
مىشود و او نيز متناسب با خبر و گزارش خبرى که قرار است توليد شود و وظايف مونیتورها را مشخص مىکند، تا يک خبر يا گزارش يکپارچه تهيه شود. در اين نوع خبر يا گزارشها، يک خبرنگار آغازگر موضوع است و خبرنگاران ديگر مکمل آن هستند و هر خبرنگار به قسمتى از موضوع مىپردازد که جاذبه خاصى به محصول نهائى مىدهد. اجزاى تهیهشده وقتى در کنار هم قرار مىگيرند، بهمثابه اجزاء يک پازل42 ، هستند.
علاوه بر حالاتى که ممکن است دامنه رويداد را گسترده و به گروههاى متعدد خبرى نياز داشته باشد، بعضى از سوژههاى خبرى نيز ابعاد گستردهاى دارند و اين ابعاد مانند راهپیمایی بهطور همزمان واقع نمىشوند و به گروههاى متعدد خبرى نياز دارند و ممکن است در يک روز يا بيشتر اين کار انجام گيرد. مثلاً فرض کنيد که قرار است يک خبر يا گزارش خبرى درباره صنايع روستایی تهيه شود. (عباسی،1380، 86-84)
2
2-6-10 خبرنويسي براي راديو و تلويزيون
بايد توجه داشت كه خبرنويسي براي راديو و تلويزيون، با خبرنويسي براي رسانههای نوشتاري، تفاوتهایی دارد؛ زيرا گفتارهاي راديو و تلويزيوني براي گفتن و شنيدن نوشته میشوند و متنهای نوشتاري براي خواندن. اين تفاوتها را میتوان اینگونه فهرست كرد:
1. خبرهاي راديويي و تلويزيوني در يك بخش خبري، فقط یکبار پخش میشوند و تكرار نمیشوند، درحالیکه در مطبوعات، امكان مرور دوباره خبر وجود دارد.
2. روزنامهها میتوانند چيزهايي كه توجه همگان را جلب نمیکند، چاپ كنند. هر خواننده، حق انتخاب، پذيرش يا رد مطالب روزنامه را دارد. چنانچه او پس از خواندن عنوان و مقدمه دريابد به موضوع، علاقهای ندارد، میتواند بدون وقفه در عمل خواندن روزنامه، به متن ديگري بپردازد، ولي در تلويزيون، او نمیتواند از اين ستون به آن ستون و از اين صفحه به صفحه ديگر برود. او بايد اخبار را همچنان كه جريان دارد، بپذيرد.
3. امكان آرشيو خبرهاي روزنامه با هزينه كم و درنتیجه، دسترسي عموم وجود دارد، درصورتیکه آرشيو خبرهاي راديويي و تلويزيوني براي مخاطبان، امکانپذیر نيست و نيازمند هزينه بسياري است.
4. خبرهاي راديويي و تلويزيوني بايد ساده و روان باشد و از لغات دشوار در آنها پرهيز شود. درصورتیکه در خبرهاي مطبوعاتي، چنانچه واژگان دشوار وجود داشته باشد، امكان مراجعه به فرهنگ لغت وجود دارد.
5. خبرهاي راديويي و تلويزيوني بايد كوتاه باشند تا درك شوند، درصورتیکه اگر خبرهاي مطبوعاتي طولاني باشند، با دوباره خواندن درك میشوند.
6. مخاطبان راديو و تلويزيون، قشرهاي گوناگون مردم يك جامعه هستند كه ممكن است بیسواد نيز باشند، درصورتیکه مخاطبان روزنامهها بايد سواد كافي براي مطالعه داشته باشند.
