
به نظر ميرسد كودكان، نيرومندترين دلبستگي را به شخصي پيدا ميكنند كه براي واكنش به نشانههاي آنان گوش به زنگ بوده است و يا روابط خشنود كننده دوسويه را با آنان داشته است.
• مرحله سوم- شش ماهگي تا دوسالگي و گاهي تا سه سالگي؛ «تقربجويي فعال»:
در اين مرحله كودك به منبع دلبستگي توجه عميق و ويژهاي ميكند و آمد و شد او را تحت نظر قرار ميدهد؛ به طوري كه غيبت اين منبع آنان را منقلب ميكند. همچنين در اين مرحله كودك به يك سري تواناييها از جمله خزيدن دست مييابد تا اين كه بتواند در مواقع لزوم خود را يا به مادر يا مراقب خويش برساند.
كودك وقتي كه مادرش اتاق را ترك ميكند، او را دنبال ميكند، مادرش را هنگام بازگشت استقبال كرده و از او به عنوان پايگاه ايمني جهت اكتشاف مكانها يا اشخاص غريبه استفاده ميكند كه به اين پديده «سيستم تصحيح شونده وسيله هدف» اطلاق ميگردد يعني كودكان حضور و غياب والد را كنترل ميكنند و اگر والد شروع به ترك يا رفتن نمايد آنان بيدرنگ شروع به تعقيب وي مينمايند و حركات خود را تصحيح و تنظيم مينمايند تا اينكه به تقرب دوباره دست يابند. زماني كه دوباره نزديك والد خود شوند به طور تيپيك بازوهاي خود را بلند كرده و ژستي به خود ميگيرند و چون آنان را در بربگيرند دوباره آرام ميشوند (كرين؛ ترجمه فدايي، ۱۳۸۲ و لوگو و هرشي، ۱۹۷۴).
در جريان اين مرحله، دلبستگي به صورت فزايندهاي شديد و انحصاري ميشود اضطراب جدايي نيز در اين مرحله ظاهر ميگردد؛ يعني در اين مرحله كودك به دليل رفتن مادر يا مراقب شروع به گريه ميكند. او در كل شروع به ادراك مادر به عنوان يك شيء مستقلي كه ميرود و ميآيد، ميكند.
• مرحله چهارم- سه سالگي تا پايان كودكي «رفتار شراكتي»:
در طول اين مرحله، كودك به تدريج قادر ميشود تا به طور شناختي برخي علل و تاثير توالي رفتاري را در ارتباط با مادرش استنباط بكند. به تدريج بينش وي به چگونگي اين كه مادرش ممكن است چه احساسي داشته باشد يا چرا در موقعيت مخصوصي اين گونه رفتار كرد گسترش پيدا ميكند. اين مرحله به اعتقاد بولبي آغاز يك مرحله مشاركتي صميمي است (لوگو و هرشي ۱۹۷۴).
درست است كه فرايند آغاز دلبستگي و شكلگيري آن داراي چهار مرحله است ولي بايد قبول كنيم كه فرايند دلبستگي صرفاً به اين چند مرحله محدود نميشود و تاثيراتش را در مراحل بعدي زندگي خود و در بسياري از ابعاد زندگي وي خواهد گذاشت. براي مثال درست است كه نوجوانان سلطه والدين را ميگسلند؛ اما دلبستگيها با جانشينان و تجسمهاي والدي تشكيل ميدهند. يا افراد ميانسال ميانديشند كه مستقل هستند؛ اما در زمانهاي بحراني در جستجوي تقرب عزيزان و محبوبان خود برميآيند و افراد مسن در مييابند كه آنان به گونهاي فزاينده به نسل جوانتر تكيه كنند. نيز بسياري از مثالهاي ديگر از جمله هيجانها، شخصيت، رويارويي با استرس و فشارهاي زندگي، اضطراب و روابط اجتماعي، زناشويي و مهارتهاي زندگي نيز متاثر از سبكهاي دلبستگي هستند.
2-2-22 ارزيابي دلبستگي و انواع آن
كيفيت دلبستگي اغلب توسط «موقعيت ناآشنا» مورد مطالعه قرار ميگيرد. اين روش كه توسط مري اينسورت ساخته شد ابزاري معتبر است و روايي بالايي دارد. مادر، كودك و يك شخص ناآشنا در اين موقعيت ناآشنا شركت ميكنند و چند مرحله در اين آزمايش صورت ميگيرد كه طي آن مادر و كودك از هم جدا ميشوند و بعد از چند دقيقه دوباره كنار هم قرار ميگيرند. در اين فرايند نظام دلبستگي كودكان فعال ميشود و كيفيت آن را ميتوان با مشاهده رفتار بين مادر و كودك ارزيابي نمود (انيسورت و همكاران، ۱۹۷۸).
اگر چه موقعيت ناآشنا مورد انتقاد قرار گرفته كه فقط جنبه خاصي از تعادل مادر- كودك را در نظر ميگيرد و به طور خاص فقط رفتار كودك را زماني كه توسط مادر ناديده گرفته ميشود ارزيابي ميكند اما نشان داده شده كه روشي معتبر براي پيشبيني پيامدهاي مهم اين ارتباط و تعامل ميباشد.
