
شناخته شده بود و به همین سبب ساسانیان نیز آن را نگهداشتند و ادامه دادند. خط پهلوی را میتوان شامل سه نوع دانست:
1) پهلوی شمالشرقی که خط قوم پرثوی یا اشکانی بوده و بیشتر روی سکهها و مهرهای شاهان این خاندان دیده میشود؛ 2) پهلوی جنوبغربی (خط پارسی میانه) یا خط ساسانی همان گونه که دو صورت داشته: یکی خط کتیبهها، یعنی خطی که در سنگنوشته و سکه به کار میرفته و دیگری خط تحریری که نام و کتاب را با آن مینوشتند؛ 3) خط پهلوی شرقی که تنها صورت تحریری از آن در دست است و در نوشتن بعضی از زبانهای شرقی ایرانی میانه استفاده شده است.» (خانلری، 1366: ۲۸۸)
«خط اوستایی که برای به تحریر در آوردن کتاب دینی زرتشتیان به کار رفته است (تصویر2-6) و یکی از کاملترین خطوط دنیاست که برمبنای خط پهلوی ساسانی اختراع شده است. این خط، آوانگارد هست و با 53 یا 58 علامت صامت و مصوت، از قابلیت نگارشی بسیار بالایی برخوردار است، از راست به چپ نوشته میشود و به نامهای دین دبیره، دین دبیریه، دین دفیره و … هم نامیده میشود. (تفضلی، 1993: 540)«اسناد گواهی میدهند که دبیره یا به دست اشوزرتشت پدید آمده یا در دربار گشتاسب به کار میرفت و هنگامی که زرتشت “گاتها” را سرود و به گشتاسب و پیرامونیان او سپرد، آن را به خط دین دبیره نوشتند و در جایی به نام “دژنپشت” نگه داشتند» (فیروزی،1390 ) «در زبان رایج دوران امپراتوری هخامنشی، واژه مؤنث dipI به معنی “کتیبه” در فارسی باستان وارد شده که در فارسی دری به صورت “دب” در “دبستان” و “دبیر” و به صورت “دیو” در “دیوان” باقی مانده است. این اسم در کتیبههای ایلامی به صورت Tup-pi است و با ریشه فعلی سانسکریت Lipi که به معنای نوشتن با جوهر است، در تقابل با حکاکی بر سنگ است.» (ذوالفقاری، 1389: 10)
«واژه “دبیره” و “دفتر” نیز از همین ریشه است و دستیابی ایرانیان بر “دیپ” و “دبیره” در شاهنامه فردوسی به پیروزی بر “دیو” و “دیوان” بدل گشته است.» (جنیدی، 1358: 82)
حمزه اصفهانی از قول محمد موبد معروف به ابوجعفر متوکلی به نقل از تاریخ زبان فارسی، خانلری مینویسد: «خط فارسی گوناگون است و هفت نوع دارد و گفتهاند که ایرانیان در روزگار فرمانروایی خود انواع مقاصد خویش را به هفت نوع خط مینوشتند که نام آنها: رم دفیره، نیمگشته دفیره، فرورده دفیره، دین دفیره، وسف دبیره بوده است. (تصویر 2-7) اما “رم دفیره” به معنی “خط عام” است و “گشته دفیره” به معنی “خط دیگرگونشده”؛ “نیمگشته دفیره” به معنی “خطی که نیم از آن دیگرگونشده باشد” است و “فرورده دفیره” به معنی “خط فرمان و نامه” است؛ معنی “راز