
توانایی اغراق آمیز از خود نشان دهد. کودکان احساس ارزشمندی را از پیامهای کلامی و غیر کلامی دیگران دریافت می کنند. افزون بر این مفهوم خود92 رابطه بسیار نزدیکی با حرکات بدنی و حواس کودک دارد (دیورانت93،1997؛ به نقل از شریفی، 1390). وقتی والدین محیطی پذیرا و پرورش دهنده برای کودک خود مهیا کنند، کودک نیز می تواند داشتن احساس خوب نسبت به خودش را پایه ریزی کند. اما اگر والدین بسیار پرتوقع و خرده گیر باشند ( یا اینکه کودک را بیش از حد به مستقل بودن تشویق کنند) در این صورت کودک نسبت به تواناییهای خود شک و احساس بیکفایتی و بیارزشی میکند. ورود کودک به مدرسه و موفقیت و شکست در ایجاد رابطه با همسالان نیز بر حرمت به خود او تاثیر می گذارد. کودک و نوجوانی که در خانه و مدرسه پذیرفته شود و مورد محبت قرار گیرد، به تدریج در طی رشد و تکامل خود احساس ارزشمندی را شکل می دهد (گلاسر94،2003). بنابراین پیام های فرستاده شده از سوی محیط و اطرافیان به تدریج در فرد درونی می شوند و پس از آن فرضیه و باورهایی بر اساس این تجربهها در ذهن خود فرد نقش می بندد.
چنین ویژگیهایی در کودک میتواند بازتابی از محدودیتهای شناختی در این مرحله از زندگی باشد و از سوی دیگر ممکن است انگیزهای برای کشف تجربههای جدید و چالش باشد (آلپی،2004). در دوران میانه کودکی (پیش از نوجوانی)، احساس آگاهی اجتماعی در فرد افزایش پیدا می کند و احتمال دارد افراد مهم در زندگی فرد نیز بیشتر شوند (برای مثال معلم، همتایان و افرادی که برای کودک تحسین برانگیزند هستند و از آنها الگوبرداری میکند) و کودک در این مرحله ادراکهای خود را درونی میکند. در این مرحله خودانگاره، شکلی احساسی و میان فردی به خود می گیرد و حرمت به خود نیز در این دوره افزایش می یابد (آلپی،2004). کودک در اواسط کودکی خود را بر اساس صفات شخصیت، مانند «من با هوشم» «من خجالتیم» و یا «من درستکارهستم» توصیف میکند. این تغییرها به کودک امکان میدهد تا خودهای گذشته، حال و آینده را مرتبط کنند. اما اظهارات شخصی اوایل نوجوانی، با هم مرتبط نمیباشند و اغلب توصیفهای متضادی را در بردارند. این تضادها از فشارهای اجتماعی برای نشان دادن خودهای متفاوت در روابط گوناگون مثلاً با والدین، همکلاسیهاو دوستان صمیمی ناشی می شود (برک95، ترجمه سید محمدی، 1393). اظهارات شخصی نوجوانان، نگرانی آنها را در مورد دوست داشتنی بودن نیز نشان میدهد. نوجوانان در مقایسه با کودکان دبستانی به فضایل اجتماعی نظیر دوستانه بودن، باملاحظه، مهربان و یاری بخش بودن، اهمیت بیشتری می دهند. افزون بر این، ارزشهای شخصی و اخلاقی برای خودپنداره نوجوانان بزرگتر، موضوعهای مهمی میباشند. هنگامی که نظر نوجوانان در مورد خودشان، باورها و برنامههای پایدار و با ثباتی را در بر می گیرد، نشانگر آن است که آنها به سوی یکپارچگی خود که برای پرورش هویت حیاتی است، پیش می روند (برک، ترجمه سید محمدی،1393). به عقیده اریکسون حرمت به خود واقع گرایانه، بنیانی را برای احساس پایداری از هویت فراهم میسازد (بیابانگرد، 1384). شواهد نشان میدهد که در نوجوانی باورهای فرد نسبت به خودش ثابتتر از دوره قبل میشوند. با این وجود برخی ارزیابیها از خود ممکن است فرضی باشند (غیرقابل مشاهده و انتزاعی) (شریفی، 1390). همچنین در این دوره تاکید بسیار زیادی بر حالتهای روان شناختی درونی فرد از جمله افسردگی، اضطراب و حساس بودن، وجود دارد. احتمال دارد فشارهای ناشی از هدفهای تحصیلی، تاکید آموزش و پرورش بر موفقیت و ارزشیابی و فشار همتایان و رقابت باشد که بر رشد خودپنداره و حرمت به خود تاثیر بگذارد (برنر،1982؛ به نقل از شریفی، 1390). نتايج برخي از تحقيقات حاكي از آن است كه چنانچه نياز انسانها به حرمت خود ارضا نشود، نيازهاي گستردهتري، مانند نياز به خود شكوفايي، پيشرفت يا درك استعداد بالقوه، محدود مي ماند (باعزت و صدق پور،1387؛ به نقل از آقاجانی و همکاران، 1391). نتايج نشان مي دهد كه افراد داراي حرمت خود بالا، نسبت به افراد ديگر، از كارآمدي، خلاقيت و پيشرفت تحصيلي بهتري برخوردارند (بيابانگرد، 1372؛ به نقل از آقاجانی و همکاران، 1391).
