
(فضائلی، 1362: 646) «از طغرانویسان معروف اسماعیل طغرایی، خواجه عتیق منشی و خواجه کمال طغرایی را میتوان نام برد.» (افضل طوسی، 1388: 22)
2-7-7 – مثنـی
«هنر نوشتن به “شیوه آئینهای” است که در آن یک واحد در سمت چپ قرینه واحد سمت راست است. این شیوه نگارش همچنین به نام معکوس نیز شناخته شده است.» (سفادی، 1380: 35) در (تصویر 2-43) خوشنویسی به شیوه آئینهای، با حرف “و” و در سبک گلزار تکرار شده به صورت معکوس چپ و راست در بدنه یک مشربه. این خصوصیت در تقاطع حروف با عبارتی در خط ثلث همراه میشود. (سفادی، 1381: 139)
2-7-8- کتیبهنگــاری
«کتیبهنگاری، نقش ساختن از آیات قرآن کریم و ترکیبهای پیچیدهی افقی، عمودی، منحنی که گهگاه ذوق بسیار در آنها به کار رفته و عناصر تزئینی دیگر که برگرفته از خط نوشتاری است همه از آثار خط-نقاشی معاصر است.» (گودرزی، 1384: 148)
در (تصویر 2-44) بسمالله به خط ثلث (در بخش پائینی) با کلمات اضافه شده”توکل من به اوست”، بر روی یک کاشی در ایران میباشد.
2-8- حکومت و تحولات جامعه قاجاری
دوران «فتحعلیشاه و سایر شاهان قاجار جملگی حامی هنر بودهاند. به ویژه هنر کتابت بسیار مورد توجه آنها بود و حجم آثار خوشنویسی که در دوره قاجار تولید شد، از نظر کیفیت و کمیت کمنظیر است.» (افشارمهاجر، 1384: 139) تحولات فرهنگی، هنری، سیاسی، اجتماعی و فناوری که زمینهساز نوآوری متفاوتی در خط ایران شدهاند، در طی دو حرکت در دورههای قاجار و پهلوی، خطاطی و خوشنویسی را تحت تأثیر قرار دادهاند. جامعهای سنتی که خط و خوشنویسی در پرتو تحولات وارد عرصه شد اما با ضربآهنگی بسیار کند حرکت نمود تا بتواند نشریات تازه بر عرصه رسانده را بسنده نماید (رهنورد، 1382: 22-21). در این دوره با ظهور پدیده چاپ و چاپ سنگی و همچنین گسستگی ارتباط خوشنویسان با سلسله اساتید قدیمی در خط ایرانی به ویژه نستعلیقنویسی تغییراتی حاصل شد (یساولی ثانی،1360). اما از طرفی «خوشنویسی عربی، که در طول این هزاره به دست خوشنویسان بزرگ ایرانی؛ از ابنمقله بیضاوی تا میرعماد و درویش عبدالمجید طالقانی و میرزا غلامرضا اصفهانی، بر اساس کتابت و انتقال مضامین علمی و ادبی به مردم استوار بود و در کار کتابت کتاب خدا تا دیگر متون مورد نیاز، واسطه نقل معانی شد. خوشنویس نیاز اصلی مردم متمدنی را برآورده کرد که باید می خواندند و خوشنویسان، این توظف را با خط خوش و سلامت و صحیح همراه کردند و احترام عمدهای که داشتند، بابت همین لطف و وسواسی بود که در راه انتقال معرفت به خرج میدادند.» (آغداشلو، 1390)
