
نیروهای اندك جنگل شدت یافت و سرانجام در 12 آبان 1300ش رشت به تصرف قوای دولتی درآمد، اما میرزا به همراه یاران خود به جنگل پناه برد و مقاومت خود را ادامه داد.
در آذر 1300ش در حالی كه میرزا بسیاری از یاران جنگلی خود را در مسیر از دست داده بود، در كوههای تالش گرفتار سرمازدگی شد و به دست یكی از عوامل سالار شجاع سرش بریده شد. خالو قربان كه روزگاری خود از همرزمان او بود سر بریده میرزا را برای رضاخان سردار سپه به تهران برد.
سرانجام این قیام مردمی که در سال 1333ه آغاز گردیده بود، پس از هفت سال مبارزه و با پشت سر گذاشتن فراز و نشیب های بسیار در دوم ربیع الثانی 1340ه با شهادت میرزا کوچک خان به پایان رسید.269
5. 7. نهضت ملی شدن نفت
صنعت ملی نفت و جلوگیری از چپاول و غارت آن توسط اجانب و غارتگران بین المللی از نکاتی بود که آیت الله کاشانی به آن تأکید داشت. وی یکی از راههای استقلال را بستن نفت به روی استعمارگران میدانست. آیت الله کاشانی راه از بین رفتن فقر مردم ایران را در ملی شدن صنعت نفت دید. قرارداد دارسی در سال ۱۹۰۱م به انگلیسیها اجازه داده بود به اکتشاف و استخراج نفت در ایران بپردازند. و با اکتشاف نفت، شرکت نفتی ایران ـ انگلیس را تأسیس کردند. بعدها در قرارداد 1933م که بین دولت ایران و «شرکت نفت ایران و انگلیس» منعقد شده بود، شرکت نفت ایران و انگلیس همچنان به اکتشاف و استخراج و فروش منابع نفتی ایران، بدون هیچ الزامی، ادامه داد. مدت قرارداد ۶۰ سال تعیین شد. در طول این سالها سرمایهای که میتوانست برای رفاه و آسایش مردم ایران به کار رود به دست بیگانگان چپاول میشد. زمزمههایی در باب تصویب یک قرارد الحاقی نفتی، علما و مردم را نگران کرده بود. آیت الله کاشانی از دولت درخواست کرد که از این به بعد، کلیهی عملیات اکتشاف و بهرهبرداری نفت را خود به دست بگیرد. آیت الله کاشانی اعلامیه شدید اللحنی علیه شرکت نفت صادر کرد و در آن خواهان لغو امتیاز شد که تبعید ایشان را به لبنان در پی داشت.
آیت الله کاشانی یک هفته پس از بازگشت از تبعید یکسالهی خود، در 28 خرداد پیامی به مجلس شورا فرستاد که توسط دکتر مصدق در صحن مجلس قرائت گردید. این پیام در واکنش به طرح قرارداد الحاقی در مجلس شورا، توسط منصور بود. منصور که با مخالفتهای پی در پی آیتالله کاشانی روبرو بود، پس از سه ماه حکومت، مجبور به استعفا شد و رزم آرا جایگزین وی گردید و به نخست وزیری رسید.
نطقهای منطقی دکتر مصدق در مورد افشا نمودن ماهیت اهداف استعمارگران که میرفت بدست رزم آرا پیاده شود، موقعیت رزم آرا را سست نمود. در هشتم دیماه 1329ش در سخنرانی که به دعوت آیت الله کاشانی وسایر گروهای سیاسی در میدان بهارستان برگزار شد، قطعنامهای صادر شد که در آن ملی کردن صنعت نفت خواستهی کلیهی طبقات ملت ایران اعلام شد. آیت الله کاشانی طی اعلامیهای نظرات خود را در مورد ملی کردن صنعت نفت صادر و آن را تکلیف دینی و وطنی ملت مسلمان ایران دانست. آیت الله العظمی خوانساری، آیت الله بهاءالدین محلاتی، آیت الله شاهرودی و حجت الاسلام سید محمود روحانی قمی و عدهای دیگر از علما و مراجع تقلید با صدور فتاوی خود ضمن تجلیل از آیت الله کاشانی نظر ایشان را در مورد ملی شدن نفت را مورد تأیید قرار دادند.
پس از قتل رزمآرا بوسیلهی یکی از پیروان آیت الله کاشانی که از یاران نزدیک نواب صفوی بود، استعمار سلاح خود را از دست داد و راه برای ملی شدن نفت باز شد. بعد از رزمآرا، موقعیت سیاسی آیت الله کاشانی تقویت شد. علا به عنوان وزیر انتخاب شد و سرانجام با پشتوانهی مردمی و کوشش نمایندگان اقلیت مجلس شانزدهم، اصل ملی شدن نفت در 24 اسفند 1329ش به مجلس شورای ملی ارائه شده و در 29 اسفند در مجلس سنا به تصویب رسید و پس از 50 سال صنعت نفت ملی شد.