به طور کلی به عقیده کوپراسمیت(2003) چهار عامل اساسی در رشد حرمت به خود دخیل است:
اولین عامل میزان دریافت رفتارهای احترام آمیز، پذیرا و علاقمندی است که شخص از افراد مهم زندگیش دریافت میدارد. در نتیجه خودمان را همانگونه که ارزیابی میشویم ارزیابی میکنیم.
دومین عامل تاریخچه موفقیتها و همچنین جایگاه و مقامی است که فرد در جهان دارد.
سومین عامل شیوه تجارب و موفقیتها است که بر اساس ارزشها و آرزوهای فرد صورت میپذیرد.
آخرین عامل نحوه پاسخ فرد به از دست دادن ارزش میباشد.
افراد ممکن است اعمال تحقیر کننده دیگران و یا شکستهای خود را کاهش، تخریب یا کاملاً سرکوب نمایند. ممکن است حتی قضاوت دیگران را رد کرده و یا کاهش دهند و یا برعکس ممکن است به قضاوتهای افراد دیگر حساس باشند. این توانایی دفاع از حرمت به خود تجربه اضطراب را کاهش داده و به حفظ تعادل شخص کمک می کند (شیرانی، 1382).
راههای افزایش حرمت به خود
ناتالین براندن (2001) طی 30 سال مطالعه بر روی حرمت به خود شش شیوه برای افزایش حرمت به خود ارائه داده است که عبارتند از:
1) زندگی آگاهانه96:
به واقعیت احترام بگذاریم، آمادگی روبروشدن با پیامدهای کاری که انجام دادهایم را داشته باشیم، پذیرای هرگونه اتفاق یا اطلاعاتی باشیم که با هدفها، علایق و ارزشهای ما مغایر هستند. اگر تلاش کنیم نه تنها دنیای بیرونی خود بلکه دنیای درونیمان را نیز بشناسیم، در این صورت کورکورانه عمل نخواهیم کرد. اساس زندگی آگاهانه این است که صادقانه واقعیت را بپذیریم و با اراده هر چه تمامتر با واقعیت روبرو شویم، حتی اگر برایمان دردناک باشد.
2) پذیرش خود97:
پذیرش خود یعنی قبول مسئولیت نسبت به احساسات، افکار و عمل خود بدون شانه خالی کردن، تکذیب یا انکار آنها و همچنین بدون طرد خود. این کار فرد را قادر میسازد تا در مورد افکار، احساسات و عملکردهایش فکر کند، بدون اینکه آنها را دوست داشته باشد، تایید کند یا نادیده بگیرد. اگر خودمان را همان گونه که هستیم بپذیریم هیچگاه خودمان را به محاکمه نمیکشیم. زیرا پذیرش خود باعث میشود به شکل بی طرفانه دیدگاههای متفاوت و پسخوراندهای بسیار مهم نسبت به خودمان را بدون داشتن احساس خصومت و دشمنی با دیگران از آنان بشنویم.
3) مسئولیت پذیری نسبت به خود98:
همه ما انتخابها و عملمان را کنترل میکنیم و هر یک از ما مسئول زندگی و احساس خودمان برای دستیابی به هدفهایمان هستیم و همچنین برای دستیابی به هدفهایمان به همکاری دیگران نیازمندیم .پذیرش آنچه که گفته شد ما را یاری می کند تا ارزشهای خود را تغییر دهیم و پرسش «چه کاری باید انجام شود؟» را جایگزین «چه کسی مقصر است؟» می کنیم.
4) ابراز وجود99:
برای ابراز وجود لازم است که در تعامل با دیگران، خودمان باشیم و سعی نکنیم خود را آنچه که نیستیم جلوه دهیم. در عین احترام به ارزشها و شخصیت خودمان، ارزشهای جامعه را نیز محترم بشماریم. تلاش نکنیم برای اجتناب از عدم تایید دیگران حقیقت را انکار کنیم. از ارزشها و باورهای خود به شیوهای متناسب با موقعیت دفاع کنیم.
5) زندگی هدفمند100:
زندگی هدفمند، مستلزم شناخت و تعیین هدفهای درازمدت و کوتاه مدت زندگی و فعالیتهای لازم برای دستیابی به این هدفهاست و باید با توجه به توانمندیهای خود شیوه دستیابی به این هدفها را بررسی کرد. پس از تعیین رفتار هدفمند باید پیامدهای رفتار خود را نیز مورد بررسی قرار داد و در صورت لزوم درباره طرح جدیدی برنامه ریزی شود.