کاربرد خوشنویسی، بسیار وسیع و گسترده و ضروری بود که «اهمیتش را تا زمان اختراع چاپ و ورود آن به سرزمینهای شرقی حفظ کرد و میدانیم که آخرین نسل خوشنویسان بزرگ ما، همچنان به کتابت مشغول بودند و آن را بخش عمدهای از اعتبار خود میدانستند. از این رو، تقریباً هیچیک از خوشنویسان بزرگ ما در طول این هزار سال از کار کتابت دور نبوده اند؛ مثلاً از میرزا رضا کلهر، خوشنویس معتبر عصر ناصری، تنها نمونههای مهمی که به جا مانده است، همان چاپنویسی هایی بوده که برای سفرنامهها و روز نامهها مینوشت.» (همان)
«تأثیرپذیری خط و خوشنویسی از نوآوریهای دوره قاجار، در روزنامه وقایع اتفاقیه نیز به نحو چشمگیرتری ظاهر میشود. این روزنامه از زمان ناصرالدینشاه و به سردبیری وزیرنظر امیرکبیر منتشر شد و بعدها با تغییراتی به اسمهای “ایران سلطانی” و “ایران” مواجه شد و اکنون نیز ادامه دارد. نخستین شماره آن با تصویر شیر و خورشید و با جمله “یا اسدالله الغائب” به نحو خاصی طراحی شده که الله بالای اسد قرار گیرد اسدالغالب و همچنین جمله روزنامه، اخباردارالخلافه طهران را در فضای گرافیکی ویژهای به صورت غیرمتداول خطاطی و خوشنویسی رایج سامان داده است.» (کاشفی خوانساری، 1387)
«زینالدین محمود مذهب، نقاش نامدار عصر صفوی، در یکی از قطعات خود، قسمتهای مختلف حروف و کلماتِ آیهای از کلام خدا را با در هم تنیدن و عبوردادن از یکدیگر پردازش تازهای داد. او با این کار اثری متنوع و متکثر را، با اجزای فراوان، کلیتی تازه و واحد بخشید. او شاید از این که روزگاری همین اثر مهم هنری وی میتواند سرلوحه و آغازگر جریان مهم نقاشی خط به وسیله اخلاف او در دروه قاجار باشد، اطلاعی نداشت.» (تیموری، 1391: 10)
از سوی دیگر جامعهای که گامهای نخست برای حرکت بهسوی مدرنشدن را طی میکرد، خوشنویسی هم به سمت هنرهای کاربردی رفت و با این تحولات همراه شد. خوشنویسی ایرانی با از دست دادن مصرف اصلی آن یعنی کتابت و مواجهه با نیازهای جامعه مدرن در قرن اخیر، روند تازهای را دنبال کرد.
2-9- هنرمندان قاجاریه
2-9-1- اسماعیل جلایر
«شیوه خط-نقاشى که پیشتر به ندرت در ایران معمول بود، در دوره قاجاریه به منتهای ترقى خود رسید و جلایر یکى از نخستین هنرمندانى است که خط را وارد نقاشى کرد. او خود، خوشنویس و خطاط نبود ولى خط را به شیوه نقاشى و با طراحى و قلممو و رنگ بسیار خوش مىنوشت و آن را حک و اصلاح مىکرد. سپس در میان خطوط و نوشتهها، گلوبوته و پرنده و حیوانات و مناظر و دورنماهای دقیق طرح مىانداخت و بدینسان از تلفیق خط و نقاشى، قطعات زیبا مىآفرید.» (معیرالممالک، 1361: 277) کاوه تیموری در کتاب راز نقاشی-خط خود از او نام میبرد که به گفته رویین پاکباز، «وی از جمله کسانی است که خوشنویسی را با رنگآمیزی به کار برد».