بنابراين، گفتارهاي راديويي يا تلويزيوني بايد صحت، نظم، ترتيب و ايجاز داشته باشند. متن بايد در اولين شنودن، قابلفهم باشد. اگر شنونده يا بيننده سرگردان شود، توجه او را براي دستکم چند ثانيه ازدستدادهاید و اين زمان براي بیعلاقگی كامل وي كافي خواهد بود.(عباسی،1380،41)
افزون بر تمام اینها، بايد در نظر داشت كه حتي ميان نگارش براي راديو و نگارش براي تلويزيون نيز تفاوتهایی وجود دارد؛ يعني در نگارش خبر راديو بايد به نکتههای زير توجه شود:
1. بيان توصيفي خبر: چون مخاطب، صحنه رويداد را نمیبیند، ازاینرو، گزارشگر بايد گزارش خود را نسبت به تلويزيون، با شرح بيشتري تهيه كند تا صحنه رويداد براي مخاطب تصوير شود.
2. بيان محاورهای: مطالب خبر بايد به شيوه محاورهای بيان شود، نه در قالب رسمي.
3. از واژگاني كه تداعیکننده محيط رويداد باشد، استفاده شود.
4. از واژگان و عبارتهایی استفاده شود كه بتوان با جلوههای صوتي، آنها را منتشر كرد.
5. در راديو، واژهها و عبارتها براي شنيدن، نوشته میشوند، نه براي ديدن و بايد به اين مهم دقت شود.
6. بيان ساده: بيشتر در نقاط روستايي و درجاهایی كه امكان دسترسي به برق نيز وجود ندارد، از راديو بهره گرفته میشود. ازاینرو، بايد تلاش شود تا خبر راديو با عبارتهای ساده و قابلفهم گزارش شود.
بايد گفت نگارش خبر تلويزيون كه رسانه ديداري است، افزون بر مهارتهایی كه پیشتر بيان شد، به مهارتهای ديگري نيز نياز دارد كه عبارتاند از:
1. موجز بودن: خبر تلويزيون، مجموعهای از صداها و تصويرهايي است كه مخاطب آنها را میبیند يا میشنود. ازاینرو، كمتر نياز به بيان دارد و متن آن بايد كوتاه باشد.
2. پرهيز از مواردي كه در تصوير گوياست، مگر آنكه قصد تأكيد بر آن وجود داشته باشد.
3. تطابق متن و تصوير: ميان مطالب متن خبر و تصاوير آن بايد تطابق وجود داشته باشد.
4. مطالبي كه براي ديدن نوشته میشوند، بهدقت فراوان نياز دارند تا موجب دوگانگي در ادراك نزد مخاطب نشوند. بايد ميان مطالب و تصوير، هماهنگي كامل وجود داشته باشد.(همان منبع،48-47)
بخش هفتم
2-7چارچوب نظري
درباره نقش ارتباط گر ( فرستنده پيام ) در يك فرايند ارتباطي بهویژه در فرايندها مرتبط با وسايل ارتباطجمعی ، نظریههای متعددي وجود دارد ؛ آنچه در اين پژوهش بهعنوان چارچوب نظري موردتوجه قرارگرفته است چهار نظريه ارتباطي ذيل است :
2-7-1شکلگیری افکار عمومی در مدل نئول-نئومن (مدل مارپیچ سکوت)
اين مدل بر اساس پاسخ گفتن به اين سؤال که چگونه افکار عمومى تشکيل مىشود بهوسيله پروفسور اليزابت نوئل-نئومن43 جامعهشناس آلمانى در سال ۱۹۷۴طراحى شد. مدل مارپيچ سکوت44 در پاسخگویی به سؤال مذکور، مسائل تأثير متقابل بين ارتباطجمعی، ارتباط فردى و درک شخصى از فکر خويشتن را در رابطه با افکار ديگران در جامعه موردبررسی قرار مىدهد.
اين مدل بر اساس تفکراتى چون نظريات آلپورت45 (1937) که معتقد بود تفکر شخصى يک فرد وابسته به درجات وسيعى از آن چيزى است که ديگران فکر مىکنند يا بهعبارت ديگر آن چيزى که شخص بهعنوان نماد ذهن ديگران مشاهده مىکند، طراحیشده است.
