
مثبـت و گنجاندن آنها در ميان خبرهاي منفي، تعادل مناسب را ازلحاظ مضموني در صفحه برقرار میسازد. علاوه بر اینها، میتوان براي يك رگه اصلي خبري و فرضاً يك موضوع مهم جاري، موضوعات جانبي فراهم ساخت تـا تركيـب دلخواه براي خواننده فراهم آيد. (شکرخواه؛1378؛18)
چهار ارزش فرهنگي
همانگونه كه گفته شد، گالتونگ و روگ افزون بر اين هشت ارزش خبري، چهار ارزش ديگر را هم مطرح كردنـد و گفتنـد كـه ايـن چهار ارزش ازنظر فرهنگي به ابزار كار رسانههای غربي تبدیلشدهاند و در گوشه شمال غربي دنيا همواره در امـر گـزينش رويـدادها مورداستفاده روزنامهنگاران آنجا قرار میگیرند و عبارتاند از:
2-1-2-9. ارجاع يا تمثل به ملل برگزيده25
يوهان گالتونگ و مري روگ اثبات میکنند كه رسانههای غربي در اكثر موارد خبري، نمونههای خود را ميان ملـل برگزيـده انتخـاب میکنند و عامرانه در اين موارد از پرداختن به كشورهاي رو به توسعه میپرهیزند. مقولات خبري مربـوط بـه جنگـ، انتخابـات و فجايع از مثالهای مناسب براي اين موضوع به شمار میآیند.
در جنگ كه به نحوي از انحا به آمريكا و روسیه مربوط میشوند، نيروهاي متحد اين دو قطب، همواره در روزنامهها، تلکسهای بینالمللی و شبکههای تلويزيوني و ماهوارهای، حضوري پررنگ برجسته و ثابت دارنـد، آنهم درحالیکه كـشورها و نيروهايي كه با اين دو قطب سروكاري ندارند، اگر فرضاً درگير جنگ شوند، هرگز با آن شدت و وسعتي كه نيروهاي متحد آمريكـا و روسیه تحت پوشش خبري قرار میگرفتند، پوشش داده نمیشوند و از دایره خبر، خارج نگاه داشته میشوند. يا در مورد انتخابات، كه سمبل دموكراسي تلقي میشود، میبینیم كه رسانههای غربي تبعيض قائل میشوند، اگـر نفـس انتخابـات مهم است چه فرقي میکند كه در كجا برگزار میشود؟ پس بايد صرفنظر از منطقه جغرافيايي، تحت پوشش خبري قـرار بگيـرد، امـا میبینیم كه در عمل چنين نيست: انتخابات مثلاً آلمان، ايتاليا، امريكا، انگليس، فرانسه و… بهمراتب مفصلتر و گستردهتر از فرضـاً انتخابات در آسيا، آفريقا و امريكاي لاتين پوشش داده میشوند.
در مورد فجايع هم آداب پوشش خبري از معيارهاي دوگانهای حكايت میکنند. كشته شدن يـك سـرباز آمريكـايي در هـائيتي يـا سومالي بهسرعت به آستانه (اندازه لازم براي مخابره رويداد) ميرسد، اما كشته شدن مثلاً صدها تن در سيل يا طوفان بنگلادش كـافي نيست، بايد هزاران نفر بميرند تا خبر اين مرگومیر به آستانه برسد. كشته شدن چند نفر در يك زلزله در امريكا خيلي زود جواز عبور از آستان خبري را دريافت میکند، اما مثلاً براي زلزله در مصر با بوركينافاسو بايد ارقام بهمراتب بالاتر باشد تا خبر آنها مخابره شود.