«اسماعیل جلایری، نقاش مشهور قرن سیزدهم، با پردازش هنرمندانه خطوط میرزا غلامرضا اصفهانی، آثاری را با ترکیب خط و نقاشی نقش نمود که تازگی و طراوت آنها هرچند که بر بنیان خوشنویسی بود، چشم علاقهمندان را خیره میساخت. به همین سان در دوره قاجار، خطوط گلزار نیز از همنشینکردن خط و نقش حکایت میکرد و ملک محمد قزوینی، هنرمند قرن سیزدهم و خوشنویس مبدع این دوره، با کوششی مداوم بسیاری از گوشههای نکاویده خط را در فرم و فضا کشف کرد و لذت دیدار آنها را در قالب خطوط تزئینی ثلث و نستعلیق صمیمانه و مشفقانه تقدیم اهل هنر کرد. با کارهای ملک محمد قزوینی، تصور بر این بود که گام مهمی تا آن دوره زمانی طی شده است. تا این مرحله، سخنی از خط-نقاشی مطرح نبود، اما همگان بر این قول متفق بودند که با شکلگیری رگههای اولیه، اندکاندک توشه و مایه لازم در حال فراهمشدن است و این تلاشهای اولیه نیاز به آبدادگی در کوره زمان دارد.» (تیموری، 1391: 10) مهمترین خصیصه هنری او را باید میل به چرخیدن و پروازکردن و تجربه کردن رشتههای گوناگون هنر نام برد. (تصویر 2-45) «جلایر نقاش، شیفته خوشنویسی و خط است و چون استعداد و چه بسا حوصله تمرین در کار خط ندارد، دل خوش میکند به نقاشی و تقلید از خطوط نام آوران دیار خود با توجه به آثاری که از نمونههای خط-نقاشی او به یادگار مانده، لطافت و ظرافت ذوق و هنر او آشکار میشود. با این همه صلاح نیست که جلایر را به عنوان خوشنویس مطرح کرد.» (هادی، 1367، ش 15) «او مایه و ذوق نقاشی را به کار تقلید حروف به کار بست و نه شوروحال و مهارت هنر خوشنویسان را. تنها سهم ارائه ذوق نقاش در این تقلید خطوط، نقاشیهای ظریف و زیبای او لابهلای خطوط است که گذشته از ظرافتبخشیدن به کار، بهانهای که یادگاریهای بیشتری از نقاش جلایر بماند.» (همان)
2-9-2- میرزا محمدرضا کلهـر
«میرزا محمدرضا کلهر، بزرگترین خوشنویس خط نستعلیق دوره قاجاریه، بر اثر تحمل رنج و کوشش زیاد و نشاندادن نبوغ ذاتی خود در نستعلیق، سرآمد خوشنویسان روزگار خود از کار در آمد و سبک جدیدی را بر روی کار آورد که بیتردید بعد از میرعماد قزوینی، وی اختراعکننده قسمتی از قواعد و آداب خط و خوشنویسی گردید و روش خط نستعلیق فعلی تا حدودی مولود افکار و سلیقه و قوه ابتکارات اوست. (راهجیری، 1345) «باید افزود که البته میرزا محمدرضا کلهر همان رویه میر عماد را دنبال کرد، منتهی سلیقههای خود را به آن اضافه نمود، فیالمثل وی کوتاهنوشتن مدها و کوچککردن شمرهها یا دوایر و نیز تغییراتی در سایر قواعد و ترکیبات خط به عمل آورد تا در واقع همان اصول خط میرعماد با کیفیت نو ظهور کرد.» (همان) (تصویر 2-46)
2-9-3- میرزا غلامرضا اصفهانی
میرزا غلامرضا اصفهانی (1304-1246 ه.ق) از خوشنویسان هم دوره میرزا رضا کلهر بوده است. او در خوشنویسی دستی توانا و پرقدرت در اجرای ترکیببندیهای زیبا و نوآورانه، ذهنی خلاق و پویا داشت. شهرت و جایگاه والای او بیشتر به خاطر سیاهمشق و کتیبههای موفقش از جمله کتیبههای مسجد سپهسالار تهران است. (آغداشلو، 1354: 9)
«غلامرضا اصفهانی از آن چنان خلاقیت و حس و حال هنری و اندیشهای برخوردار بوده است که کمتر سیاهمشقی از سیاهمشقهای او شبیه یکدیگرند. در برخی از سیاهمشقها به دنبال کیفیت حروف و کلمات و در واقع شاکله خط است و در تعدادی دیگر به دنبال ترکیب و آهنگ.» (طاهریان، 1391) میرزا غلامرضا قالب سیاهمشق را با ارائه آثاری نو و بیان ارزشهای زیبایی شناختی و ترکیببندیهای بدیع به درجه و اعتبار رساند که کماکان در دوره معاصر از او در ردیف خوشنویسان نوگرا نام برده میشود که پیشزمینهای برای جنبشهای نوین معاصر به ویژه سقاخانه ای و خط-نقاشی را فراهم کرد.