ايده اساسى و پايه اين مدل آن است که اکثر افراد کوشش مىکنند که از داشتن يک نگرش و باور بهصورت منزوى و تنها اجتناب کنند. بنابراين، فرد به محيط اطراف خود آنچنان نگاه مىکند که بياموزد کدام نظريات، حکمفرما، شايع و غالب است يا قدرت را در دست دارد و کدام نظريات کمتر مسلط يا روبهزوال است. اگر فردى معتقد باشد که نظريات شخصى او در يک رده عقبتر قرار دارد کمتر رغبتى براى بيان آنها خواهد داشت فقط به اين دليل که از انزوا مىترسد. بنابراين، تسلط بر افکار، براى نيل به اين مقصود کمک مىکند. اکثر مردم اين تمايلات را درک و عقايد خود را با آن منطبق مىکنند.
هنگامیکه تعداد اعضاء يک دسته، فرقه يا حزب بهمنظور تسلط بر دستهها و احزاب ديگر افزايش مىيابد و در مقابل تعداد اعضاء دستههاى ديگر رو به کاهش مىگذارد، تمايل عضو حزب نخست به سخن گفتن افزايش مىيابد و در عوض عضو حزب ديگر به ساکت بودن متمايل مىشود. بهاینترتیب يک فراگرد مارپيچ آغاز مىشود. فراگردى که يک فکر را پايهريزى کرده و آن را غالب و شايع مىکند.46 (,1974,pp43-51)
در مدل نوئل-نئومن صرفاً درک شخصى بهعنوان تنها نيروى مؤثر در آن نشان داده نشده است بلکه نقش وسايل ارتباطجمعی که هرروز به نحوى مشخص مىکنند که عقيده و نظر مسلط کدام است نيز مهم است. نيروى ديگرى که در شکلگيرى افکار عمومى مؤثر است و در اين فراگرد جاى دارد، درجه حمايت مردم از يک عقيده و نظر است که در محيط اطراف فرد مطرحشده است. اگر فردى در مورد يک عقيده و نظر ساکت باقى بماند، ديگران نيز در مقابل او سکوت خواهند کرد. بنابراين آنچه وسايل ارتباطجمعی درباره آن عقيده و نظر مطرح مىکنند در کنار فقدان حمايت از عقايد يک نفر در ارتباطات ميانفردي، آن مارپيچ را به وجود مىآورد.
در مرکز مدل نوئل-نئومن يک مارپيچ قرارداد که انتهاى آن کوچک و هرچقدر رو به بالا مىرود حلقهها وسيعتر مىشود. کوچکترين حلقه نماينده تعداد مردمى است که در مقابل عقايد مسلط، عقايد انحرافى خود را بهوضوح بيان نمىکنند. در دو سوى اين مارپيچ فلشهایی است که سمت راستىها نماينده تأثير حمايتهاى ميانفردى از اين عقايد انحرافى است و هرچه رو به بالا مىرود اين فلشها کوچکتر و ضعيفتر مىشود. در سمت چپ فلشهایی است که نماينده عقايد مسلطى است که بهوسيله وسايل ارتباطجمعی بيان مىشود. در بالاى آخرين و بزرگترين حلقه اين مارپیچ يک خط مدرج قرار دارد که به ده قسمت تقسیمشده است و بر اساس آن مىتوان نسبت قطر اين حلقههاى متفاوت را مشاهده کرد.
نوئل-نئومن مدل خود را با استناد به تغييراتى که در چند سطح مهم از افکار عمومى در آلمان فدرال انجام شد عرضه کرده است. مثلاً در کتاب سال ارتباطجمعی مربوط به ۱۹۸۰ طى مقالهاى بهعنوان ‘وسايل ارتباطجمعی و تغييرات اجتماعى در جوامع پيشرفته’ به اين موضوع پرداخته است. شواهد او قوياً دلالت بر يک رابطه بين سه متغير يعنى ادراکات و شناخت اکثريت جامعه، نمودهاى اظهارات و افکار يک شخص و تمايلات موجود در محتوا و افکار منعکسشده از سوى روزنامهنگاران در مطبوعات دارد.