دفیره” خط اسرار و ترجمههاست؛ و “دین دفیره” خط دینی است که قرآن خود نوشتههای شرعی دین خود را به آن مینوشتند؛ معنی “وسف دفیره” مجموعه خطوط است که خطی بود شامل لغت ملتهایی از رومی و قبطی و بربری و هندی و چینی و ترکی و نبطی و عربی” (اصفهانی، 1387: 64-65) «ابن ندیم نیز خطهای ایران باستان را هفت نوع دانسته که از قول ابنالمقفع نقل میکند:
«از آن جمله “ویش دبیره” است که شاید همان “وسف دبیره” باشد در نوشته حمزه باشد» و میگوید که «آن سیصد و شصت و پنج حرف است که کتابهای فراست وزجر (یعنی تأفل و تطیر) و خریر آب و طنین گوش و اشارههای چشم و ایماء و چشمک و آنچه بدین ماند، با آن نوشته میشود.» (خانلری، 1366 :289)
«دبیره اوستایی که برای نوشتن کتاب دینی زردشتیان به کار رفته است و یکی از کاملترین خطهای جهان است، بر اساس خط پهلوی ساسانی ساخته شده است. این دبیره، آوانگارد است و با ۵۳ یا ۵۸ نشانه صامت یا مصوت از توانایی نگارشی بسیار بالایی برخوردار است. از راست به چپ نوشته میشود و به نامهای دین دبیره و دین دبیریه و دین دفیره و غیره هم نامیده میشود.» (آموزگار، 1387: 21-22)
«در نخستین سدههای اسلامی، برای سهولت در خواندن متون پهلوی، آن را به الفبای اوستایی برگرداندند و این نحوه نگارش، “پازند” خوانده شد.» (آموزگار، 1355 :14-19) دبیره و نگارش، دورانها و مراتب گوناگونی را سپری کرده است تا امروز به این جایگاه رسیده است. از زمانی نامعلوم، انسان نیاز به نقش کردن یا تصویر کردن اندیشهها را در خود حس کرد. او این مرحله را با نگارش آغاز کرد. بدین منظور تصویرها و نگارههایی را بر تخته سنگها را برای ارتباط مکتوب، حک کرد و بدین سان خط یا دبیره تصویری آغاز شد. «ایرانیان نیز در سدههای نخستین پس از اسلام با افزودن حروف فارسی به الفبای عربی خط فارسی را بر مبنای نسخ پایه گذاری کردند و سپس خط نستعلیق و خط شکسته و دیگر خطوط ایرانی ابداع شد.» (آموزگار، 1387 :23)
«نیز در اثر تفنن و هنرنماییهای خوشنویسان، گونههای مختلفی از خط فارسی و عربی پدید آمد که بعضی از آنها از راه تفنن با رعایت تناسب، به گونهای از نوشتههای غیرعادی همچون منشورها یا کتیبهها و مانند آنها اختصاص یافت.» (عطایی فرد، 1366: 148)
سیر تحولی که در نوشتار و خطنگاری در طول هزارهها رخ داده است، بسی شگرف و جالب توجه میباشد. نقاشی صخرهای و غار نوشتهها که اولین تصویرگری بشرند و به نوعی جزو اولین خطوط به شمار میروند و از اولین راهها برای برقراری ارتباط بودهاند. پیشرفتهای اقتصادی و اجتماعی بشر بر پیشرفت و تحول خط نیز تأثیرگذار بوده است.
