
قضیه در مورد هر وحی یا انكشاف برای روح الهی ایثارگرانه و برای انسان رهایی بخش است,( Schuon،1995: 127) نیایش گوهرین، نوعی خلاصی از جهان و زندگی پدید می آورد و از این طریق، نوعی نیروی حیاتبخش تازه و الهی به حجاب ظواهر و جریان صور در عالم می بخشد و معنی جدیدی به حضور ما در میان بازی پدیدههای عالم می دهد. (Schuon، 1984a:265)
2-3-8- تعارض میان سنت و مدرنیته
یكی از اساسی ترین مبانی ایشان، وجود تعارض عمیق میان جهانبینی سنتی موجود در ادیان مختلف با تجدد است. بحران دور شدن از سنت و ضدیت با آن در غرب مدرن، زمینة پشتكردن به مدرنیته و بازگشت به سنت را دو چندان می نمود. بنای پایه ای این تفكر، مواجهه با دنیای مدرن است. چنانكه هرچه بیشتر معارف ادیان جهان، از آیین اسلام، مسیح و هندو را می آموزند، در برابر روح ضددینی جهان مدرن، بیشتر موضع میگیرند. شوآن از یكسو، دنیای مدرن و تهی از معنویت را به چالش می كشاند و از سوی دیگر، گرایش به معارف معنوی، عاری از هرگونه فرضیات تحمیلی مدرن را سر لوحة فعالیت خویش قرار داده است. البته این امر در بیشتر آثار وی آشكار است. برای نمونه، بیشتر نوشتههای او مانند گنون، دارای دو ساحت است: تأكید به بعد معنوی ادیان و جنبة انتقادی و چالشی در برخورد با دنیای مدرن غرب. وی معتقد است به دلیل شكاكیت و بی ایمانی فراگیر دنیای متجدد، به ناچار باید به سراغ سنت رفت، آنهم سنتی اصیل و معتبر بهطوریكه فعالیت معنوی ارائه كند كه سرشتی باطنی و سالكانه داشته باشد و در سرنوشت غایی ما اثر كند . (Schuon ،1984: 138)یشان با تأكید بر این مطلب از یكسو، ما در عالمی زندگی می كنیم همه چیز با هم تلاقی و در هم نفوذ كرده، ازاینرو مواجهه با آن، غیرقابل دفاع و خطرناك است. از سوی دیگر، انحصارگرایی به زور خودش را سر پا نگه داشته است، بخواهد یا نخواهد، محتاج پاره ای عناصر باطنی است كه بیوجود آنها در معرض خطر دچار شدن به خطاهایی قرار می گیرد كه به مراتب سؤال برانگیزتر از خطاهای ادعایی مكتب معرفت است . ( Schuon،1984b: 6)
این مطلب متبلور دو نكته اساسی در جریان حكمت خالده است:
1. در برابر دنیای متجدد غیرمذهبی باید به سراغ یكی از سنن وحیانی رفت.
2. زندگی معنوی تنها بر مبنای راه و روش توصیه شده توسط یكی از سنت های دینی میسر می باشد.