• مرحله اول و دوم:
مادر و كودك وارد يك اتاق بازي ناآشنا ميشوند بعد از مدت كوتاهي، يك كودك جستجوگر شروع به كاوش در اسباببازيهاي ناآشنا و جذاب ميكند. مادر نيز فقط در صورت لزوم در بازيهاي او شركت ميكند. عموماً مادر روي يك صندلي مينشيند و ميتواند بازي كردن كودك را مشاهده كند. بعضي از مادران در مدت زمانيكه كودكشان درحال بازي است، كتاب ميخوانند.
• مرحله سوم:
يك فرد غريبه وارد اتاق ميشود، در ابتدا هيچ صحبتي نميكند و بعد از يك دقيقه شروع به صحبت با مادر ميكند و مكالمه مختصري بين آن دو صورت ميپذيرد. كودكان عموماً به شخص غريبه كنجكاوي نشان ميدهند و دچار كمي اضطراب ميشوند و سعي ميكنند به مادر نزديكتر شوند و ممكن است از بازي دست بكشند بعد از سه دقيقه شخص غريبه سعي ميكند با كودك بازي كند.
• مرحله چهارم:
با شنيدن يك صداي علامت دهنده، مطابق دستورالعمل، مادر بدون خداحافظي از كودك، از اتاق خارج ميشود. در اين زمان اغلب كودك مادر را با چشم دنبال ميكند، او را صدا ميزند يا حتي شروع به گريه ميكند. گاهي كودك تا جلوي در به دنبال مادر ميرود. شخص غريبه سعي ميكند به كودك نزديك شود و او را به بازي برگرداند. اين تلاش گاهي موفقيتآميز خواهد بود و گاهي اصلاً نتيجهاي ندارد. اگر كودك خيلي ناآرامي كند، اين مرحله كوتاهتر ميشود.
• مرحله پنجم:
بعد از سه دقيقه جدايي، مادر نام كودك را صدا ميزند و سپس به اتاق برميگردد. او را بغل ميكند و در صورت لزوم سعي ميكند او را آرام كند. به محض اينكه كودك آرام شد، مادر به او جازه ميدهد كه دوباره بازي را شروع كند. بچهها اغلب خودشان ميخواهند كه به بازي برگردند. فرد غريبه بعد از بازگشت مادر، از اتاق خارج ميشود.
• مرحله ششم:
بعد از ۳ دقيقه مادر براي بار دوم از كودك جدا ميشود. مادر با گفتن «خداحافظ من برميگردم» دوباره اتاق را ترك ميكند و كودك كاملاً تنها در اتاق ميماند. اين بار نيز واكنش كودك به جدايي مشاهده ميشود. سيستم دلبستگي با جدايي اوليه فعال شده كودك اغلب دنبال مادر ميرود و او را صدا ميزند، شروع به گريه ميكند و دچار آشفتگي هيجاني ميشود.
• مرحله هفتم:
بعد از سه دقيقه جدايي (اگر كودك خيلي ناآرامي كرد زمان كوتاهتر ميشود)، فرد غريبه به جاي مادر دوباره وارد اتاق ميشود. فرد غريبه كه كودك قبلاً نيز او را ديده دوباره تلاش ميكند تا به كودك نزديك شود و با او بازي كند.
• مرحله هشتم:
بعد از گذشت ۳ دقيقه مادر به اتاق بازميگردد. البته اگر كودك خيلي ناآرامي كند اين زمان كوتاهتر ميشود. اگر كودك گريه كند و به سمت مادر برود، مادر او را در آغوش ميگيرد. بيشتر كودكان، نه همه آنها بعد از مدت زمان كوتاهي دوباره شروع به بازي ميكنند.
– اينسورت و همكارانش با مشاهده كودكان يك ساله در موقعيت ناآشنا واكنشها و رفتارهاي متفاوتي را كه آنها نشان ميدادند به سه نوع كيفيت دلبستگي طبقهبندي ميكردند در مطالعات بعدي، محققان ديگر، طبقه ديگري نيز به اين طبقات افزودند. شاخصهاي مورد مطالعه در اين موقعيت سطح فعاليت، ميزان درگيري در بازي، گريه و ساير نشانههاي آشفتگي، فاصله از مادر و تلاش براي جلب توجه مادر، فاصله با غريبه و تعامل با او ميباشد. توجه شود كه مبناي طبقهبندي فقط رفتارهاي كودكان هنگام برقراري ارتباط مجدد با مادر است. (اتكينسون و همكاران؛ ترجمه براهني و همكاران، ۱۳۷۹).
براساس اين آزمون، طبقهبنديهاي بدست آمده اينگونه توصيف شدهاند؛ به طور كلي كودكاني كه پس از رفتن مادر كمي ناراحتي نشان ميدهند و پس از بازگشت مادر به طرف او ميروند و زود آرام ميشوند «دلبسته ايمن» ناميدهاند. به كودكاني كه از رفتن مادر شكايت نميكنند و به هنگام بازگشت او با رضايت به بازي خود ادامه ميدهند «دلبسته ناايمن
