
تربیتی عصر حاضر وجود دارد به یک نوع تطبیق عقلانیت از دیدگاه فارابی و عقلانیت ارتباطی و عقلانیت ابزاری بپردازد و وجوه اشتراک و افتراق این دیدگاه عقلانی مشخص شود و در پایان بحث با توجه به این دیدگاه ها دلالت های تربتی از میان تطبیق عقل فارابی با عقلانیت ارتباطی و ابزاری مشخص شود تا استفاده کنندگان از دلالت های تربیتی بتوانند با استفاده از آن به تربیت دانش آموزان و دانشجویان مرتبط با این نظریات عقلانی بپردازد.
براساس این مراتب چهارچوب تحقیق حاضر در چارتی زیر مشخص می شود.
فصل سوم
روش شناسی پژوهـش
3-1- روش پژوهش:
روش انتخابی برای اجرای این پژوهش، روش تطبیقی است . که از روش مطالعة تطبیقی جرج بردی استفاده می شود. براساس این روش، در پژوهش حاضر یک فرآیند چهار مرحله ای توصیف، تفسیر، همجواری و مقایسه انجام خواهد گرفت (آقازاده، 1381). براین اساس ویژگی های عقل در نزد فارابی و عقل ابزاری و ارتباطی بررسی و سپس وجوه اشتراک و افتراق این دو احصاء می شود. در نهایت دلالت های تربیتی این دیدگاه عرضه خواهد شد.
3-2- جامعه آماری :
جامعه تحقیق حاضر، جامعه متنی است که شامل آثار چاپ شده پیرامون نظریات در مورد عقل ابزاری و ارتباطی و آثار فارابی در باره عقل، به خصوص رساله عقل ایشان می باشد.
3-3- داده های مورد نیاز (روند اجرا و گرد آوری داده ها):
این پژوهش به داده هایی در مورد عقل فارابی وعقل ابزاری و عقل ارتباطی نیاز داشت پس محقق به روند اجرایی این پژوهش به این صورت بود که در مرحله اول پیشینه موضوع مورد مطالعه قرار گرفت. بدین منظور به کتابخانه های مختلفی مراجعه شد و با جستجو ازطریق کدهای سایررسانه های اطلاع رسانی مثل مجلات، مقالات، سایت ها و … پیشینه تاریخی و پیشینه پژوهش های داخلی و خارجی موضوع مورد بررسی قرار گرفت. محقق بعد از مطالعه کتاب های مختلف و سایر منابع به فیش برداری از مطالب مورد نیاز و سپس اقدام به جداسازی و طبقه بندی فیش ها انجام شد.
3-4- ابزارهای تحقیق:
در این تحقیق از فرم های فیش برداری کتابخانه ای به سبک سنتی و دیجیتال استفاده می شود .
3-4-1- شیوه انجام تحقیق:
شیوه انجام این تحقیق تطبیقی است که بر اساس آن ابتدا مفاهیم و اصول کلی مفهوم عقل ابزاری و عقل ارتباطی و عقل از نظر فارابی به صورت مجزا بررسی می شود و سپس با یکدیگر تطبیق می شود و در انتها دلالت های تربیتی استنتاج می شود تا پاسخی برای سوالات تحقیق فراهم کنیم.
3-5- روش تجزیه و تحلیل داده ها:
شیوه تحلیل داده های تحقیق حاضر به روش کیفی است و از روش تحلیل مفهوم استفاده می شود به این معنا که مفهوم عقل در نظریه فارابی و نظریات عقل معاصر تحلیل خواهد شد و سپس دلالت های تربیتی با توجه به این نظریات عقلی استخراج می شود.