(تصویر 2-47)
2-9-4- عمادالکُتاب
میرزا محمدحسین سیفی قزوینی (۱۲۴۰- ۱۳۱۵ ه.ش) ملقب به عمادالکُتّاب و از استادان خوشنویس خط نستعلیق در یکصد سال گذشته بود که پیرو و گسترش دهنده سبک و شیوه خاص میرزای کلهر است (فضایلی،1362: 594). برای بررسی آثار میرعماد، میرحسین ترک، حسینقلی و میرزا غلامرضا نیازی به دانستن متن آنها نداریم و بدون توجه به متن هم میتوانیم آنها را بررسی و تحلیل کنیم. به عبارتی، غالباً این متون بار اضافهای بر دوش اثر هستند، چیزی بیش از بهانهای برای تولید اثر نیستند و معمولاً پس از تولید اثر در نگاه خوشنویس و مخاطبش حذف میشوند چون هیچ ارتباطی بین مفهوم متن و ساختار ارائه شده وجود ندارد. اما در مورد عمادالکتاب اینگونه نیست. عمادالکتاب اصرار دارد که همه عناصر کاربردی خود را هماهنگ سازد و هیچ چیزی برای دور ریختن ندارد. متن در آثار او یک بهانه نیست بلکه دغدغهای ملی و شخصی است که قرار است ساختار اثر را هماهنگ با خود شکل دهد. عدم درک این موضوع، مهمترین دلیل بایکوت کردن آثار این هنرمند بزرگ عرصه خوشنویسی به وسیله خوشنویسان است. آثار عمادالکتاب، خود را کامل میدانند و اجازه ورود هیچ عنصر دیگری را نمیدهند. هماهنگی پویا و گاهی بحران ساز در (تصویر 2-48) به ما می گوید که عماد هم توانایی خلق فضاهایی مشابه میرزا غلامرضا را دارد اما سه گره در سمت راست و پائین و چپ بالا ، مثلثی را در درون این ساختار به وجود آورده است. در (تصویر 2-49) کسانی که تاریخ هنر را ورق زده اند، کسانی که با آثار آوانگارد و به خصوص زندهرودی آشنا هستند، آنها میتوانند از خود اثار بپرسند که چه دینی به این سیاهمشق دارند ؟ به سیاهمشق و سایهروشنهای منظم و آپآرتگونه آن دقت کنید! یاد وازارلی نیفتادین؟ (فتاحزاده، 1392)
2-9-5- حسن زریـنقلـم
«حسن زرینقلم خوشنویس، تصویرگر و شاعر دوره قاجار بود که به هفت قلم و کتابت طغراهای تزئینی تسلط کامل داشت. او با ابتکار و تلفیق خطوط مختلف و جادادن تصاویر مذهبی در بطن کار، آثار دیدنی و درخور توجهی به وجود میآورد.» (کریمزاده تبریزی، 1376: 153) تبحر او در نقاشی-خط باعث شده که در این زمینه آثاری از وی به یادگار بماند. «در موزهی تزئینی تهران، قطعهای نستعلیق گلزار مشاهده شده که نمونه خطوط نسخ، ثلث، شکسته نستعلیق، محقق و ریحان را در آن جای داده است.» (سرمدی، 1379: 179)
(تصویر 2-50)
2-10- دوران پهلـوی
«شک نیست که در ایران، نوسازی و حرکت به سوی تجدد، قبل از حکومت رضاشاه و با اصلاحات عباس میرزا شروع شد؛ اما از زمان آغاز سلطنت رضاشاه که با نگاهی نه