وسايل ارتباطجمعی تحت شرايط خاصى بهصورت الگوى شناختها و ادراکات براى افکار مسلط درآمدهاند و بهاینترتیب بر افکار فردى به همانگونه که مدل نشان داده است تأثير گذاردهاند.47 (,1986,pp68-69)
2-7-2 نظریه سوزن تزریقی (گلوله جادویی)
این نظریه حكایت از این دارد كه افراد در برابر پیامهای ارتباطجمعی فوقالعاده شکنندهاند. بر طبق این نظریه اگر پیام به هدف برسد اثر مطلوب را خواهد داشت. نظریه تزریقی در فاصله بین دو جنگ جهانی به وجود آمد.
این نظریه كه جزء اولین نظریات اثرهای ارتباطجمعی بر نگرشها، درك دنیا و رفتار است و از آن به نظریه سوزن تزریقی، نظریه كمربند انتقال و نظریه ارتباط گلولهای نیز تعبیر شده است، موردنظر پژوهشگران اولیه عرصۀ مطالعات تأثیرات رسانه بوده است. این دیدگاه از زمان جنگ جهانی اول تا سال 1950م مطرح بوده است؛ هنگامیکه خیلی از مردم نگران این بودند كه «هیتلر» از طریق نیروی ارتباطجمعی بتواند در آمریكا به قدرت برسد. هیتلر در جنگ جهانی اول بهوسیله رادیو توانسته بود اثر جادویی بر مخاطبان گذاشته؛ مردم آلمان را بهشدت به جنگ و تسخیر دنیا ترغیب کرده و برخی کشورها را به تمکین و قبول تسلیم واداشته بود. بنابراین، این دیدگاه تحت تأثیر قدرتی است كه تبلیغات، در جنگ جهانی اول پیدا كرد. این نظریه که معتقد به تأثیر فوری، مستقیم و یکنواخت رسانهها بر مخاطب بود، درواقع محصول مشاهدهی محبوبیت بسیار زیاد مطبوعات و رسانههای جدید؛ مثل فیلم و رادیو و نفوذ آنها در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی بوده و حاصل کاوشهای علمی نیست.
پاپ ژان پل دوم، كولین بلاك مور و جیمز كامبز را باید از معتقدین به این نظریه برشمرد؛ هرچند پژوهشگران ارتباطات، عمدتاً این نظریه را كنار گذاشتهاند. (تانكارد و سورین ، 1381، 387)
این دیدگاه كه میتوان از آن بهعنوان “رسانهها باقدرت مطلق” نیز یادکرد، نه بر اساس كاوشهای علمی؛ بلكه در اثر مشاهدۀ محبوبیت بسیار زیاد مطبوعات و رسانههای جدیدی مثل فیلم و رادیو و نفوذ آنها در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی به وجود آمد. این نظریه در آغاز دهۀ سی در ایالاتمتحده آمریكا به آزمون گذاشته شد و سرانجام در اوایل دهۀ شصت، منجر به ابراز تردید در مورد این نظریه و تأكید بر فهم متعارف و تشخیص نقش معتدلتری برای رسانه، بهجای یك نقش قدرتمند در تعیین آثار برنامهریزیشده و ناخواسته محصولات رسانهای شد. (مككوایل، 1382، 356– 355
2-7-3فرایند ارتباط در سوزن تزریقی
«”لازارسلفد” و “مرتن” در تشریح عقاید این عده از متفكران مینویسند: بسیاری تحت تأثیر همهجایی بودن ارتباطات جمعی و قدرت بالقوه آنان، بهسختی هراسان شدهاند. در