2-1-2-10. برگزيده اشخاص به ارجاع26:
ازآنجاکه اين باور وجود دارد كه عملكرد اشخاص برگزيده و معروف، دامنهدارتر از عملكرد افراد عـادي اسـت و عمـلكـرد افـراد معروف از بخت الگو گرفتن بهوسیله ديگران برخوردار است و چونکه تصور میشود كه عملكرد اين نوع آدمها بر زنـدگي سـايرين تأثير میگذارد، پوشش خبري عملكرد افراد برگزيده در رسانههای غربي بيشتر از افراد عادي است. دومين نکتهای كه در بحث مربوط به ارجاع يا تمثل به اشخاص برگزيده بايد به آن دقت كـافي مبـذول داشـت، ايـن اسـت كـه عملكردها و کنشهای افراد برگزيده غالباً به يك نوع عملكرد و رفتار مسلط و نمونه تبـديل میشود و بهاصطلاح ”کلیشهساز“ میگردند. بارها شاهد بودهایم كه چگونه منش و رفتار افراد نامدار ـ نه الزاماً از وجه معرفتي، رفتاري و علمي و ساير صفات حسنه ـ به سرمشقي فراگير براي مردم عادي تبدیلشده است.
رسانههای غربي در اين زمينه بسيار كارآزموده شدهاند و از اين تخصص براي تخدير مخاطبان خـود اسـتفاده میکنند. درواقع میتوان نام اين كارآزمودگي و تخصص را صنعت تمايل سازي يا فن ايجاد تمايل گذاشت. رسانههای غربـي درسـت مثـل صـنعت اتومبیلسازی كه هرروز مدل و نوع تازهای از اتومبیلها را به بازار مصرف عرضه میکند، نمونهها و الگوهاي جديدي میآفرینند تـا جمع زيادي را متوجه اين بهاصطلاح ستارهها سازند. آنگاه پسازآنکه بـا تبليـغ الگوهـاي رفتـاري ايـن ستارهها، مخاطبـان را بـه نمونهبرداری، الگوسازي و تقليد كوركورانه كشاندند و به ديگر زبان از همزادپنداری مخاطبان با ستارهها اطمينـان حاصـل كردنـد، ستارهها را با ترفندهاي گوناگون به زمين میکند تا يك نسل بي الگو شود (الگوي منفي) و بهاینترتیب، جـواني كـه تحـت تـأثير تبليغات و ستاره سازي رسانهها گرفتار بازي چهرهها و نامها شده است، وقتیکه ستاره موردعلاقه خود را ازدسترفته میبینند، ناچار است، براي آنكه احساس بیهویتی (و درواقع بیپناهی) نكند، به دامان ستاره جديد ديگري كه همان رسانهها میسازد، پنـاه ببرد. اوج و افول نامها در رسانههای غربي و بهویژه رسانههای آمريكايي از همين قاعده تبعيت میکند و همـين كـاركرد تخـديري را دارد. بسياري از ورزشكاران و هنرپيشگان آمريكايي را در نظر بياوريد كه پس از كسب شهرتهای سرسامآور، بهسان شـهاب از صحنه خارج گشتهاند و براي هميشه از صحنههای نور، صدا، تصوير و نوشتار، راندهشدهاند. البته بعضي از وقتها در ستونهایی چون «حالا كجا هستند؟» حضوري دوباره، اما كوتاه و تحقيرآميز داشتهاند.
2-1-2-11. شخصیتسازی27:
رويدادها را عملكرد افراد و مردم میدانند. هويت بخشيدن به افراد بهمراتب آسانتر از هويت دهي به ساختارها، نيروهـا و نهادهـا است. بنابراين، همانطور كه بارها در رسانهها شاهد بودهایم، بهجای فرضاً عنوان «دولت انگلستان» نام خانم ميجر را شنیدهایم. بـه نظـر میرسد كه همين مثال كوچك براي روشن ساختن بحث شخصیتسازی كافي باشد و لذا از طرح مثالهای بيشتر خودداري میکند.