فصل چهارم
یافته های پژوهش
4-1- یافته های مربوط به سوالات پژوهشی
سوال پژوهشی 1- مفهوم عقلانیت ابزاری و عقلانیت ارتباطی چیست؟
از آنجا که سعی بر آن داریم تا به صورت نظام مند عقلانیت ابزاری را تعریف کنیم بر آن شدیم تا از نظریات عقلانیت ابزاری وبر که به نوعی به عنوان نماینده عقلانیت ابزاری شناخته می شود چون نظریات کاملی و جامع ای دربارزه عقل ابزاری دارد در تبیین مفهوم عقلانیت ابزاری از نظریات وبر استفاده کنیم. این در حالی است که در تبیین نظریه عقلانیت ارتباطی از نظریات هابر ماس به عنوان نماینده عقلانیت ارتباطی چون نظریات وسیعی درباره این نوع عقلانیت داشتند و به نوعی نماینده عقلانیت ارتباطی می باشند استفاده شده است.
4-1-1- مفهوم عقلانیت ابزاری
برخى عقلانیت را به عنوان چیزى در نظر مى گیرند که ما در انتخاب اهداف خاص یا تحقق بخشیدن به ابزارهاى سودمند براى دستیابى به اهداف یارى می رساند؛ به عبارت دیگر، عقلانیت بررسى ابزارهایى است که ما را به هدف مى رسانند. این برداشت از عقلانیت، عقلانیت ابزارى نام گرفته است. به نظر طرفداران این دیدگاه، هیچ چیزى فى نفسه معقول نیست، بلکه عقلانیت همواره وصف چیزهاى دیگرى است که مى تواند آنها را برآورده سازد؛ از این رو، ریچارد فولى مى گوید: «همه ادعاهاى عقلانیت معطوف به هدف اند؛ این ادعاها در این باره اند که چگونه شخص به طور مؤثرى از طریق باورها یا رفتارهاى خود، اهداف خود را دنبال مى کند.عقلانیت ابزارى مفهومى نسبى است؛ بدین معنا که آنچه مردى بدان باور دارد یا آن را انجام مى دهد، نسبت به اهدافش عقلانیت دارند؛ به عبارت دیگر، باورها و رفتارها نسبت به اهداف شخص عقلانیت دارند. عقلانیت ابزارى به معناى دیگرى نیز نسبى است. براى ارزیابى رفتارها و باورهاى دیگران، نه تنها باید به اهداف آنها معرفت داشته باشیم، بلکه باید به بافت واقعیتى که در آن زندگى مى کنند نیز معرفت داشته باشیم. فرض کنید من باید از مکانى به مکان دیگر در دور دست بروم و براى رسیدن به آنجا مى دوم؛صرف رسیدن به مکان مورد نظر، دویدن مرا معقول نمى سازد؛ چرا که مى توانستم با وسیله نقلیه به آنجا بروم و زودتر برسم. اما اگر فرض کنیم راه رسیدن به آنجا مسدود بود و در نتیجه من نمى توانستم با وسیله نقلیه به آنجا بروم، در چنین صورتى دویدن من معقول به نظر مى رسید؛ بنابراین، بدون توجه به شرایط و بافت خاص رفتار، چنین عملى معقول به نظر نمى رسد؛ اما با توجه به شرایط مذکور، معقولیت ابزارى آن روشن مى شود. خلاصه آنکه، عقلانیت ابزارى به دو معنا نسبى است 1. براى ارزیابى باید اهداف را هم در نظر گرفت و عقلانیت در نسبت به اهداف معنا پیدا مى کند. 2. براى ارزیابى باید شرایط و بافت رفتارها را هم در نظر گرفت و عقلانیت در نسبت به این شرایط روشن مى شود(هابرماس،1388؛68).
