چیزی باشد که شما بهعنوان یک تایپوگرافر به آن نیاز دارید.» (وایت، 1389: 9) «سرگذشت خط در اوج ویژگیهای نوشتاریاش در دورهای از تاریخ که به کهکشان گوتنبرگ24 معروف است. راهی طی کرد که در امتداد آن و در صورت جدید آن برای انتقال صریحتر و جامعتر اطلاعات و در سیستمهای نرمافزاری امروز دوباره نیازمند آیکون25های تصویری شد. چنانچه امروزه یک آیکون در نرم افزارها میتواند ناقل صدها و شاید چند هزار سر فصل باشد.» (دادبه، 1389: 14)
«خط صرفاً نشانه26 نیست. چون نشانه به چیزی بیش از خود دلالت نمیکند یک نوشته میتواند به صورت یک اثر تصویری سطوح متعدد آگاهی و حتی لایههای ناشناخته وجود ما را آشکار کند. پس به چیزی بیش از یک کد تصویری و مفهوم زبانی دلالت میکند.» (همان)
«مجموعهای از حروف الفبا که نشان میدهد چه تعداد صدا در غالب نمادها ظاهر شدهاند. چه ذهن بلندی داشته است انسان که با وجود طولانیترین فاصلههای زمانی و مکانی، در پی یافتن راهی برای ایجاد رابطه با دیگران بوده؛ حتی سخن گفتن با آنان که هنوز زاده نشدهاند و تمام اینها تنها با کنار هم گذاشتن بیست حرف ساده که بر روی برگهای نوشته میشود، امکانپذیر است.» (گالیله 1564-1642)
چنانچه گفته شد، امروزه شمایلهای نرمافزاری عرصه وسیعتری را گشودهاند و دوره جدید نشان داد که ذخیرهسازی و حفظ دانش، وابستگی خود را به فرایند علمینوشتار از دست میدهد.
«نخستین نگارهها روی سفالها، نخستین گام برای نوشتن بوده است و برخی دانشمندان مانند گیرشمن زادگاه نخستین سفالهای منقوش را نواحی ایران غربی میدانند، پس در آغاز، نگارش از سرزمین ایران آغاز شده است. (گیرشمن، 1951: 21) «تعداد فراوان تصویرها و عدم امکان نقش کردن مسائل عاطفی، کمبودهای این روش نگارش بود.» (فریدریش، 1365: 5) یکی از کهنترین نمونههای بهدستآمده از نوشتارها در تمدن های بشری، چند لوح گلی از تمدن کهن ارته است (تصویر 2-1) که به همت دکتر یوسف مجیدزاده در منطقه باستانی کُنارصندل در جیرفت به دست آمده و مربوط است به پیش از خط پروتو ایلامی و دوران این شوشیناک و دوران اورنامو حدوداً 2500 تا 2700 سال پیش از میلاد. در کمال شگفتی مشاهده میکنیم، که این نوشتهها بر اساس شکل پایه مربع و تغییرات محورهای چهارگانه به و جود آمده و قابلیت نقل معنا به مثابه یک نوشتار را یافته است.» (همان: 18)
«امروزه واژههای “نگاشتن” و “نگاریدن” به جای واژه “نوشتن” در زبان فارسی به کار میرود. “نوشتن” نیز در فارسی باستان دارای یک ریشه فعلی “پئیش27” و یک پیشوند فعلی “نی28” است. سنجش میان ریشه فعل نوشتن در فارسی باستان، “پئیش” و واژه “پیچ”، معنی واژه نوشتن را آشکار میکند و آن، “پیچیدن توماری است که روی آن نگاشته شده است”.(جنیدی، 1358 :83) «کمکم تصویرها شکل سادهتر و نمادینتری به خود گرفتند و برای مفاهیم عاطفی علائمی قراردادی وضع شد. مثلاً نقش دو پا نشانه راهرفتن و چشم اشکآلود نشانه اندوهگینی بود. مجموعه این تلاشها نوعی خط اندیشهنگار را در دسترس نگارندگان قرارداد.» (آموزگار، 1387: 17) «سپس در همین مسیر خط هیروگلیف وارد عرصه نگارش شد که گستره انتشار آن بیشتر در مصر و در دست کاهنان بود (تصویر 2-2). یونانیان چون این خط را اعجابآور و پر از رمزوراز پنهانی کاهنان مصر یافتند، این نام را بدان بخشیدند که در زبان یونانی به معنی “نوشته نشانههای مقدس” است. سابقه خط هیروگلیف را تا هزاره چهارم پیش از میلاد نیز میتوان پیش برد. خط هیروگلیف را بر پاپیروس مینوشتند. پاپیروس از ساقههای فشرده نوعی نی به دست میآید و نیای کاغذ است. این خط بیشتر افقی است و از راست به چپ نوشته میشود و به ندرت از چپ به راست و گاهی هم از بالا به پایین نوشته میشود و تصویرهایی از انسانها و حیوانات رو به آغاز خط دارد.» (همان)
«در نشانه نوشتههای تصویری به یک واژه یا تصویر دست پیدا میکنیم که میتوان نام آن را نماد29 گذاشت که در این صورت معنا و مفهوم عمیقتر پیدا خواهد کرد. لذا انسان از همین ویژگیها برای ایجاد ارتباط بهره گرفته و با علائم نوشتاری مانند نشانهها و علائم تصویری که در فرودگاهها، ایستگاههای راهآهن، خیابانها و دیگر مکانهای عمومی، امر ارتباطات اجتماعی را آسانتر کرده است.»