به دنبال ملی شدن صنعت نفت قدرتهای استعماری به ویژه انگلیس که منافع زیادی از دست میداد، در صدد مخالفت با این امر برخواسته و با فرستادن هیئتهای مختلفی به ایران، اقدام به انجام مذاکرات و کنار آمدن با ایران کرد. آیت الله کاشانی مقتدرانه توطئههای آنها را خنثی نمود.
پس از به نخست وزیری رسیدن مصدق در اردیبهشت 1330ش و اصلاح جزیی در گزارش 9 مادهای کمیسیون نفت، اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در سرلوحهی برنامهی دولت قرار گرفت.
سید ابوالقاسم کاشانی (1260 ـ 1344ش )
«آقاى كاشانى از جوانى در نجف بودند و یك روحانى مبارز بودند. مبارزه با استعمار، آن وقت البته انگلستان بود مبارزه با او. در ایران هم كه آمدند تمام زندگىشان صرف همین معنا شد و من از نزدیك ایشان را مىشناختم.»270
امام خمینی علاقهی زیادی به آیت الله کاشانی داشتند. واسطهی آشنایی ایشان همسایگی آقای کاشانی و آیت الله ثقفی پدر همسر امام در پامنار تهران بوده است، تابستانها که امام مدتی به تهران میآمدند غالباً با ایشان ملاقات داشته و در مسجد به ایشان اقتدا میکردند.
آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی در سال 1260ش (1300ق) در تهران متولد شد. در سن شانزده سالگی در خدمت پدرش به عراق عزیمت کرد و در نجف اشرف به تحصیل مشغول شد. در محضر مرحوم آیت الله حاج سید مصطفی کاشانی (پدرشان) و آیت الله حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی و آخوند ملا محمد کاظم خراسانی حاضر شد. با استعداد فوق العادهاش در 25 سالگی به درجهی اجتهاد رسید. علمای بزرگی چون شیخ فتح الله اصفهانی، ضیاء الدین عراقی و آیت الله صدر به مقام علمی ایشان اذعان داشتند.271 آیت الله کاشانی سه دورهی متوالی در محضر درسی آخوند خراسانی حاضر شد و در قضایای مشروطیت مورد مشورت ایشان بود.
انگلیسیها با نفوذی که در عراق و ایران داشتند تفکر جدایی دین از سیاست را رواج داده و این اعتقاد را تبلیغ میکردند که یک مرجع تقلید و یک عالم نباید در مسائل سیاسی روز، آن هم نبرد مسلحانه شرکت داشته باشد. آیت الله کاشانی از بزرگترین موقعیت مذهبی و اجتماعی خود صرف نظر کرده و به مبارزه با استعمار مشغول شد.272 ایشان در نجف مدرسهی علوی را تشکیل داد که علاوه بر علوم معارف اسلامی، ریاضیات و فنون نظامی را تعلیم میداد. دانشآموزان همین مدرسه در انقلاب 1920م عراق داوطلب شرکت در جهاد شدند و عدهای از آنان به شهادت رسیدند.273 پس از فتوای جهاد علمای عراق، آیت الله کاشانی همراه پدرشان در این جهاد که چهارده ماه به طول انجامید شرکت کرد.
در سال 1299ش پس از صدور حکم اعدام ایشان در عراق، به ایران بازگشته و به ایجاد وحدت میان روحانیت برای مقابله با قدرتهای حاکم مشغول شد. با آغاز قدرتنمایی رضاخان، حرکت سیاسی خود را آغاز کرد و به واسطهی تنفری که از انگلیس داشت از رضاخان حمایت کرد. ایشان در آذر 1304ش در مجلس مؤسسان، پنجمین نمایندهی تهران شد. آیت الله کاشانی خط مشی سیاسی خاصی داشتند و سعی داشت با راهنماییهای خود خطا و اشتباههای حکومت را برطرف کند. او دارای بیشترین تعداد مکاتبه با دولتمردان بود که در جهت رفع ظلم از علما و دادن شغل مناسب به آنها بوده است.274
آیت الله کاشانی همزمان با جنگ جهانی دوم و عزل رضاشاه که روحانیت پس از شهادت شهید مدرس انسجام خود را از دست داده بود، مبارزات خود را بر علیه استعمار انگلیس از سر گرفت. انگلیسیها دستگیری آیت الله کاشانی را که یکی از مخالفان سرسختشان بود خواستار شدند. در خرداد 1323ش ایشان را دستگیر و 28 ماه در زندان متفقین در اراک وکرمانشاه زندانی کردند. پس از شکست آلمان در جنگ جهانی دوم، ایشان را آزاد کرده و مورد استقبال مردم کرمانشاه، همدان و قم قرار گرفت و سپس وارد تهران شد. آیت الله کاشانی در طی سفر به شمال ایران، با عدهی کثیری از روحانیون در حرکتی اعتراضآمیز به حکومت، راهی مشهد شدند که این حرکت باعث وحشت قوام السلطنه شده و در تیرماه 1325ش ایشان را در سبزوار دستگیر و به قزوین تبعید کردند. پس از تبعید یکساله به تهران مراجعت نموده و مجدداً مبارزات سیاسی خود را از سر گرفت. مردم با برگزاری سخنرانیها و مراسم نماز عید قربان و عید فطر در راهپیماییهای بزرگ خشم خود را از حکومت دربار و استعمار انگلیس ابراز میداشتند.275
با روی کار آمدن رزم آرا، آیت الله کاشانی از نقشهی دشمن برای برقراری حکومتی استبدادی مطلع شد و بر شدت مبارزهی خود افزود و اعلامیهی شدید اللحنی علیه دولت دستنشاندهی انگلیس صادر کرد.