عقلانیت ابزاری مربوط به کنش معقول و هدفدرا که بدان “ابزاری” و تکنولوژیک میگویند و ریشه در افکار وبر دارد قرار میگیرد. وبر بر این باور بود که نوعی عقلانیت ویژه و منحصر به فرد در اندیشه مغربزمینی وجود دارد که همان باعث ظهور و رشد نظام سرمایهداری شده است. این نوع عقلانیت که بر تجربه استوار بوده، عقلانیتی روشی-تکنیکی است و درباره ارزش هدف و غایت هیچگونه قضاوتی نکرده و فقط میخواهد کارها به بهترین شکل (منظم با حسابگری دقیق و مدیریت علمی) انجام گیرد. در عقلانیت ابزاری ما مجبور نیستیم در مورد هدف و ارزش کار بحث و گفتگوی اخلاقی کنیم و تنها میتوانیم ایراد بگیریم که کدام قسمت کارخانه، یافتههای علمی و تکنولوژیکی را بهطور دقیق به کار نگرفته و از نظر اقتصادی هزینهآور است. خردباوری در گستره کنش ابزاری و هدفدار، بهمعنای رشد نیروهای تولید و گسترش نظارت تکنولوژیک بر طبیعت و سرانجام گسترش شکلهایی از نظارت بر زندگی اجتماعی بوده و این نوع عقلانیت که بدان عقلانیت رسمی و صوری و علمی نیز گفته شده، عقلانیتی است که سادهترین و ارزانترین راه را برای رسیدن به هدف انتخاب میکند، برخلاف عقلانیت حقیقی و جوهری که اهداف و ارزشها را مورد توجه قرار داده و همچون عقلانیت ابزاری این ارزشها را توسط اهداف حسابگرانه مردود نمیشمارد(هابرماس،1384؛67).
هابرماس در مقام نقد این نوع “عقلانیت وبری” که موجب رشد نیروهای تولید و افزایش نظارت به زندگی شده است(هابرماس،1384؛57). معتقد است که علم و عقلانیت در عصر سرمایهداری بهویژه در جوامع سرمایهداری صنعتی به ابزاری علیه بشریت تبدیل شدهاند و باعث تضعیف و نابودی حیات فکری، فرهنگی و معنوی انسانها گشتهاند. به نظر او وظیفه نگرش انتقادی آن است که دقیقا جایگاههای شئگونگی و عقلانیت ابزاری و نیز فضاهایی که هنوز دستخوش این فرآیند نگردیدهاند را پیدا کند و بتواند دیدگاهی تئوریکی توسعه دهد که بر اساس آن اجازه بازسازی معنی و تعهد در زندگی اجتماعی را داشته باشد. از اینرو هابرماس در مقابل مفهوم عقلانیت ابزاری همهگیر، اندیشه فرآیند مثبت و رهابخش “عقل ارتباطی و تفاهمی” را مطرح کرده و معتقد میشود که بایستی از گسترش و نفوذ عقلانیت ابزاری به حوزه زیستجهان (جهان کنشگران اجتماعی و حوزه عمومی) جلوگیری کرده و با آن به مبارزه پرداخت. به نظر او پروژه مدرنیته، تنها با محدود شدن منطق کنش ابزاری به نظام (دولت و مؤسسات بزرگ و نهادها) و حاکم شدن منطق کنش ارتباطی به زیست جهان کامل خواهد شد(هابرماس،1384؛57).