2-2- ریشههای ایرانی نوشتـار
«روایات گوناگونی در تقدم و تأخر این خطوط و اینکه کدام زودتر پرداخته شده وجود دارد. اما به هر جهت این قلمها پایه و اساس خوشنویسی اسلامی را مهیا کردند و تا ابداع خطوطی نظیر تعلیق، نستعلیق و شکسته که به وسیله ایرانیان و در فاصله قرون هفتم تا یازدهم هجری صورت گرفت، هرچه گذشت و هر آنچه خلق و نگاشته شد، در همین حدود کلی قلمهای ششگانه صورت پذیرفت، اما سادهترین تمامی این قلمهای ششگانـه، خط نسخ است که به خاطر منسخ کنندگی خطوط پیشین نام خط نسخ را به خود گرفت و خط ثلث گسترش بیشتری یافت و هرکجا نقشی در کار بود خط ثلث را نیز سهمی.» (چاریـی، 1383)
2-2-1- نسخ
«با پیدایش خط نسخ که خطی تازه بود، خط کوفی جنبه عام و کاربرد گسترده خود را از دست داد و به عنوان خطی تزئینی بر روی اشیا گوناگون نقش بست.» (چاریی، 1383) بنا به گفته بعضی صاحب نظران نسخ از ثلث توسط ابن مقله وضع گردیده است اما فضائلی آن را متأثر از دو خط ثلث و محقق میداند؛ «تا به صدر اسلام و بالاتر ریشه میرساند اما از زمان ابنمقله به بعد که به واسطه هندسیکردن او، این خط به قالبی بهتر در آمده، مشهور و معروف و قابلتوجه گردید و از آن پس در نوشتن قرآن به کار رفت و قلم نسخ بر کوفی کشید. خط نسخ تحت تأثیر محقق و ریحان و ثلث و توقیع به قوام آمده و اصلاح شده است و از این رو خطی خالص و یکدست نیست و امروز به دو شیوه نوشته میشود: یکی شیوه یاقوتی (عربی)، دیگری شیوه نیریزی (ایرانی). شیوه اولی که متمایل به ثلث و توقیع است و آنرا از فروغ ثلث میشمارند که از زمان یاقوت مستعصمی تا پیش از “نیریزی” در تمام ممالک اسلامی و از جمله ایران رایج بوده است.» (فضائلی، 1382: 296) «خط نسخ و ثلث در عصر حاضر از بخش رمزگونه آن کاسته شده است وبر زیبایی و خوانایی بیشتری تکیه دارد و برای استفاده قشر وسیعتری از مردم توسعه یافتهاند. خط نسخ پس از 400 سال هنوز در میان همه خطها الگوی طراحی خط عربی و فارسی به کار میرود زیرا خواناترین خط و الگوی اصلی طراحی فونت در زبان فارسی است. این خط پایه نوشتار فارسی است.» (مثقالی، 1390: 30) (تصویر 2-8)
«نسخ جدید یا میانه در واقع شکل تغییریافته نسخ برای چاپ است که کتابها و روزنامهها و مجلات و قرآن در کشورهای عربی و ایران و افغانستان با آن نگاشته میشود.» (افضل طوسی، 1387: 18)
2-2-2- تعلیق
«برخی از محققان معتقدند که نَسخِ شیوه ایرانی یا خط تحریری که تحت تأثیر خطهای باستانی ایرانی همچون پهلوی و اوستایی نوشته میشد، در شکل گیری خط تعلیق مؤثر بوده است.» (فضایلی، 1362 :404) «تعلیق که در گذشته بیشتر بهعنوان خط تحریری برای نوشتن نامهها و فرمانهای حکومتی بهکار میرفت، هم اکنون کاربرد اولیه خود را از دست داده است. این خط به دلیل دوایر زیاد، حروف مدور و ترکیبهای متنوع و پیچیده در زمانه بیحوصله ما نمیتواند از نظر خوانایی گستره کاربری همگانی پیدا کند. امروزه معدودی از خوشنویسان ایرانی با شیوه نگارش تعلیق آشنایی دارند که آنها نیز از سر تنوع به آن میپردازند. برخی از آثاری که در دوره معاصر به این خط نوشته شده عبارتند از: آثار حبیبالله فضائلی و بیست رباعی کتیبههای آرامگاه خیام که مرتضی عبدالرسولی در ۱۳۳۹ شمسی به خط شکسته تعلیق