این نمادها را میتوان در بازیها، تبلیغات، جشنوارهها و بعضی از موارد دیگر نیز مشاهده کرد. (روزنامه عصرایران، 1391) «خط میخیِ آغازین سومریها شباهت به خط مصری دارد؛ یعنی خط میخی در اصل نوعی خط تصویرنگاری بوده است، (تصویر 2-3) آن را بر روی لوح نقش میکردند و به همین دلیل رفتهرفته تصویرها حالت سادهتر و زاویهمانندی به خود گرفتند و سرانجام علامتهای تشکیلدهنده این خط به صورت میخ درآمد.» (فریدریش، 1365: 39 و بهار، 1384: 258) «سومریها مانند مصریها و چینیها، از نخستین اقوامی هستند که تمایل به ضبط گفتار و اندیشههایشان داشتند و برای این کار خط میخی را برگزیدند.» (فردریش، 1365 :10)
«خط میخی کتیبههای فارسی باستان دوره هخامنشی از روی خط میخی بابلی و ایلامی درست شده است که نسبت به آنها علائم ساده تر و کم تری دارد. همه نشانههای پارسی باستان به صورت عمودی یا افقی رسم میشده و هفده تا از آنها نیز دارای یک یا دو زاویه قائمه بوده است. همه واژهها توسط یک نوع علامت ممیز از همدیگر جدا میشده، هرچند که در برخی کتیبههای کوچک این قاعده رعایت نشده است و به جز این نشانه ممیز، نشانههای مورب –چنان که در خطهای میخی ایلامی و بابلی موجود است- دیده نمیشود.» (شارپ، 1346: 2) «خط میخی پارسی باستان، اساس قرار یافتن اجزاء تشکیلدهندهاش برای پیدایش حروف بر همین اصل چهار گانه استوار است. حتا خط نابینایان نیز که به قوه لمس قابلفهم است. تغییرات محسوس نقطههای پیوسته بر اساس تربیع است (…) زبان فارسی را میتوانیم صورت تکامل یافته خطوط میخی دیگر بدانیم.» (پورداود، 1326: 132) «هم زمان با تکامل تدریجی خطوط میخی و در هزاره دوم پیش از میلاد، خط دیگری در سرزمین فنیقیه پا به عرصه وجود میگذارد و آن خط فنیقی است.» (عطایی فرد، 1366 :91) «الفبای فنیقی با 22 علامت خطی که تنها صامت ها را نشان میداد، از راست به چپ نوشته میشد. به زعم خط شناسان، نشانههایی از خط مصری باستان و خطوط تصویری را در الفبای فنیقی میتوان یافت. این خط برخلاف خط هیروگلیف که در انحصار کاهنان بود و یا خط میخی که تنها طبقه دبیران با آن سروکار داشتند، بهراحتی در دسترس عامه قرار گرفت، چون نگارش و فراگرفتن آن آسان بود. (تصویر 2-4) این خط در آسیای غربی نفوذ یافت و جایگزین خط میخی شد و به غرب (اروپای امروز) که هنوز دارای خط و کتابت نبود راه یافت. این مسئله از طریق یونان انجام گرفت که با فنیقیها ارتباط بازرگانی داشتند.» (خانلری،1366: 134) «یونانیان این الفبا را با اسم سامی آن که نماینده دو حرف اول آن بود “آلفا بتا” نامیدند و برای استفاده خود در آن تغییراتی ایجاد کردند و مصوتها را وارد خط ساختند و خط صامتنگار را به آوانگار تبدیل کردند و جهت نگارش را نیز تغییر دادند و از چپ به راست نوشتند. لازم به یادآوری است که کهنترین نوشتهها معمولاً از راست به چپ و سپس از چپ به راست نوشته شده است و در آغاز نوعی روش شیارگونه متداول بوده است.» (همان) «خط آرامی نیز از فرزندان خط فینیقی است که به سرعت در خاورمیانه پخش شد.» (تفضلی، 1386 :287) «پدید آمدن دولت هخامنشی که سرزمینی گسترده از ماوراءالنهر تا بینالنهرین را در بر میگرفت و نیاز به یک زبان ارتباطی واحد داشت، بر گسترش خط و زبان آرامی در این راستا افزود.» (تصویر 2-5) (همان)
«خط و زبان آرامی که بهسرعت در قلمرو گستردهای رواج یافته بود، در امپراتوری هخامنشی نیز بهعنوان زبان دیوانی به کار رفت و به همراه فارسی باستان و خط میخی در نامهها و اسناد دولتی به کار گرفته شد. پس از دوران هخامنشی، در دورهای کوتاه، زبان و خط یونانی در نامههای اداری به کار رفت تا اینکه در زمان اشکانیان، خط پهلوی اشکانی برای نوشتن زبان پهلوی اشکانی پایهریزی شد و سپس خط پهلوی ساسانی به وجود آمد که هر کدام گونههایی کتیبهای و تحریری دارند. این خطوط، صامت نگارند و شمار نشانههای آنها از الفبای آرامی کمترین هست و از راست به چپ نوشته میشوند.» (آموزگار، تفضلی، 1380: ۴۴-50) «از میانه دوران اشکانی خط پهلوی به عنوان خط ملی ایرانی، در مقابل خطهای دیگر مانند یونانی و برهمائی