ازاینرو، مبنای دیگری كه سخت بر آن تكیه دارند، نوعی شمول گرایی یا كثرت گرایی دینی است. در میان طرقی كه نیل به سوی حقیقة الحقایق دارند، مشرب تصوف را كامل ترین مشرب ارزیابی می كند: طریقت اهل باطن، به حقیقت اشیا نظر می كند و عالم را نه از منظر بشری كه از منظر خدای تعالی می بیند .( Schuon ،1990 : 67) ایشان طریق اهل باطن را روشی می داند كه با احاله دادن به حقیقت جامع، حقیقت گمشده را بازگرداند و نیازهای عاجلِ برخاسته از دیدگاه ها و موضعگیری های فلسفی و علمی دنیای متجدد را برآورده كند. ( Schuon، 1981a: 7-8)
بررسی و نقد
هستیشناسی
مهمترین نقدی كه به شوآن و بهطور كلی، بر سنت گرایان وارد است، اینكه وی برای اثبات دیدگاههای خود، هیچ گونه استدلال منطقی و عقلانی، یا تحقیقات مابعدالطبیعی مبسوط و قانعكننده ای ارائه نمی دهد (اصلان ،1385 : 304) وی با استفاده از آموزه های صوفیانه، و بخصوص تفكیك ظاهر از باطن دین و آتما از مایا، فهم خاصی از تكثر ادیان ارائه می دهد. ولی بیان نمی كند كه این تبیین، چه امتیازاتی بر سایر الگوهای كثرت گرایانه دارد؟به نظر می رسد، شوآن برای تبیین نظریة خود، پیشفرض اساسی را در نظر میگیرد و آن اینكه ادیان همه حقاند و حقیقت مطلق و امر متعالی را نشان می دهند. آن حقیقت و امر مطلق، در ظاهر سنتها نیست، بلكه در وراء و باطن آنها از یك وحدت باطنی برخوردار است و تنها كسانی كه عقلِ عقل خود را به فعلیت رسانده اند، می توانند او را ببینند و نیاز به نبی هم نداشته باشند.
اولاً، این پیشفرض، از دستاوردهای تفكر جدید و مدرن است. یكی از عوامل پیدایش جریان سنت گرایان، مخالفت با دنیای مدرن بود، اما آنان با عینك مدرنیسم به ادیان نگاه میكنند. (قائمی نیا ،1384 : 93-104)
ثانیاً، به همان نحو آموزه «تثلیث» در مسیحیت بعد از قرن ها، از شدت فقر استدلال عقلی و برهان علمی رنج میبرد، بهطوریكه آباء كلیسا صرفاً از پیروان خود خواستهاند تا به آن ایمان بیاورند. نظریه شوآن نیز تنها بر مشرب صوفی گرایانه شوآن استقرار یافته است و تنها افرادی كه دسترسی به عقل شهودی پیدا كرده اند، توانایی درك حكمت خالده را دارند. اما شوآن از تبیین عقلانی و علمی برای دیدگاه خود استدلالی را ارائه نمی دهد.
ظاهراً این نوع نگاه به هستی، برخاسته از روحیه تجددگرایی در غرب مدرن است. اما نباید غافل از این نكته بود كه هر حركتی كه در چارچوب معرفت شناسی و هندسه معرفتی غرب صورت گیرد، همان اشكالات و ابهامات به یك شكل دیگری سربرمی آورد و در نهایت، مختوم به تزلزل و فروپاشی است.
یكی دیگر از مشكلات این نگاه آن است كه خود را چنان عرضه میكند كه گویی مصون از نقد است. مابعدالطبیعی دانستن یك دیدگاه، غالباً معادل است با اینكه بگوییم این دیدگاه، حقیقت عینی است. اما این ادعا، جای بحث دارد. برای نمونه، از كجا بدانیم، چنانكه سنت گرایان مدعیاند، «حقّ» خود را از طریق جهان، انسان و دین متجلی میسازد؟
انسان شناسی
شوآن معتقد است: انسان، مانند جهان دارای چهار مرتبه است كه مرتبه آخر آن روحی است كه تشخص و تفرد بردار نیست؛ روح انسان به دلیل صفات غیرمتشخص با خدای ناشناختی وحدت و عینیت دارد كه در ادیان مختلف وجود دارد (Schuon ،1984a: 92)
اولاً، فارغ از اینكه نمی توان برای چنین مراتبی، نه دلیلی از عقل و نه از نقل نشان داد، دارای ابهامات جدیای است؛ چهبسا بتوان قائل شد كه حتی با دلیل عقلی قطعی نیز در تعارض است.