2-1-2-12. منفي گرايي:28
كشف اين عامل مؤثر بر گزينش خبرها بهوسیله اين دو محقق از نگاه عميق و تيزبين آنها حكايت میکند. مـراد از منفی گرایی ايـن است: خبر بد، خبر خوب است؛ و همين برداشت است كه جوهرة اصلي نگاه خبرگزاریهای غربي به جهان سوم را شـكل میدهد. دلايلي كه اين محققان براي عامل منفی گرایی ارائه میکنند، اینچنین فهرست میشود:
ـ غيرمنتظره است (ارزش ششم)
ـ بدون ابهام است (ارزش سوم)
ـ بهسرعت رخ ميدهد (نخستين ارزش، تواتر كوتاه)
ـ همخواني و هماهنگي دارد (ارزش پنجم)
البته بايد اين توضيح را اضافه كرد كه همخواني و هماهنگي در ارتباط با توقعات عمومي از اوضاع جهان مطـرح اسـت و بنـابراين ازنظر آستانه (ارزش دوم) در ردة پايينتر از خبرهاي مثبت قرار میگیرند.
از دیدگاه رسانههای غربي بايد در جهان سوم صرفاً به دنبال عوامل و رويـدادهاي منفـي بـود نظيـر خـشونت، بحـران و فاجعـه خبرهای مربوط به كودتاها، اعدامها، نظاميگري، تروريسم، فساد و ناهنجاري و… تا بتوانند بهعنوان گـرايش خبـري در آن رسانهها قابلارائه باشند، درحالیکه اخبار مثبت جهان سوم كه حاكي از رشد و پيشرفت هستند، جايي در محافل خبري غرب نمییابند. (همان منبع؛18-20)
دكتر معتمدنژاد در كتاب روزنامهنگاری معيارها و ضابطههای انتخاب خبر را به دودسته تقسيم میکند:
معيارها و ضابطههای عيني و معيارها و ضابطههای شخصي (عاطفي). به اعتقاد ايشان معيارهاي عيني آنهایی هستند كه با واقعيات مادي و قابلدرک منطبقاند.
“ در همين اثر ملاکهای عيني بدين ترتيب دستهبندیشدهاند :
1- اهميت ذاتي كه ملاك اهميت با مقياس بزرگي به ترتيب ذيل سنجيده میشود .
الف – بزرگي كارها و اقدامات
ب – بزرگي و فراواني مقدار و تعداد
ج – بزرگي قدرت
د – بزرگي نتايج
2- مجاورت كه به دودسته ذيل تقسيم میگردد :
الف – مجاورت جغرافيايي
ب – مجاورت معنوي
3- ندرت ( نايابي و كميابي ) كه به دودسته ذيل تقسيم میگردد :
الف – ندرت مطلق ( نايابي )
ب – ندرت نسبي ( كميابي )
معيارهاي عاطفي به اعتقاد دكتر معتمدنژاد آنهایی هستند كه برخلاف معيارهاي عيني جنبه منطقي و استدلالي ندارند ، بلكه با احساسات و عواطف و جنبههای رواني وجود انسان سروكار دارند و بهطورکلی علاقهها و توجهات شخصي افراد را تحريك میکنند و به همين دليل به آنها معيارهاي شخصي نيز میگویند ” (نقيب السادات ، 1374 ، 36 ) .
در مبحث بعد ديدگاه ادارهکنندگان نشريات كه يكي از متغيرهاي بسيار مهم اين تحقيق است را موردبررسی قرار میدهیم و سعي بر اين است كه بدانيم ادارهکنندگان نشريات تا چه حد بر محتوا و ارزش مطالب و اخبار تأثير میگذارند .