4-1-1-1- عقلانیت ابزاری از دیدگاه وبر
به منظور مشخص شدن عقلانيت ابزاری در انديشة وبر ابتدا معاني عقلانيت و مهمترين خصوصيت عقلانيت مدرن بررسي ميشود. مراجعه به آراي وبر نشان ميدهد كه وي از صور مختلف عقلانيت بحث كرده است. وي عقلانيت را به شكل خاصي محدود نكرده است؛ اگرچه در تحليل نهايي همة آنها با يكديگر پيوند جدايي ناپذير دارند(وبر،1384؛332). از نظر وبر عقلانيت يك امر كاملاً نسبي است؛ يك باور يا يك كنش از يك منظر ممكن است عقلاني و از منظر ديگر غيرعقلاني باشد. براي مثال، جذبة عارفانه از يك منظر عقلاني و از منظر ديگر كاملاً غيرعقلاني است. نه تنها گرايشهاي ديني بلكه عقلاني بودن حيات اقتصادي، فني، تحقيقات علمي، آموزشهاي نظامي، قانوني و مديريت بسته به هدف ممكن است از يك منظر عقلاني و از منظر ديگر كاملاً غيرعقلاني باشد(وبر،1373؛36).تعاريف متعدد از عقلانيت ارائه شده است، اما معناي اصلي عقلانيت در نظر وبر عبارت است از: «تسلط فزاينده بر واقعيت و دست يافتن روشمند به هدفي مشخص و عملي به كمك محاسبه و ابزارهاي مناسب»( وبر،1384؛332). مهمترين پرسش كه در اينجا مطرح ميشود آن است كه اين نوع عقلانيت چگونه آغاز شد؟
درك درست فرايند عقلاني شدن و شكلگيري تمدن تجدد ارتباط وثيق با ديدگاه وبر در مورد تحولات عمدة تاريخ دارد. طبق قرائت معروف، محرك اصلي تاريخ گسترش عقلانيت و خروج انسان از سلطة جهل و خرافات است. البته ميتوان تفسير ديگري نيز از ديدگاه وبر ارائه نمود. مطابق اين تفسير عامل اصلي حركت تاريخ، تضاد انسان با محيط يا تضاد با شرايط هستي انساني است. اين برداشت ملهم از تعريف وبر از عقلانيت است. از نظر وبر عقلانيت ابزاری عبارت است از: « تسلط نظريِ فرايند بر واقعيت، از طريق مفاهيم متزايداً دقيق و انتزاعي و تحصيلِ روش مند هدف مفروض و معينِ عملي، بهوسيلة محاسبة متزايداً دقيق ابزارهايِ باكفايت»(همان،332).
مطابق تعريف مذكور كاركرد يا غايت عقلانيت، ايجاد امكان براي پاسخگويي به نيازها يا مشكلات ناشي از ناسازگاری و تضاد شرايط هستي انساني و محيط پيراموني يا مانعيت آنها براي دستيابي به خواستهها و مقاصد انساني است. بنابر اين تلقي، انسان در ادوار مختلف تاريخ براي حل معضلات خود از ابزارهاي مختلف استفاده كرده است. در يك دوران از جادو، در دوران ديگر از دين و درنهايت از عقلانيت بهره جسته است. از نظر وبر دو اتفاق عمده در تاريخ رخ داد تا عقلانيت مدرن به منصة ظهور برسد. مراحل مذكور تمايز دين از جادو و متولد شدن عقلانيت در دامن دين است. از نظر او نخستين گام عقلاني شدن مرحلة تفكيك دين از جادو است. به عقيدة وبر و ديگر جامعهشناسان دين، انسانها در سپيدهدم تاريخ با استفاده از جادو و ابزارهاي جادويي و با توسل به دمونها دو نيازهاي بنيادي زندگيشان را تأمين ميكردند. ولي به مرور از اين مرحله عبور كردند و به دامن دين چنگ انداختند. عبور از مرحلة جادو و چنگ زدن به دامن دين، نخستين مرحلة عقلاني شدن تاريخ است. عبور از دمونها به خدايان، نخستين مرحلة عقلاني شدن بود كه با ظهور اديان رخ داد. در فرايند حركت جهان به سمت عقلاني شدن، دين نهتنها در برابر جادو قد علم نمود، بلكه از درون مدام به بازسازي باورهاي خود نيز مبادرت ورزيد. عالمان دين همواره در پي آن بودند كه باورهاي ديني را عقلاني كنند. اين امر زمينة شكلگيري عقلانيت مدرن را فراهم آورد. يعني دومين مرحلة عقلاني شدن از اين طريق فعليت يافت. مرحلهاي كه براساس علم، اقتصاد و سياست انجام شد. وبر در كتاب جامعهشناسي دين و در كتاب اخلاق پروتستان و روح