ثانیاً، این تفكر كه «روح انسان به خاطر صفات غیرمتشخص با خدای ناشناختی وحدت و عینیت دارد»، با چند اشكال جدی روبهروست. یا مقصود شوآن از این مرتبه انسانی، عینیت روح با ذات خداوند سبحان یا جزیی از آن ذات مقدس است؟ یا اینكه واقعیتی خارج از ذات الهی است؟ اگر مقصود ایشان، عینیت روح با ذات باشد، مستلزم اتحاد خالق و مخلوق است. اگر مقصود شوآن، از جزء بودن روح برای ذات باشد، مستلزم تركیب در ذات است كه با برهان عقلی بطلان آن ثابت است؛ زیرا ذات واجب متعال از هر حیث و جهتی بسیط است؛ نه عینیتپذیر است و نه تركیبپذیر، كه در علم كلام به اثبات رسیده است(حلی ،1382 : 35)
كثرت گرایی
اندیشه كثرتگرایی باطنی سنت گرایان را اگرچه میتوان موجب اصلاح بسیاری از عقاید افراطی پیروان ادیان برشمرد، اما واقعیت این است كه آنان، نه تعالیم متعارض ادیان را می پذیرند و نه تسلیم نسبیت حقایق دینی می شوند( محمدی ،1384: 336). سنتگرایان پیشفرضی را پذیرفته و بر اساس آن، دیدگاه وحدت متعالی ادیان را بنا نهاده اند؛ پیشفرض این است كه تمام ادیان، تجلی واقعیت متعالی هستند و همة آنها، در نهایت به حقیقت مطلق رهنمون میشوند. ازاینرو، همة آنها حق بوده و دارای احترام هستند. درحالیكه این پیشفرض، یعنی قبول تكثرگرایی دینی، از دستاوردهای تفكر جدید و مدرن است. ازاینرو، برای جریان سنّتی اصیل و مخالف با مدرنیسم، قبول پیشفرض و تابع شدن به اصلی كه حاصل مدرنیسم است، غیرقابل توجیه به نظر میرسد.
كثرتگرایی با آموزه های اسلام ناسازگار است؛ چراكه اسلام خود را نه یك قید فرهنگی، بلكه یك دین مسلّم و نهایی برای همه انسانها معرفی میكند. درحالیكه كثرتگرایی دینی، تفاوتهای موجود میان اسلام و دیگر سنّتها را معلول پیشامدهای فرهنگی میداند (لگنهاوزن،1379: 246)
همان اشكالاتی كه به دیدگاه كثرتگرایی جان هیك مطرح شده، به نظریه كثرت گرایی دینی سنتی نیز مطرح است(شفق ،1385: 101-108)(کریم زاده ،1389 : 127-150)(دانش ،1386: 41-58)
آیاتی از قرآن كریم صراحتاً با مبانی كثرت گرایانه شوآن در تعارضند: «هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(توبه: 33)؛ «وَ أَنَّ هذا صِراطی مُسْتَقیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبیلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (انعام: 153)
بعد ظاهری و باطنی
سنت گرایان در بیان دیدگاه خود، ادیان را به دو بُعد ظاهری و باطنی تقسیم می كنند. بُعد باطنی سنت های دینی را برخوردار از یك حقیقت محض می دانند (دانش، معرفت، ش120، ص 56). اما صرفنظر از ابهامی كه در نحوة رابطه ظاهر و باطن دین وجود دارد، این سؤال مطرح است كه آیا می توان ادعای قطعی درباره حقیقت باطنی دین و نه سنت ظاهری داشت؟ اصلاً آیا جز با بُعد ظاهری، راه دیگری برای نیل به باطن ادیان وجود دارد؟
عقلِ عقل یا عقل شهودی یا شهود عقلانی
شوآن در تعریف عقلِ عقل میگوید: نیرویی است كه با آن اشیا را آنچنانكه هست، در بافت كلیشان، هم از جهت نسبیت آنها و هم از جهت شفافیت و فرانمایی مابعدالطبیعیشان، می بینیم(Schuon ، a 1984: 116).