6) همخوانی فردی :101
همخوانی یعنی یکی بودن دانستهها، گفتار و عمل با یکدیگر، بازگو کردن حقیقت، احترام و تعهدات، بهکارگیری ارزشهای مورد احترام در عمل، خوشرو بودن با دیگران و خواستن خیر و صلاح آنها. وقتی به ارزشهای خود خیانت کنیم در واقع به ذهن خودمان خیانت کردهایم و در این میان به طور قطع حرمت به خود ما کمتر می شود (براندن،2001).
خصوصیات افراد با حرمت به بالا در مقایسه با افراد حرمت به خود پایین:
1)افراد با حرمت به خود بالا دارای نگرش واقع بینانه در مورد خود و جهان پیرامون هستند در حالیکه افراد با حرمت به خود پایین نکرش مصنوعی نسبت به خود و جهان پیرامون دارند(آتش پور و آقایی،1383).
2)افراد با حرمت به خود بالا دارای ارزشیابی مثبت از خود هستند، دارای برخورد مثبت و مناسب با نظرات خود و دیگران هستند، دارای حس ابراز وجود بوده و در فعالیتهای اجتماعی مشارکت می کنند و با امیدواری تلاش می کنند. در حالی که افراد با حرمت به خود پایین ارزشیابی منفی از خود دارند، از تماس با همسالان و بزرگسالان اجتناب می کنند و با احساس ناامیدی تلاش می کنند(آتش پور و آقایی،1383).
3) افراد دارای حرمت به خود بالا احساس ارزشمندبودن میکنند، از استعدادهایشان بهرهوری میکنند و خلاقیت دارند. در حالیکه افراد با حرمت به خود پایین احساس بی هویتی و بی ارزشی داشته، استعدادهای خود را دست کم میگیرند و خلاقیت کمی دارند(آتش پور و آقایی،1383).
4) افراد دارای حرمت به خود بالا از وضعیت جسمانی خود راضی هستند، احساس جذاب بودن دارند. اسنادهای درونی داشته و سطح اضطرابشان پایین است. در حالیکه افراد دارای حرمت به خود پایین از وضعیت جسمانی خود ناراضی هستند، احساس غیر جذاب بودن دارند، اسنادهای بیرونی داشته و احساس ترس از نحوه پذیرش توسط دیگران دارند(آتش پور و آقایی،1383).
5)افراد دارای حرمت به خود بالا احساس امنیت داشته، توانایی پذیرش تعریف دیگران را دارند، مسئولیت پذیر بوده و مستقل عمل می کنند. در حالیکه افراد دارای حرمت به خود پایین ناامیدی و عدم امنیت میکنند، ناتوان در پذیرش تعریف دیگران هستند، مسئولیت پذیر نبوده، و احساس حماقت و وابستگی می کنند(آتش پور و آقایی،1383).
6)افراد دارای حرمت به خود بالا احساس می کنند افکار و عقایدشان برای دیگران مهم است. ناکامی را به خوبی تحمل میکنند. از تعامل با دیگران احساس رضایت می کنند. خود را عنصر با ارزش از خانواده میدانند و توانایی بیان مشکلات خود را با دیگران دارند. در حالیکه افراد دارای حرمت به خود پایین، احساس میکنند که دیگران برایشان ارزش قائل نیستند، از موقعیتهای تنشزا و نگرانیزا گریزان بوده، منزوی و گوشه گیر هستند، احساس بی ارزشی در خانواده می کنند، احساس ناتوانی کرده و به آسانی تحت تاثیر دیگران قرار میگیرند(آتش پور و آقایی،1383)..
7)افراد دارای حرمت به خود بالا به پیشرفت هایشان افتخار میکنند، در تحصیلات خود احساس کفایت میکنند، ضعفهای خود را میپذیرند و جهت رفع آنها تلاش میکنند و فعالیت هایشان نیز هدفمند است. در حالیکه افراد دارای حرمت به خود پایین احساس غرور پایین دارند. در تحصیلات خود احساس بیکفایتی میکنند، دیگران را به خاطر ضعفهای خود سرزنش کرده و فاقد هدفهای ارزشمند بوده یا هدفهای کم ارزش دارند (آتش پور و آقایی،1383).
بخش سوم: گستره نظري مربوط به پیشرفت تحصیلی
پيشرفت تحصيلي يكي از دغدغه هاي اصلي والدين، نظام آموزش و پرورش و روان شناسان بوده است. در حقيقت بازدهي مطلوب نظام آموزش و پرورش عمـدتاً بـا ميـزان پيـشرفت تحصيلي افراد شاغل در آن سنجيده مي شود. معمولاً پيشرفت تحـصيلي بـا مـواردي چـون معدل دانش آموز، ميزان واحد افتاده، اخراج يا ترك تحـصيل شـناخته مـي شـود گرچـه در بيشتر منابع از معيار معدل كل دروس يا بعضي از دروس خـاص در ايـن زمينـه اسـتفاده ميشود. پيشرفت تحصيلي با عوامل متعددي همبسته است. از جملة اين عوامل ميتوان به وضعيت اقتصادي ـ اجتماعي خانوده، ميزان هوشبهر فرد، وجود انگيـزه پيـشرفت و غيـره. دودانگه