در حادثهی تیراندازی به شاه، زمینه برای دستگیری ایشان و تبعید به لبنان فراهم شد. آیت الله کاشانی در حالی که در تبعید به سر میبرد از سوی مردم به نمایندگی مجلس شانزدهم برگزیده شد و با اعتراضات مردم، حسنعلی منصور نخست وزیر وقت، دستور بازگشت ایشان را صادر کرد.276 کاشانی پس از بازگشت از تبعید یک ونیم سالهی خود از بیروت، در1329ش اعلامیهای در مورد ملی شدن صنعت نفت منتشر کرد. آیت الله کاشانی همراه با دکتر مصدق، از رهبران اصلی نهضت ملی شدن نفت شعار ملی شدن نفت را میان مردم آورده و با صدور اطلاعیهها و پیامهای متعدد و برگزاری نشستهای مختلف، مردم را به صحنه مبارزاتی کشاند.277 ایشان یکی از راههای استقلال را بستن نفت به روی استعمارگران میدانست.
آیت الله کاشانی در برابر عدهای از عوامل دربار که مانع از ملی شدن نفت بودند، مردم را به میدان بهارستان کشاند و با ارسال پیامهایی به شهرستانها، آنها را به مبارزه با استعمار انگلیس ترغیب کرد. پس از قتل رزم آرا، بزرگترین مانع برداشته شد و کمیسیون مجلس ملی شدن صنعت نفت را تصویب کرد و صنعت نفت در 29 اسفند 1329ش پس از 50 سال ملی شد.
پس از تهدید حملهی نظامی انگلستان به خوزستان، ایشان ضمن پیامی از ملت عراق خواست تا برادران مسلمان خود را در ایران یاری کنند. آیت الله کاشانی هیچگاه از سرنوشت سیاسی جهان اسلام غافل نبود و در هر نقطه از کرهی زمین که بر مردم محروم ومستضعف ظلمی وارد میشد، قاطعانه ایستاده و با احساس مسئولیت شرعی، در جهت رفع ظلم تلاش میکرد. در هنگام تأسیس دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین، مردم را به حمایت از مردم مظلوم فراخواند. در تجاوز دولت فرانسه به تونس از مردم آنها حمایت کرد. پس از پاکسازی کانال سوئز از اشغالگران انگلیسی، پیام تبریکی برای جمال عبدالناصر رئیس جمهوری مصر فرستاد.
در سال1331ش، پس از استعفای دکتر مصدق، قوام که از وابستگان انگلستان بود به نخست وزیری رسید. آیت الله کاشانی که نگران سلطهی مجدد انگلستان بر تأسیسات نفتی و تثبیت استبداد بود، طی اعلامیهای خواستار بازگشت دکتر مصدق شد و شاه را تهدید کرد که حرکت انقلابی مردم را متوجه دربار خواهد کرد. در 30 تیر 1331ش مردم در حمایت از مصدق به خیابانها ریختند و مأموران نظامی به سوی مردم آتش گشودند. شاه به ناچار، قوام را برکنار و مصدق را بر سرکار آورد. پس از این حادثه، انگلیس که ایشان را مانع مصالح خود دید، با همراهی حزب توده و دربار فعالیتهای وسیعی برای تخریب شخصیت سیاسی و مذهبی آیت الله کاشانی صورت داد.278
امام (ره) فرمودند: «آنى كه مىگوید كه آخوند چكار دارد به سیاست، آنى كه با آخوند خوب نیست، این با اسلام بد است. مىخواهد آخوند را كنار بگذارد ـ كه مىتواند یك كارى توى مردم انجام بدهد ـ و هر كارى دلشان مىخواهد بكنند و لهذا، این طور شد. البته علماى ما در طول تاریخ این طور نبود كه منعزل از سیاست باشند. مسئله مشروطیت یك مسئله سیاسى بود و بزرگان علماى ما درش دخالت داشتند، تأسیسش كردند. مسئله تحریم تنباكو یك مسئله سیاسى بود و میرزاى شیرازى (رَحِمَه اللَّه) این معنا را انجام داد. در زمانهاى اخیر هم مدرس، كاشانى، اینها مردم سیاسى بودند و مشغول كار بودند، اما به قدرى قدرت داشت این دست قوى توطئهگر كه نمىشد از فكر حتى اهل علم محترم هم بیرون كرد به اینكه نه، مسأله این طور نیست.»279
آیت الله کاشانی اساساً سیاست را ماهیتی جدا از دین نمیدانست و مقابله، اعتراض و برخورد را تکلیف خود میدانست. او در راهی قدم گذاشت که گاهی شخصیت روحانی وی زیر سؤال