یكی از اشكالات عمده بر سنتگرایان، كلیگویی و مبهم و دربسته سخن گفتن آنهاست. بهنظر میرسد، در پی اثبات عقلی یا نقلی ادعاهای خویش نیستند. ازجمله ابهاماتی كه میتوان به آن اشاره نمود، عبارتند از:
1. سنتگرایان ازجمله شوآن، در امكان این امر كه عقلِ عقل به صحنه علم الهی راه مییابد و معارف ازلی را مییابد، تردیدی ندارند. حال آنكه، دلیل اعتبار عقلِ عقل و حجیت آن نیاز به برهان و دلیل دارد. شوآن معتقد است كه اگر همهكس، نه بهطور بالقوه، بلكه بهصورت قوه ای كاملاً شكفته و بالیده از عقل عقل بهرهمند شوند، حاجتی به وحی نبود؛ چون كشف و استبصار تمام عیار امری طبیعی بود (Schuon ،1995: 48).
2. دریافت وحی و حقیقت باطنی ادیان و منتسب نمودن حكمت جاودان به عقلِ عقل، صرفاً یك ادعای فلسفی است كه نیاز به اثبات دارد. گویا آنها با این انتساب، نوعی مصونیت از انتقاد را برای آن فراهم نمودهاند .( قائمی نیا ،1384: 93-104)
3. تفكیك عقل جزیی استدلالی، از عقلِ عقل و نیز ماهیت عقلِ عقل و چگونگی نیل این عقل به معرفت مشترك میان سنت ها با ابهام روبهرو است.
4. بر فرض پذیرش ادعای شوآن درباره وجود عقلِ عقل، سنت گرایان چگونه به كمك این عقل به وحدت متعالی ادیان دست یافتهاند؟ صرف این ادعا كه از راه عقلِ عقل به آن رسیدهاند، نوعی مصادره به مطلوب است؛ زیرا وجود این عقل، یكی از مؤلفههای این تفكر میباشد.
اصول وحدت متعالی ادیان
1. بنابر تفسیری كه سنت گرایان از سنت دارند، همة ادیان را جلوههای تحقق سنت واحده قلمداد میكنند. پس برای همة ادیان نحوی مشروعیت قائلند. ازاینرو، كثرت ظاهری ادیان را لازم می دانند. از این جهت، به همان اندازه به اسلام و مسیحیت اهمیت می دهند كه به مذهب هند و یا اعتقادات سرخپوستان. ازاینرو، از لحاظ ظاهری اگر شخصی به دین جدید درآمد، نزد آنان اهمیت چندانی ندارد؛ چراكه همة ادیان حضور سنت هستند. لازمة چنین عقیدهای، پذیرش تكثرگرایی دینی است كه شامل ادیانی كه حتی نقیض هم هستند، نیز میشود. پذیرش ادیان متناقض دو صورت دارد: 1. هدف تنها وصول به همزیستی پیروان ادیان باشد نه تمیز دادن حق و باطل یا صدق و كذب آنها. 2. حقانیت بهگونهای معنا شود كه مثلاً تحت عنوان تشكیكی و ذومراتب بودن حقیقت، همة این تمایزات و تناقضات را تحت پوشش قرار داده و توجیه نماید. بنا بر هر دو فرض، ادعای شوآن مبنی بر حقانیت ادیان نقض می شود. بنا بر فرض اول، چون هر دینی یك سنت اصیل است. بنا بر فرض دوم، نیز شوآن قائل است: حقی، فوق حق حقیقت وجود ندارد.
2. شوآن از طرفی انحصارگرایی را به نقد میكشاند: «حقیقت مطلق تنها در اعماق وجود دارد نه در سطح»( Schuon ، 1987). و از طرف دیگر، بر سر شمولگرایی می كوبد: «ما در پی آن نیستیم كه نوعی مسلك “تقریب ادیان” را بدون دلیل و از روی احساس تأیید كنیم»، آیا این ادعا، یك