5 ) ديدگاه ادارهکنندگان
تحقيق در زمينة سازمانهای خبري توسط جامعه شناسان انجام میشود . پژوهشها در اين زمينه به اين نتيجه رسيده است كه اخبار مدرن بيش از هر چيز يك كالاي تجاري بستهبندیشده است و بدين منظور توليد میشود كه به بيشترين مخاطبين ممكن به فروش رسد . اخبار ، همچون بسياري از كالاهاي توليد انبوه تهيه میشود و بر طبق مختصاتي استانداردشده ، طراحي و بهوسیله اقداماتي متداول توليد میشود و سپس به مخاطب موردنظر ارائه میگردد . در اين چارچوب میتوان از تحقيقات بنت 29(1988) ، اپشتاين EPSTEIN) 1973) ، یادکرد .
“ به نظر بنت سازمانهای مدرن خبري ، ديوانسالاري کلاسيكي هستند كه در آنها تصمیمگیری در دست مؤلفين و تولیدکنندگان متمرکزشده است . هیئتمدیره از تعداد افراد قليلي تشکیلشده كه اولویتها را تعيين میکنند . اين هیئتها برجستگي را كه بايد به داستانهای مهم داده شود ، مورد ارزيابي قرار داده و منابعي را كه بايد براي پوشش وقايع و موضوعات گوناگون اختصاص يابد ، تعيين مینمایند ” (محمدي مهر ، 1378 ، 37 ) .
“ به نظر اپشتاين اكثر گزارشگران توسط وظايفي كه به آنها محول گرديده داراي محدوديت هستند و بايد داستانهای خبري را تهيه كنند كه موردقبول سردبيران واقع گردد ” ( محمدي مهر ، 1378 ، 38 ) .
در مبحث بعد به موضعگیری نشريات و يا جهتدار بودن رسانه میپردازیم . چراکه اين موضوع در انتخاب و پردازش خبر نقش بسيار مهمي را ايفا میکند .
2-1-3 عناصر خبری
اگر ارزشهای خبري به اخبار شكل میدهند ، “ عناصر خبري ” اخبار را به نمايش میگذارند . هراندازه كه عناصر خبري کاملتر باشند ، قيافه خبر ازنظر اطلاعاتي كه بايد به مخاطب بدهد ، جذابتر خواهد بود . عنصرهاي تشکیلدهنده عناصر خبري ، كه در ادبيات روزنامهنگاری مغرب زمين به آنها W , S & H میگویند به شرح زير هستند :
چه كسي ( كه ) ؟ (Who)
چه چيزي ( چه ) ؟ (What)
كجا ؟ (Where)
چه وقت ( كي ) ؟ (When)
چرا ؟ (Why)
چطور ( چگونه ) ؟ (How)
در نظر گرفتن اين عناصر به غناي خبر میافزاید و تصوير جامعي از رويداد به خواننده منتقل میکند. يك خبرنگار براي تكميل خبر خود اين شش پرسش را از ديگران میپرسد (شكرخواه، 1374، 25 و 26).
درواقع بين عناصر خبر و ارزشهای خبري رابطه مستقيم وجود دارد:
چه كسي شهرت
چه چيزي دربرگيري و شگفتي
كجا مجاورت
چه وقت تازگي (شكرخواه ، 1374 ، 26 ) .
روزنامهنگاران هميشه سعي میکنند تا عناصر مناسب براي جذب خواننده را در تيترها يا آغاز خبر به كار ببرند . عنصري را كه روزنامهنگاران براي جذابتر كردن خبر خود از آن استفاده میکنند ، عنصر جذاب 30 ناميده میشود (شكرخواه ، 1374 ، 27 ) .
“ در خصوص شيوة انتقال خبر به مخاطب بر مفاهيم خبر تأكيد میشود ، مفاهيمي چون روشني و وضوح مطلب . فيليپ گايار در كتاب خود در زمينة ساختمان مطلب میگوید : پس از مرحلة آمادهسازی دومين قسمت كار (ساختمان ) آغاز میگردد يعني اطلاع دادن و فهماندن . دستور كلي در اين مرحله چنين است كه ساختمان مطلب روزنامه بايد پاسخگوي حكم قطعي يعني روشني و وضوح مطلب باشد .