نگاشته است.» (همان: 419) از نظر نوشتاری، «ایرانیان روش خاصی را توسعه دادند که تعلیق (معلق) نام دارد و مطابق با برخی از منابع موثق ایرانی (همانند کتاب قاضی احمد) از سبکهای رقاع و توقیع اقتباس شده، اما تأکید کمتری بر خطوط عمودی و حرکت تند مورب دارد.» (شیمل، 1381: 22) «این خط عمدتاً برای تندنویسی ابداع شده است که با رواج نستعلیق که در واقع تلفیق نسخ و تعلیق است، و در پی آن با رواج شکسته نستعلیق کمتر به کار رفت.» (افضل طوسی، 1388 :19) (تصویر 3-9)
2-2-3- نستعلیق
«خط نستعلیق از حدود قرن دهم هجری قمری تا بهامروز مرسومترین خط خوش در میان ایرانیان بوده است.»(جباری، 1387: 77)ریشه این خط در گذشته است و سابقه آن را تا قرن چهارم هجری نیز میدانند. «این خط فشرده نیاز به تزئینات در بین سطرها ندارد. کلمات در آن به هم نمیچسبند و میتوان آن را با سرعت نوشت. آن را عروس خطوط دانند و حرکات دوایر آن مانند بال پرندگان است. این وضوح ترکیب و هندسه مقدس به این خط نقش و جایگاه عظیمی بخشید.» (سفادی،1978: 18) «میرعلی بن حسنالسّطانی تبریزی (850 ه.ق) از خوشنویسان دربار امیرتیمور گورکان بوده و فرزند وی شاهرخ تیموری، نخستین کسی است که نامش بهعنوان واضع خط نستعلیق در تواریخ و تذکرهها ذکر شده است. اما باید دانست که او این خط را اختراع نکرد بلکه آن را تحت اصول و قواعد درآورد و بدان تشخص بخشید.» (جباری، 1387: 82) و میرعماد حسنی قزوینی این خط را به اوج کمال و زیبایی رسانده است. نستعلیق به سبب دارا بودن شاخصههای زیباییشناختی در قالبهایی نظیر: تکسطری، دوسطری، چلیپا، سیاهمشق، جلینویسی، قصارنویسی، کتیبهنویسی و خط-نقاشی نیز به کار میرود. در اینجا به برخی از ویژگیها و مشخصات خط نستعلیق می پردازیم: (تصویر 2-10)
«1. دومین خط ویژه خاص ایرانیان است. 2. در نیمه دوم قرن هشتم هجری قمری به دست “میرعلی تبریزی” ابداع گردید. 3. معروفترین و کاملترین خط ایرانی است. 4. این خط را که ظریفترین و دقیقترین خط ایرانی است، عروس خطوط اسلامی دانستهاند. 5. نستعلیق از ترکیب دو خط “نسخ” و “تعلیق” به وجود آمد. 6. این خط دارای دوازده اصل در خوشنویسی است. ترکیب، کرسی، اصول، نسبت، ضعف، قوت، سطح و دور، صعود مجازی، صفا و شأن. 7. حروف و کلمات در این خط از هندسه دقیق و ظریفی برخوردارند، به همین دلیل از لحاظ خوش نویسی مشکلترین خط نیز هست. 8. حروف و کلمات در این خط واضح و بدون تداخل و پیوستگی با نظم خاصی نوشته میشود. 9. این خط به دلیل وضوح و روشنی وسیعترین کاربرد نوشتاری را در ایران دارد. 10. از نظر گرافیکی بار اطلاعرسانی این خط زیاد است. 11. در خط نستعلیق اعرابگذاری و تزئینات وجود ندارد.12. قواعد آن چنان محکم و دقیق وضع شده که با کوچکترین انحراف، از زیباییاش کم میشود. 13. از این نوع خوشنویسی برای نوشتن متنهای فارسی چه به صورت ریز (کتابت) و چه به صورت درشت برای قطعات و تابلوها، پوسترها و دیگر آثار گرافیک میتوان استفاده کرد. 14. نستعلیق بهترین نوع خوشنویسی است که میتواند برای متنهای فارسی به صورتهای مختلف مورد استفاده قرار گیرد. 15. نستعلیق پایه و اساس یادگیری خط شکسته نستعلیق است.» (جعفری، 1387: 44)
« خط نستعلیق رایج معاصر در واقع به شیوه کلهر است.
